این شخص احتمالاً منسوب به روستای تبرته از توابع منطقه فراهان است که در رکاب فردی به نام قتلق قیا از عاملان حکومت ایلخانی در دوره غازان خان بوده است. (خواندمیر، ۱۳۸۵: ۳/۱۵۳)
کتاب طبقات اعلام شیعه از شخص دیگری با نسبت فراهانی نامبرده که او نیز در دوره ایلخانی به شغل استنساخ مشغول بوده و چند کتاب را نسخهبرداری کرده است. درباره او در این مجموعه چنین آمده است: «محمد بن محمد بن علی الفراهانی المحمدآبادی.
انتسخ بخطّه من مجموعه فیها «الجواهر» لابن برّاج و «المراسیم» و شرحه و کانت علیها إجازه بخط القطب الراوندی (م ۵٧٣ ). فکتب صاحب الترجمه فی آخر المجموعه إنه انتسخ منها فی العشر الأخیر من شعبان ۶١٨ داعیا لصاحبه و مستغفرا لمصنّفه.) (آقابزرگ تهرانی،۱۹۷۲ م: ۴ /۱۷۲) در این مطلب نام این فرد به همراه نام تعدادی از کتب نسخ شده و سال آن آمده است.
در قرن هشتم در سال ۷۳۵ ه.ق نیز فردی به نام یوسف فراهانی به رونویسی از کتابی به نام شرائع الاسلام پرداخته است. (حسینی اشکوری،۱۴۲۱ ق : ۲/ ۱۸) این کتاب به شرائعالاسلام فی مسائل الحلال و الحرام با نام کوتاه شرائعالاسلام یا شرائع اثر ابوالقاسم نجمالدین جعفر بن حسن معروف به محقق حلی (۶۷۶-۶۰۲ ه.ق) معروف است؛ و در مورد فقه امامیه، از زمان نگارش تاکنون (حدود ۷۵۰ سال) از مهمترین کتابهای آموزشی فقهی در حوزههای علمیه شیعه به شمار میرود و موجب شده تا نویسندهی آن به صاحب شرائع معروف شود.
با توجه به مواردی که اشاره شد یکی از فعالیتهای فرهنگی که باعث رونق تشیع در منطقه گردیده شاید همین رواج رونوشت نویسی از کتب بزرگان تشیع باشد که زمینه آشنایی مردم با تشیع را فراهم کرده است.
نتیجه بحث این است که فراهان از گذشته شاهد تحولات مختلف فرهنگی بوده و تشیع نیز بهعنوان جزئی جداییناپذیر از فرهنگ آن است که از هنگام ورود باعث تحولاتی شده و در طول تاریخ در منطقه استمرار یافته است. این فرهنگ بهعنوان شیوه زندگی مردم منطقه درآمده و گاهی از آن برای ابراز مخالفت با ظلمها و ستمها استفاده میشده است. همین وجود فرهنگ شیعی موجب پرورش عالمان زادی در فراهان شد که اگر چه نام نشان بسیاری از آنان از بین رفته اما شواهد و قراینی از فعالیتهای آنان را در منابع میتوان دید.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲/۴/۵- عوامل اقتصادی
در جوامع امروزى، اقتصادمحور بسیارى از رویدادها و تحوّلات به شمار مىآید. پرسش این است که آیا ممکن است تشیّع فراهان هم به این عامل ارتباطى داشته باشد؟ لازمۀ پاسخ به این سؤال، آشنایى با وضعیت اقتصادى و معیشتى مردم فراهان در قرون اولیۀ اسلامى از رهگذر صنایع و مشاغل رایج در آن دوره است.
