نظریه تعادل معمولا به صورت یک شخص، شخص دیگر و یک موضوع نگرش بیان می شود. در این نظریه سه نوع ارزشیابی مرتبط وجود دارد: ارزشیابی یک شخص از دیگری، ارزشیابی یک شخص از موضوع نگرش و ارزشیابی اشخاص دیگر از موضوع نگرش. یک حالت متعادل زمانی به وجود می‌آید که شما با یک فرد هم فکر خود موافق باشید و با یک فرد غیر هم فکر مخالف باشید. عدم تعادل وقتی به وجود می‌آید که شما با یک فرد هم فکر مخالف باشید و با یک غیر هم فکر موافق باشید. یک حالت متعادل زمانی به وجود می‌آید که شما با یک فرد هم فکر خود موافق باشید و با یک فرد غیر هم فکر مخالف باشید. عدم تعادل وقتی به وجود می‌آید که شما با یک فرد هم فکر مخالف باشید و با یک غیر هم فکر موافق باشید. دومین فرضیه از الگوی تعادل این است که شکل های نامتعادل، تمایل به تغییر در جهت حالت متعادل دارند. نظام های نا متعادل فشار هایی را جهت تغییر نگرش ایجاد می‌کنند و این فشار ها تا زمانی که آن ها را متعادل نکنند، ادامه می‌یابند(اسماعیلی، ابراهیمی و شایسته، ۱۳۹۱).

نظریه های سازگاری و توافق

سازگاری شناختی بیانگر این است که مردم برای انسجام و معنا دادن شناخت های خود تلاش می‌کنند. در این رویکرد بحث بر این است که مردم وقتی دارای چندین عقیده یا ارزش باشند سعی می‌کنند آن ها را با هم سازگار کنند، اگر شناخت های آن ها که قبلا با هم سازگار بودند با یک شناخت جدید مواجه شوند موجب نا هم سازی یا ناسازگاری شناختی خواهند شد . در چنین وضعی افراد سعی می‌کنند تا حداقل ناسازگاری شناختی پیش بیاید. سعی کردن در حفظ یا تجدید سازگاری شناختی از انگیزه های اصلی و اولیه این رویکرد است. دیدگاه توافق که با موقعیت های ساده تری از دیدگاه تعادل سرو کار دارد، تغریبا به طور کامل توجه خود را به اثری که یک فرد با موضعی مثبت یا منفی نسبت به یک شئ یا یک شخص دارد، متمرکز ‌کرده‌است. و این شاید ساده ترین موقعیت تغییر نگرش باشد. بدین صورت که وقتی شخص الف چیزی خوب یا بد درباره شخص (یا موضوع یا شئ) ب می‌گوید این سخن چه اثری بر روی نگرش شخص دیگر نسبت به الف و ب می‌گذارد(کریمی، ۱۳۸۲).

نظریه های قضاوت اجتماعی و کارکردی:

فرض بنیادی این است که قضاوت شامل تمیز و مقوله بندی محرک ها است، اعم از اینکه محرک ها خنثی یا دارای ماهیت نگرشی باشند. تمیز و مقوله بندی شامل مقایسه میان شقوق است. یکی از این شقوق ممکن است و غالبا نیز چنین است که یک چارچوب ارجاع درونی یا معیار قضاوت باشد. شکل گیری و کاربرد چنین معیار هایی بستگی به دامنه تجربه هایی دارد که شخص درباره جهان محرکها، اثرات معیار، درجه درگیری شخص با موضوع ، مقوله های خود شخص (گستره پذیرش و طرد و عدم التزام)، و اثر ات جذب و تضاد داشته است. این الگو بر تفاوت های فردی در ماهیت انسان تأکید می ورزد، در حالی که تأکید الگو های دیگر بر عوامل مشترک در تغییر نگرش است. قضیه بنیادی یک الگوی کارکردی تغییر نگرش، ساده است. مردم نگرش هایی را حفظ می‌کنند که با نیاز های آنان جور در می‌آید. اعتقاد الگوی کارکردی این است که یک محرک مثل یک آگهی تجاری تلوزیونی تنها می‌تواند در زمینه نیازها و شخصیت طرف محرک قابل درک باشد. افراد مختلف ممکن است نیازهای کاملا متفاوت داشته باشند و در نتیجه یک پیام ترغیب کننده یکسان ممکن است برای همه به یک اندازه متقاعد کننده نباشد(کریمی، ۱۳۸۲).

