کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



 



درادامه مطلب مبحث بعدی به وضعیت حقوقی اعتیاد در ایران می پردازیم.

۲-۳- وضعیت حقوقی اعتیاد در ایران

بررسی سیر قانون‌گذاری در ایران درباب اعتیاد نشان می‌دهد که قانون گذار ابتدا به اعتیاد به عنوان معضلی اجتماعی، که مستلزم شدت عمل در مقابل آن باشد، توجه نداشته است. این امر از اولین قانونی که تحت عنوان قانون تحدید تریاک در ۱۲ ربیع الاول ۱۳۲۹ قمری تصویب شد، قابل استنباط است؛ چرا که قانون مذبور فرصت ۸ ساله ای را برای حل مشکل مصرف شیره به طور کلی و مصرف غیردارویی تریاک در نظر گرفته بود. نظام نامه تحدید ساخت و تنظیم توزیع ادویه مخدره مصوب ۲۵/۴/۱۳۱۳، مقرراتی را برای تحدید توزیع مواد مخدر پیش‌بینی کرد و بعد از آن مقررات دیگری در این زمینه به تصویب رسید.

قانون منع کشت خشخاش و استعمال تریاک مصوب ۷/۸/۱۳۳۴، به معتادان شش ماه مهلت داد تا با معرفی خود به مراکزی که از طرف وزارت بهداری تعیین می شود نسبت به درمان اعتیاد خود اقدام کنند؛ و ماده ۳ قانون مذبور بدون آن که اعتیاد را جرم بشناسد استعمال آن را بعد از شش ماه موصوف ممنوع اعلام کرد. ولی ماده ۳ قانون مذبور استعمال مواد مخدر بدون مجوز طبی را جرم شناخت که شامل معتادان نیز می شد، و ماده ۹ لایحه قانونی راجع به اصلاح قانون منع کشت خشخاش و استعمال تریاک مصوب ۳۱/۳/۱۳۳۸ نیز استعمال مواد مخدر بدون مجوز طبی را جرم تلقی کرد و ماده ۲۱ نیز اخراج کارمندان معتاد از شغل را پیش‌بینی کرد. همچنین ماده ۲۳ مهلت یک ساله ای را پیش‌بینی کرد تا چنان چه معتادان ظرف یک سال از تاریخ تصویب قانون مذبور، قبل از تعقیب خود را برای معالجه به وزارت بهداری معرفی کنند از تعقیب مصون باشند. آیین نامه اجرائی ماده ۳ قانون کشت محدود خشخاش و صدور تریاک مصوب ۱۶ و ۲۰ شهریور ۱۳۴۸ نیز بین معتادان زیر ۶۰ سال و بالای ۶۰ سال تفکیک قائل شد و درخصوص افراد زیر ۶۰ سال مصرف مواد مخدر جز با مجوز طبی را ممنوع اعلام کرد و برای افراد معتاد بالای ۶۰ سال کارت سهمیه پیش‌بینی کرد.

ماده ۲۰ لایحه قانونی تشدید مجازات مرتکبین جرائم مواد مخدر و اقدامات تأمینی و درمانی به منظور مداوا و اشتغال به کار معتادان مصوب ۱۹/۳/۱۳۵۹، به معتادان شش ماه مهلت ترک اعتیاد داد؛ و ماده ۲۱ کارت های سهمیه را ابطال و ماده ۸ استعمال مواد مخدر بدون مجوز طبی را جرم شناخت و ماده ۱۸ به لزوم نگه داری معتادان در مراکز ترک اعتیاد اشاره کرد. ماده ۱۵ مصوبه «مبارزه با مواد مخدر» (مصوب ۳/۸/۱۳۶۷) بین معتادان مواد مخدر از نوع هروئین و مواد در ردیف آن، و تریاک و مواد در ردیف آن، تفصیل قائل شد. درخصوص مواد مخدر دسته اول به معتادان شش ماه مهلت برای ترک اعتیاد داد و درباب مواد دسته دوم نیز معتادان زیر ۶۰ سال را ملزم به ترک اعتیاد کرد؛ ولی معتادان بالای ۶۰ سال چنین تکلیفی نداشتند. مصوبه مبارزه با مواد مخدر در سال ۱۳۷۶ اصلاح شد و آخرین متن استنادی و اجرایی در حال حاضر همین مصوبه است. طبق ماده ۱۵ مصوبه اصلاحی، «اعتیاد جرم است. ولی به کلیه معتادان اجازه داده می شود به مراکز مجازی که از طرف وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مشخص می شود مراجعه و نسبت به درمان و بازپروری خود اقدام کنند.

تبصره ۱: معتادان مذکور در طی مدت درمان و بازپروری از تعقیب کیفری جرم اعتیاد، معاف هستند. »

می توان حکم این ماده را تکرار حکم ماده ۲۳ لایحه قانونی راجع به اصلاح قانون منع کشت خشخاش و استعمال تریاک مصوب ۳۱/۳/۱۳۳۸، دانست، که به معتادان مهلت یک ساله ای برای ترک اعتیاد داده بود و آن ها را که قبل از تعقیب، برای درمان اقدام به معرفی می‌کردند، در مدت درمان از تعقیب معاف دانسته بود.

به نظر می‌رسد مقررات قانونی مربوط به اعتیاد که از بدو قانون گذاری تحت بررسی قرار گرفتند همگی دلالت بر پذیرش اعتیاد به عنوان بیماری دارند؛ چرا که قانون گذار علی رغم اذعان به بیمار بودن معتاد، قائل به مجرم بودن وی می شود و در ماده ۱۶ مصوبه برای بیماری که از درمان بیماری خود امتناع ورزد مجازات جزای نقدی و شلاق تعیین می‌کند.

