روابط خارجی رضاشاه با کشور ترکیه در زمان حکومت مصطفی کمال آتاترک نقش مهمی در شکل‌گیری اصلاحات در کشور ایران داشته است. چنانکه گفته می شود آتاترک که توانسته بود امپراطوری عثمانی را منحل نماید و رژیم ترکیه جدید را با اصلاحات و اقدامات مدرن بنیان بگذارد، تأثیر زیادی در رضاشاه و نحوه مدرن نمودن کشور ایران داشته است( خرازی ، ۱۳۸۴: ۵۷).
۴-۲-۱) نقش روسیه و انگلستان در تصمیم گیری روابط ایران و ترکیه
اسناد و مدارک موجود حاکی از آن هستند که نه رضاخان و نه مصطفی کمال، هیچ‌کدام شخصا ظرفیت انجام چنین تحول بزرگی را در کشورهایشان نداشتند بلکه سیاست قدرتهای بزرگ در قبال ایران و ترکیه و قرارگرفتن افرادی چون محمدعلی فروغی (عنصر انگلیسی) و تیمورتاش (عنصر روسی) در کنار رضاخان و عصمت اینونو در کنار مصطفی کمال، شرایط را به‌گونه‌ای برای آنان فراهم کرده بود که این دو شخصیت نظامی و مستبد، بتوانند ثبات ازدست‌رفته را در کشورهایشان مجددا برقرار سازند و ضمنا میان دو کشور روابط دوستانه برقرار نمایند( خرازی ، ۱۳۸۴: ۵۷).
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
علاوه بر نظامیگری و روحیه استبدادگرایی، ویژگی مشترک دیگری که رضاخان و آتاتورک را مورد توجه کشورهای اروپایی و به‌ویژه انگلیس قرار داده بود، تمایل هر دو به تقویت پیوند با غرب و حرکت به سمت مدرنیزه‌کردن کشور در ابعاد مختلف و دوری از مذهب بود. البته رضاخان بیش از مصطفی کمال از پیشرفتهای غرب متاثر شده بود؛ چنانکه در تنها سفر خارجی خود به ترکیه، از سخنانش می‌توان به میزان تاثیرپذیری وی از غرب پی‌برد، درحالی‌که تنها گوشه‌ای از پیشرفت غرب در ترکیه دیده می‌شد. موضوع دورشدن از مذهب و شعار جدایی دین از سیاست نیز که از سوی رضاشاه سر داده شد، از سیستم سکولار موجود در ترکیه الهام گرفته شده بود.
تاریخ بیست ساله روابط ایران و ترکیه در این زمان مملو است از تنش های مرزی، قراردادها، پیمانها و دوستی ها که از سال ۱۳۱۱ش/۱۹۳۲م دورانی از صلح و صفا بین هر دو کشور حاکم بوده است که اوج این تفاهم و نزدیکی را در سفر رضاشاه به ترکیه در سال ۱۳۱۳ش/۱۹۳۴م تاثیرات اسلام ستیزی و غربگرایی، کشف حجاب بسته شدن قرارداد منطقه سعدآباد در سال ۱۳۱۶ش/۱۹۳۷م مشاهده می گردد. این قرارداد شروع دوران طلایی در روابط دو کشور ایران و ترکیه می باشد. نزدیکی و علایق رهبران هر دو کشور باعث رفع بسیاری از اختلافات فرهنگی که قرنها موجب تنش در روابط دو کشور بود، می گردید ( خرازی ، ۱۳۸۴: ۵۷).
۴-۲-۲) پیمان سعدآباد نقطه مشترک دو دولت ایران و ترکیه(۱۳۱۶)
نگرانی و ترس رضاخان و آتاتورک از خطر کمونیسم، نقطه مشترک دیگر میان آن دو به‌شمار می‌رفت. در این رابطه یکی از اقدامات اولیه هر دو پس از به‌قدرت‌رسیدن، کاستن از خطر نفوذ کمونیسم در کشور بود. برای‌این‌منظور، هم ایران و هم ترکیه به انعقاد پیمان مودت و دوستی با شوروی اقدام کردند. یکی از اهداف انعقاد پیمان سعدآباد نیز که ایران و ترکیه دو عضو اصلی آن به‌شمار می‌رفتند و با پیگیری این دو کشور افغانستان و عراق نیز به جمع آنان پیوستند، مقابله با خطر کمونیسم بود.
