1. افکار و باورهای غیر منطقی با واقعیت موجود هماهنگ و هم جهت نیستند.

    1. توسط شواهد عینی تأیید نمی شوند و فرد درصدد آزمایش آن ها نیست.

    1. به شکل اطلاعات و یا به شکل تصمیم و تصمیم گیری نادرست است.

    1. با اجبار، الزام و وظیفه است، خشک و انعطاف پذیر هستند.

  1. باعث حالت های آشفته و ناراحت کننده در فرد می شود و در نهایت منجر به اضطراب، افسردگی و احساس گناه می شود.

باورهای غیر منطقی می‌توانند به ۴ صورت باشد:

الف) چقدر وحشتناک است که – چقدر خطرناک است که

ب) غیر قابل تحمل است که- غیر قابل تصور است که- نمی توانم بفهمم که

پ) زشت است که – ننگ آور است که – مایه آبرو ریزی است که

ت) دنیا باید مطابق میل من باشد.

‌بنابرین‏، عقاید نامعقول و نگرش های کژکار که فلسفه آشفته کننده افراد را تشکیل می‌دهند دو ویژگی اساسی دارند دو ویژگی اساسی دارند، اولا: آن ها در بطن خود توقعات خشک، جزمی، و قدرتمندی دارند که معمولا در قالب کلماتی چون باید، حتما، الزاماً، و ضرورتا بیان می‌شوند. این تفکر الزام آور است: «من حتما باید موانع موجود بر سر راه این هدف مهم را بردارم و به آن تحقق بخشم!» ثانیاً، فلسفه های آشفته کننده که معمولا از این توقعات حاصل می‌شوند، انتساب های بسیار نامعقول و تعمیم مفرط ایجاد می‌کنند. این استنباط فاجعه آمیز است: «اگر این هدف بسیار مهم را به انجام نرسانم، در این صورت وحشتناک است، نمی توانم آن را تحمل کنم، احتمالا آدم بی ارزشی هستم، و هرگز چیزی را که می خواهم، به دست نخواهم آورد!» ( پروچاسکا، ۱۳۸۹).

۱۱-۱-۲) حفظ باور های غیر منطقی

الیس(۲۰۰۲) می‌گوید، افراد نمی خواهند به باورهای غیر منطقی شان ادامه دهند، اما آن ها شرطی شده اند و اکنون به طور اتوماتیک آن را حفظ می‌کنند. الیس عوامل مختلفی را در حفظ باورهای نادرست دخیل می‌داند که به پاره ای از آن ها در ذیل اشاره می شود.

تمایلات بیولوژیکی برای غیر منطقی بودن با پختگی و بلوغ از بین نمی رود چون قسمتی از وراثت محسوب می شود.

الیس (۱۹۷۷) تأکید می‌کند که انسان ها قویا تمایل دارند که به طور ناخود آگاه و از روی عادت بد کارکردی های ذهنی خود را طول بدهند و به جای اینکه تعادلی واقع گرایانه بین لذت گرایی آنی و طولانی مدت برقرار کنند، اغلب لذت گرایی فوری را انتخاب می‌کنند و همین ترجیح دادن، عامل اصلی مقاومت در برابر تغییر می‌گردد. باورهای مطلق گرایانه، شناخت های داغی هستند که اغلب عنصری از ارزیابی در آن ها وجود دارد و با هیجان های زیادی همراه است. چنین شناخت هایی قویا حفظ می‌شوند و به سختی قابل تغییر هستند. از آنجا که روش علمی معیار مطلقی بر خوب و بد و در نتیجه قواعدی مطلق برای رفتار آدمی ندارند، افراد به آسیب زدن به خود ادامه می‌دهند، چون از فهم اینکه دقیقا در عالم خارج چه می گذرد، ناتوانند( درک علمی نیاز به مشاهده و آزمون مکرر واقعیت دارد).

الیس[۴۲] (۱۹۹۶، ۲۰۰۱) معتقد است که ما از توانایی تغییر دادن شناخت ها، هیجانات و رفتارهای خود برخورداریم. ما با اجتناب از مشغول کردن خودمان به A و فکر کردن بی پایان به پیامدهای هیجانی در نقطه C می‌توانیم ‌به این هدف برسیم. ما می‌توانیم تصمیم بگیریم B یا عقاید نامعقولی را که ‌در مورد رویدادهای فعال ساز در نقطه A داریم بررسی کرده با آن ها مبارزه کنیم و آن ها را تغییر دهیم (کری[۴۳]، ۱۳۹۰).

