بی اشتهایی روانی به نظر می رسد واکنشی در مقابل خواستهای نوجوان برای استقلال بیشتر و افزایش عملکرد اجتماعی و جنسی است. بیماران مبتلا به این اختلال، اشتغال ذهنی با خوردن و افزایش وزن را جانشین سایر مسائل طبیعی نوجوانی می کنند. این اشتغال ذهنیها به افکار وسواسی شباهت دارند. بیماران مبتلا به بی اشتهایی روانی نوعا فاقد احساس خود مختاری و خود بودن هستند(سادوک و سادوک، ۲۰۰۳).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
بسیاری از این بیماران احساس می کنند جسم آنها به نوعی تحت کنترل پدر و مادرشان است. گرسنگی کشیدن ممکن است تلاشی برای کسب اعتبار به عنوان فردی خاص باشد. تنها از طریق اعمال خود انضباطی غیر عادی است که بیمار بی اشتها احساس خودمختاری و خود بودن می کند(سادوک و سادوک، ۲۰۰۳).
متخصصین روانکاوی معتقدند که این بیماران جوان از نظر روانشناختی نتوانستهاند خود را از مادرانشان جدا کنند. ممکن است بیمار احساس کند که جسم او به تسخیر مادری مزاحم و فاقد هم حسی درآمده است. گرسنگی کشیدن ممکن است ناخودآگاه به معنی متوقف کردن رشد این شیء درونی مزاحم و لذا نابود کردن آن باشد. غالبا یک فرایند همانندسازی با فرافکنی در تعامل بین بیمار و خانواده او در کار است. بسیاری از بیماران بی اشتها احساس می کنند که امیال دهانی آزمندانه و نامقبولند؛ و به این طریق آن را با فرافکنی رد می کنند(سادوک و سادوک، ۲۰۰۳).
۵-۲-۲-پراشتهایی عصبی:
این اختلال سه ویژگی اصلی دارد: دوره های مکرر پرخوری، رفتارهای جبرانی نامناسب مکرر برای پیشگیری از افزایش وزن و ارزیابی خود بی جهت تحت تاثیر وزن و شکل بدن قرار دارد. پرخوری و رفتارهای نامناسب برای اینکه واجد شرایط این تشخیص باشند باید بطور متوسط حداقل یک بار در هفته به مدت سه ماه روی دهند(سید محمدی،۱۳۹۳).
دوره پرخوری به صورت خوردن در مدت زمان مجزا، با مقدار غذایی که قطعا بیشتر از آن است که اغلب افراد در مدت زمان مشابه تحت شرایط مشابه میخورند. وقوع مصرف غذای بیش از حد باید با احساس نداشتن کنترل همراه باشد تا دوره پر خوری محسوب شود. شاخص نداشتن کنترل ناتوانی در خودداری از غذا یا متوقف کردن خوردن پس از شروع آن است. اختلال در کنترل مرتبط با خوردن ممکن است مطلق نباشد؛ برای مثال امکان دارد فرد در هنگامی که با تلفن حرف می زند به پرخوری ادامه دهد اما هنگامی که دوست یا همسرش وارد اتاق می شود خوردن را متوقف کند(سید محمدی،۱۳۹۳).
برخی افراد میگویند که دوره های پرخوری آنها دیگر با احساس نداشتن کنترل مشخص نمی شود بلکه با الگوی کلیتر خوردن کنترل نشده مشخص می شود. در صورتی که افراد بگویند از تلاش برای کنترل کردن خودشان دست کشیده اند، در این صورت باید وجود نداشتن کنترل در نظر گرفته شود. در برخی موارد، پرخوری می تواند برنامه ریزی شده نیز باشد.
