به همین منظور از ارقام مندرج در صورت‌های مالی مانند فروش، مبلغ سود، بازده دارایی های شرکت (ROA)، بازده حقوق صاحبان سهام (ROE) و . . . استفاده می شود که این رویه به حوزه رویکرد حسابداری در استفاده از اطلاعات صورت‌های مالی برای ارزیابی عملکرد مدیران مربوط می شود.

البته در استفاده از رویکرد حسابداری یک مسئله مطرح می‌باشد و آن هم مربوط به ماهیت محاسبه سود می‌باشد. محاسبه سود در حسابداری ‌بر اساس اصول و مفروضات دانش حسابداری صورت می‌گیرد که این موضوع باعث کاهش دقّت این متغّیر می شود. به عنوان مثال، محاسبه سود در کشورهایی که نرخ تورّم بالایی دارند با در نظر گرفتن اصل بهای تمام شده است که باعث می شود تا مبلغ محاسبه شده، با دنیای واقعی اقتصادی ارتباط کمتری داشته باشد. نکته دیگر اینکه سود حسابداری می‌تواند توسط مدیران واحد مورد دستکاری قرار بگیرد، زیرا در اکثر موارد مدیران واحدها برای بهتر نشان دادن وضعیت واحد تجاری اقدام به حساب آرایی و هموار سازی سود می‌کنند که این موضوع نیز از قابلیت اتکاء ‌به این معیار می کاهد و باعث می شود تا ارقام گزارش شده در صورت‌های مالی با ارزش های واقعی در بازار تفاوت زیادی داشته باشد. (مهدوی، ۱۳۸۵، ۲۸- ۲۶)

۲-۴-۱-۲) رویکرد تلفیقی

در این رویکرد که رویکرد ترکیبی نیز نامیده می شود برای حلّ مشکلات ذکر شده در بخش قبلی سعی می شود تا از تلفیق ارقام گزارش شده در صورت‌های مالی و ارزش‌های بازار برای تجزیه و تحلیل استفاده شود.

ضریب یا نسبت ارزش بازار یا قیمت سهم به سود هر سهم (ضریب P/E)، نسبت ارزش بازار دارایی ها به ارزش دفتری آن ها (ضریب یا نسبت توبین Q.Tobin) که به آن کیو توبین گفته می شود و نسبت ارزش سهام بازار هر سهم، از مهمترین معیارهایی است که مورد استفاده قرار می‌گیرد. (گروه،۱۳۸۴، ۱۷) (مهدوی، ۱۳۸۵،۲۸)

۲-۴-۱-۳) رویکرد مدیریت مالی

دانش مدیریت مالی نیز مدعی است که با بهره گرفتن از نظریه ها و تکنیک های ارائه شده در آن، می توان عملکرد شرکت‌ها را اندازه گیری کرد. اصولاً در امور مالی سه روش یا نظریه قیمت گذاری:

۱- مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای (CAPM ) 2- نظریه قیمت گذاری آربیتراژ (APT) 3- نظریه قیمت گذاری اختیار خرید معامله (OPT) ارائه شده است. با بهره گرفتن از این مدل ها، نه تنها می توان انواع دارایی ها را ارزش گذاری کرد، بلکه می توان بازده این سرمایه گذاری ها را نیز به دست آورد. علاوه بر این، با بهره گرفتن از این مدل ها می توان نقاط تعادل بازار سرمایه را نیز مشخص کرد. از این رو، اگر شرکت را به عنوان مجموعه ای از قراردادها تعریف کنیم و بر این باور باشیم که در شرایط رقابت کامل، عوامل اقتصادی به نقطه تعادل خود می‌رسد، با بهره گرفتن از این مدل ها و نظریه ها می توان این نقاط تعادل را اندازه گیری کرد. (گروه، ۱۳۸۴، ۱۷)

۲-۴-۱-۴) رویکرد اقتصادی

در این رویکرد بیشتر از مفاهیم اقتصادی برای ارزیابی عملکرد واحدهای تجاری استفاده می شود. عملکرد واحد تجاری در این رویکرد با تأکید بر قدرت سودآوری دارایی‌های شرکت و با توجه به نرخ بازده و نرخ هزینه سرمایه به کار گرفته شده، مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. به عنوان مثال، می توان از معیار ارزش افزوده اقتصادی(EVA) نام برد.