به نظر می‌رسد این قسمت از حکم قانون گذار در تعیین مجازات بیمار، با حقوق بشری وی منافات داشته باشد. چون اصولاً بیمار را شلاق نمی زنند بلکه فقط نسبت به مداوای وی اقدام می‌کنند. لذا، اولین و بارزترین شکل نقض حقوق بشری معتاد را می توان در ماده ۱۶ مصوبه مبارزه با مواد مخدر ۱۳۶۷، اصلاحی ۱۳۷۶، مشاهده کرد.

در این مبحث وضعیت اعتیاد را در ایرا ن بررسی کردیم حال در یک مطالعه کوتاه به وضعیت اعتیاد در برخی از کشورهای جهان می پردازیم تا یک شناخت کافی از این موضوع به دست آورده باشیم.

۲-۴- وضعیت حقوقی اشخاص معتاد در برخی کشورهای دیگر

در آمریکا، وضعیتی مشابه وضعیت ایران وجود دارد. مطابق قانون حمایت از اشخاص ناتوان[۷](مصوب ۱۹۹۰) اشخاص مصرف کننده مواد مخدر صراحتاً از حمایت قانون مستثنی شده اند. این قانون به بخش عمومی و خصوصی اجازه می‌دهد در استخدام و ارائه خدمات عمومی به مصرف کنندگان مواد مخدر در مقایسه با افراد دیگر تبعیض قائل شوند. هدف کنگره از تصویب این قانون آن بوده است که نهادهای مشمول قانون از ارائه خدمات به مصرف کنندگان مواد مخدر خودداری کنند یا احتیاط های لازم را در این زمینه به عمل آورند. در آمریکا اعتقاد بر آن است که شخصی که مواد مخدر مصرف می‌کند باید بداند که در صورت مصرف مواد مخدر شغل، خانه و منافع اجتماعی را از دست خواهد داد. ولی در صورتی که ترک اعتیاد کند دوباره از حقوق اجتماعی بهره مند می شود.

ولی به نظر می‌رسد نمی توان مدل آمریکایی را به عنوان مدل قابل قبولی برای حقوق بشر طرف توجه قرار داد؛ چون نظام حقوقی آمریکایی به عنوان یک نظام حقوقی سخت گیر شهرت دارد؛ به نحوی که با اعمال قاعده معروف به «درجه تحمل صفر» باعث شده است در حال حاضر حدود نیم میلیون آمریکایی فقط به خاطر جرایم غیر خشونت آمیز در زندان ها به سر ببرند که این تعداد بیش از کل زندانیان کشورهای عضو اتحادیه اروپا است.

طی قرن نوزدهم در انگلستان، هیچ کنترلی بر تولید، فروش، وارد کردن، صادر کردن و در اختیار داشتن مواد مخدر (غیر از قوانین کنترل کننده فروش الکل) وجود نداشته است.‌بنابرین‏، «اعتیاد به مواد مخدر»و جرم انگاری قاچاق مواد مخدر در بریتانیا پدیده نسبتاً تازه ای است و فقط در دوران بعد از جنگ جهانی اول، مقرره B ۴۰ به تبع «قانون مواد مخدر خطرناک مصوب ۱۹۱۴» و متعاقب هشدارهای موجود در گزارش های مربوط به استفاده تفریحی سربازان بریتانیایی از کوکائین در جنگ جهانی اول، در اختیار داشتن کوکائین را برای هر شخصی به غیر از پزشکان و حرفه های مشابه جرم شناخته بود.

با تصویب «قانون مواد مخدر خطرناک» در ۱۹۲۰ که جایگزین «قانون مواد مخدر خطرناک ۱۹۱۴» شد به پزشکان اجازه داده شد مواد مخدر را برای اهداف درمانی به معتادان تجویز کنند.ولی وزیر بهداشت وقت کمیته‌ای معروف به «کمیته رولستون»[۸] را برای بررسی دو مسئله تعیین کرد.

الف) اوضاع و احوالی که ممکن است در آن تهیه هروئین و مرفین و مواد متضمن این دو ماده برای معتادان از نظر پزشکی توصیه شود.

ب) احتیاط هایی که پزشکان تجویز کننده هروئین و مرفین باید موقع تجویز به عمل بیاورند تا از سوء مصرف جلوگیری شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-29] [ 01:23:00 ب.ظ ]




۲-۱-۸ تکامل تکنولوژی محصول

تکنولوژی می‏تواند در قالب محصولات، تولید، خدمات یا بازاریابی باشد. در دو قرن گذشته، نوآوری محصول اثرات چشمگیری بر جهان داشته و روش زندگی و کار مردم را تغییر داده است. تکنولوژی‏هایی که به محصولات تبدیل شدند در رشد اقتصادی و کامیابی مردم نقش داشتند و کیفیت زندگی بسیاری از مردم جهان را ارتقاء دادند.

نوآوری در تولید نیرو (در اواخر قرن هجدهم) محصولاتی همچون کشتی بخار و لوکوموتیوهای بخاری را به ارمغان آورد. نوآوری در امواج رادیویی و تولید و انتقال برق (در قرن نوزدهم) در محصولات ارتباطی از قیل رادیو، تلفن و تلگراف کاربردهایی پیدا کرد. قرن بیستم نقطه عطفی در ارائه محصولات جدید بود.

سیستم‏های تهویه، خودرو و هواپیما در ابتدای این قرن ساخته شد و روش و کیفیت زندگی را تغییر داد. عصر الکترونیک و ظهور کامپیوترها (در اواسط قرن بیستم) پایگاه دانش بشری را به شدت افزایش داد. بسیاری از محصولات جدید (از قبیل تلویزیون، رادیو، ترانزیستور، موتور، جت، ماشین کپی و کامپیوترهای بزرگ) در این دوره ساخته شدند (خلیل، ۱۳۸۳).

۲-۱-۹ تکنولوژی و اقتصاد ملی

کشورهای صنعتی و توسعه‏یافته از تکنولوژی به شکلی مناسب و در جهت خلق ثروت استفاده می‏ کنند. کشورهای کمتر توسعه‏یافته نیز در دانش فنی لازم برای خلق ثروت ضعف‏هایی دارند.