نوع غذایی که هنگام پرخوری مصرف می شود در بین افراد و فردی خاص تفاوت دارد. به نظر میرسد که پرخوری بیشتر با نابهنجاری در مقدار غذایی که مصرف می شود مشخص می شود تا با اشتیاق برای غذایی بخصوص. با این حال افراد هنگام پر خوریها گرایش دارند غذاهایی را بخورند که در غیر این صورت از آنها اجتناب میکردند.افراد مبتلا به پرخوری عصبی معمولا از مشکلات خوردن خود خجالت میکشند و سعی می کنند نشانه های خوردن خود را مخفی کنند. پرخوری معمولا تا حد ممکن مخفی صورت میگیرد و معمولا تا زمانی ادامه می یابد که فرد به طور ناراحت کننده یا حتی دردناکی سیر شده است(سید محمدی،۱۳۹۳).
رایج ترین پیشایند پرخوری، عاطفه منفی است. راه اندازهای دیگر عبارتند از: عوامل استرس زای میان فردی، محدودیت غذایی، احساسهای منفی در رابطه با وزن بدن، شکل بدن، و غذا، بی حوصلگی و پرخوری می تواند عواملی را که موجب این دوره شده اند در کوتاه مدت به حداقل رسانده یا تسکین دهد، اما ارزیابی خود و ملالت اغلب پیامدهای درنگیده هستند.
ویژگی اصلی دیگر پرخوری عصبی استفاده مکرر از رفتارهای جبرانی نامناسب برای پیشگیری از افزایش وزن است که جمعاً با عنوان رفتارهای پاکساز یا پاکسازی به آنها اشاره می شود. شماری از افراد مبتلا به پرخوری عصبی از چندین روش برای جبران کردن پرخوری استفاده می کنند. استفراغ رایج ترین رفتار جبرانی نامناسب است. تاثیرات فوری استفراغ، تسکین ناراحتی جسمانی و کاهش ترس از افزایش وزن است. در برخی موارد استفراغ به خودی خود هدف می شود، و افراد پرخوری می کنند تا استفراغ کنند یا بعد از خوردن مقدار کمی غذا استفراغ می کنند. افراد مبتلا به پرخوری عصبی برای استفراغ کردن از روشهای مختلف استفاده می کنند از جمله اینکه از انگشتان یا ابزارهایی برای تحریک کردن بازتاب عق زدن استفاده می کنند. افراد عموماً در استفراغ کردن ماهر میشوند و سرانجام میتوانند به اراده خود استفراغ کنند. به ندرت افراد از شربت یا اپیکا برای استفراغ کردن استفاده می کنند.رفتارهای پاکسازی دیگر سوء مصرف ملین ها و مدرات را شامل میشوند. در موارد نادر، از چند روش جبرانی دیگر نیز ممکن است استفاده شود. افراد مبتلا به پرخوری عصبی ممکن است بعد از دوره های پرخوری، تنقیهها را سوء مصرف کنند، اما این به ندرت تنها روش جبرانی مورد استفاده است. افراد مبتلا به این اختلال ممکن است برای اجتناب از افزایش وزن، هورمون تیروئید مصرف کنند. افراد مبتلا به دیابت و پرخوری عصبی ممکن است مصرف انسولین را حذف کرده یا کاهش دهند تا از این راه سوخت و ساز غذای مصرف شده را هنگام پرخوریها کاهش دهند. افراد مبتلا به پرخوری عصبی ممکن است به مدت یک یا چند روز روزه بگیرند یا بیش از حد ورزش کنند تا از افزایش وزن جلوگیری کنند. ورزش در صورتی بیش از حد محسوب می شود که به طور قابل ملاحظهای در فعالیتهای مهم اختلال ایجاد کند، در مواقع نامناسب یا موقعیتهای نامناسب صورت گیرد، یا فرد با وجود آسیب یا عوارض جسمانی دیگر به ورزش کردن ادامه دهد(سید محمدی،۱۳۹۳).
افراد مبتلا به پرخوری عصبی در ارزیابی خود بر شکل یا وزن بدن بیش از حد تاکید می کنند، و این عوامل معمولاً در تعیین عزت نفس فوق العاده مهم هستند. افراد مبتلا به این اختلال از نظر ترس از افزایش وزن، میل به کاهش دادن وزن، و سطح نارضایتی از بدنشان، خیلی شبیه به افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی هستند. با این حال در صورتی که این اختلال فقط هنگام دوره های بی اشتهایی عصبی روی دهد، تشخیص پرخوری عصبی نباید داده شود(سید محمدی،۱۳۹۳).