پیمان سعدآباد، نام پیمانی است که در تاریخ ۱۷ تیر ۱۳۱۶ ،۸ ژوئیه ۱۹۳۷میان ۴ کشور ایران )رضا شاه پهلوی(، عراق )ملک غازی اول(، افغانستان )محمد ظاهرشاه( و ترکیه )مصطفی کمال آتاترک( به امضا رسید(مکی:۱۳۸۶،۶).
دولت‌های امضا کننده این پیمان متعهد شدند از مداخله در امور داخلی یکدیگر خودداری کنند، مرزهای مشترک را محترم بشمارند، از هرگونه تجاوز نسبت به یکدیگر خودداری ورزند و از تشکیل جمعیت‌ها و دسته‌بندی‌هایی که هدف آن‌ها اخلال در صلح میان کشورهای هم جوار و هم پیمان باشد جلوگیری کنند(پارسا:۱۳۸۲،۸)
عکس ۴-۱:کاخ سعد آباد

۴-۲-۲-۱) موفقیت دولت انگلستان در پیمان سعد آباد
در انعقاد این پیمان انگلیسی ها پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه تزاری و سقوط رومانوف ها و ایجاد حکومت جدیدسوسیالیستی شوروی فوق العاده وحشت زده و نگران شدند. در سال های بین دو جنگ جهانی، انگلستان سراسر خاورمیانه را تحت نفوذ و سلطه خود داشت.
تعدادی از کشورهای این منطقه مانند عراق و فلسطین و ماورای اردن ا ز طرف جامعه ملل تحت قیمومیت انگلستان قرار گرفته بودند و تعدادی دیگر مانند مصرو عربستان سعودی در نتیجه قراردادهایی، حقوق وامتیازات خاصی برای انگلیسی ها قائل شده بودند. گروه سوم از کشورهای خاورمیانه نیز به طور غیر مستقیم زیرنفوذ انگلیسی ها قرار داشتند؛ مانند ترکیه و افغانستان. انگلیسی ها پس از جنگ جهانی اول کوشیدند تا باایجاد حکومت های دست نشانده و قوی، یک پیمان دفاعی بین کشورهای خاورمیانه به وجود آورند و از آن به عنوان سدی برای جلوگیری از توسعه طلبی و نفوذشوروی به سوی هندوستان و خلیج فارس و چاه های نفت جنوب ایران استفاده کنند، بنابراین در عرض چندسال کوشیدند اختلافات میان دولت های این منطقه رابتدریج برطرف و زمینه را برای انعقاد پیمان همکاری و عدم تعرض منطقه ای آماده کنند(ازغندی:۲۵۴،۱۳۷۶)
با ا نقراض سلسله قاجار، حکومت پهلوی در ا یران روی کار آمد. در ترکیه امپراتوری عثمانی از هم پاشیدو آتاتورک قدرت را در دست گرفت. در عراق هم حکومت دست نشانده ملک فیصل را بر سر کار آوردند.
در افغانستان هم حکومت امان الله را که تصور می کردندتحت نفوذ آنها نخواهد رفت، برداشتند تا بعد حکومتی به میل خود روی کار آورند.
پس از این که این قبیل حکومت ها را به وجودآوردند، دولت ا نگلستان به این فکرا فتاد که از این
کشورها حلقه ای آهنین در جنوب روسیه به وجود آورد.
لذا ضروری بود بین ایران و ترکیه و عراق و افغانستان موجبات حسن تفاهم و دوستی فراهم شود و اختلافات بین آنان را برطرف سازند.
ترکیه ا زجمله کشورهایی بود که ا یران به روابط دوستانه با او روی آورد.برقراری روابط دوستانه باترکیه برای ایران دستاورد بزرگی محسوب می شد، چرا که برا ثر همین روابط بود که آزادی مناطق شمالی ایران از سیطره کامل شوروی میسر می شد.ایران از طریق ترکیه دسترسی بیشتری به غرب پیدا کرد. ازدیگر عوامل نزدیکی ایران به ترکیه، مساله مشترک آنان در باب ناآرامی عشایر کرد در مرزهایشان بود.