تکنولوژی به خودی خود عامل خلق ثروت نیست، بلکه استفاده مؤثر و مناسب از تکنولوژی است که باعث خلق ثروت می‏ شود. فقط هنگامی که از تکنولوژی در راه افزایش ارزش منابع و عرضه محصولات و خدمات مورد نیاز بازار استفاده شود، ثروت افزایش می‏یابد.

دو مثال بارز، موفقیت‏های ژاپن و آلمان در بازارهای جهانی و توانمندی اقتصادی آن ها است. گرچه آمریکا هنوز دارای بیشترین مزیت در زمینه تکنولوژی است، ولی ژاپن و آلمان نیز در سال‏های اخیر مدیریت بهتری بر منابع و سیستم‏های خود اعمال کرده ‏اند و از این رو، به مزیت اقتصادی قابل توجهی دست یافته‏اند. توجه ‌به این نکته بسیار مهم است که مدیریت صحیح تکنولوژی همه سطوح تکنولوژی (از تکنولوژی سنتی تا تکنولوژی پیشرفته) را شامل می‏ شود (خلیل، ۱۳۸۳).

۲-۱-۱۰ تکنولوژی و خلاقیت

تکنولوژی، نشانه خلاقیت انسان است. مدیریت تکنولوژی مستلزم تلاش مستمر در راه خلق تکنولوژی، عرضه محصولات و خدمات جدید و بازاریابی موفق آن ها است. این امر نیازمند خلاقیت بسیار، وجود سیستمی برای توسعه و به کارگیری این خلاقیت و سرمایه‏گذاری در تحقیق و توسعه است.تحقیق و توسعه، فعالیتی پرهزینه است. سرمایه‏گذاری پرخطری که نمی‏توان آن را نادیده گرفت و ارزش آن را اندک شمرد.

۳-۱-۱۱ تکنولوژی و نیروی انسانی

یکی از اصول کلی که قبل از هر گونه تلاش برای به کارگیری تکنولوژی جدید بایستی مدنظر قرار گیرد، شناخت کامل وضعیت موجود می‏ باشد. قبل از هر گونه تصمیم‏ گیری حصول اطمینان مدیران از کارایی و بازدهی عملیات جاری به منظور جلوگیری از بروز خطا و همچنین انتقال مسالمت‏آمیز و آرام و حرکت به سوی فرایند جدید الزامی است.

برنامه‏ ریزی برای به کارگیری تکنولوژی جدید بایستی کامل و بلندمدت باشد تا بتواند معرف یک تکنولوژی جدید باشد، علاوه بر عملی نمودن آن باید به کارکنان، نیازها و مسائل مربوط به آن ها نیز عنایت کافی مبذول نماید.

نکات کلیدی این فرایند عبارتند از:

    1. شناخت اهداف گروه؛

    1. ارزیابی و تشخیص توانایی واقعی برای تغییرات؛

    1. ارزیابی ظرفیت و منابع نسبت به تغییرات؛

    1. تشخیص و تجزیه و تحلیل مقاومت نسبت به تغییرات؛

  1. تشخیص و ارزیابی اولویت‏ها نسبت به تغییرات؛

بعد از تجزیه و تحلیل تغییرات مرحله بعدی برنامه‏ ریزی متناسب با آن می‏ باشد که شامل:

۱-شناخت بخش‏ها، قسمت‏ها و افرادی که در این تغییرات نقش دارند؛

۲-شناخت حدود و تغییرات؛

۳-ایجاد برنامه تغییرات که شامل روش‏های ارتباطات، زمان‏سنجی، میزان درگیری افراد و مسئولیت مورد بحث می‏ باشد؛

در بسیاری از مواقع یکی از ره‏آوردهای تکنولوژی جدید لزوم به کارگیری نیروی کار جدید مدیریتی است.

در سال ۱۹۸۵ والتین بین استراتژی‏های سنتی نیروی انسانی، کار، کنترل و تعهدات مدیریتی مقایسه‏ای به عمل آورد. برای اجرای موفقیت ‏آمیز یک تکنولوژی جدید تعهد و التزام مدیریت نسبت به نیروی کار امری الزامی و اجتناب‏ناپذیر است. اخیراًً شرکت‏هایی که بسیار موفق هم می‏ باشند از طریق هماهنگی کارگران و تکنولوژی سیستم‏های اجتماعی- فنی در روش‏های سازمانی و مدیریتی انقلاب به وجود آورده‏اند (خلیل، ۱۳۸۳).

۲-۱-۱۲ عناصر اصلی تکنولوژی

بررسی قراردادهای انتقال تکنولوژی و آنچه که به منظور انتقال تکنولوژی صورت می‏پذیرد و انتظاراتی که به نظر می ‏آید، بیان چهار عنصر اصلی تکنولوژی یا عناوین ذیل جامعیت بیشتر و کامل‏تری را ارائه می‏ نماید:

۱) سخت‏افزار: همان امکانات معمول می‏ باشد که در برگیرنده مجموعه‏ هایی از وسایل، ابزارها، ماشین‏آلات، تجهیزات تأسیسات و تسهیلات فیزیکی است.

۲) اطلاعات‏افزار: آن وجهی از تکنولوژی است که ماهیت اطلاعاتی دارد و از آن به عنوان تکنولوژی ثبت شده در اسناد یاد می‏ شود. این مجموعه اطلاعات همه فرآیندها، نظریات، تکنیک‏ها، روش‏ها، فراگردها و مجموعه های نرم‏افزاری مرتبط با مراحل مختلف شکل‏گیری تکنولوژی از جمله مهندسی و ساخت، مونتاژ، نصب، راه‏اندازی، نگهداری و تعمیر را در بر می‏ گیرد.