حمدالله مستوفی در بیانی دقیق فراهان را چنین معرفی میکند: «ولایتیست و درو دیهها معتبر بود و دیه ساروق دار الملک آنجاست و طهمورث ساخت. اکنون زلفاباد و ماسیر معظم قراى آنجاست. طولش از جزایر خالدات «فدک» و عرض از خط استوا «لدن» هوایش معتدلست و آبش از کاریزها. ارتفاعاتش غلّه و پنبه و انگور و میوه نیکو و بسیار مىباشد و پیوسته در آن ولایت ارزانى بود؛ و مردم آنجا شیعۀ اثنىعشرىاند و بغایت متعصّب؛ و در آن ولایت بحیرهاى است که آن را مغول چغان ناوور خوانند و در آن حوالى شکارگاه خوبست. حقوق دیوانى آن ولایت سه تومان و هفت هزار دینارست.» (مستوفی، ۱۳۸۱ : ۱۱۲) همچنین درباره دریاچه میقان فراهان آمده است: «به روزهاى پاییز که روستاییان بذر افشانى را نیازیشان به آب نیست، همه آبها به این دریاچه بندند … چون بهار آید و نیازمند آب شوند، آبها را از آن ببرند» (ابن فقیه،۱۳۴۹: ۷۵) همچنین در جایی دیگر میگوید: «در فراهان شوره زمینى بود … کُردان و سایر مردم آن نمک را برند و بهمه بلاد جبل و غیر آن برند» (قمی،۱۳۸۵ : ۸۸) همچنین آمده است که شاه اسماعیل صفوی «عازم شکار صحراى فراهان گشت»(خواند میر،۱۳۸۰: ۴ /۵۲۲)
از جملاتی که در بالا ذکر شد و در منابع اشارهشده است تا حدودی میتوان به وضعیت معیشتی مردم فراهان پی برد و از مشاغل مردم آن زمان تصویری به دست آورد.
از این عامل نیز میتوان چنین نتیجه گرفت که منطقه دارای اهمیت کشاورزی بوده و شاید باعث جذب افرادی از اعراب به این منطقه شده باشد که از آن جمله اشعریان قم بودهاند که در فراهان املاک و مزارعی داشتهاند. (قمی، ۱۳۸۵ : ۷۸۲ و ۷۳۷) همین امر هم با فرض تشیع اشعریان، در گسترش تشیع در منطقه در قرن اول دوم هجری میتوانسته دخیل باشد و باعث رواج آن شده است. همچنین با توجه به اینکه تشیع در اواخر سلجوقیان عمدتاً در میان طبقه متوسط جامعه رواج داشته است، (ترکمنی آذر، ۱۳۸۳: ۲۱۳) مردم منطقه نیز بر اساس این توضیحات تقریباً در طبقه متوسط رو به پایین قرار داشتهاند که استعداد رواج تشیع در آنان را افزایش میدهد.
نتیجهگیری کلی از بحث اینکه فراهان کمی پس از حضور اشعریان در قم با اندیشههای شیعی آشنا شده است ولی مردم هنوز عمدتاً پیرو مذاهب قبل از اسلام بودهاند. از این به بعد با حمله حاکم قم به منطقه، فراهان از همدان به قم منتقل میشود و با ویرانی آتشکدههای زرتشتی منطقه، مردم بیشتر با اسلام آشنا میشوند و ازآنجاییکه اشعریان به تشیع مشهور بودند، مذهب قالب منطقه تشیع میشود. پس از این آشنایی اولیه، اشعریان در مناطق فراهان و تفرش نفوذ میکنند و املاک و مزارعی را برای خود تصاحب میکنند و همین امر هم باعث گسترش تدریجی تشیع در منطقه میشود. فراهان از دیرباز در بین راههای ارتباطی قم و اصفهان و همدان بوده که این به آشنایی فراهانیان با مذاهب مختلف کمک میکرده است. در دوره عباسیان با مهاجرتهای گسترده علویان که به دنبال ورود امام رضا (ع) به ایران از یک سو و اوضاع مطلوب ایران نسبت به عراق از سوی دیگر، انجام شد؛ بسیاری از علویان در ناحیه فراهان ساکن شدند که بیشتر آنان به درخواست مردم بومی برای آشنا کردنشان با تشیع در این مناطق ساکن شدند. همچنین احتمال تشیع سیاسی منطقه نیز میتواند تأیید شود چراکه درگذشته بارها از وقوع شورشها و قیامهای در مرکز ایران صحبت شد که مردم منطقه نیز در برخی از آنها مثلاً با خرمدینان یا اسماعیلیان همکاری میکردهاند؛ که شاید علت آن تعالیم برابری و عدالت تشیع از سویی و ظلم و ستم حاکمان و عاملانشان در منطقه از سوی دیگر باشد.