نظریه ادراک خود:

بر اساس این نظریه ما نگرش هایمان را به همان شیوه ای می شناسیم که افراد را به وسیله مشاهده ی رفتار هایشان و شرایطی که در آن قرار گرفته اند می شناسیم بر این اساس ، اغلب ما به طور واقعی نگرش ها و استنباط های ساده خود از رفتار هایمان در موقعیت هایی که اتفاق می افتند را نمی توانیم به راحتی بشناسیم ادراک خود باعث این پیش‌بینی کلی می شود که نگرش ها مطابق رفتار می‌آیند و اشخاص نگرش هایشان را از مشاهده ی رفتارشان استنباط می‌کنند (مقدم، ۱۹۹۸، به نقل از اسماعیلی و همکاران، ۱۳۹۱).

ازدواج وانواع آن

ازدواج مقدس ترین و پیچیده ترین رابطه میان دو انسان از دو جنس مخالف است که ابعاد وسیع و عمیق و هدف ها ی متعددی دارد. ازدواج پیمان و پیوند مقدسی است میان دو جنس مخالف بر پایه روابط پایای جنسی، عاطفی، معنوی و بر اساس انعقاد قرارداد شرعی و عرفی، اجتماعی و قانونی که تعهدی را برای زوجین به وجود می آورد (به پژوه، ۱۳۸۸). آنچه بیش از هر امری لازمه ازدواج موفق است. تعادل عاطفی، سلامت روانی، کفایت های عقلانی و قابلیت های اجتماعی است و نه صرف تمکن اقتصادی(افروز،۱۳۸۰).

ازدواج از نوعی تقدس برخوردار است که در مقایسه با سایر روابط انسانی، تمامیتی بی نظیر دارد بدین معنا که ابعاد زیستی ، اقتصادی، عاطفی، روانی و اجتماعی زندگی را پوشش می‌دهد.نکته بعدی استحکام این قرارداد است که در قرآن از ازدواج به عنوان پیمانی محکم یاد شده است و جملاتی که در عقد ازدواج و هم زمان با آن از سوی یک طرف گفته می شود و طرف مقابل نیز آن را می پذیرد ، نشان از استواری این پیوند دارد (سالاری فر، ۱۳۸۹).

در اسلام به اصل کفویت اشاره می شود و با مطالعه فرهنگ جوامع گوناگون ملاحظه می شود که در امر انتخاب همسر، تناسب، سنخیت، همشان بودن و همسان گزینی یک قاعده جهانی است . افراد تمایل دارند همسری انتخاب کنند که از ابعاد گوناگون سنی ،تحصیلی ، خانوادگی ،اقتصادی، هوشی، اعتقادی، فرهنگی و نظایرآن با آن ها همسان و متناسب باشد(به پژوه، ۱۳۸۸).

ازدواج ها به دو گروه پایدار و ناپایدار تقسیم می شود. ازدواج پایدار شامل زوج های سنتی ، زوج های دو جنسیتی و زوج های اجتنابی می شود و ازدواج های ناپایدار شامل زوج های معترض و زوج های فاقد قید (جدا از هم ) می‌گردد.

زوج های سنتی و زوج های دوجنسیتی : نقش های جنسی سنتی را ایفا می‌کنند و اهداف خانواده را به اهداف فردی ترجیح می‌دهند، برنامه ریزی روزانه منظمی دارند ، سطح متوسطی از هیجانات مثبت و منفی را نشان می‌دهند، تمایل به اجتناب از هر گونه تعارض به جز مسائل عمده و اساسی دارند و وقتی درگیر تعارضات می‌شوند به آن پرداخته و سعی می‌کنند حلش کنند.در آخرین مرحله بروزمشکل به طور قابل توجهی قانع سازی صورت می‌گیرد. نقش های جنسیتی برابرنگری را پذیرفته و ایفا می‌کنند، اهداف فردی را به خانوادگی ترجیح می‌دهند ، برنامه روزانه آشفته و مکان های زندگی جداگانه ای در خانه دارن، دو همسر با هم مخالفند (ناسازگارند) و سطح بالایی از هیجانات مثبت و منفی را نشان می‌دهند.

زوج های اجتنابی: آن ها نقش های جنسی سنتی را ایفا می‌کنند، مکان های جداگانه ای برای زندگی دارند، کمتر مهارت های حل مشکل دارند، از هر گونه تعارض اجتناب می‌کنند و در هنگام تعارض مسائل خود را بیان می‌کنند ، اما هیچ گونه کوششی برای قانع سازی یا مصالحه (سازش) انجام نمی دهند.(کار،۱۹۷۵،ترجمه تبریزی، ۱۳۸۴).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...