فصل ششم
بررسی سطح اهانت آمیزی واژه ها
۶-۱- مقدمه
آگاهی نسبت به تناسب یا عدم تناسب یک صورت زبانی با یک موقعیت خاص، امری است که یک بومی زبان به خوبی از آن مطلع است. تخمین میزان اهانت آمیزی واژه ها در گفتار در بر گیرنده عمل دشوار تعیین هویت شرکت کنندگان، روابط نقشی، هنجارهای اجتماعی و انگیزه های افراد است. این بخش پاسخی را برای فرض دوم تحقیق فراهم می آورد در این بخش با بهره گرفتن از ابزار پرسشنامه و تحلیل نتایج آن می کوشیم به پرسش زیر به عنوان یکی از سوال های تحقیق پاسخ گوییم: آیا در موقعیت رسمی، زنان در مقایسه با مردان، الفاظ صریح را توهین آمیز تر می دانند؟
پایان نامه - مقاله - پروژه
پیش از آن در مورد متغیرهای مورد نظرمان یعنی جنسیت و رسمیت موقعیت، ابزار گردآوری داده ها، نوع سوالات، شرکت کنندگان و شیوه تحلیل داده ها مطالبی را ارائه می کنیم. نوع و نحوه تحلیل و آزمون گیری را در بخش تحلیل داده ها شرح می دهیم.
۶-۲- تاثیر متغیرهای اجتماعی و بافتی بر کاربرد زبان
۶-۲-۱- جنسیت
زنان و مردان رفتار زبانی متفاوتی را از خود بروز می دهند، خصلت های متمایز هر جنس اساسی را برای خلق گونه های زبانی مختلف فراهم می آورند. آثار متعددی به بررسی تفاوت های جنسیتی کلام پرداخته اند که از آن میان می توان به ترادگیل (۱۳۷۶)، لیکاف[۱۵۴] (۱۹۷۵)، جی، ۱۹۹۲، ۲۰۰۸) اشاره کرد. ریشه تفاوت در نحوه بکارگیری زبان از سوی زن و مرد را بی تردید باید در جامعه و بینش و نگرش اعضای آن جست. زبان به عنوان یک پدیده اجتماعی رابطه تنگاتنگی با طرز تلقی های اجتماعی دارد. مردان و زنان از آن رو از نظر اجتماعی تفاوت دارند که جامعه نقش های اجتماعی متفاوتی برای آن ها تعیین می کند و الگوهای رفتاری متفاوتی را از آنان انتظار دارد و زبان نیز انعکاس دهنده این واقعیت است. «گفتار زنان از نظر اجتماعی بهتر از گفتار مردان است، این امر بازتاب این واقعیت است که به طور کلی رفتار اجتماعی درست تری نیز از زنان انتظار می رود». (ترادگیل، ۱۳۷۶: ۱۱۶).
زنان معمولاً از صورت های زبانی استفاده می کنند که به صورت های گونه معیار یا گونه مودبانه نزدیک هستند و همیشه از بکارگیری واژه هایی که با گفتار طبقه فرودست جامعه مرتبط باشد خودداری می کنند و تا می توانند صورت های غیر معیار را از گفتار خود حذف می کنند. دلیل این امر را باید در حساسیت زنان نسبت به اهمیت متغیرهای زبانی مرتبط با طبقه اجتماعی جستجو کرد. به عقیده ترادگیل این نحوه پالوده سازی گفتار در زنان نشان می دهد که در جامعه، زنان بیش از مردان نسبت به مقام و منزلت خود آگاهی دارند. (همان منبع: ۱۱۵). معمولاً در هر جامعه به کاربران زبان فشارهای اجتماعی مختلفی وارد می آید تا از گفتار طبقه والای جامعه استفاده کنند و از این طریق برای خود کسب وجهه کنند. به دلیلی که ذکر شد، (آگاهی بیشتر زنان نسبت به مقام و منزلت خود) این فشارها بر روی زنان قوی تر است. بنابراین جدای از تفاوت های بیولوژیکی، جامعه پذیری متفاوت زنان و مردان عاملی اساسی برای این گونه های جنسیتی متفاوت به حساب می آید.