ا فغانستان کشور دیگری بود که میانجیگری ترکیه بر سر رفع اختلافات مرزی، روابطش با ایران در سال ۱۳۱۳ به نحو چشمگیری بهبود یافت. تلاش هایی نیز برای برقراری روابط با کشور عراق به رغم این که مشکلات و مسائل میان این دو کشور بیش از بقیه کشورهابود، صورت گرفت.برا ثر کوشش ا نگلیسی ها اختلافات مرزی ایران و ترکیه به موجب قرارداد مرزی دیماه ۱۳۱۰ حل و فصل شد و دولت ایران قسمتی از اراضی مجاور آرارات را به ترکیه واگذار کرد و در عوض قطعه زمین بزرگی را در کردستان گرفت. (هوشنگ مهدوی:۱۳۷۵،۵۷)
اختلافات مرزی با افغانستان نیز در نواحی خراسان و سیستان به موجب حکمیت دولت ترکیه در ۲۷ اسفند ۱۳۱۲ حل شد و روابط بین دو کشور بهبود یافت.
مساله مهم مورد اختلاف بین ایران و عراق، موضوع کشتیرانی اروندرود بود که در هیچ یک از عهدنامه های مرزی بین ایران و عثمانی، موضوع حاکمیت و تعیین خط مرزی بین دو کشور در این رود تصریح نشده بود.
درا ین هنگام انگلیسی ها که برای تقویت موضع دولت های وابسته به خود در قبال خطر کمونیسم عجله داشتند و می خواستند پیمان منطقه ای هر چه زودتر امضا شود بسرعت زمینه های سازش ایران و عراق رابا توجه به منافع خود فراهم کردند.ا کنون دیگر زمینه انعقاد پیمان منطق های تحت سلطه انگلیس بخوبی فراهم و اختلافات میان ۴ کشوری که قرار بود در پیمان مزبور شرکت کنند، برطرف شده بود و در ۱۷ تیر ۱۳۱۶ وزرای خارجه ایران، افغانستان، ترکیه و عراق در کاخ سعدآباد پیمانی را امضا کردند که به پیمان سعدآباد مشهور شد .
۴-۲-۲-۲) فرجام پیمان سعد آباد
این پیمان راه به جایی نبرد، چرا که ا یران در عمل تمایل به آلمان داشت که شریک شوروی بود.
کارشناسان آلمانی دربسیاری ا ز موسسات ا یران ازجمله راه آهن، مخابرات، حمل و نقل و اسلحه سازی خدمت می کردند. از همین رو ناکارآمدی پیمان مزبور در شهریور ۱۳۲۰ ظاهر شد، چرا که ایران از سمت شمال و جنوب مورد تجاوز قدرت های خارجی قرار گرفت و کشورهای هم پیمان نه تنها کمکی به ایران نکردندبلکه از اظهار تاسف هم خودداری کردند.
بالاخره پیمان سعد آباد که باهدف حفظ کشورهای عضو در قبال خطر کمونیسم و خطرات مشابه ا یجاد شده بود،با آغاز جنگ جهانی دوم وتغییر بلوک بندی ها و اتحاد انگلیس و شوروی عملاً ازحیزانتفاع خارج شد ونتوانست رسالت اولیه خود را به انجام رساند و در جریان حوادث شهریور ۱۳۲۰ هیچ یک از هم پیمانان ایران به یاری کشور ما نشتافتند و پیمان سعد آباد بیهودگی خود را به اثبات رساند.