۳) انسان‏افزار: بخش دیگر تکنولوژی که در انسان‏ها تجلی یافته به انسان‏افزار موسوم است.

۴) سازمان‏افزار: چهارچوب مورد نیاز برای فعالیت‏های تولید در سازمانی که تکنولوژی در آن جای گرفته است را افزار ارگانی یا سازمان‏افزار می‏نامند. سازمان‏افزار در برگیرنده مجموعه نظام‏های سازماندهی، مدیریت، شبکه‏سازی و بازاریابی مرتبط با انتقال، جذب، بهره‏برداری و توسعه تکنولوژی است (دیرمینا، ۱۳۸۲).

سخت افزار

انسان افزار

تکنولوژی

سازمان افزار

اطلاعات افزار

نمودار (۲-۱) عناصر تشکیل دهنده تکنولوژی

۲-۱-۱۳ روند تغییر تکنولوژی در انقلاب صنعتی

بعضی از مورخین، انقلاب صنعتی را شامل سه تغییر اساسی ساختاری می‏ دانند که هر کدام از یک دوره مشخص تولید منتج شده‏اند.

۱-دوره قدرت مهندسی: این دوره از اواخر قرن هجدهم شروع شد. یعنی زمانی که نیروی ماشین جایگزین انرژی انسان گردید.

۲-دوره مکانیزاسیون: این دوره از اواخر قرن نوزدهم آغاز گردید. زمانی که نیروی برق در مکانیزه کردن عملیات به کار گرفته شد.

۳-دوره اتوماسیون: دوره اتوماسیون حدود سال ۱۹۵۰ شروع شد و به طور عمده بر اساس توسعه تکنولوژی اطلاعات و حافظه کامپیوتر قرار داشت.

از این دوره اتوماسیون بیشترین تغییر را در ارزش‏های اجتماعی و اقتصادی کارخانه ها و سازمان‏های خدماتی ایجاد نموده است.

۲-۱-۱۴ زمینه تاریخی انتقال تکنولوژی در خاورمیانه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:23:00 ب.ظ ]




براون[۵۶] (۲۰۰۲) فراشناخت را به دو صورت زیر معرفی ‌کرده‌است:

    • آگاهی فرد از فعالیت‌ها یا فرایند‌های شناختی خود او.

    • روش‌های مورد استفاده فرد برای تنظیم فرایند‌های شناختی خودش. به سخن دیگر، فراشناخت از یک سو شامل دانش روش‌ها و فرایند‌های شناختی یادگیری و از سوی دیگر شامل روش‌های کنترل و نظارت بر یادگیری است.

دمبو (۱۹۹۴؛ نقل از سیف، ۱۳۸۷) می‌گوید دانش فراشناخت به سه چیز اشاره می‌کند:

    • دانش مربوط به خود یادگیرنده (مانند آگاهی از رجحان‌ها، علاقه ها، نقاط قوت، نقاط ضعف و عادت‌‌های مطالعه).

    • دانش مربوط به تکلیف یادگیری (از جمله اطلاعات مربوط به دشواری تکالیف مختلف و مقدار کوشش مورد نیاز برای انجام تکالیف تحصیلی).

  • دانش مربوط به راهبرد‌های یادگیری و چگونگی استفاده از آن ها.

هولت[۵۷] (۱۹۸۲)، ضمن مشاهدات خود از رفتار دانش‌آموزان مختلف، در رابطه با اهمیت دانش فوق به نتیجه‌گیری زیر دست یافته است: ممکن است دانش‌آموز خوب کسی باشد که می‌گوید من نفهمیدم، زیرا او دائماً بر میزان درک و فهم خود نظارت دارد. دانش‌آموز ضعیف کسی است که از میزان درک و فهم خود آگاه نیست و غالبا” نمی‌د‌‌اند که می‌فهمد یا نمی‌فهمد. در نتیجه مسأله این نیست که از یادگیرندگان بخواهیم آنچه را که نمی‌دانند از ما بپرسند بلکه مسأله این است که آنان را از تفاوت بین آنچه می‌دانند و آنچه نمی‌دانند، آگاه سازیم(سیف، ۱۳۸۷).

اولین بار فلاول(۱۹۷۶) این اصطلاح را به کار برد. به نظر فلاول فراشناخت به معنای دانش درباره ی شناخت، فرایندهی شناختی و هرآنچه مربوط به آن است و همچنین به معنای بازبینی، تنظیم وارزیابی فعالانه ی فعالیت های شناختی است. به بیان فلاول فراشناخت هم شامل دانش فراشناختی و هم شامل تجربه، تنظیم یا کنترل فراشناختی است(فولاد چنگ، ۱۳۸۴).

به عقیده براون (۱۹۸۴) فراشناخت به معنی تفکر درباره ی تفکر است(فرازی، ۱۳۷۵). به عبارت ساده تر، نگرش فراشناختی به شناخت و آگاهی انسان از شناسایی ها و آگاهی های وی اطلاق می شود و سه مؤلفه:

    • دانش بیانی[۵۸] (دانشی که با حقایق واطلاعات سروکار دارد).

    • دانش رویه ای[۵۹] (دانشی که مشتمل بر برعملیت و فعالیت هایی است که برای انجام کار ‌و وظیفه انجام می‌گیرد و آن چگونه دانستن است).

  • دانش بافتی یا زمینه ای[۶۰] (دانشی که مربوط به دانستن چرایی هادر یک بافت وزمینه است).

جزء ابعاد اساسی فراشناخت تلقی می‌گردند(به نقل از اسلاوین، ۱۳۸۵).

به طور ساده فراشناخت[۶۱] به شناخت شناخت یا دانستن درباره ی دانستن گفته می شود. به طور دقیق تر، فراشناخت عبارت است از دانش فرد درباره ی چگونگی یادگیری خودش (اسلاوین، ۱۳۸۵).