ارزش افزوده اقتصادی اولین بار توسط شرکت استرن استوارت مطرح شد. این شرکت عنوان می‌کند که برای ارزیابی عملکرد مدیران، یکی از کارآمدترین معیارها ارزش افزوده اقتصادی می‌باشد؛ که به شرح ذیل محاسبه می شود:

EVA = NOPAT – (WACC × Capital)

که در آن NOPAT سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات؛

WACC میانگین موزون نرخ هزینه سرمایه و Capital خالص ارزش دارایی‌های شرکت می‌باشد که برای محاسبه NOPAT به کار گرفته است. در این فرمول تعدیلاتی در خصوص سود عملیاتی گزارش شده در صورت‌های مالی انجام می شود.

پس از مطرح شدن ارزش افزوده اقتصادی (EVA) توسط شرکت استوارت، عده ای دیگر از اقتصاددانان معیار تعدیل شده دیگری (که بر گرفته از ارزش افزوده اقتصادی می‌باشد) را تحت عنوان ارزش افزوده اقتصادی تعدیل شده یا پالیده (REVA) را مطرح کردند. به اعتقاد آنان در محاسبه ارزش افزوده اقتصادی تعدیل شده بجای ارزش دفتری تعدیل شده داراییها باید از ارزش بازار آن ها استفاده کرد که محاسبه آن به شرح زیر می‌باشد:

REVA = NOPATt – }WACC × {(ارزش بازار بدهیها + ارزش بازار حقوق صاحبان سهام)

در این فرمول ‌بر اساس معادله اصلی حسابداری دارایی ها با جمع بدهی ها و حقوق صاحبان سهام برابر در نظر گرفته شده اند. (استوارت، ۱۹۹۱، ۱۷۹-۲۲۲)

و بالاخره معیار اقتصادی دیگری که مطرح شده است ارزش افزوده بازار (MVA) می‌باشد که تفاوت بین ارزش بازار شرکت و سرمایه به کار گرفته شده در شرکت می‌باشد. ارزش افزوده بازار حاصل خالص ارزش فعلی طرحهای گذشته و فرصت‌های سودآور آتی شرکت می‌باشد و نشان می‌دهد که چگونه شرکت به طور موفقیت آمیزی سرمایه خود را به کار گرفته و فرصت‌های سود آور آینده را پیش‌بینی و برای دستیابی به آن ها برنامه ریزی ‌کرده‌است. از نظر تئوری، ارزش افزوده بازار یک شرکت برابر است با ارزش فعلی کلیه ارزش های افزوده اقتصادی شرکت یا سود باقیمانده ای که انتظار می رود در آینده ایجاد شود. (مهدوی، ۱۳۸۵،۳۰)

۲-۴-۲) شاخص های ارزیابی عملکرد

شاخص های ارزیابی عملکرد نیز که توسط یانگ در پنج گروه طبقه بندی شده است به شرح ذیل می‌باشد: (نوروش، ۱۳۸۳، ۱۲۵- ۱۲۷)

    • شاخص های سود باقی مانده

    • شاخص های مربوط به اجزای سود باقی مانده

    • شاخص های مبتنی بر بازار

    • شاخص های مبتنی بر نقد

  • شاخص های سنتی

۲-۴-۲-۱) شاخص های سود باقی مانده

شاخص‌های مبتنی بر سود باقیمانده شاخصهایی هستند که هزینه سرمایه در آن ها در نظر گرفته شده است. از جمله این شاخص ها می توان به CVA، EVA اشاره کرد.

۲-۴-۲-۲) شاخص های مربوط به اجزای سود باقی مانده

این شاخص ها همان اجزای سود هستند که هزینه سرمایه در آن ها لحاظ نشده است. از این میان می توان به سود قبل از بهره مالیات (EBIT)، سود قبل از بهره مالیات و استهلاک (EBITDA)، سود قبل از اقلام غیر مترقبه (EBEI)، سود عملیاتی پس از مالیات (NOPAT) و بازده خالص دارایی ها (RONA) اشاره کرد.

۲-۴-۲-۳) شاخص های مبتنی بر بازار

شاخص هایی هستند که از بازار سرمایه به دست می‌آید و از میان این شاخص ها می توان به بازده کل سهام‌داران و ارزش افزوده بازار (MVA)، بازده مازاد (ER) و شاخص ارزش (WI) اشاره کرد.

۲-۴-۲-۴) شاخص های مبتنی بر نقد

این شاخص ها مبتنی بر مبنای نقدی هستند. از جمله این شاخص ها، می توان به جریان‌های نقد عملیاتی و بازده نقدی سرمایه گذاری ها اشاره کرد.

۲-۴-۲-۵) شاخص های سنتی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...