افراد مبتلا به پرخوری معمولا در دامنه وزن عادی یا اضافه وزن قرار دارند. این اختلال در افراد چاق روی میدهد اما نادر است. افراد مبتلا به پرخوری عصبی مابین پرخوری ها معمولا مصرف کلی کالری خود را محدود کرده و ترجیحا غذاهای کم کالری را انتخاب می کنند و در عین حال از غذاهایی که تصور می کنند چاق کننده هستند یا احتمالا پر خوری را راه میاندازند اجتناب میورزند(سید محمدی،۱۳۹۳).
پرخوری عصبی معمولا در نوجوانی یا اوایل بزرگسالی شروع می شود. پرخوری اغلب هنگام دوره رژیم گرفتن یا کاهش وزن یا بعد از آن شروع می شود. تجربه کردن رویدادهای زندگی استرس زای متعدد نیز می تواند شروع پرخوری عصبی را تسریع کند. نگرانیها در مورد وزن، عزت نفس پایین، نشانه های افسردگی، اختلال اضطراب اجتماعی، اختلال اضطراب مفرط کودکی با خطر بیشتر برای ایجاد پرخوری عصبی ارتباط دارند(سید محمدی،۱۳۹۳).
همچنین درونی کردن آرمان بدن لاغر، خطر ایجاد نگرانی ها در مورد وزن را افزایش میدهد که این به نوبه خود خطر ایجاد نگرانیها در مورد وزن را افزایش میدهد که این به نوبه خود خطر ایجاد پرخوری عصبی را بیشتر می کند. افرادی که در کودکی مورد بهره کشی جنسی یا جسمی قرار گرفته اند بیشتر در معرض خطر مبتلا شدن به پرخوری عصبی قرار دارند.
چاقی کودکی و بلوغ زودرس خطر پرخوری عصبی را افزایش می دهند. امکان دارد که انتقال خانوادگی پرخوری عصبی و آسیب پذیری ژنتیکی در برابر این اختلال وجود داشته باشد(سید محمدی،۱۳۹۳).
سبب شناسی
از نظر روانشناختی بیماران مبتلا به پراشتهایی روانی مثل بیماران مبتلا به بی اشتهایی روانی در ارتباط با تقاضاهای نوجوانی دچار اشکالاتی هستند. اما بیماران مبتلا به پراشتهایی روانی خشمگین تر و تکانشی تر از مبتلایان به بی اشتهایی روانی هستند. الکلیسم، دزدی از فروشگاه ها و و بی ثباتی هیجانی با پراشتهایی روانی رابطه دارد. بیماران مبتلا به پراشتهایی روانی غذا خوردن کنترل نشده خود را بیشتر خود ناهمخوان میدانند تا مبتلایان به بی اشتهایی روانی، به همین دلیل هم آسانتر به جستجوی کمک روی میآورند(سادوک و سادوک، ۲۰۰۳).
بیماران مبتلا به پرخوری روانی فاقد کنترل سوپر ایگو و قدرت ایگو در مقایسه با همتاهای مبتلا به بی اشتهایی روانی هستند. مشکل بیماران مبتلا به پرخوری روانی در کنترل تکانههای خود غالبا در وابستگی به مواد و روابط جنسی خود ویرانگر، علاوه بر پرخوری و اقدام به پاکسازی که شاخص های اختلال هستند تظاهر می کند. بسیاری از مبتلایان به پرخوری روانی سابقه مشکلاتی در جدا شدن از مراقبین خود دارند که با فقدان شیء انتقالی در دوران کودکی آنها تجلی می کند(سادوک و سادوک، ۲۰۰۳).
بعضی از متخصصین متوجه شده اند که مبتلایان به پراشتهایی روانی از بدن خود به عنوان شیء انتقالی استفاده می کنند. تلاش برای گسستن از مادر نماد در دوگانگی نسبت به غذا ابراز می شود؛ خوردن ممکن است معرف میل به درآمیختن با مراقب، و بالا آوردن تظاهر ناخودآگاه میل به جدایی باشد(سادوک و سادوک، ۲۰۰۳).