مهمترین امتیاز دانش فراشناختی این است که یادگیرنده را قادر می‌سازد تا لحظه به لحظه از فعالیت یادگیری خود و چگونگی پیشرفت کارش آگاه باشد و هم نقاط قوت وضعف خودش را تشخیص دهد(سیف، ۱۳۸۷).

مؤلفه‌‌‌های فراشناخت

نظریه‌پردازان مختلف، فراشناخت را به گونه‌ای کم و بیش متفاوت طبقه‌بندی کرده‌اند. فلاول(۱۹۸۵؛ ترجمه ماهر، ۱۳۷۷). فراشناخت را متشکل از دو طبقه کلی دانش فراشناختی و تجربه فراشناختی می‌د‌‌اند.

    • دانش فراشناختی[۶۲]: دانش فراشناختی ‌ناظر است بر بخشی از دانش اکتسابی که به امور شناختی مربوط می‌شود و به عنوان بخشی از دانش و باور‌هایی که به مرور از طریق تجربه در حافظه بلندمدت ‌اندوخته شده است که ما را در به کارگیری هدف‌ها، عمل‌ها، تجربه‌‌های گوناگون برای پردازش انواع مختلف از اطلاعات هدایت می‌کند، گفته می‌شود. دانش فراشناختی را می‌توان به دانش مربوط به اشخاص، تکالیف و راهبردها تفکیک کرد. دانش فراشناختی‌ ما را یاری می‌دهد تا به هنگام یادگیری و دانستن امور، پیشرفت خود را زیر نظر بگیریم. این دانش به ما می‌گوید که راه‌‌های مختلفی برای سامان دادن مطالب به منظور سهولت بخشیدن به یادگیری و یادآوری آن ها وجود دارد(سیف، ۱۳۸۷).

  • تجربه فراشناختی[۶۳]: تجارب فراشناختی عبارتند از تجارب شناختی یا عاطفی که به یک اقدام شناختی مربوط می‌شوند. تجارب کاملا” آگاهانه‌ای که به سادگی، قابل بیان هستند، نمونه‌‌هایی از تجارب فراشناختی می‌باشند. البته تجارب فراشناختی، تجارب کمتر آگاهانه و کمتر قابل بیان را نیز شامل می‌شوند. این تجارب از جهت محتوا می‌تو‌‌اند مختصر یا مفصل، ساده یا پیچیده باشند. تجارب فراشناختی می‌توانند به مثابه ی کنش‌‌های مفید به خدمت اقدامات شناختی درآیند. برای نمونه: درک ناگهانی این که آنچه را که لحظاتی پیش خوانده‌اید، نمی‌فهمید، ممکن است فراخوان، بسیاری از کنش‌‌های سازگار کننده باشد. بسیاری از تجربه‌‌های فراشناختی نشان می‌دهد که فرد در چه مرحله‌ای از اقدام شناختی است و چه نوع پیشرفتی ‌کرده‌است و می‌کند و احتمالاً خواهد کرد. به نظر می‌رسد این تجربه ها در موقعیت‌‌هایی رخ می‌دهد که انتظار می‌رود فرد به نظارت و تنظیم آگاهانه و دقیق شناخت خود ناگزیر باشد‌(فلاول، ۱۹۸۵؛ ترجمه ماهر، ۱۳۷۷).

به نظر می‌رسد که دانش فراشناختی، تجربه ی فراشناختی و رفتار شناختی، طی دوره انجام تکلیف شناختی اطلاعاتی را برای یکدیگر فراهم می‌کنند و همدیگر را فرا می‌خوانند. بیکر و براون[۶۴] (۱۹۸۴؛ نقل از کدیور، ۱۳۸۶). فراشناخت را به دانش درباره شناخت [۶۵]و تنظیم شناخت[۶۶] تقسیم کرده‌اند. فرایند‌های فراشناختی، دو جنبه مستقل ولی در ارتباط با یکدیگرند: یکی دانش فراشناختی و دیگر فرایند‌های تنظیم و کنترل.

دانش فراشناختی شامل موارد زیر است:

    • اطلاعات فرد ‌در مورد نظام شناختی خود: این دانش درباره ویژگی‌‌های شخصی است که دربرگیرنده اطلاعات فرد از مهارت‌های اختصاصی-عمومی‌‌ و توانایی‌‌های فردی مؤثر بر عملکرد‌های شناختی بوده و شامل سه بخش است: آنچه شخص درباره نقاط ضعف و قوت خود می‌د‌‌اند؛ اطلاعاتی که از فرایند‌های شناختی و انگیزشی خود دارد و آنچه از مقایسه توانایی‌‌های خود با دیگران درمی‌یابد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:23:00 ب.ظ ]




به طور کلی واقف می‌تواند جهت تعیین تولیت و نحوه اداره موقوفه هر ترتیبی را که مقتضی بداند برقرار کند. البته همان‌ طور که گذشت باید شرایط و اوصاف متولی را رعایت نماید، و الا تولیت برای هر شخصی انعقاد نمی­یابد.

بند دوم: سازمان اوقاف و امور خیریه

به موجب ماده۴ قانون اوقاف مصوب سال ۵۴ چنین مقرر ‌شده بود ‌که :«متولی ‌موقوفه کسی است که به موجب مقررات قانون مدنی و یا این قانون واجد این سمت باشد و تولیت متولی باید به وسیله شعبه تحقیق اداره اوقاف گواهی شود.» همچنین در ماده ۱۴ قانون تشکیلات و اختیارات سازمان اوقاف و امور خیریه مصوب ۶۳ مقررشده ‌است ‌که: «تشخیص متولی وناظران و موقوف علیهم با شعب تحقیق اوقاف است مگر در موقوفات منصوص التولیه در صورتی که مظنه تعدی و تفریط متولی نباشد.»

