مدیریت فرایند
منظور از این عنوان، فعالیتهای هماهنگ کننده و یکپارچه کننده در برنامه جانشینپروری میباشد. بسیاری از مقالات به اهمیت گرهزدن جانشینپروری بـه برنامه های استراتژیک اشاره کرده اند. در حالت ایدهآل با برنامه ریزی استراتژیک شامل برنامه ریزی نیروی انسانی، اطمینان حاصل می شود که سازمان برای رسیدن به اهداف استراتژیک خـود نیروی انسانی مورد نیاز را هم از لحاظ کمیت و هم از لحاظ کیفیت داراست. به این ترتیب هم فرصتهای ارتقا مشخص خواهد شد و هم نیازهای آموزشی برای کاندیداهای ارتقا مشخص خواهد شـد. این گره زدن این نتیجه را در بر خواهد داشت که مدیران ارشد و رهبران سازمان از برنامه از طریق مشارکت فعال و آشکار حمایت کنند البته در مطالعات موردی مشخص شده اسـت که این ارتباط حتی در سازمانهایی با بهترین برنامه های جانشین پروری در عمل برقرار نشده است و بیشتر چیزی مطلوب و ایدهآل محسوب می شود تا تجربهای موفق (ناصحیفر و همکاران،1390، 194).
در مورد جانشینپروری نیز مانند دیگر تغییرات گسترده سازمانی جلب حمایت مدیران کلیدی بسیار ضروری است. بدون این حمایت، حتی اگر فرایند جانشینپروری طراحی شـود، قابلیت اجرا ندارد. توانایی نداشتن در جذب منابع، علاقه نداشتن مدیران به این برنامـه و عـدم مشاهده عملکرد افراد در طول زمان و عدم انتخاب و آموزش و مربیگری جانشینان آینـده از عوامل نداشتن قابلیت اجرایی میباشند. در مورد اطلاعرسانی، بـیشترین توصیهها در مورد شفاف بودن عملیات است. گرچه ممکن است شفافیت در برخی موارد مانند صحبت درباره افرادی که به عنـوان جانشین انتخـاب نشدهانـد، چالش برانگیز باشد ولی به هرحال به نظر میرسد بهترین حالت هم برای سازمان و فرد این است کـه ایـن موضوعات واضح مطرح شوند و مورد بحث آشکار قرار گیرند. هم چنین توصیههایی برای کنترل و بهبود مستمر برنامه نیز ارائه شده است که متمرکز بـر داشتن اهداف مشخص و معین و چک کردن میزان نیل به هدف متمرکز می باشـد. ایـن بخش از توصـیهها و بهترین تجارب در مورد هر برنامه بهبود سازمانی صادق است و توصیههای کلی مرتبط با مدیریت فرایند تغییر و بهبود میباشد (ناصحیفر و همکاران،1390، 195).
توصیه شده است که در برنامه جانشینپروری، شغلها و مأموریتهای کلیدی در نظر گرفته شود. البته با توجه به دانش محور بودن مشاغل در بنگاههای با تکنولوژی بالا و ارزش بالای تمام مشاغل سازمان، روند کنونی به سمت در بر گرفتن کل سازمان است. برای شفاف تر ساختن و قابل پذیرشتر کردن برنامه، تعیین شایستگیهـای کلیدی نیز ضروری است. البته باید به این نکته نیز توجه داشت که شایستگیها با توجه به تغییرات محیطی و تغییرات استراتژیک سازمان همیشه در معرض تغییر و تحول است.
2- انتخاب جانشین
در این بخش روی انتخاب فرد قابل ارتقا و دارای استعداد بحث میشـود. افراد باید از روی مجموعه مهارت ها و پیشینه خود انتخاب شوند و برای هر کدام گزینه های چندگانهای وجود داشته باشد. داشتن چندین معیار و استفاده از چندین روش و آموزش مدیران پرورش دهنـده از توصیه های رایج می باشـد. لی توضـیح میدهد که نیازسـنجی و سنجش قابلیتهای فعلی کارکنان ضـروری است . ایـن سنجش بـرای گام توسـعه ضروری است. استفاده از ارزیابی عملکرد و مراکز ارزیابی نیز به طور اکید توصیه شده است . همچنین شناخت زودهنگام استعدادها به خصوص برای شغلهای مدیریت ارشد بسیار کلیدی ارزیابی شده است؛زیرا زمان زیاد و گستره وسیعی از موارد برای تجربه و یادگیری مورد نیاز اسـت. روشهای گوناگون انتخاب جانشین شامل ارزیابی عملکرد، بازخورد360 درجه، توصیه مدیر، مراکز ارزیابی، آزمونهای روانشناختی، توجه به پرونده شایستگیها، نوع مدرک تحصیلی، محل اخذ مدرک و سـتی کارهای واگذارشده، میباشد. معمولاً ویژگیهای شخصیتی، مهارتها وشایستگیهای شخصی در انتخاب نقش مهمی دارند. رایجترین مواردی که در فرایند انتخاب در نظر گرفته مـی شـوند، به شـرح زیـر اسـت:
مهارت های بین فردی قوی، مهارتهای ارتباط کتبی و شفاهی، هوش بالا، مشتریگرایی، هدفگرایی و انگیزه، نتیجه گرایی، کنار آمدن موفق با شرایط سخت، کارایی عملیاتی و بـه کارگیری بهینه منابع، توانایی ارتباط دادن امور به استراتژی های سازمان، توانایی انجام کار بدون رفتارهای متکبرانه و از هم گسیختن سازمان(از بعد رفتار سیاسی و مهارت) توانایی برنامهریـزی و سازماندهی، توانایی انتخاب و توسعه کارکنان کلیدی و درنهایت مدیریت استرس(ناصحیفر و همکاران،1390، 196).
[پنجشنبه 1400-03-06] [ 09:50:00 ق.ظ ]
|