چمبرز و ترادگیل[۱۵۵] (۸۴: ۱۹۹۸) استدلال می کنند که نقش سنتی زنان در تربیت کودکان تاثیر بسزایی در ایجاد تفاوت های زبانی میان زنان و مردان دارد، زیرا در جامعه معمولاً زنان عهده دار جامعه پذیر کردن کودکان هستند و به همین جهت انتظار می رود که رفتار صحیح و مقبولی از خود نشان بدهند؛ آن ها در ادامه می افزایند که جامعه نگاه مثبت و مسامحه آمیزی نسبت به کاربرد صورت های دون زبانی از سوی مردان دارد. به عبارت دیگر، تفکیک جنسیتی در زبان نشان دهنده این واقعیت است که در جامعه تمایلی عمومی وجود دارد که بنابر آن رفتار خشن، ناپسند و هنجار شکن مردان به نسبت مطلوب تر تلقی می شود. این در حالی است که در اغلب اوقات، زنان را به حفظ نزاکت و متانت ترغیب می کنند. زنان در طول تاریخ با این طرز تفکر پرورش یافته اند که مثل «خانم ها» صحبت کنند و «عفت کلام» داشته باشند که عدم توازن قدرت جنسیتی در جامعه می تواند یکی از دلایل این موضوع باشد. اما آنچه که در این بحث برای ما حائز اهمیت است، تفاوت ها در نگرش دو جنس نسبت به استفاده از حسن تعبیرات و الفاظ تابوست. تابو اثر ویژه ای بر نحوه بکارگیری زبان از سوی دو جنس دارد. معمولاً در جامعه، استفاده از دشواژه در میان مردان بیشتر رواج دارد. با این اوصاف مردان دارای آزادی بیان بیشتری هستند. کاربرد حداقلی دشواژه در میان زنان به معنای عدم آشنایی آن ها با این الفاظ نیست بلکه حاکی از این واقعیت است که زنان از قدرت انطباق بالایی با رفتارهای مطلوب و مورد انتظار برخوردارند، لذا بیشتر ترجیح می دهند تا در جمع افراد همجنس خود از دشواژه ها استفاده کنند که البته نوع الفاظی که بکار می گیرند نیز متفاوت از مردان است. زنان در پاسخ به فشارهای اجتماعی و نیز به سبب قدرت هماهنگ ساختن الفاظ زبان و بافت موقعیتی، همواره کلام خود را سانسور می کنند. تلاش برای پرهیز از کاربرد صورت های ناپسند و مغایر با رفتار مودبانه سبب شده که زنان مهارت بالایی در استفاده از حسن تعبیرات بیابند؛ زنان هر گاه با موقعیت هایی روبرو می شوند که با نقش های جنسیتی آن ها مطابقت ندارند از حسن تعبیرات استفاده می کنند. بکارگیری زبان حسن تعبیری، غیر مستقیم و محافظه کارانه از سوی زنان به خوبی در جهت تنظیم اثرات وجهه و پرهیز از توهین به مخاطب عمل می کند. به عقیده پسپرسن (۱۹۲۲)، زنان به صورت غریزی از بکار بردن الفاظ تابو امتناع
می کنند و پایبندی آن ها به اصول نزاکت را باید به خصلت های روانشناختی خاص آنها نسبت داد. بکارگیری الفاظ تابو در میان اعضای یک جنس (بالاخص مردان) نوعی کسب وجهه پنهان به حساب می آید ولی به نظر
می رسد در میان زنان نیز نوعی رقابت درون گروهی برای مودب تر به نظر رسیدن وجود دارد و کاربرد حسن تعبیرات در میان خود زنان نیز بسامد وقوع بالایی دارد. استفاده حداقلی زنان از دشواژه ها در مقایسه با مردان باعث
می شود که مردان معمولاً در حضور زنان از دشواژه استفاده نکنند. در عین حال مردان نیز تفوق جنسیتی خود را از طریق کاربرد واژه های تابو به زنان نشان می دهند. استفاده از الفاظ تابو بیشتر در اجتماعات هم جنس رخ می دهد و مردها بیشتر از زنان احتماًل دارد که در ملاعام از دشواژه استفاده کنند. (کوتس[۱۵۶] ۱۹۹۳، جی و جان شوئیتز ۲۰۰۸). این امر بدین معناست که بکارگیری حسن تعبیرات و پرهیز از دشواژه ها در جمع های مختلط بیشتر مشاهده می شود. ملاحظات فوق بر پیش بینی های معیار نزاکت طبقه متوسط صحه می گذارند.