حال این سوال مطرح می‌شود که چنانچه واقف شخصی را به عنوان متولی تعیین کند و اوصاف او را نیز در وقفنامه بیان کند آیا باز هم نیاز به صدور گواهی تولیت از اداره تحقیق سازمان اوقاف و امور خیریه می‌باشد یا خیر؟ در پاسخ ‌به این پرسش با توجه به مقرات قانونی باید قائل به تفسیر بود، بدین شرح که:

الف) چنانچه شخص واقف و شخص متولی یکی باشد یعنی واقف در زمان تحقق وقف خودش را به عنوان متولی قرارداده باشد در اینجا دیگر نیازی به گواهی تولیت از طرف اداره تحقیق اوقاف نخواهد بود.

ب) چنانچه واقف شخص دیگری را به عنوان متولی قرارداده باشد و شخص متولی نیز در زمان حیات واقف عهده­دار امر تولیت شده باشد و امور آن را بر عهده گرفته باشد، به نظر دیگر نیازی به صدور گواهی تولیت توسط اداره تحقیق نیست ولی چنانچه قبل از قبول مسئولیت توسط متولی تعیینی شخص واقف فوت نماید به ‌نظر می­رسد جهت ‌انطباق اوصاف ‌وشرایط ‌و ویژگی‌های ‌مندرج ‌در وقفنامه با شخص متولی، باید اداره تحقیق اوقاف گواهی مربوط به تولیت شخص را صادر نماید و کار اداره تحقیق در این مورد صرفاً بررسی اوصاف و شرایط مندرج در وقفنامه با شخص متولی خواهد بود.

ج: چناچه واقف خود را متولی قرارداده باشد و یا اینکه شخص دیگری را متولی قرارداده باشد و اوصاف و شرایط متولیان بعد از خودش یا متولی تعیینی را نیز بیان کرده باشد در اینجا نیز هر چند اراده واقف بیان گردیده است ولی پس از فوت خودش یا متولی تعیینی به جهت تطبیق اوصاف و شرایط متقاضی تولیت با مفاد و مندرجات وقفنامه باید گواهی تولیت توسط اداره تحقیق سازمان اوقاف و امور خیریه صادر گردد و اخذ این گواهی توسط متقاضی تولیت به منظور انطباق مشخصات مندرج در وقفنامه با شخص متقاضی می‌باشد.

د: در موقوفات منصوص التولیه نیز چنانچه مظنه تعدی و تفریط باشد باز موضوع قابل پیگیری از طریق شعبه تحقیق سازمان اوقاف و امور خیریه خواهد بود.

منظور از مظنه تعدی و تفریط وجود قراین و شواهدی است بر امکان تجاوز یا ترک عمل توسط متولی یا امین که تضییع حقوقی را احتمالاً نشان دهد و اعلام افراد موثق ،وجود شکایات موجه و مستمر، بی توجهی به تذکرات ادارات اوقاف و امور خیریه یا عدم تنظیم بودجه می‌تواند از جمله این قرائن و شواهد باشد[۱۴۰]. که در این موارد ادارات اوقاف و امور خیریه بایستی مراتب را مشروحاً به سازمان مرکزی گزارش و کسب تکلیف نمایند.

گفتار دوم: نصب ناظر

در قانون مدنی و قانون تشکیلات اوقاف و امور خیریه، ناظر عنوان مقام و منصبی است که توسط واقف برای نظارت بر کار متولی و اجرا دقیق وقفنامه ، در جریان عقد وقف یا در ضمن آن منصوب می‌گردد. مطابق ماده ۷۸ قانون مدنی: واقف می‌تواند بر متولی ناظر قرار دهد که اعمال متولی به تصویب یا اطلاع او باشد.

همچنین ‌نظریه ‌شماره ۲۳۷۵/۷ مورخ ۲۵/۱۰/۸۰ اداره‌ کل ‌حقوقی و تدوین قوانین قوه قضاییه بیان می­دارد: «طبق ماده ۷۸ قانون مدنی واقف می‌تواند بر متولی ناظر قرار دهد که اعمال متولی به تصویب یا اطلاع او باشد. در نظارت استصوابی ، متولی باید قبل از انجام امور مربوط به موقوفه، موافقت و تصویب ناظر را جلب و سپس اقدام لازم را شخصاً معمول دارد. زیرا اجرای تصمیمات و به بیان دیگر اداره اموال موقوفه با متولی است. ‌بنابرین‏ متولی برای اقامه دعوی باید نظر استصوابی ناظر را جلب کند و سپس شخصاً اقدام قانونی را انجام دهد اعم از اینکه وقف عام باشد یا خاص[۱۴۱]

فقها در این خصوص عقیده دارند که برای واقف جایز است که بر متولی، ناظر قرار دهد؛ ‌بنابرین‏ اگر احراز شود که مقصود واقعی این است که ناظر صرفاً برای اطمینان بر اعمال و اقدامات متولی اطلاع پیدا کند، پس متولی در تصرفاتش استقلال دارد و اذن ناظر در صحت و نفوذ آن معتبر نیست؛ به عبارت دیگر تصرف متولی متوقف بر کسب اجازه از ناظر نمی‌باشد و اگر مقصود واقف این باشد که ناظر اعمال نظر و تصویب نماید برای متولی جایز نیست که در موقوفه تصرف و اقدامی نماید مگر به اذن و تصویب ناظر.حال اگر مقصود واقف از اینکه ناظر اطلاعی باشد یا تصویبی احراز نگردیده باشد لازم است هر دو امر رعایت شود یا اینکه بگوییم نظارت ناظر تصویبی است.[۱۴۲]

امام خمینی (ره) و بسیاری از علما در صورت عدم تعیین نوع نظارت ناظر، اصل را بر استصوابی بودن نظارت قرار داده ­اند مگر اینکه به نظارت اطلاعی وی تصریح شده باشد.[۱۴۳] چرا که در اینصورت مقصود واقف از اجرای دقیق وقفنامه و رعایت مصلحت وقف بهتر رعایت می‌شود.

