۲٫ پنهان سازی وحی

‍[ برخی از مفسران، لبه تیز به مبانی استدلال شیعه را درباره آیه تبلیغ به سوی یک اتهام ناروا کشانده اند و آن مسأله اعتقاد شیعه به پنهان کردن وحی از ناحیه رسول خدا(ص) است اینان گفته اند : شیعه عقیده دارد حضرت تعدادی از آیات شریفه را که بر وی نازل می شد، به مردم نمی رساند و از آنان پنهان می کرد، پس شیعه کتمان وحی را روا می داند ولی وقتی که آیه تبلیغ نازل گردید، خداوند متعال به پیامبرش دستور داد تا هر آنچه بر وی فرو می آید به مردم برساند و بازگوی نماید.
ابوبکر جصاص(د/۳۷۰چ) نویسنده احکام القرآن در این باره نوشته است :
«‌درباره آیه کریمه گزارش شده مبنی بر آن که در ابلاغ هر آنچه به حضرت فرستاده شده، تقیه و کتمانی نبوده است و این مطلب دلالت بر ناروا بودن دیدگاه شیعه دارد که ادعا کرده پیامبر گرامی(ص) پاره ای از آیات نازل شده را به جهت ترس و تقیه پنهان می کرد.»[۴۳۳]
نقد و بررسی :
[اتهام بی استناد عالمان اهل تسنن به مسأله کتمان وحی به موضوع تحریف قرآن بر می گردد و اهل سنت از گذشته تا به امروز شیعه را متهم کرده اند شیعه معتقد است بخش هایی از قرآن که درباره امامت و ولایت اهل بیت(ع) بوده است و بر پیامبر گرامی(ص) وحی شده، در کتاب آسمانی نیامده و از دیده مسلمانان پنهان مانده است، زیرا حضرت رسول اکرم(ص) مصلحت دانسته تا این بخش برای مردم بازگو نشود و بدین معنا تحریف به نقصان در قرآن کریم صورت گرفته است.
پایان نامه - مقاله
لیکن در پاسخ به این اتهام ناروا گفته می شود که همواره عالمان امامیه در آثارشان به صراحت و به اتفاق رأی به نفی مطلق تحریف کلام وحی ـ با کاستی و فزونی ـ داده اند.[۴۳۴]
شیخ صدوق(د/۳۸۱ ق ) در این باره نوشته است :
«اعتقاد ما( شیعه ) بر آن است همانا قرآنی که بر پیامبر بزرگوار حضرت محمد(ص) از ناحیه خدای متعال فرستاده شده است، همه قرآن موجود می باشد که همگان به آن دسترسی دارند و این قران دارای ۱۱۴ سوره ی بی هیچ نقصان و کاستی است و کسی که به ما( شیعه ) نسبت زیادتی در قرآن را می دهد، دروغ گو است.»[۴۳۵]
البته برخی از اخباریون افراطی(که در زمره ی شاخصین علمای شیعه قرار نگرفته اند )در این زمینه مطالبی گفته اند که نباید به حساب عموم شیعه گذاشت.[۴۳۶]
بنابراین اندیشمندان شیعه نه رای به کتمان وحی و نه تحریف قرآن داده اند، بلکه معتقدند هر انچه خداوند متعال به فرستاده اش فرموده است آن جناب این امانت و مسئولیت را به درستی و شایستگی به انجام رسانیده و برای مردم بیان فرموده است. اکنون می پرسیم : مفسر اهل سنت با کدام مدرک و مستند مسأله کتمان وحی را می تواند به شیعه نسبت دهد و اثبات کند ؟][۴۳۷]

۳٫ اختصاص آیه تبلیغ به اصل دین و نزول آن در اوایل بعثت در مکه

برخی از اهل سنت بر آن اند که این آیه مربوط به ابلاغ اصل دین است و در اوایل بعثت در مکه نازل شده است، ولی در سوره «مائده » گنجانیده شده که در اواخر هجرت نازل گردیده است.[۴۳۸]
نقد و بررسی :
[ قرار گرفتن آیه مکی در سوره ای مدنی و بر عکس آن، ثبوتا ممکن است، لیکن چون خلاف قاعده است، اثبات آن دلیل محکم می طلبد که در اینجا نیست . گذشته از آنکه در مورد آیه مورد بحث، شواهد متعدد گویاست که نمی تواند در اوایل بعثت نازل شده باشد که قبلا مورد بررسی قرار گرفت راز عدم پذیرش این شواهد و استدلال به آن ها از سوی این دسته از مفسران آن است که عمل به مقتضای آن ها با دیدگاه کلامی شان (پذیرش امامت) تعارض دارد. این اصرار به گونه ای دیگر در نپذیرفتن شأن نزول آیه اول سوره معارج نیز مطرح شده که قبلا به آن اشاره کردیم.
گفتنی است این احتمال نیز بسیار بعید است که آیه مورد بحث در اوایل بعثت یا قبل از هجرت نازل شده و به صورت مستقل و بدون آنکه جزء هیچ سوره ای قرار گیرد سرگردان بوده است، تا آنکه در اواخر عمر حضرت رسول(ص) سوره مائده نازل شد، آن گاه جزء این سوره قرار گرفت.][۴۳۹]