حتی دولت عراق خاک خود را پایگاه حمله انگلستان به ایران قرار داد. (مکی:۱۳۸۶،۵۲)
۴-۲-۲-۳) پیامدهای پیمان سعدآباد
پیمان سعدآباد هم از لحاظ مادی و هم از نظر سیاسی به زیان دولت ایران و به نفع کشورهای ترکیه، افغانستان و عراق بود، زیرا قسمتی از ارتفاعات آرارات که دارای موقعیت سوق‌الجیشی مهمی بود به ترکیه واگذار شد. در تعیین خط مرزی ایران و عراق نیز رضاشاه منابع نفتی غرب ایران و نصف اروند رود را که طبق اصول و مقررات بین‌المللی خط تالوک است به عراق واگذار کرد تا از بابت عبور کشتی‌های نفتکش از آبادان، ایران مبالغ هنگفتی به دولت عراق تحت‌الحمایه انگلیس بپردازد. (مکی:۱۳۸۶،۵۳)
۴-۲-۳) نقاط اختلاف دو شخصیت آتاتورک و پهلوی اول
مصطفی کمال یک ناسیونالیست افراطی بود، اما رضاخان علیرغم تلاشهایی که برای ایجاد وحدت ملی در کشور انجام می‌داد، نسبت به نژاد آریایی و یا ایران‌گرایی به‌ اندازه او متعصب نبود. افراط‌گرایی مصطفی کمال در تاکید بر پان‌ترکیسم و نژاد ترک، بعدها مشکلاتی را در داخل کشور، به‌ویژه در روابط دولت ترکیه با کردها به‌دنبال داشت؛ ضمن‌آنکه تاثیر آن بر روابط ترکیه با همسایگان، به‌ویژه با ایران، کاملا مشهود بود. پان‌ترکیسم درواقع نوعی نگرش توسعه‌طلبانه را بر سیاست خارجی ترکیه حاکم ساخت؛ چنانکه دولت محمدرضاشاه نسبت به سیاستهای ترکیه در قبال مناطق آذری‌نشین ایران، ابراز بی‌اعتمادی می‌نمود(اسناد معاهدات دوجانبه ایران با سایر دول،۱۳۶۹).
۴-۲-۳-۱) مساله کردها، حل اختلافات مرزی ( ۱۳۰۵ــ۱۳۲۰)
با توجه به سیاست قدرتهای بزرگ در قبال ایران و ترکیه که همواره نقش مهمی در شکل‌بخشیدن به مناسبات دو کشور ایفا کرده بودند و نیز تحولات رخ‌داده در هر دو کشور و روی‌کارآمدن شخصیتهای نظامی مانند رضاخان و مصطفی‌ کمال که از جهاتی به یکدیگر نیز شباهت داشتند، روابط دو کشور بعد از جنگ جهانی اول دستخوش تحولات جدیدی شد. گفتنی است بعد از حل‌وفصل اختلافات مرزی دو کشور در سال ۱۹۱۳ (یک‌سال قبل از شروع جنگ)، عثمانیها (هنوز به ترکیه تغییر نام نداده بود) در طول دوران جنگ چندبار توافقات مرزی به‌عمل‌آمده در سال ۱۹۱۳ را نقض کرده و به قلمرو ایران تجاوز نمودند و حتی بخشهایی از مناطق شمال غربی کشور را به اشغال خود درآوردند. اما بعد از جنگ و به تبع تحولاتی که در دو کشور به‌وقوع پیوست، به‌ویژه با فروپاشی عثمانی و تاسیس دولت جدید ترکیه، مرحله نوینی در روابط میان دو کشور آغاز گردید. در این مقطع گرچه مشکلات و مسائل موجود در روابط، کم‌وبیش همان موارد گذشته بودند، اما به لحاظ اهمیت، پارامترها و موضوعات جدیدی در روابط دو کشور مورد توجه قرار گرفتند. از جمله این موضوعات جدید که البته ریشه در اواخر قرن نوزدهم داشتند، مساله کردها و ‌شورش آنان در مناطق شرق و جنوب شرق ترکیه و نیز تجدید حرکتهای پان‌ترکیستی در منطقه بودند(صادق زیباکلام:۱۳۸۲،۲). احساسات ناسیونالیستی در منطقه از اواخر قرن نوزدهم به اوج خود رسید و با ورود به قرن بیستم، اندیشه ناسیونالیستی در میان ترکها و کردهای ساکن در منطقه به‌تدریج ابعاد گسترده‌تری یافت.