۲/۴/۶- موانع تشیع در فراهان
گسترش تشیع در فراهان همواره با فراز و نشیب هایی همراه بوده است. در مقاطعی از تاریخ این منطقه تشیع دچار مشکلاتی نیز می باشد، یکی از این مقاطع دشوار برای تشیع در فراهان شورش خرم دینان است. این شورش اگر چه در شمال ایران آغاز شد ولی در نواحی مرکزی ایران نیز انتشار یافت. این جنبش در فراهان نیز طرفدارانی پیدامی کند که این نفوذ برای تشیع مشکلاتی ایجاد می کرد.
بحث دیگر در خصوص شرایط اقلیمی منطقه، وجود کوهستانهایی در اطراف آن است که از گذشته پناهگاه اقوام مختلف بوده است. در دوره آغاز آلبویه به وجود خرمدینان[۴] در این منطقه اشارهشده است. (ابن مسکویه،۱۳۷۶:۵ /۳۷۵) جنبش خرمدینان درواقع یک شورش ضد عربی بوده و در آن علایق فرهنگ ایرانیت بیشتر است. بهطورى که از مندرجات سیاستنامه نظام الملک برمىآید، قبل از ظهور بابک، از حدود سال ۱۴۰ هجری، خرمدینان در نواحى مرکزى و شمالى ایران فعالیتهایی داشتند و به مبارزاتى علیه دین و دولت اسلامى دست مىزدند «… در آن وقت که هارون الرشید در خراسان بود بار دیگر خرم- دینان خروج کردند از ناحیت اصفهان … و مردم بسیارى از رى و همدان بیرون آمدند و با این قوم پیوستند و عدد ایشان بیش از صد هزار نفر بود. هارون سوار به حرب ایشان فرستاد، ایشان بترسیدند و هرگروه به جاى خویش باز شدند.» (طوسی،۱۳۷۸: ۳۱۲) از این سخنان میتوان نتیجه گرفت که شاید مذهب خرمدینی قبل از بابک نیز در منطقه فراهان وجود داشته است که در اصل نوعی واکنش اعتراضی به دستگاه حاکم حکومت عباسیان بوده است. (مادلونگ، ۱۳۷۷: ۱۹) این حرکت در زمان هارونالرشید توسط ابودلف قاسم بن عیسی عجلی والی شهر کرج و عبدالله بن مبارک به سال ۱۹۳ هجری سرکوب شد. نه سال بعد حرکت خرمدینان توسط بابک رهبری شد و مشکلات فراوانی را برای حکومت عباسی ایجاد کرد. این بار نیز با حرکت سپاهی از سوی خلافت عباسی خرمیان مخفیشده و شورش از بین رفت. خرمیان دیگر بار در سال ۲۱۲ هجری قیام کردند و «از ناحیت سپاهان و بریده و کاپله و کره (کرج) و باطنیان با ایشان پیوستند» مأمون، محمد بن- حمید طائى را به جنگ بابک فرستاد ولى پس از شش جنگ، که بین آنان روى داد، محمد بن حمید کشته شد. (طوسی، ۱۳۷۸: ۳۱۳) پسازآن مأمون عبدالله بن طاهر را مأمور سرکوبی آنان کرد و او توانست تمام جبال و آذربایجان را فتح کند و خرمیان را متفرق کند. بار دیگر از شورش خرمیان در اصفهان و کرج تا آذربایجان در سال ۲۱۸ گزارشی آمده است که در آن شهرهایی مثل کرج ابودلف در نزدیکی فراهان نیز غارت شدند و مسلمانان بسیاری از آنان را نیز کشتهاند. (طوسی، ۱۳۷۸: ۳۱۴) خلیفه مستعصم (۸۳۳ ق- ۸۴۲ ق) عباسى تمامى همت خود را بر دفع بابک مقصور گردانید تا آنکه یکى از سرداران ایرانى را به نام افشین براى قلعوقمع وى برگزید. (طوسی،۱۳۷۸ : ۳۱۵) البته در بیان این حوادث به روایت خواجه نظام الملک، باید توجه داشت که او سنی مذهب متعصب بوده و از دیدگاه خود به حوادث نگاه میکرده است. پس از سرکوبی شدید خرمدینان به تدریج طرفداران این جنبش به مناطق خود برگشتند و به زندگی عادی خود ادامه دادند، ولی این جنبش نشانهای از مخالفت شدید مردم طبقات پایین جامعه و عمدتاً کشاورز با ظلم و ستم اعراب بود. از مناطق کوهستانی که میتوانسته موردتوجه خرمدینان باشد کوهستانهای مرزی بین فراهان و تفرش است که از قدیم قلاع متعددی در آنها وجود داشته است بهعنوان مثال در تاریخ قم به قلعه ریذان بشن اشارهشده که مشرف به فراهان بوده است (قمی،۱۳۸۵: ۲۰۹) البته بسیاری از این قلاع در دورههای بعدی مورداستفاده اسماعیلیان نیز بودهاند.