۶-۲-۲- رسمیت موقعیت
زبان نه تنها بر حسب خصوصیات اجتماعی متکلم، (نظر سن، جنس، نژاد، طبقه اجتماعی و غیره) بلکه بر حسب بافت اجتماعی که خود را در آن می یابد نیز تغییر می کند. (ترادگیل، همان منبع: ۱۳۱). از جمله عواملی که در بافت اجتماعی سبب بوجود آمدن گونه های مختلف زبانی می شوند میزان رسمیت موقعیت هایی است که فرد در آن ها قرار می گیرد. زبانگونه هایی که با رسمیت یک موقعیت پیوند دارند سبک نامیده می شوند و می توان
آن ها را بدین صورت که در امتداد مقیاسی از رسمی تا غیر رسمی قرار گرفته اند تصور نمود. (ترادگیل، همان منبع، وارداف، ۱۹۸۶).
سطح رسمیت یک موقعیت را نیز مجموعه عواملی چون موضوع گفتگو، هدف گفتگو، روابط نقشی، مجرای ارتباطی و وضعیت (زمان و مکان) بوجود می آورند. بر مبنای تغییرات صورت گرفته در موقعیت، گونه زبانی (سبک) نیز به صورت متناظری تغییر می یابد. میزان توجهی که گویندگان نسبت به گفتار خود نشان می دهند تاثیر بسزایی در ایجاد تغییرات سبکی دارد. به موازات بیشتر شدن توجه نسبت به رفتار زبانی، میزان نسبی تظاهر ویژگی های زبانی معتبر نیز بیشتر می گردد و از میزان نسبی کاربرد ویژگی های غیر معتبر کاسته می شود. در این میان عبارات نزاکتی (حسن تعبیرات، سوء تعبیرات و عبارات صریح) را باید نشانگرهای سبکی قلمداد کرد. در هر موقعیتی که گوینده از واژه ای حسن تعبیری استفاده می کند بلافاصله تشخیص می دهیم که در ورای این عبارت، مفهومی زشت و ناپسند نهفته است که فرد به دلیل عدم تناسب با موقعیت از صورتی متفاوت بهره گرفته است. کاربرد حسن تعبیرات را غالباً در موقعیت هایی می یابیم که از سطح رسمیت بالایی برخوردارند نظیر جلسات اداری، محیط دانشگاه و غیره ؛ بالعکس انتظار داریم الفاظ تابو را در موقعیت هایی بیابیم که غیر رسمی هستند نظیر گفتگو با دوست صمیمی، همسر و غیره. با اینکه تعیین موقعیت های وقوع حسن تعبیرات و سوء تعبیرات به صورت معین کاری دشوار است با این حال می توان به صورت نسبی پیش بینی کرد که تا چه میزان کاربرد یک دشواژه یا حسن تعبیر می تواند با رسمیت موقعیت تناسب داشته باشد. عبارات نزاکتی از جهت تعاملی که با سبک برقرار می کنند مترادف های گونه ور نامیده می شوند، یعنی واژه هایی که با داشتن معنای دلالتی یکسان در بافت های مختلف و ناهمسان بکار می روند زیرا هریک دارای معانی ضمنی مختلفی هستند و همانطور که اشاره شد به عنوان نشانگرهای سبکی عمل می کنند. (آلن و بریج، ب ۲۰۰۶: ۱۲). داشتن معنای دلالتی یکسان بدین معناست که انکار مدلول یک واژه به معنای انکار مدلول تمامی مترادف های گونه ور است. بکارگیری این واژه ها بجای هم ممکن نیست مگر آنکه گوینده قصد تغییر سبک گفتگو را داشته باشد. بنابراین منشا تغییرات سبکی را می توان در معنای ضمنی واژه ها جست؛ آن چه که ترادف واژه ها و در نتیجه وابستگی بافتی
آنها را سبب می شود معنای ضمنی منضم به الفاظ است. معنای ضمنی پیوند نزدیکی با مفهوم تناسب بافتی در کاربرد زبان دارد و عاملی تعیین کننده در انتخاب واژه و سبک گفتار به شمار می آید. بنابراین معنای ضمنی را می توان عاملی دانست که حسن تعبیر یا سوء تعبیر بودن یک عبارت زبانی نیز بدان وابسته است زیرا افراد، میزان تابو شدگی یک واژه را بر اساس معنای ضمنی منضم به آن درمی یایبند و به سبب تعامل آن با سبک، فرد میزان تناسب واژه را با موقعیت های مختلف می سنجد. با در نظر گرفتن این ملاک و نیز سایر عوامل بافت اجتماعی، میزان اهانت آمیزی یک عبارت زبانی تعیین می شود.