کردهای ترکیه پس‌ازآنکه متوجه شدند تمامی وعده‌های مصطفی کمال مبنی بر رعایت خواسته‌های آنها بی‌اساس بوده‌اند، از سال ۱۳۰۴ حرکتهای شورشی و استقلال‌طلبانه خود را شروع کردند. در فاصله سالهای ۱۳۰۶ تا ۱۳۰۹ بخشی از عشایر کرد ترکیه که در خلال رویارویی پیشین کردها و دولت نوپای مصطفی کمال‌پاشا در سال ۱۳۰۴ سرکوب نشده بودند و در منتهی‌الیه قسمت شرقی قلمرو ترکیه یعنی در حول‌وحوش ارتفاعات دور از دسترس آرارات مستقر بودند، سر به شورش برداشتند. شورش مذکور تاثیرات قابل‌توجهی را در روابط ایران و ترکیه در آن مقطع برجای گذاشت. این تاثیرات به‌حدی بود که در مقاطعی روابط دو کشور کاملا در وضعیت بحرانی قرار گرفت. شورش کردهای آرارات با دوره‌ای از مناسبات ایران و ترکیه توام شد که هریک از دولتهای نوپای پهلوی و کمالی سعی داشتند مبنای جدیدی را در روابط خود و براساسی متفاوت با سبک و سیاق گذشته پی‌ریزی نمایند(صادق زیباکلام:۱۳۸۲،۳).
تشدید شورشهای کردی در ترکیه، خصوصا در مناطق مرزی، باعث شد در اواخر تابستان ۱۳۰۴ دامنه عملیات سرکوب کردها به حدود غربی ایران کشیده شود و دشواریهایی را در مناطق مرزی به‌دنبال داشته باشد. یکی از آثار و تبعات این شورشها و درگیریها، تلاش برخی طوایف کرد برای اخذ پناهندگی و استقرار در قلمرو ایران بود. بروز این شورشها و ناآرامیها در مناطق کردنشین در شرایط درگیربودن دولت جدید ترکیه با مسائل داخلی و خارجی، از جمله کنفرانس لوزان، و نیز اعلام سیاست جدید از سوی رضاشاه ــ که تازه به سلطنت رسیده بود ــ مبنی بر بهبود روابط با همسایگان، زمینه را برای انعقاد اولین قرارداد میان دو کشور در سال ۱۳۰۵ تحت عنوان «عهدنامه ودادیه و تامینیه» فراهم کرد. محور اصلی مفاد این عهدنامه احترام به تمامیت ارضی دو کشور، عدم همراهی با هرگونه قدرت ثالث علیه کشور مقابل و جلوگیری از نفوذ ایلات و طوایف مخالف دو کشور به قلمرو یکدیگر بود(زیبا کلام :۱۳۷۷،۱۳)
جوهر این معاهده هنوز خشک نشده بود که نشانه‌هایی از عدم‌ پای‌بندی ترکها به مفاد عهدنامه بروز و ظهور نمود. اولین نشانه حمایت ترکیه از یک متمرد ایرانی به‌نام سیمکو یا سمیتقو بود که در پاییز سال ۱۳۰۵ به ترکیه متواری شد. وی از رهبران عشایر منطقه غرب ایران بود که فعالیتهای وی علیه دولت ایران، از مدتها پیش در روابط ایران و عثمانی به مساله‌ای حائز اهمیت تبدیل شده بود. سیمکو در منطقه سومای برادوست، مستقر شده بود. در سال ۱۳۰۵ طرف ایرانی پیشنهاد نمود ایرانی یک تیپ سواره به آن سوی مرز اعزام دارد تا در کنار نیروهای ترک بر سیمکو هجوم آورند و در مقابل ترکها نیز یک تیپ پیاده اعزام کنند تا همراه با نیروهای ایران،‌ بخش شرقی آرارات را محاصره