لذا ناظر می‌تواند یک یا چند نفر باشد؛ که در این صورت منفرداً یا مجتمعاً به همان ترتیبی که واقف مقرر داشته است باید عمل نمایند.

با تنقیح مناط از ماده ۶۱ قانون مدنی استنباط می‌گردد که در صورت عدم تعیین ناظر در جریان عقد یا ضمن آن، بعد از تحقق وقف واقف دیگر نمی­تواند در وقف دخالت نماید و ناظر بر متولی تعیین نماید مگر اینکه تعیین ناظر برای واقف یا شخص ثالثی، شرط شده باشد.

همچنین با تنقیح مناط از ماده ۷۶ قانون مدنی می‌توان استنباط کرد که قبول ناظر برای تعیین او برای این سمت لازم است. یعنی ناظر می‌تواند آن را قبول یا رد نمایند. در صورت رد همانند این است که اصلاً به عنوان ناظر تعیین نشده است و واقف نمی­تواند نظارت بر موقوفه را برای شخصی تحمیل نماید. چرا که اشخاص نسبت به یکدیگر هیچگونه تسلطی ندارند.

مبحث دوم: عزل و انعزال مدیران وقف

گفتار نخست: نقش واقف در عزل متولی و ناظر

واقف پس از تحقق وقف حق عزل مدیران وقف را ندارد مگر اینکه عزل آن ها را برای خود یا شخص ثالث در ضمن عقد شرط کرده باشد.[۱۴۴]

قانون مدنی به پیروی از فقهای امامیه در این خصوص در ماده ۷۹ مقرر می­دارد: «واقف یا حاکم نمی­تواند کسی را که در ضمن عقد متولی قرارداده شده است عزل کند مگر در صورتی که حق عزل شرط شده باشد.» از تنقیح مناط ماده ۷۹ قانون مدنی و نیز ماده ۶۱ قانون مدنی که مقرر داشته است: «واقف بعد از تحقق وقف نمی­تواند در آن تغییر بدهد…» می‌توان استنباط نمود که هر گاه شخصی توسط واقف ضمن عقد به عنوان ناظر تعیین شود واقف یا حاکم در صورت عدم شرط، حق عزل وی را نخواهد داشت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:23:00 ب.ظ ]




    1. افکار و باورهای غیر منطقی با واقعیت موجود هماهنگ و هم جهت نیستند.

    1. توسط شواهد عینی تأیید نمی شوند و فرد درصدد آزمایش آن ها نیست.

    1. به شکل اطلاعات و یا به شکل تصمیم و تصمیم گیری نادرست است.

    1. با اجبار، الزام و وظیفه است، خشک و انعطاف پذیر هستند.

  1. باعث حالت های آشفته و ناراحت کننده در فرد می شود و در نهایت منجر به اضطراب، افسردگی و احساس گناه می شود.

باورهای غیر منطقی می‌توانند به ۴ صورت باشد:

الف) چقدر وحشتناک است که – چقدر خطرناک است که

ب) غیر قابل تحمل است که- غیر قابل تصور است که- نمی توانم بفهمم که

پ) زشت است که – ننگ آور است که – مایه آبرو ریزی است که

ت) دنیا باید مطابق میل من باشد.

‌بنابرین‏، عقاید نامعقول و نگرش های کژکار که فلسفه آشفته کننده افراد را تشکیل می‌دهند دو ویژگی اساسی دارند دو ویژگی اساسی دارند، اولا: آن ها در بطن خود توقعات خشک، جزمی، و قدرتمندی دارند که معمولا در قالب کلماتی چون باید، حتما، الزاماً، و ضرورتا بیان می‌شوند. این تفکر الزام آور است: «من حتما باید موانع موجود بر سر راه این هدف مهم را بردارم و به آن تحقق بخشم!» ثانیاً، فلسفه های آشفته کننده که معمولا از این توقعات حاصل می‌شوند، انتساب های بسیار نامعقول و تعمیم مفرط ایجاد می‌کنند. این استنباط فاجعه آمیز است: «اگر این هدف بسیار مهم را به انجام نرسانم، در این صورت وحشتناک است، نمی توانم آن را تحمل کنم، احتمالا آدم بی ارزشی هستم، و هرگز چیزی را که می خواهم، به دست نخواهم آورد!» ( پروچاسکا، ۱۳۸۹).

۱۱-۱-۲) حفظ باور های غیر منطقی

الیس(۲۰۰۲) می‌گوید، افراد نمی خواهند به باورهای غیر منطقی شان ادامه دهند، اما آن ها شرطی شده اند و اکنون به طور اتوماتیک آن را حفظ می‌کنند. الیس عوامل مختلفی را در حفظ باورهای نادرست دخیل می‌داند که به پاره ای از آن ها در ذیل اشاره می شود.

تمایلات بیولوژیکی برای غیر منطقی بودن با پختگی و بلوغ از بین نمی رود چون قسمتی از وراثت محسوب می شود.

الیس (۱۹۷۷) تأکید می‌کند که انسان ها قویا تمایل دارند که به طور ناخود آگاه و از روی عادت بد کارکردی های ذهنی خود را طول بدهند و به جای اینکه تعادلی واقع گرایانه بین لذت گرایی آنی و طولانی مدت برقرار کنند، اغلب لذت گرایی فوری را انتخاب می‌کنند و همین ترجیح دادن، عامل اصلی مقاومت در برابر تغییر می‌گردد. باورهای مطلق گرایانه، شناخت های داغی هستند که اغلب عنصری از ارزیابی در آن ها وجود دارد و با هیجان های زیادی همراه است. چنین شناخت هایی قویا حفظ می‌شوند و به سختی قابل تغییر هستند. از آنجا که روش علمی معیار مطلقی بر خوب و بد و در نتیجه قواعدی مطلق برای رفتار آدمی ندارند، افراد به آسیب زدن به خود ادامه می‌دهند، چون از فهم اینکه دقیقا در عالم خارج چه می گذرد، ناتوانند( درک علمی نیاز به مشاهده و آزمون مکرر واقعیت دارد).