فصل سوم– نمادهای شیعی فراهان
یکی از عواملی که میتواند در بررسی تاریخ محلی فراهان و بهطور خاص تاریخ تشیع این منطقه حائز اهمیت باشد، مکانهای مذهبی و عمدتاً بقاع متبرکه آن است. با توجه به این مکانها میتوان به جنبههای مختلف مذهبی و اعتقادات محلی مردم پی برد و از آن برای تحلیل حوادث نانوشته ورود تشیع به منطقه بهره جست. همچنین از عوامل موثر رونق مذهب در هر دیاری وجود افراد مشهور بدان مذهب است. در فراهان نیز قطعاً چنین افرادی حضورداشتهاند و فعالیت آنان به تشیع منطقه کمک کرده است، اما در بسیاری از موارد منابع اطلاعات روشنی از آنان نمیدهند و نام بیشتر این افراد در منابع یافت نمیشود. با در نظر داشتن این نکته تا حد ممکن در یافتن نام و نشان تعدادی از آنان تلاش کردهایم. در این بخش به معرفی مهمترین آرامگاههای مذهبی منطقه و مشاهیر شیعی فراهان میپردازیم.
۳/۱- اماکن و بقاع متبرکه
درباره زمان دقیق کاربرد واژه امامزاده در فرهنگ تشیع خبر قطعی در درست نیست، اما از آنجا که قزوینی در النقض این واژه را به کار برده(عبدالجلیل،۱۳۸۵: ۱۹۸) میتوان گفت کاربرد واژه امامزاده در قرن ششم معمول بوده است و شاید به دوران قبل از ان هم بازگردد، در میان محققان و علمای انساب متداول بوده است که فرد را به جد اعلای او نسبت دهند اما چون برای مردم این مسایل قابلهضم نبوده است تصور میکردهاند که فرد فرزند بلافصل امام است. دهخدا در معنای واژه امامزاده شخصی که بلافاصله یا به فاصله کم از نسل امام باشد را نیز امامزاده دانسته است. از عبارت وی چنین مشخص میشود که مقبره محل دفن امامزاده نیز در فرهنگ عامیانه امامزاده خوانده میشود.(دهخد ا،۱۳۷۷: ۳/۳۳۰۸)
مزار امامزادگان در سراسر این مرزوبوم، کانونهای معنوی اسلام در ایران به شمار میرود. امامزادگان همان سادات شیعه علویای هستند که در پی اقتدار خلافت اموی و تا پایان خلافت عباسی در نبرد با ستم خلافت و سلطنت برای تحقق عدالت و دفاع از حق مردم به شهادت میرسیدهاند. علویان در جستجوی پناهگاه، مناسب ترین منطقه را ایران و بیشتر مناطق هموار جنوب و رشته کوه البرز مثل قزوین، ری، قم، ساوه و آوه تشخیص دادند(ترکمنی آذر، ۱۳۸۰: ۱۲۶).