۶-۲-۲- اختلال پرخوری:
ویژگی اصلی اختلال پرخوری دوره های مکرر پرخوری است که باید به طور متوسط حداقل یک بار در هفته به مدت سه ماه روی دهند. دوره پرخوری به صورت خوردن در مدت زمان مجزا با مقدار غذایی که قطعا بیشتر از آن است که اغلب افراد در مدت زمان مشابه و تحت شرایط مشابه میخورند. موقعیتی که پرخوری در آن روی میدهد ممکن است برآورد متخصص بالینی را از اینکه آیا مصرف غذا بیش از حد است یا نه تحت تاثیر قرار دهد. برای مثال مقدر غذایی که ممکن است برای یک وعده غذای معمول بیش از حد به حساب آید، امکان دارددر طول جشن یا تعطیلی عادی محسوب شود. مدت زمان مجزا به مدت محدود معمولا کمتر از دو ساعت اشاره دارد(سید محمدی،۱۳۹۳).
لزومی ندارد که دوره تکی پرخوری به یک موقعیت محدود شود؛ برای مثال امکان دارد فردی در رستوران پرخوری کند و بعد وقتی به خانه بر می گردد به خوردن ادامه دهد. خوراک مختصر مداوم با مقدار غذای کم در طول روز پرخوری محسوب نخواهد شد. وقوع مصرف غذای بیش از حد باید با احساس نداشتن کنترل همراه باشد تا دوره پرخوری محسوب شود. شاخص نداشتن کنترل ناتوانی در خودداری از غذا یا متوقف کردن خوردن پس از شروع آن است(سید محمدی،۱۳۹۳).
اختلال در کنترل مرتبط با خوردن ممکن است مطلق نباشد؛ برای مثال امکان دارد فرد در هنگامی که تلفن حرف میزند به پرخوری ادامه دهد اما هنگامی که دوست یا همسرش وارد اتاق می شود خوردن را متوقف کند. برخی افراد میگویند که دوره های پرخوری آنها دیگر با احساس نداشتن کنترل مشخص نمی شود بلکه با الگوی کلی تر خوردن کنترل نشده مشخص می شود. در صورتی که افراد بگویند از تلاش برای کنترل کردن خودشان دست کشیده اند، در این صورت باید وجود نداشتن کنترل در نظر گرفته شود. در برخی موارد، پرخوری می تواند برنامه ریزی شده نیز باشد(سید محمدی،۱۳۹۳).
نوع غذایی که هنگام پرخوری مصرف می شود در بین افراد و فردی خاص تفاوت دارد. به نظر میرسد که پرخوری بیشتر با نابهنجاری در مقدار غذایی که مصرف می شود مشخص می شود تا با اشتیاق برای غذایی بخصوص. با این حال افراد هنگام پر خوریها گرایش دارند غذاهایی را بخورند که در غیر این صورت از آنها اجتناب میکردند(سید محمدی،۱۳۹۳).
پرخوری باید با ناراحتی محسوس و حداقل سه ویژگی زیر مشخص شود: خوردن خیلی سریعتر از معمول، خوردن تا وقتی که فرد احساس کند به طور ناراحت کننده ای سیر است؛ خوردن مقادیر زیاد غذا هنگامی که فرد احساس نمیکند از لحاظ جسمانی گرسنه است؛ خوردن در تنهایی به علت احساس شرمندگی از اینکه فرد چقدر غذا میخورد؛ و احساس انزجار از خویش، افسردگی یا احساس گناه زیاد پس از آن. افراد مبتلا به اختلال پرخوری معمولا از مشکلات خوردن خود شرمنده هستند و سعی می کنند نشانه های خود را مخفی نگه دارند. پرخوری معمولا تا حد امکان مخفیانه صورت میگیرد. رایج ترین پیشایند پرخوری عاطفه منفی است(سید محمدی،۱۳۹۳).