کنند. این پیشنهاد از سوی ترکها مورد قبول واقع نشد و پس‌ازآنکه در اواخر مهرماه سه هواپیمای نظامی به همراه گروهی از واحدهای چریکی کرد و شاهسون بر قوای سیمکو هجوم آوردند، ترکها راه ورود به قلمرو ترکیه را برای سیمکو و اتباع او باز کردند. علاوه بر حمایت ترکها از سیمکو که نشان‌دهنده عدم پای‌بندی آنها به پیمان ودادیه و تامینیه بود، مشخص گردید که ترکها حاضر به پذیرفتن رای کمیسیون مختلط مرزی سال ۱۹۱۳ که خطوط سرحدی را مشخص کرده بود، نیستند؛ چنانکه در اوایل سال ۱۳۰۶ نیروهای نظامی ترکیه در چند مرحله برای سرکوب‌ کردها به قلمرو مرزی ایران تجاوز کردند و حتی برخی پستهای نظامی سرحدی را از میان برداشتند. در پی اقدامات غیردوستانه طرف ترک‌ میرزامحمدصادق طباطبائی، سفیر وقت ایران، به کشور احضار گردید و ترکیه نیز سفیر خود را از تهران فراخواند. با فراخوانده‌شدن سفرا، روابط رو به سردی گذاشت. این روند همچنان ادامه یافت تااینکه در شهریور ۱۳۰۶، کاردار ترکیه در پی عملیات نظامی ترکها علیه اکراد در مناطق مرزی، طی نامه‌ای اطلاع داد که کشورش قصد دارد به سرکوب کردها اقدام کند. وی در این نامه سعی کرد کمک ایران را در حل مشکل مذکور جلب نماید. دولت ایران در چهارم مهرماه ۱۳۰۶ پاسخ داد نظر به تحکیم دوستی و روابط دوستانه با ترکیه، به کردهای تابعه در داخل خاک کشور دستور اکید داده شده که تحت‌تاثیر تبلیغات نژادی و قبیله‌ای قرار نگیرند. همچنین در نامه تصریح گردید دولت ایران برای اطمینان بیشتر، کردها را از سرحدات مرزی به نقاط داخلی کوچ داده است. سپس در ادامه نامه تاکید گردید تا زمانی‌که اختلافات مرزی میان دو کشور حل‌وفصل نگردد و تجاوزات ماموران سرحدی ترکیه مرتفع نشود، عملا همکاری جدی ناممکن خواهد بود و در ادامه به برخی از تجاوزات دولت ترکیه به حریم هوایی و از جمله انداختن بمب در خاک ایران، اشاره گردید(باربر:۱۳۸۳،۶۶)
به‌دنبال این مکاتبه، در سال ۱۹۲۷م (۱۳۰۶ش) نیروهای نظامی ترکیه با هدف سرکوب و دستگیری شورشیان کرد وارد خاک ایران شدند و درعین‌حال مدعی گردیدند ایران کردهای مخالف ترکیه را به تهران انتقال داده است. در پی تعاطی مکاتبات، محمدعلی فروغی در شهریور ۱۳۰۶، یعنی هنگامی‌‌که برای حضور در اجلاس جامعه ملل به پاریس رفته بود، سفر خود به اروپا را نیمه‌تمام رها کرد و به‌منظور رفع سوءتفاهمات ایجادشده، به ترکیه عزیمت نمود. وی در مدت چندروز اقامت در ترکیه ــ که بعدا به سفارت وی تا سال ۱۳۰۸ منجر شد ــ موفق شد جو منفی ایجاد‌شده را تاحدودی برطرف سازد. وی به هنگام مراجعت، توفیق‌پاشا، وزیرخارجه وقت ترکیه، را نیز به همراه خود به ایران آورد و ضمن ادامه مذاکرات در تهران، به گرمی از وی پذیرایی نمود.