این کانونها از دو جهت موردتوجه و اعتقاد و احترام عمیق مردم ایران بوده است؛ از یک سو: اعتقاد و ایمان مردم ما به خاندان نبوت و امامت و عدالت و حریّت و شجرهی طیبه انسانی و از دیگر سو حقیقت وجودی خود این شهیدان که در ستیز با بیعدالتی و ستم روزگار خویش به شهادت رسیده و در جبههی گستردهی این رزم بیامان بر فراز کوهها و اعماق درّهها و پهنهی دشتهای قلمرو خلافت و سلطنت بر زمین افتادهاند و علیرغم اصرار تاریخ و هول و هراس زمان در پرهیز مردم از شهیدان و دوری از یاد و فراموشی نام و نشانشان، جاودانه شدهاند. (افتخارزاده، ۱۳۷۳ : ۷۶)
۳/۱/۱- امامزاده حسن افطس - اسفین
بقعه این امامزاده در ۱۲ کیلومترى شمال غرب فرمهین و در کنار روستاى اسفین از توابع شهرستان فراهان واقعشده و به «شاهزاده حسن افطس» شهرت دارد.
بنا، شامل ایوان ورودى، کفش کن، حرم و نمازخانه و گنبد است که در محوّطه وسیعى واقع شده است. اصل اتاق مرقد، یک فضاى هشتضلعی است که بر فراز آن، گنبد شلجمى بزرگى قرار دارد که قطر آن حدود ده و ارتفاع آن بیش از ده متر است. در داخل بقعه، ضریحى چوبى بر روى سکویى چهارگوش قرار دارد. (بحر العلوم،۱۳۹۳ :۱)
بقعه، داراى سه فضاى به هم مرتبط است که ابتدا باید از فضاى ورودى که شامل ایوان و شبستان مستطیل شکل با سقف مسطح است، عبور نمود و به در ورودى بناى قدیمى بقعه رسید، بناى قدیمى، از سطح شبستان ورودى پایینتر و حدود پنج پلّه راه مىپیماید. مجاور شبستان ورودى، یک فضاى مستطیل شکل دیگرى قرار دارد که بهعنوان نمازخانه از آن استفاده مىشود. شالوده بناى قدیمى، از سنگ و ملاط گل و خشت و آجر ساختهشده و معمارى آن مربوط به دوره ایلخانى و صفویه است. (بحر العلوم،۱۳۹۳ :۱)
گنبد بنا، آجرى دو پوش و سطح آن، مقدارى نامنظم و ناهموار است و در ساقه آن با ردیفهایى از کاشى، تزیین شده است. مرقد امامزاده، حدود نیم متر از کف بقعه ارتفاع دارد و سنگنوشتهای بر آن نصبشده که متن آن جدید است: «مضجع مرقد مقدّس مطهّر اشجع السادات حضرت حسن الافطس ابن شاهزاده على الاصغر بن الامام زین العابدین که در عصر امام جعفر صادق در راه دفاع از احکام اسلام و سنّت جدّش خاتم الانبیاء محمّد مصطفى به دست دژخیمان منصور دوانقى به شهادت رسید و در زمان دولت صفوى، توسط عالم العلماء و الدّین مرحوم حاج محمّد تقى حاج الحرمین از علماء بلاد نجف، به ظهور رسیده است. در تاریخ ۱۴۶ هـ. ق به شهادت رسید».
ضریح فلزى نامرغوبى از قبر محافظت مىکند. گویند حاج محمّد تقى حاج الحرمین و برادرش قنبر على، بناى کنونى را ساختهاند و علّت آن را خواب حاج محمّد تقى مىدانند که در شهر نجف به وقوع پیوست و او پس از مراجعه به اسفین و به دست آوردن چندین نشانه، بناى کنونى را ساخت. (بحر العلوم،۱۳۹۳ :۱)
در زیارتنامه منصوب در دیوار بقعه که در بخشى از آن چنین آمده «السلام علیک ایها السیّد الحجازى الجاودانى المدفون بالفراهان، السلام علیک ایها السید الشاهزاده حسن الافطس بن شاهزاده على اصغر بن امام زینالعابدین…».