راه اندازهای دیگر عبارتند از عوامل استرس زای میان فردی، محدودیت غذایی، احساسات منفی در ارتباط با وزن، شکل بدن و غذا، و بی حوصلگی. پرخوری ممکن است عواملی که این دوره را در کوتاه مدت تسریع می کنند به حداقل برساند یا تسکین دهد، اما ارزیابی منفی خویشتن و ملالت اغلب پیامدهای درنگیده هستند(سید محمدی،۱۳۹۳).
اختلال پرخوری در افرادی که وزن طبیعی دارند / وزن اضافی دارند و چاق هستند روی میدهد. این اختلال یا اضافه وزن و چاقی در افرادی که جویای درمان هستند، قطعا ارتباط دارد. با این حال پرخوری با چاقی تفاوت دارد. اغلب افراد چاق به پرخوری مکرر نمیپردازند. علاوه بر این افراد مبتلا به این اختلال در مقایسه با افراد چاقی که وزن برابر دارند در تحقیقات آزمایشگاهی رفتار خوردن، کالری بیشتری مصرف می کنند و اختلال کارکردی بیشتر، کیفیت زندگی پایینتر، ناراحتی ذهنی بیشتر، و همزمانی روانپزشکی بیشتری دارند(سید محمدی،۱۳۹۳).
پرخوری و خوردن بی کنترل بدون مصرف بیش از حد غذا در کودکان روی می دهند و با افزایش چربی بدن، افزایش وزن، و افزایش نشانه های روانشناختی ارتباط دارند. پرخوری در نمونههای نوجوان و جوان شایع است. خوردن بی کنترل یا پرخوری دورهای ممکن است در برخی افراد مرحله مقدماتی اختلال خوردن باشد. در شماری از افراد مبتلا به اختلال پرخوری، رژیم گرفتن به دنبال شکل گیری پرخوری روی میدهد(این با پرخوری عصبی مغایرت دارد که در آن، رژیم گرفتن کژکار معمولا قبل از شروع پرخوری واقع می شود).
اختلال پرخوری با دامنهای از پیامدهای کارکردی از جمله مشکلات سازگاری نقش اجتماعی، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت معیوب و رضایت از زندگی، افزایش ناخوشی جسمانی و مرگ و میر ارتباط دارد. این اختلال همچنین ممکن است با خطر افزایش وزن و ایجاد چاقی ارتباط داشته باشد(سید محمدی،۱۳۹۳).
۷-۲-۲- اختلال تغذیه یا خوردن مشخص دیگر
این طبقه در مورد جلوه های بالینی به کار میرود که در آنها نشانه های مخصوص اختلال نغذیه و خوردن که ناراحتی یا اختلال قابل ملاحظه بالینی در عملکرد اجتماعی، شغلی یا زمینه های مهم دیگر عملکرد ایجاد می کنند غالب باشند ولی ملاکهای کامل را برای هیچ یک از اختلالات در طبقه تشخیصی اختلالات تغذیه و خوردن برآورده نکنند(سید محمدی،۱۳۹۳).
نمونههایی از جلوههای بالینی که می توانند با بهره گرفتن از عنوان مشخص دیگر تعیین شوند موارد زیر را شامل میشوند:
۱٫بی اشتهایی عصبی نا متعارف: تمام ملاکهای بی اشتهایی عصبی برآورده شده اند به جز اینکه با وجود کاهش وزن زیاد، وزن فرد در دامنه طبیعی یا بالاتر از آن است(سید محمدی،۱۳۹۳).
۲٫پرخوری عصبی (با فراوانی پایین و /یا مدت محدود): تمام ملاک ها برای پرخوری عصبی برآورده شده اند به جز اینکه پرخوری و رفتارهای جبرانی نامناسب به طور متوسط کمتر از یک بار در هفته و یا کمتر از سه ماه روی می دهند(سید محمدی،۱۳۹۳).
۳٫اختلال پرخوری (با فراوانی پایین و /یا مدت محدود): تمام ملاک ها برای پرخوری برآورده شده اند به جز اینکه پرخوری به طور متوسط کمتر از یک بار در هفته و یا کمتر از سه ماه روی می دهد(سید محمدی،۱۳۹۳).