از نظر آلن و بریج (۲۰۰۷: ۱۰۵۶) تشخیص معنای ضمنی یک لفظ، تشخیص نگرش یک جامعه نسبت به آن لفظ است و واکنش کاربران زبان به آن ها، تاثیراتی کاربرد شناختی است که سبب ایجاد توسیع معنایی و خلق
واژه های جدید می شوند. «معنای ضمنی از دانش جامع فرد پیرامون معنای دلالتی (تحت الفظی) و همچنین از تجربیات، عقاید و تعصبات فرد پیرامون بافتهایی» نشئت می گیرد که یک عبارت در آن ها بکار می رود.
(آلن و بریج، الف ۲۰۰۶: ۴۷). انتخاب هر یک از بدیل های واژگانی (دارای معانی دلالتی یکسان) برگزیدن سبکی از کلام است که با توجه به میزان رسمیت یک موقعیت صورت می گیرد. بنابراین لفظی را توهین آمیز
می دانیم که با میزان رسمیت موقعیت و در نتیجه با سبک گفتار تناسب نداشته باشد و کاربرد آن منجر به عدم توازن سبکی شود. پیامدهای عدم ملاحظه سبک گفتار با تبعات نقض تابوهای زبانی رابطه مستقیم دارد. بدین معنا که میزان عدم توازن میان یک متغیر زبانی (یک عبارت نزاکتی) و رسمیت یک موقعیت، میزان اهانت و تبعات تابو شکنی را نشان می دهد. مثلاً بکارگیری حسن تعبیر مبالغه آمیزی چون «به ملکوت اعلی پیوستن» که تنها در موقعیت های بسیار رسمی و سبک های متکلفانه متداول است برای اعلام خبر فوت یک دوست به خانواده اش تنها عبارتی توهین آمیز قلمداد می شود و پیامدهای خاص خود را به دنبال خواهد داشت. همچنین در موقعیتی کاملاً متفاوت کاربرد یک دشواژه تک هجایی در عوض یک لفظ فنی برای اشاره به یک اندام تابو در یک سمینار پزشکی می تواند تبعات شغلی و حیثیتی ناگواری را برای گوینده به همراه داشته باشد. افراد تحصیل کرده به سبب در اختیار داشتن پیوستار سبکی وسیع تر و توانایی بالا در همبسته ساختن متغیرهای زبانی و بافتی
(در مقایسه با افراد کم سواد) از مصونیت بیشتری برخوردارند.
۶-۳- شرکت کنندگان
جامعه آماری تحقیق را ۳۰ تن از دانشجویان دختر و پسر رشته های زبان انگلیسی و فرانسه در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد تشکیل می دهند که دارای میانگین سنی ۲۰ تا ۳۰ سال هستند و از توزیع جنسی یکسان برخوردارند. برای کنترل نسبی سایر متغیرهای اجتماعی که ممکن بود بر نحوه پاسخگویی به سوالات اثر گذار باشند تلاش کردیم تا
الف) افراد شرکت کننده حتی المقدور شغل دومی نداشته باشند (به سبب امکان تاثیر زبان فنی مشاغل و نزاکت حاکم بر محیط کاری بر نگرش پاسخگویان).
ب) از لحاظ اعتقادی دارای جهت گیری های مذهبی خاص نباشند. (به سبب تاثیر مذهب بر نزاکت فرد).
ج) با علم به متعین نبودن مفهوم طبقه متوسط در ایران، سعی کردیم از اشخاصی بهره گیریم که از لحاظ وضعیت اقتصادی تفاوت فاحشی نداشته باشند و عمدتاً والدین کارمند داشته باشند و گونه گونی های طبقه متوسط را نادیده گرفتیم.
۶-۴- ابزار گردآوری داده ها
داده های مورد نیاز برای تعیین سطح اهانت آمیزی واژه ها، از طریق توزیع پرسشنامه میان شرکت کنندگان گردآوری شده اند.
۶-۵- ساختار پرسشنامه و نوع سوالات
از میان مشخصات فردی شرکت کنندگان تنها سن و جنسیت مد نظر قرار گرفت. لحاظ کردن سن تنها برای مشخص کردن دامنه سنی مورد نظر (۲۰ تا ۳۰ سال) در پرسشنامه گنجانده شد و جنسیت نیز به عنوان یک متغیر اجتماعی مطرح شد تا بدینوسیله بتوانیم شرکت کنندگان را بر حسب جنسیت تفکیک کنیم. این نظر سنجی، تعیین میزان اهانت آمیزی واژه ها و عبارات زبانی را در بافت موقعیتی به عنوان هدف اصلی دنبال می کند.