فروغی بعد از انجام مذاکرات متعدد با ترکها که صرفا به مساله کردها و اختلافات مرزی اختصاص داشت(بیات،۷۸:۱۳۷۴)،در ارائه ارزیابی و گزارش خود از وضعیت، با ابراز عدم اعتماد کامل به اهداف و نیات واقعی ترکها و تاکید بر این‌که «اطمینان نمی‌دهم هیچوقت آنها نسبت به خاک ایران لااقل آذربایجان طمع نداشته باشند، به دولت ایران پیشنهاد کرد ازآنجاکه در آن مقطع خاص، ترکیه بیشتر گرفتار دشواریهای داخلی و مسائل خود با کشورهای حوزه دریای سیاه و مدیترانه و دیگر قدرتهای اروپایی است، طبعا خواهان رویارویی اساسی با ایران نخواهد بود و لذا ایران هرچه‌زودتر باید با بهره گرفتن از این وضعیت، مساله خط سرحدی و تامین حدود را خاتمه دهد؛ چراکه طول‌کشیدن آن ممکن است مفسده به‌دنبال داشته باشد. استدلالهای فروغی مورد تایید مقامات ایران قرار گرفت و به‌رغم دشواریهای موجود در مذاکرات، به‌ویژه درخصوص فصلهای چهارم و پنجم عهدنامه ودادیه و تامینیه، پیشرفتهایی حاصل شد و به شکل یک پروتکل به معاهده مذکور منضم گردید. (صادق زیباکلام:۱۳۸۲،۸)
از اوایل سال ۱۳۰۸ و بعد از مدت‌زمانی وقفه، دور جدیدی از مذاکرات میان ایران و ترکیه در زمینه‌های سیاسی، تجاری و مرزی شروع شد. در تابستان ۱۳۰۹ و پس از چندسال کش‌وقوس، موضع دولت ایران در قبال همکاری با ترکیه تغییر نمود و عزم خود را برای گسترش مناسبات با ترکیه جزم کرد. به‌نظر می‌رسد یکی از علل این تغییر مواضع، به تصمیم رضاشاه برای سفر به ترکیه برمی‌گردد. البته در این چرخش سیاسی نمی‌توان سیاستهای انگلیس در آن مقطع برای رفع تنش میان دو کشور ــ که پیش از این به آن اشاره شد و به‌ویژه در قالب تلاشهای فروغی انجام می‌شد ــ را نادیده گرفت. به‌عبارتی تصمیم رضاشاه برای سفر به ترکیه را می‌توان ناشی از سیاست انگلیس ارزیابی کرد. برای فراهم‌نمودن مقدمات این سفر که عملا چهارسال پس از اتخاذ تصمیم، یعنی در سال ۱۳۱۳ محقق شد، اقدامات خاصی در داخل ایران آغاز گردید؛ از جمله رضاشاه طی سفری به آذربایجان در تاریخ دهم آبان ۱۳۱۰، به‌طور مشخص دستوراتی را دایر بر سرکوب کردها صادر کرد. در پی صدور این دستور، عملیات شدیدی علیه کردها در ایران صورت گرفت. این عملیات و اقدامات سرکوبگرانه، باعث تغییر در نگرش دولت ترکیه به ایران گردید؛ چنانکه رشدی‌بیگ، وزیرخارجه وقت ترکیه، در دی‌ماه همان سال به ایران آمد و طی مصاحبه‌ای اعلام کرد: «مسائل سرحدی با طرز رضایت‌بخشی که منافع ایران و ترکیه هر دو کاملا تامین‌شده باشد، حل‌وفصل گردیده است.» وی همچنین در جای دیگری در مورد مساله کردها گفت: این مساله دیگر جزء تاریخ محسوب می‌شود؛ زیرا قضیه با مساعدت و معاضدت کامله دولتین به‌کلی حل و تسویه شده و دیگر به‌هیچ‌وجه جای نگرانی باقی نمانده است.
پس از سفر مجدد رشدی‌بیگ به ایران در بهمن همان سال (۱۳۱۰)، موضوع تعیین حدود بار دیگر در دستور کار قرار گرفت و مقرر گردید اختلاف‌نظر میان دو کشور براساس توافق سه‌ سال پیش فروغی و رشدی‌بیگ حل شود. به‌این‌ترتیب که در ناحیه آغری‌داغ قطعه زمینی از کوهستان مذکور به دولت ترکیه واگذار گردید و در عوض دولت ترکیه در ناحیه بارژ مقداری از اراضی خود را به دولت ایران تسلیم نمود. ضمنا در ناحیه قطور که سالهای دراز بین دولتین اختلاف بود و خط سرحدی مبهم مانده بود، دولت ترکیه پذیرفت مقداری از اراضی متنازع فیه را به تصرف دولت ایران درآورد. به‌این‌ترتیب خط سرحدی مشخص شد و اختلافات مرزی دولتین، مرتفع گردید.