امامزاده را حسن الافطس فرزند على الاصغر بن امام سجاد مىدانند، این در حالى است که طبق منابع متقن، هیچگونه ذکرى از حضور یا وفات و دفن حسن افطس در این منطقه، به میان نیامده و او پس از شکست قیام محمّد نفس الزکیّه که در اختفاء بود، با وساطت امام جعفر صادق از مخفیگاه خود بیرون آمد (قمی،۱۳۸۵ : ۶۲۷) و مدّتها پس از حضرت امام صادق (ع) زندگانى کرد و در مدینه وفات یافت. پس از رد این ادّعا، برخى از محققین بر آن شدند که خفته در این مزار را سیّد حسن بن حسین بن حسن الافطس بن على الاصغر بن امام زینالعابدین معرفی کنند؛ اما این ادّعا نیز منشأ صحیحى ندارد؛ زیرا سیّد حسن بن حسین ملقّب به افطس نبوده، اگر چه او نواده حسن افطس به شمار مىرود. (کیاء گیلانی، ۱۴۰۹ ق: ۱۶۰)
به نظر مىرسد شخص مدفون در ابن بقعه، سیّد کمال الدّین الحسن الرضا الآوى الحسینى الافطسى ساکن فراهان باشد که از سادات بسیار جلیلالقدر حسینى و قاضى آوه و ساوه بوده است. در اجازهنامه خواجه نصیرالدین طوسى به او که فرازهایى از آن را ابن فُوطَى در مجمع الآداب نقل نموده، چنین از او تعریف شده است: «قرأ على الأمیر السیّد الامام الکبیر العالم الفاضل الاشرف الاطهر المرتضى المجتبى کمال المله و الدّین رضى الاسلام و المسلمین سیّد القضاه و… الاشراف قدوه العلماء و الأکابر… کریم الاطراف والأنساب الرضا ابن». ابن فوطى خود درباره او مىگوید:
«القاضى العلّامه السیّدالکامل العامل الفقیه المحقق النبیه المدقق اکمل الساده الاشراف و اکمل بنى هاشم و عبدمناف… و له الفوائد الجلیله و الاخلاق الحمیده الجمیله و الصفات المحمّدیه». (ابن فوطی، ۱۳۷۴ : ۴ / ۱۵۶)
و ابن طقطقى نیز در اصیلى او را اینگونه ستوده است: «قاضى آوه کمال الدّین الرضا حسن… رأیته بفراهان من أعمال قم و کاشان، شیخ جمیل حسن الاخلاق متقدم له وجاهه». (ابن طقطقی، ۱۳۷۶ : ۳۱۴)
مطابق آن چه ابن فوطى مىافزاید، وى به مراغه، نزد خواجه نصیر الدّین طوسى رفته و تصانیف امام فخر رازى را از او فراگرفت و مرویات خواجه از پدرش وجیه الدّین محمّد بن حسن و دایى پدرش نصیرالدین عبدالله بن حمزه و دایى خویش نورالدین على بن محمّد شیعى و جز آنها را از وى سماع و صحیفه اهلبیت (صحیفه الرضا) را بر او خواند. از دیگر مشایخ او، پدرش سیّد فخر الدّین محمّد است و نیز مىگوید: او را در مراغه به سال ۶۶۵ هـ. ق دیدم و در محرم سال ۷۰۷ هـ. ق در سلطانیه با او ملاقات کردم و اجازهاى از جمیع مرویات و مسموعات خود براى من نگاشت و هم اکنون، قاضى و حاکم فراهان و توابع آن است و مولدش… و در سال ۷۲۰ هـ. ق به مدینه السلام جهت زیارت امیرالمؤمنین و اجداد طاهرینش آمده و جماعتى از سادات، نسخه اجازه خواجه طوسى را کتابت نمودند.