به این منظور، دو گفتگوی فرضی با موضوع «زنان خیابانی» در دو موقعیت مختلف طراحی شده و در ذیل گفتگوها، ۱۵ واژه و عبارت مبین مفهوم زنان خیابانی درج شده اند. که در سبک های مختلف بر این مفهوم دلالت می کنند. افراد با متصور شدن فضای گفتگو و تشخیص سطح رسمیت موقعیت، میزان اهانت آمیزی هر یک از الفاظ و عبارات فهرست شده را تعیین می کنند. این عبارات بر اساس نگرش پژوهشگر به ترتیب از مودبانه ترین تا توهین آمیزترین رده بندی شده اند. مقیاسی نیز که برای تعیین میزان اهانت آمیزی در نظر گرفته شده، یک مقیاس سه شقی است و شامل غیر توهین آمیز، نه مودبانه و نه الزاماً توهین آمیز (خنثی) و توهین آمیز است. این مقیاس در راستای تقسیم بندی سه گانه عبارات (از حیث نزاکتی) است؛ بدین صورت که ما الفاظ توهین آمیز را حسن تعبیر، عبارات نه مودبانه و نه الزاماً توهین آمیز (خنثی) را صریح و الفاظ توهین آمیز را سوء تعبیر در نظر می گیریم.
در موقعیت رسمی، گفتگو فضایی را ترسیم می کند که افراد در محیط کلاس و در حضور استاد و همکلاسیهای دختر و پسر که تنها با آن ها یک آشنایی ساده دارند به منظور آسیب شناسی پدیده زنان خیابانی با آن ها به گفتگو می پردازد. در موقعیت غیر رسمی، فرد در یک کافی شاپ با دوست بسیار صمیمی و همجنس خود در مورد زنان خیابانی گفتگو می کند. برای به حداقل رساندن ابهامات احتمالی سوالات و طرح پرسشنامه برای شرکت کنندگان، پیش از پاسخگویی به سوالات، به صورت شفاهی و غیر فنی، مندرجات پرسشنامه و
موقعیت های فرضی را شرح دادیم تا آنان با تصور روشن تری خود را در موقعیت های یاد شده بیابند و سپس به سوالات پاسخ گویند.
۶-۶- ابزار تحلیل داده ها
داده های جمع آوری شده را با بهره گرفتن از روش های آمار گیری متناسب با هدف پژوهش تحلیل نمودیم و برای شناسایی میزان اهانت آمیزی واژه ها در موقعیت های مختلف و نیز به تفکیک جنسیت از آمار توصیفی
(فراوانی وقوع داده ها) و آزمون تی (به عنوان تحلیل استنباطی) استفاده کردیم و برای ملموس تر نشان دادن نتایج حاصل از آزمون ها، آن ها را در قالب منحنی و نمودارهای مختلف نشان داده ایم. در بخش تحلیل داده ها به صورت مشروح، نحوه آزمون گیری و کسب نتایج را ارائه می کنیم.
۶-۷- تحلیل داده ها
۶-۷-۱- تحلیل داده ها بر مبنای رسمیت موقعیت
برای تحلیل داده ها بر مبنای متغیر میزان رسمیت موقعیت و بدون ملاک قرار دادن متغیر جنسیت، ابتدا واژه های فهرست شده را با عدد از ۱ تا ۱۵ مشخص می کنیم، سپس مقیاس سه گانه را نیز به همین ترتیب رتبه گذاری
می کنیم به این صورت که به گزینه غیر توهین آمیز رتبه ۱، به گزینه خنثی رتبه ۲ و به گزینه توهین آمیز رتبه ۳ داده می شود. برای شناسایی میزان اهانت آمیزی هر یک از الفاظ بر اساس میزان رسمیت موقعیت، میانگین هر لفظ را در هر موقعیت می گیریم و بدین صورت میزان اهانت آمیزی هر واژه یا عبارت را در موقعیت های مختلف بر اساس میانگین نشان می دهیم. مانند شکل ۶-۱:
شکل ۶-۱ میانگین میزان اهانت آمیزی هر لفظ به تفکیک موقعیت

 

  نام لفظ میانگین الفاظ در
موقعیت رسمی
میانگین الفاظ در
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...