به‌دنبال این توافق، کمیسیون تعیین حدود ایران و ترکیه، پس از مدتی وقفه، در اواخر سال ۱۳۱۱ کار خود را دوباره از سر گرفت. دو هیات نمایندگی، عملیات تعیین حدود و نشانه‌گذاری مرزی را از محل برخورد رودهای ارس و قراسو آغاز کردند و تا اواسط سال ۱۳۱۳ در کوه دالانپر، یعنی در نقطه مرزی مشترک میان ایران، ترکیه و عراق، پایان دادند. براساس این قرارداد، آرارات کوچک که در خلال لشکرکشی ترکها بر ضد قوای احسان نوری به تصرف نظامیان ترک درآمده بود، به دولت ترکیه واگذار شد و در مقابل دولت ترکیه از ادعای خویش بر ناحیه قطور که اصولا براساس پروتکل ۱۹۱۳ به ایران واگذار شده بود، منصرف گردید(باربر: ۱۳۸۳،۳۳)
۴-۲-۴) سفر رضا شاه به ترکیه( ۱۳۱۳)
با انجام انعقاد برخی معاهدات، نظیر عهدنامه امنیت و بی‌طرفی و همکاری اقتصادی مبنی بر تجدید معاهده ودادیه و تامینیه و معاهده مودت میان دو کشور در سال ۱۳۱۱، عملا زمینه برای سفر رضاشاه به ترکیه در سال ۱۳۱۳ فراهم شد. سفر رضاشاه به ترکیه درحالی تحقق یافت که رئیس‌جمهور ترکیه طبق قانون اساسی کشور، حق خروج از کشور را نداشت. ضمنا از جمله اقدامات دیگر رضاشاه قبل از سفر، عزل تیمورتاش (عنصر روسی) ــ وزیردربار ــ و انتصاب فروغی (عنصر انگلیسی) به سمت وزیرخارجه و انتقال مسائل مربوط به سیاست خارجی از دربار به وزارت‌خارجه بود. مهمترین هدف رضاشاه از این سفر را می‌توان زمینه‌سازی برای انعقاد پیمان سعدآباد دانست. وی که از اواخر ۱۳۱۰ با انجام تغییراتی در سیاست خارجی خود، سیاست تنش‌زدایی و حل‌وفصل اختلافات مرزی با کشورهای همسایه نظیر افغانستان و عراق را شروع کرده بود، با اقدام به مرتفع‌ساختن زمینه‌های اختلاف مرزی با ترکیه، قبل از سفر شرایط را برای بحث و مذاکره پیرامون انعقاد پیمان سعدآباد آماده کرد. پیش از عزیمت رضاشاه، فروغی، وزیرخارجه، طی نطقی در مجلس در تاریخ بیست‌وسوم اردیبهشت ۱۳۱۳، تصمیم رضاشاه مبنی بر رفتن به ترکیه در تاریخ بیستم خرداد ۱۳۱۳ را رسما اعلام نمود و رضاشاه علیرغم پیش‌بینی دو هفته‌ای برای سفر، به مدت بیست‌وپنج روز در ترکیه اقامت نمود(باربر: ۱۳۸۳،۳۵)
علاوه بر انجام مذاکرات متعدد میان مقامات دو کشور، رضاشاه در این سفر به‌شدت تحت‌تاثیر تحولات نوین ترکیه قرار گرفت. به گفته سفیر وقت ایران در ترکیه، رضاشاه به وی گفته بود: «صادق، من تصور نمی‌کردم ترکها تااین‌اندازه ترقی کرده باشند و در اخذ تمدن اروپا جلو رفته باشند. حالا می‌بینم که ما خیلی عقب هستیم، مخصوصا در قسمت تربیت دختران و بانوان.» هدایت نیز در کتاب خاطرات و خطرات می‌نویسد: «رضاشاه در نطق خود در مجلس ترکیه گفت: به‌واسطه برداشتن خرافات مذهبی در مدت سلطنت من، امید دارم هر دو ملت بعد از این با هم با یک روح و صمیمیت متقابل دست در دست هم بدهند».
پس از این سفر و به منظور آماده‌سازی جهت امضای پیمان سعدآباد، طی سالهای ۱۳۱۵ و ۱۳۱۶ قراردادهای متعددی میان دو کشور به امضا رسید) فرهاد معتمد :۱۳۷۴،۵۵).
عکس ۴-۲:رضا پهلوی به همراه مصطفی کمال پاشا ( آتاتورک ) سوار بر اتومبیل در حال بازدید از ترکیه
منبع :خبرگزاری دانشجویان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...