جاى نقطهها درمجموع الاداب خالى است و از ظاهر سخن آتى شهید مبنى بر روایت نمودن او از جدش رضى الدّین زاهد متوفّاى ۶۵۴ هـ. ق به ضمیمه آن که در سال ۷۲۰ هـ. ق حیات داشته مىتوان ولادتش را مدّتى پیش از تاریخ وفات جدّش دانست که بنابراین در سنین نو جوانى موفق به اجازه گردیده است. چنان چه وفاتش چندان دور از سال ورودش به بغداد به نظر نمىآید؛ و نسبت به محل دفن وى سندی در دست نیست اما در روستاى اسفین از فراهان علیا مزارى با نام حسن افطس مشهور است که به گمان قوى و به قرینه حضور و سکوتش در فراهان مىبایست به او مربوط باشد و انتساب بقعه به حسن افطس بن على الاصغر که امروز شهرت گرفته بدون پشتوانه تاریخى است. (بحر العلوم،۱۳۹۳ :۱)
نسب شریف این بزرگوار، بدین شرح است: ابو محمّد کمال الدّین الحسن الرضا بن فخرالدین محمّد بن رضی الدّین محمّد بن فخرالدین محمّد بن رضی الدّین محمّد بن زید بن داعی بن ابیالحسن علی الحوری بن حسین بن الحسن ابتج بن علی زین الدّین بن حسن ابیمحمّد الرئیس بن علی بن محمّد الخزری بن علی بن علی الحریری بن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام علی بن الحسین السجّاد.
کمال الدّین حسن آوى، بهطور خاص صحیفه سجّادیّه و تهذیب الاحکام را از خواجه نصیر طوسى روایت نموده که در دو نوشته شهید ثانى بر صحیفه و تهذیب به خط او مذکور بوده و در بحارالانوار نقل شده است و نیز در اجازهاى که به والد شیخ بهایى داده است، روایت صحیفه را متذکر شده و در بحار با یک واسطه از خطش نقل گردیده است.
معروفترین شخصى که از سیّد کمال الدّین حسن افطس روایت دارد، تاج الدّین محمّدبن قاسم حسنى مشهور به «ابن معیّه»، است. وى در اجازه خود به شهید اوّل که اشاره گردید، بدین امر تصریح نموده است. (بحر العلوم،۱۳۹۳ :۱)
شیخ حر عاملى از او با عنوان: «السیّد کمال الدّین الحسن بن محمّدالاوى الحسینى، فاضل جلیل القدر، یروى عنه ابن معیه»، ابن عنبه با تعبیر: «السیّد الرضى کمال الدّین الحسن بن فخر الدّین محمّدبن رضى الدّین الزاهد»، مجلسى در بحار با عنوان «السیّد السعید کمال الدّین الرضى الحسن بن محمّدبن محمّد الاوى الحسینى» و نورى همان تعبیر مجلسى را یاد نموده است.
در اصیلى، دو فرزند دیگر جز على براى کمال الدّین حسن ذکرشده که یکى شرف الدّین مرتضى و دیگرى رضى الدّین محمّد است؛ و ابن عنبه گوید: «اعقب عشره ذکور منهم: مجدالدّین حسین بن کمال الدّین و ابنه تاج الدّین الحسن اقضى القضا بالبلاد الفراتیه مات سنه ۷۴۷ هـ. ق». (بحر العلوم،۱۳۹۳ :۱)
۳/۱/۲- امامزاده احمد زلف آباد - فرمهین
بقعه این امامزاده در ۴ کیلومترى غرب جاده شهر فرمهین، ۴۵ کیلومترى شهر تفرش و در مجاورت غربی شهر باستانی زلف آباد واقعشده و به «شاهزاده احمد» معروف است.
بناى اولیه، مربوط به دوره ایلخانى مىباشد که در دوره صفویه مرمّت شده و از معمارى عصر خود بهره برده است. بقعه، از دو فضاى متّصل به هم تشکیلشده و ارتفاع آن از کف تا بالاى گنبد، پانزده متر مىباشد. درِ ورودى بقعه، از جانب جنوب غربی باز میشود که خود شامل شبستان کوچکى است که به حرم امامزاده راه مىیابد. حرم از خارج بهصورت برجى مدوّر و از داخل بهصورت مربّع مىباشد که با ایجاد چند طاقنما به هشتضلعی تبدیلشده و سپس گنبد بنا بر آن استوار گردیده است. بر روى حرم، گنبد دو پوشی قرار دارد که اصل آن با آجر و ساروج ساختهشده و از خارج، بهصورت هشتضلعی است. پیش از این، گنبد با آجرهاى بسیار ظریف شش ضلعى و چهارضلعی به رنگ فیروزهاى و سبز، استادانه پوشش یافته بود که متأسفانه، بر اثر فرسایش از بین رفته و در سالهاى اخیر، با ورق استیل پولکی شکل، روکش گریده است. مرقد امامزاده در وسط حرم قرار دارد. درگذشته، بر روى قبر، کاشىهاى آبى رنگ و فیروزهاى قرار داشت و ضریحى چوبى از آن محافظت مىکرد که در سال ۱۳۴۷ هـ. ش، با یک ضریح آهنى تعویض شده و سپس همین ضریح آهنى را به بقعه امامزاده حسن افطس در روستاى اسفین منتقل کردهاند. (بحر العلوم،۱۳۹۳ :۱)
ضریح کنونى که از جنس آب طلا و نقره است، در سال ۱۳۷۲ هـ. ش، در بقعه نصب گردید و کتیبهاى در مدح امامزاده در پایین تاج، به خط نستعلیق، شامل اشعار و اسامى معصومین نقش بسته است.