۴٫اختلال پاکسازی: رفتار پاکسازی مکرر برای تاثیر گذاشتن بر وزن یا شکل بدن (مثل استفراغ عمدی؛ سوء استفاده از ملین ها، مدرات، یا داروهای دیگر) در غیاب پرخوری(سید محمدی،۱۳۹۳).
۵٫نشانگان خوردن شبانه: دوره های مکرر خوردن شبانه، به صورتی که با خوردن بعد از بیدار شدن از خواب یا مصرف غذای بیش از حد بعد از وعده ی شام آشکار می شود. در مورد خوردن آگاهی و یادآوری وجود دارد. خوردن شبانه با تاثیرات بیرونی مثل تغییرات در چرخه خواب - بیداری یا با هنجارهای اجتماعی محلی بهتر توجیه نمی شود. خوردن شبانه ناراحتی قابل ملاحظه و / یا اختلال در عملکرد ایجاد می کند. این الگوی معیوب خوردن با اختلال پرخوری یا اختلال روانی دیگر از جمله مصرف مواد بهتر توجیه نمی شود و ناشی از اختلال جسمانی دیگر یا تاثیر دارو نیست(سید محمدی،۱۳۹۳).
۸-۲-۲- اختلال تغذیه یا خوردن نامشخص
این طبقه در مورد جلوه های بالینی به کار میرود که در آنها، نشانه های مخصوص اختلال تغذیه و خوردن که ناراحتی یا اختلال قابل ملاحظه بالینی در عملکرد اجتماعی، شغلی یا زمینه های مهم دیگر عملکرد ایجاد می کنند غالب باشند، ولی ملاکهای کامل را برای هیچ یک از اختلالات در طبقه تشخیصی اختلالات تغذیه و خوردن مشخص برآورده نشده اند را مشخص نکند، و جلوههای بالینی را منظور کند که در آنها اطلاعات کافی برای تشخیص دادن مشخص تر وجود نداشته باشد(سید محمدی،۱۳۹۳).
۳-۲- مکانیزم های دفاعی
مکانیزم دفاعی مفهومی است که اولین بار توسط فروید مطرح شد که به عنوان فرایندهای روانشناختی خودکاری که فرد را از هشیاری خطرات درونی و بیرونی حفظ می کند تعریف شد(یانگ جان و همکاران، ۲۰۱۵).اگرچه دفاعها خودشان سایکوپاتولوژیک نیستند اما نشان داده شده که اختلالات روانپزشکی بطور فروانی از سبک های دفاعی ناسازگارانه یا مکانیسم ها استفاده می کنند.مطالعات گوناکون نشان داده اند که اختلالات روانپزشکی یا نشانه های آنها با سبک های دفاعی ناسازگارانه مرتبط اند(باند و پری،۲۰۰۴؛ اکرمن وهمکاران، ۲۰۰۰؛ یانگ و ژانگ،۲۰۰۲،به نقل از یانگ جان و همکاران، ۲۰۱۵)
برای بحث در باب مکانیسمهای دفاعی در ابتدا لازم است مختصری از دیدگاه فروید مطرح شود؛ نظام روان تحلیل گری فروید تأثیر عظیمی برنظریه و عمل در روانشناسی، روانپزشکی و تصور ما از ماهیت انسان و درک ما از شخصیت داشته است(شولتز و شولتز، ۱۳۸۷)
طبق دیدگاه فروید انسان موجودی تلقی می شود در یک دنیای محدود با منابع محدود که برای ارضای نیازهای شخصی تلاش می کند و برای ارضای این نیازها باید رفتاری از خود نشان دهد که اورا در جهت رفتار هدفمند سوق دهد چون عملا تمامی این هدفها در محیط اطراف قرار دارند انسان بایستی با محیط اطرافش سازش پیدا کند و نحوه زندگی کردن را فرا گیرد.حال از دیدگاه فروید این انسان دارای شخصیتی است که این شخصیت از سه سیستم بن[۸۰]،من [۸۱]و فرا من[۸۲] تشکیل شده استکه هریک از این سه مولفه دارای کنش معینی است. (خداپناهی، ۱۳۹۰)
۱-۳-۲٫ شخصیت و مولفه های آن
بن: فروید بن را نظام دیرینه فرد می شناسد.بن مخزن مجموع انرژی روانی (لیبیدو است)؛در اختیار بودن انرژی به بن فرصت می دهد که نسبت به نیازهای جسمانی مستقیما واکنش نشان می دهد. بن تنش های درونی را تحمل نمی کند و فورا برای تخلیه آن تلاش می کند.کنش پذیری بن براساس اصل لذت است و طبق اصل تعادل حیاتی منجر به کاهش تنش می شود.