۴٫ حذف نام علی(ع) از آیه

فیصل نور در کتاب الامامه و النص می گوید به اعتقاد شیعه نام علی(ع) جزء آیه بوده ولی حذف شده و اشاره کرده به تفسیر قمی که ایشان در مقدمه ای این چنین ادعائی داشته است از این موارد آیه مورد بحث است که در اصل چنین بوده «یا ایها الرسول بلغ …. الیک من ربک فی علی …..» [۴۴۰]
نقد و بررسی :
آنچه مسلم است اینکه در باب تحریف قرآن به اضافه در بین مسلمین گوینده ای ندارد و فقط در باب تحریف به نقص در بین مسلمین اختلاف هست و در بین شیعه و اهل سنت افرادی به آن اعتقاد دارند مثلا در اهل سنت از عمر ابن طور رسیده که می گوید :
«هیچکس نگوید که من قرآن را کامل گرفتم و هیچ کس نمی داند تمام آن چیست » و از قرآن مقدار زیادی از دست رفته ولی آنچه باید گفت اینستکه آنچه از قرآن ظاهر و معلوم است ما گرفتیم .[۴۴۱]
‍[ «در جائی دیگر می گوید : ما از کتاب جمله الولد للفراش و للعاهر الحجر» را گرفتیم »[۴۴۲]
و از شیعه بزرگانی چون «صدوق » و «سید مرتضی » «ابی علی الطبرسی » «شیخ طوسی» اعتقاد دارند که به هیچ وجهی در قرآن تحریفی نیامده ولی بعضی دیگر مثل کلینی و برقی عیاشی و نعمانی وفرات بن اهیم و احمد بن ابی طالب الطبرسی و مجلسی و سید جزائری و حر عاملی و علامه فتونی و سید بحرانی قائل هستند که تحریف به نقص داریم ولی آنچه مسئله را ساده می کند اینست که این تحریف منحصر شده در بحث ولایت و این تأثیری د راحکام و دستورات عملی اسلام ایجاد نمی کند و به نظر می رسد با توجه به اینکه موارد زیادی وجود دارد که حذف نشده و بحال خود گذاشته شده می توان گفت موارد حذف را از باب حذف از متن نبوده بلکه حذف عباراتی که در مقام شرح و تفسیر آیه بوده و لذا در واقع تحریفی در کار نبوده ].[۴۴۳]
از جمله روایتی که مورد استناد بعضی از مستشکلین واقع شده روایت وارده در کشف الغمه است [۴۴۴] .
«علی بن عیسی فی کشف الغمه عن زرین بن عبد الله قال : کنا نقرأ علی عهد رسول الله(ص) «یا ایها الرسول بلغ …. من ربک ـ ان علیا مولی المؤمنین ـ‌و ان لم تفعل….»
واضح است که عبارت «ان علیا مولی المؤمنین، جزء آیه نیست و در مقام تطبیق مورد و مصداق بر آیه بوده.و لذا شیعه در هیچ جا آن را جزء آیه قرار نداده و در همین نقل هم از متن آیه جدا شده است .

فصل دوم : نقد وبررسی اشکالات وارد بر آیه اکمال.

از مهمترین اشکالاتی که به آیه ی اکمال وارد شده سه اشکال کلیدی است که به آنها اشاره می شود:

۱٫ دروغ و رکیک بودن خبر ابوسعید خدری بر اثبات امامت علی(ع)

آلوسی در روح المعانی[۴۴۵] گفته است :
شیعه از ابو سعید خدری روایت کرده است که این آیه( اکمال ) پس از سخن پیامبر اکرم(ص) به علی کرم الله وجهه در غدیر خم «من کنت مولاه فهذا علی مولاه » نازل شده است. پس از نزول این آیه، پیامبر(ص) فرمودند : «الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمه و رضا الرب رسالتی، و ولایه علی ـ کرم الله وجهه ـ بعدی» [ الله اکبر بر کامل شدن دین، و تمام شدن نعمت، و رضایت پروردگار به رسالت من و ولایت علی پس از من ]. و مخفی نماند که این از بافته های شیعه است. و پیش از هر چیزی رکیک بودن خبر بر دروغ بودن آن گواهی می دهد.
نقد و بررسی :
در پاسخ به این اشکال ، علامه ی امینی پنج پاسخ نقضی وحلی به مستشکل داده اند که از این قرار است:
[ آیا کسی هست ک از این شخص بپرسد:
چرا روایت را تنها به شیعه اختصاص دادی در حالی که امامان حدیث و رهبران تفسیر و حاملان تاریخ از غیر شیعه نیز آنرا روایت کرده اند ؟!
سپس بپرسد که چرا سند حدیث را به ابو سعید منحصر کردی در حالی که ابو هریره و جابر بن عبد الله و مجاهد و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نیز آن را روایت کرده اند؟!
آنگاه بپرسد که به چه دلیل حدیث را رکیک دانسته و آن را گواه بر دروغ پردازی شیعه قرار دادی ؟
آیا رکاکت در لفظ آن است ؟ در حالی که لفظ آن، بسان دیگر احادیث نقل شده است و از هر گونه پیچیدگی و ضعف اسلوب و تکلف در بیان یا تنافر در ترکیب تهی است وبر اساس قواعد عربی می باشد .
آیا رکاکت در معنای آن وجود دارد ؟ در حالی که در معنای آن نیز هیچ گونه رکاکتی وجود ندارد.] [۴۴۶]