گاهی انسان از لحاظ شناختی، هیجانی و رفتاری، باورهای غیر منطقی شان را تقویت می‌کنند، مثلا کسی که این باورهای غیر منطقی در او وجود دارد که باید دارای تأیید اجتماعی باشد، با اجتناب از ریسک های اجتماعی، به نوعی آرامش هیجانی می‌رسد. افراد از طریق جستجوی علت های آشفتگی های هیجانی خود در گذشته، آن را حفظ می‌کنند. چون تمرکز بر گذشته مانع تمرکز در حال و آینده می شود، در حالی که کسی نمی تواند گذشته خود را تغییر دهد ولی حال و آینده قابل تغییر می‌باشد. در مواردی افراد از تشخیص تفکرات، احساسات و رفتارهای سالم و ناسالم، از ادراک تاثیرات باور های غیر منطقی در ایجاد آشفتگی های هیجانی عاجزند. در بسیاری از مواقع، تغییر دادن موقعیت بسیار راحت تر از تغییر دادن خویشتن است. مثلا در مشکلات زناشویی، انتخاب طلاق، از بررسی و تغییر باورها و رفتارهای نادرست آسانتر است (نلسونس[۴۴]، ۲۰۰۱).

الیس ‌بر اساس مطالعات خود و تجربیات با بیمارانش قانع شده بود که مردم ‌به این دلیل بر رفتار غیر عقلانی و غیر منطقی خویش پافشاری می‌کنند که مستمرا به خود تلقین می‌کنند که باید آن گونه رفتار کنند (الیس،۱۹۹۸ ترجمه فیروز بخت، ۱۳۸۸).

۱۲-۱-۲) طبقه بندی باورهای غیر منطقی

  1. باور غیر منطقی تأیید دیگران[۴۵]:

‌بر اساس آن، نیاز به حمایت و تأیید افرادی داریم که آن ها را می شناسیم و یا به آن ها علاقه داریم. این باور می‌تواند به دلایل متعدد، مشکلاتی برای انسان ایجاد کند. برای مثال، تقاضای مورد تأیید دیگران بودن سبب می شود که انسان خودش را به خاطر اینکه آیا می‌تواند این تأیید را به دست آورد یا نه، ناراحت و نگران نماید و در صورت به دست آوردن، باز نگران از دست دادن آن تأیید است.

  1. باور غیر منطقی توقع از خود[۴۶]:

این باور که ما موفق هستیم و در هر کاری صلاحیت لازم را داریم و داوری ما ‌در مورد شایستگی مان ‌بر اساس موفقیت مان در کارها است. این باور مخصوصا در مواقعی که فرد در زندگی با شکست مواجه می شود می‌تواند بسیار آسیب زا باشد، چراکه فرد تصور می‌کند نالایق است و لیاقت زندگی ندارد.

  1. باور غیر منطقی سرزنش کردن[۴۷]:

این باور که همه از جمله خودمان را مستحق سرزنش و مجازات به خاطر اعمال اشتباه می‌دانیم و با انجام دادن اعمال اشتباه، اگر از سوی خودمان باشد، دچار خشم و احساس گناه می‌شویم و اگر از سوی دیگران باشد، روابطمان دچار مشکل شده و حس انتقام جویی برانگیخته می شود.

  1. باور غیر منطقی واکنش به ناامیدی[۴۸]:

وقتی که کارها همانند انتظار ما پیش نرود، نسبت به نقش خود در تغییر، ناامید می‌شویم و احساس عدم کنترل در موقعیت داریم.

  1. باور غیرمنطقی کنترل هیجانات:

این باور که ما نسبت به ناراحتی و هیجانات خود هیچ کنترلی نداریم، چراکه این ناراحتی ها از جانب دیگران به وجود می‌آید و اگر دیگران تغییر کنند تمام امور اصلاح می شود. هنگامی که فرد در ارتباط با دیگران دچار ناراحتی می شود، تظاهرات جسمانی مثل قرمز شدن، افزایش ضربان قلب، فشار خون و … در وی پدید می‌آید. فرد سبب این عامل را دیگران می‌داند. در واقع مشکل از ناحیه شناختی و تفکر است.

  1. باور غیر منطقی ‌در مورد مشکلات آینده[۴۹](نگرانی زیاد توام با اضطراب)

این باور که در آینده اتفاق خطرناکی رخ می‌دهد و باید به شدت ‌در مورد آن نگران باشیم. خیلی از مردم معتقد هستند که آن ها باید خود را نگران مشکلات احتمالی بکنند.

  1. باور غیر منطقی فرار از مشکلات[۵۰]:

این باور که اجتناب از مشکلات و شانه خالی کردن از مسئولیت خیلی آسانتر از روبرو شدن با مشکلات است. این باور می‌تواند آزاردهنده باشد، زیرا طفره رفتن از کارهای ناخوشایندی که فرد با آن سرو کار دارد باعث می شود این کارها اثر پایدارتری در ضمیر ناخودآگاه فرد به وجود آورده و هنگام مواجهه مشکل تر به نظر برسد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...