محتوای بن غالبا ناهشیار است.بن مکانیزم های آشکاری برای تحقق اصل لذت در اختیار دارد چگونگی کنش بن از طریق فرایند نخستین تفکر مشخص می شود.فرایندهای نخستین بطور غیر منطقی و بدون تشخیص موقعیت زمانی روی می دهند.بن هنگام عدم دسترسی به ارضای نیاز بیرونی به فرایندهای ذهنی-درونی مانند توهم روی می آورد تا به خواسته هایش دست یابد. (خداپناهی، ۱۳۹۰). بن، ساختاری خودخواه، لذتجو، بدوی، غیراخلاقی، سمج و عجول است. (شولتز و شولتز، ۱۳۸۷).
من: ارگانیزم برای اینکه زندگی کردن را بیاموزد بایستی بتواند تفاوت بین واقعیت و تخیلات را بشناسد.بن که تا کنون از قواعد فرایندهای نخستین تفکر پیروی می کرد در وضعیتی نیست که این تفاوت ها را بشناسد بدین ترتیب گاهی ارضای نیازبی واسطه به جای لذت به آزردگی می انجامد.از آنجا که بن برای ارضای بی واسطه تلاش می کند نمی تواند لذت را به تاخیر بیاندازد به منظور تفاوت گذاشتن بین تخیلات و واقعیت و ضرورت تاخیر در ارضا سازه ای بوجود می اید که به عنوان واسطه ای بین بن و واقعیت عمل می کند که این سازه من نامیده میشود.
من از طریق اصل واقعیت هدایت می شود؛ البته این بدین معنا نیست که از لذت طلبی صرف نظر شود بلکه من بیشترین تلاش هایش را برای ارضای کشاننده ولذت تا جایی با واقعیت منطبق باشد حمایت می کند.
من از قواعد فرایندهای ثانوی تفکر تبعیت می کند فرایندی که بر اساس منطق تشخیص موقعیت زمانی و تفاوت بین واقعیت و غیر واقعیت در تفکر بزرگسالان مشخص می شود.من از ابزارهای حافظه تمرکز استفاده می کند بدین ترتیب می تواند ارضای نیازها را به تاخیر اندازد و برای اهداف بلند مدت برنامه ریزی کند.(خداپناهی،۱۳۹۰)
اگرچه محتوای من به طور وسیع هشیارانه است انسان نمی تواند به تمام جنبه های کنش من آگاهی داشته باشد همچنین مکانیزم های دفاعی که فرد را در مقابل اضطراب و درد روانی محافظت می کند از فعالیت های من به شمار می آید.عموما شخص نسبت به مکانیزم های دفاعی هشیار نیست. (خداپناهی،۱۳۹۰)
فرامن: براساس نظر فروید فرامن به آخرین مولفه شخصیت تحول می یابد و دو نوع کنش اصلی دارد که وابسته به مکانیزمهای تقویت است: ۱)به شخص در قبال رفتارهای اخلاقی پاداش می دهد؛ ۲)شخص را برای رفتارهای غیر مقبول اجتماعی اش با ایجاد احساس گناه تنبیه می کند.فرامن بیانگر درون سازی هنجارهای اخلاقی است و غالبا آن را وجدان شخص می نامند. بر عکس من فرامن نه تنها تظاهر تکانه های غیر مقبول را به تاخیر می اندازد بلکه بیشتر به مقابله با آنها می پردازد.
[جمعه 1400-09-05] [ 10:50:00 ب.ظ ]
|