در سال ۱۳۵۶ هـ. ش، به همت یکى از خیّرین روستاى مجدآباد کهنه، بناى قدیمى مسجد همجوار، تخریب گردید و با مصالح جدید ساخته شد و اطراف درِ ورودى حرم، مجموعه کاشىکارىهاى زیبایى با کتیبه آیات قرآنى به خطّ ثلث سفید بر زمینه لاجوردى نصب شد و در ضلع جنوبى حرم نیز مسجد بزرگى اضافه گردید و ساختمان بقعه نیز مرمّت گردید.
در صحن بزرگ امامزاده، نهر آب قناتى بهصورت جارى از شمال صحن واردشده و به سمت جنوب خارج و به باغات و کشتزارهاى اطراف بقعه مىرسد
به اعتقاد اهالى، امامزاده احمد از فرزندان امام موسى کاظم مىباشد. طبق اشعارى که بر روى ضریح نوشتهشده، نام پدر امامزاده احمد، على و نام جدّ او احمد است؛ بنابراین، او را احمد بن على بن احمد و از نوادگان امام هفتم مىدانند. ظاهراً نسب شریف امامزاده احمد، با پنج واسطه به امام هفتم منتهى مىشود که از قرار ذیل است: سیّد احمد بن ابىعلى محمّد بن احمد بن ابىالحسن على الدینورى بن موسى ابىسبحه الثانى بن ابراهیم المرتضى بن امام موسى الکاظم.
وى سیّدى جلیلالقدر، عظیمالشأن و بسیار بزرگوار بود. علماى انساب نوشتهاند، ابوالحسن على به جهت سکونت در دینور به ابوالحسن على الدینورى مشهور شد. (ابن طقطقی، ۱۳۷۶ : ۳۱۵) نسل زیادى از او در دینور و جبل باقى مانده است. على، داراى چهار فرزند معقّب به اسامى ابومحمّد حسن، ابوالفضل حسین [مادر این دو تن، از سادات افطسى بود]، احمد و موسى بود که همگى از سادات جلیلالقدر موسوى در قرن سوّم و چهارم هجرى به شمار مىآمدند. برخى از مورّخان علّت مهاجرت جدّ امامزاده احمد، یعنى ابوالحسن على دینورى را به جهت فشار و ظلم متوکل، خلیفه ملعون عباسی، ذکر نمودهاند. از این رو، سیّد على دینورى به منطقه دینور مهاجرت نمود و در آن جا به تبلیغ تشیّع مىپرداخت.
سیّد احمد، [جدّ امامزاده احمد] نیز در دینور سکونت داشت و در آن جا صاحب دو فرزند شد که اسامى آنان، یکى على و دیگرى محمّد بود. سیّد محمّد، فرزندى به نام سیّد احمد داشت که سیّدى زاهد و وارسته بود.
مشهور است که وى، به منطقه عراق عجم مهاجرت نمود و در تفرش که جمع کثیرى از نوادگان سیّد اسحاق بن ابراهیمالعسکرى [عموزادگان وى] سکونت داشتند، مستقر شد. وفات وى را در حدود سال ۴۱۵ هـ. ق نوشتهاند. (عبیدلی،۱۳۷۱ : ۲۶۲) و (بحر العلوم،۱۳۹۳ :۱)
[جمعه 1400-09-05] [ 11:38:00 ب.ظ ]
|