الیس[۴۲] (۱۹۹۶، ۲۰۰۱) معتقد است که ما از توانایی تغییر دادن شناخت ها، هیجانات و رفتارهای خود برخورداریم. ما با اجتناب از مشغول کردن خودمان به A و فکر کردن بی پایان به پیامدهای هیجانی در نقطه C می‌توانیم ‌به این هدف برسیم. ما می‌توانیم تصمیم بگیریم B یا عقاید نامعقولی را که ‌در مورد رویدادهای فعال ساز در نقطه A داریم بررسی کرده با آن ها مبارزه کنیم و آن ها را تغییر دهیم (کری[۴۳]، ۱۳۹۰).

گاهی انسان از لحاظ شناختی، هیجانی و رفتاری، باورهای غیر منطقی شان را تقویت می‌کنند، مثلا کسی که این باورهای غیر منطقی در او وجود دارد که باید دارای تأیید اجتماعی باشد، با اجتناب از ریسک های اجتماعی، به نوعی آرامش هیجانی می‌رسد. افراد از طریق جستجوی علت های آشفتگی های هیجانی خود در گذشته، آن را حفظ می‌کنند. چون تمرکز بر گذشته مانع تمرکز در حال و آینده می شود، در حالی که کسی نمی تواند گذشته خود را تغییر دهد ولی حال و آینده قابل تغییر می‌باشد. در مواردی افراد از تشخیص تفکرات، احساسات و رفتارهای سالم و ناسالم، از ادراک تاثیرات باور های غیر منطقی در ایجاد آشفتگی های هیجانی عاجزند. در بسیاری از مواقع، تغییر دادن موقعیت بسیار راحت تر از تغییر دادن خویشتن است. مثلا در مشکلات زناشویی، انتخاب طلاق، از بررسی و تغییر باورها و رفتارهای نادرست آسانتر است (نلسونس[۴۴]، ۲۰۰۱).

الیس ‌بر اساس مطالعات خود و تجربیات با بیمارانش قانع شده بود که مردم ‌به این دلیل بر رفتار غیر عقلانی و غیر منطقی خویش پافشاری می‌کنند که مستمرا به خود تلقین می‌کنند که باید آن گونه رفتار کنند (الیس،۱۹۹۸ ترجمه فیروز بخت، ۱۳۸۸).

۱۲-۱-۲) طبقه بندی باورهای غیر منطقی

  1. باور غیر منطقی تأیید دیگران[۴۵]:

‌بر اساس آن، نیاز به حمایت و تأیید افرادی داریم که آن ها را می شناسیم و یا به آن ها علاقه داریم. این باور می‌تواند به دلایل متعدد، مشکلاتی برای انسان ایجاد کند. برای مثال، تقاضای مورد تأیید دیگران بودن سبب می شود که انسان خودش را به خاطر اینکه آیا می‌تواند این تأیید را به دست آورد یا نه، ناراحت و نگران نماید و در صورت به دست آوردن، باز نگران از دست دادن آن تأیید است.

  1. باور غیر منطقی توقع از خود[۴۶]:

این باور که ما موفق هستیم و در هر کاری صلاحیت لازم را داریم و داوری ما ‌در مورد شایستگی مان ‌بر اساس موفقیت مان در کارها است. این باور مخصوصا در مواقعی که فرد در زندگی با شکست مواجه می شود می‌تواند بسیار آسیب زا باشد، چراکه فرد تصور می‌کند نالایق است و لیاقت زندگی ندارد.

  1. باور غیر منطقی سرزنش کردن[۴۷]:

این باور که همه از جمله خودمان را مستحق سرزنش و مجازات به خاطر اعمال اشتباه می‌دانیم و با انجام دادن اعمال اشتباه، اگر از سوی خودمان باشد، دچار خشم و احساس گناه می‌شویم و اگر از سوی دیگران باشد، روابطمان دچار مشکل شده و حس انتقام جویی برانگیخته می شود.

  1. باور غیر منطقی واکنش به ناامیدی[۴۸]:

وقتی که کارها همانند انتظار ما پیش نرود، نسبت به نقش خود در تغییر، ناامید می‌شویم و احساس عدم کنترل در موقعیت داریم.

  1. باور غیرمنطقی کنترل هیجانات:

این باور که ما نسبت به ناراحتی و هیجانات خود هیچ کنترلی نداریم، چراکه این ناراحتی ها از جانب دیگران به وجود می‌آید و اگر دیگران تغییر کنند تمام امور اصلاح می شود. هنگامی که فرد در ارتباط با دیگران دچار ناراحتی می شود، تظاهرات جسمانی مثل قرمز شدن، افزایش ضربان قلب، فشار خون و … در وی پدید می‌آید. فرد سبب این عامل را دیگران می‌داند. در واقع مشکل از ناحیه شناختی و تفکر است.

  1. باور غیر منطقی ‌در مورد مشکلات آینده[۴۹](نگرانی زیاد توام با اضطراب)

این باور که در آینده اتفاق خطرناکی رخ می‌دهد و باید به شدت ‌در مورد آن نگران باشیم. خیلی از مردم معتقد هستند که آن ها باید خود را نگران مشکلات احتمالی بکنند.

  1. باور غیر منطقی فرار از مشکلات[۵۰]:

این باور که اجتناب از مشکلات و شانه خالی کردن از مسئولیت خیلی آسانتر از روبرو شدن با مشکلات است. این باور می‌تواند آزاردهنده باشد، زیرا طفره رفتن از کارهای ناخوشایندی که فرد با آن سرو کار دارد باعث می شود این کارها اثر پایدارتری در ضمیر ناخودآگاه فرد به وجود آورده و هنگام مواجهه مشکل تر به نظر برسد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:23:00 ب.ظ ]