۲٫ آیه اکمال و بطلان ادعای شیعه بر منصوص بودن امامت علی(ع)

فخر رازی ادعا می کند که این آیه سخن شیعیان را که امامت علی(ع) منصوص است باطل می کند، زیرا طبق آیه کافران از تحریف در دین نا امید شده اند و تأکید می کند که از آن ها نترسید و از خدا بترسید . اگر امامت علی بن ابی طالب(ع) از جانب خدا و رسول او نص می بود‌، ‌هرکس که در صدد اخفاء و تغبیر آن بر می آمد، به مقتضای این آیه می باید از هر گونه اقدامی نا امید گردد و نتواند موفق گردد و چون چنین نبود و نیز اثری از چنین نصی نیست، اصل چنین ادعایی دروغ است، زیرا اگر منصوص می بود، کسی توان اخفا یا تغییر آن را نداشت.[۴۴۷]
نقد و بررسی :
فخر رازی غفلت کرده است که آیه نا امید شدن کافران را از تحریف و دستبرد در دین بیان می کند: «الیوم یئس الذین کفروا … » آیه تصریح دارد که خطر بیرونی دین شما را تهدید نمی کند، اما تهدید خطر درونی و منافقان را نه تنها نفی نکرد، بلکه وجود آن را نیز تأیید کرد. شاهدش این است که بعد از اخبار از یأس کافران و موّجه نبودن ترس از آنان «فلا تخشوهم » فرمود که از خدا بترسید «و اخشون » آری اگر می فرمود : «الیوم یئس الذین کفروا و الذین نافقوا » استدلال ایشان کاملا صحیح و منطقی بود، در حالی که در آیه چنین چیزی نیست و فخر رازی برای تکمیل استدلال خود، آن را افزوده است.[۴۴۸]

۳٫ نقصان دین لازمه آیه اکمال

فخر رازی اشکالی می کند که شاید گفته شود : «الیوم اکملت لکم دینکم » اقتضاء دارد که قبل از آن روز معین، دین ناقص بوده است، در نتیجه باید بپذیریم که پیامبر اکرم(ص) بخش اعظم از عمر شریفش را با دین ناقص گذرانده و فقط کمی از عمرش دارای دین کامل بوده است .[۴۴۹]
نقد و بررسی :
[صرف نظر از صحت و سقم جواب ها و نقص و ابرام های او، دو جواب از این اشکال می توان داد:
الف ـ از نظر شیعه، اکمال دین با فروع احکام ارتباطی ندارد تا با نزول حکمی از احکام از نقص بیرون آید، بلکه اکمال دین به تعیین رهبر معصوم بعد از پیامبر اکرم(ص) است.
قطعا دین یا به حکومت وابسته است یا به فرد، اگرچه نقص فعلی نداشته باشد، در دراز مدت ناقص است و آن گاه از نقص به کمال می رسد که از وابستگی به فرد بیرون آید و به شخصیت حقوقی ـ با تعیین مصادیق به گونه ای که نزاعی نماند تکیه کند.
در روز نزول این آیه نیز به صورت رسمی و علنی، دین جاوید الهی از وابستگی به شخصیت حقیقی پیامبر اکرم(ص) ـ که دشمنان به مرگ او دل بسته بودند ـ خارج شد و به شخصیت حقوقی عصمت ـ با تعیین مصادیق آن ـ تکیه کرد، در نتیجه امید دشمنان به یأس بدل شد.
دلیل اهتمام به ولایت و نشانه مکمل دین بودن آن، روایات فراوانی است که ولایت و سرپرستی امت اسلامی را اساسی ترین رکن اسلام معرفی کرده و در تعلیل آن ولایت را کلید بقیه ارکان و والی را دلیل و راهنمای آن ها دانسته اند، چنان که امام باقر(ع) فرمود : اسلام بر پنج چیز استوار گشته است: بر نماز و زکوه و حج و روزه و ولایت زراره گفت : سپس سئوال کردم : کدامیک از آنها برتر است؟ حضرت فرمود : ولایت برتر است زیرا کلید آنها است و والی راهنمائی برای آنهاست.[۴۵۰]
ب- اگر آیه مورد بحث را بر مبنا و مذاق اهل سنت نیز معنا کنیم، باز هم نمی توان گفت که قبل از نزول این آیه، دین ناقص بوده است، زیرا در صورتی می توان چیزی را ناقص شمرد که تأمین کنندۀ نیاز فعلی نباشد، مثلا اگر طبیبی بیماری را کنترل در روزانه هماهنگ با مزاج او دارویش را کم و زیاد کند، نمی گویند داروی دیروز ناقص بود و امروز کامل شد، بلکه هر روز که دارو می دهد، نسبت به همان زمان کامل است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...