متغیرها

 

میزان همبستگی

 

تعداد

 

معنی داری

 

 

 

سن دارای کم توانی
کیفیت زندگی کل

 

۰۳۷/۰

 

۲۵

 

۶۸/۰

 

 

 

باتوجه به جدول فوق، مشاهده می‌شود که بین کیفیت زندگی افراد دارای کم توانی و سن آنها رابطه معنی داری مشاهده نمی‌شود. میزان این همبستگی ۰۳۷/۰ می‌باشد.
فصل پنجم: نتیجه‌گیری و پیشنهادات
مقدمه
بحث و نتیجه گیری
یافته‌های نظری
پیشنهادات منتج از نتایج
پیشنهاد برای پژوهش‌های آتی
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
محدودیت‌های پژوهش
مقدمه
در این فصل کار های انجام شده در این تحقیق بطورخلاصه ارائه خواهد شد.سپس به نتایج توصیفی تحقیق ونتایج حاصل از جداول دو بعدی(تبینی) اشاره خواهد شد.ودر ادامه یافته‌های نظری حاصل از تحقیق و میزان تطابق آن با در نظر گرفتن چارچوب نظری تحقیق مورد بررسی قرار خواهد گرفت و براساس یافته‌ها به ارائه پیشنهادات در بعد پژوهشی وکاربردی پرداخته ومحدودیت های تحقیق حاضر بیان خواهد شد.
هدف از این پژوهش بررسی عوامل اقتصادی- اجتماعی مرتبط با کیفیت زندگی زنان دارای کم توانی عضو سازمان های غیر دولتی در شهر تهران بود واین که چه رابطه‌ای میان برخی از عوامل اقتصادی-اجتماعی از جمله تحصیل، درآمد، اشتغال ، دسترسی به خدمات بیمه ای، به وسایل کمکی مورد نیاز با توجه به نوع ناتوانی ودسترسی به تسهیلات ومنابع موجود در جامعه از قبیل دسترسی به اماکن ومعابرعمومی، موسسات آموزشی ، بهداشتی پارک، سینما، کتابخانه و….با کیفیت زندگی زنان دارای کم توانی وجود دارد.
روایت آمار ها و ادبیات در دسترس، درباره زنان دارای کم توانی به خصوص در کشور های در حال توسعه حکایتی است از محرومیت های آنان از فرصت های اساسی زندگی، اما وظایف دولت ها نیز توزیع عادلانه امکانات و منابع جوامع درمیان تمامی آحاد جامعه بدون هرگونه تبعیض می باشد، ضروری است تا دولت ها بدانند که ناتوانی مشکل اقلیت ناچیزی نیست، ناتوانی بیماری نیست و همواره همراه فرد باقی می ماند، ناتوانی پدیده ای روبه گسترش است لذادر کلیه سیاست گذاری ها از سوی مسولان باید به نیازهای این افراد بویژه زنان توجه گردد. پژوهش ها در این زمینه می تواند مورد استفاده مسئولان مربوطه قرار گرفته ودر ارتقاءکیفیت زندگی زنان دارای کم توانی موثر واقع گردد.
بحث و نتیجه گیری
افراد مورد مطالعه این تحقیق ۱۲۶ نفر از زنان دارای کم توانی جسمی- حرکتی، نابینا و ناشنوا واز اعضای موثر و مستمر انجمن‌های غیر دولتی: جامعه افراد دارای کم توانی، عصای سفید و خانواده ناشنوایان در شهر تهران بوده است.
وضعیت سنی زنان دارای کم توانی۶۴ نفراز افراد مورد مطالعه بیش از ۵۰ درصد زنان دارای کم توانی جسمی – حرکتی با دامنه سنی ۱۸ الی ۴۶ سال، ۳۱ نفر از نمونه نزدیک به ۲۵ درصد زنان نابینا با دامنه سنی ۱۹ الی ۴۸ سال و ۳۱ نفر دیگر نزدیک به ۲۵درصد زنان ناشنوا در سنین ۱۸ الی ۴۸ سال می‌باشند.
وضعیت تحصیلی در میان زنان دارای کم توانی: حدود۳۰ درصداز کل افراد مورد مطالعه دارای تحصیلات دانشگاهی بودند که در این میان زنان نابینا بالاترین و زنان ناشنوا پایین‌ترین میزان تحصیلات دانشگاهی را داشتند. از سوی دیگر بیشترین میزان فراوانی مربوط به بیسوادی مربوط به ناشنوایان وسپس زنان با ناتوانی جسمی – حرکتی می‌باشد. زنان نابینای مورد مطالعه در این تحقیق هیچکدام بیسواد نبودند.
در مورد وضعیت تاهل افراد مورد مطالعه: نتایج بیانگر این است که قریب به۶۶ درصد از زنان دارای کم توانی مجرد بوده و ۲۳ درصد متاهل ، که از این تعداد نیز حدود ۸ درصد مطلقه ونزدیک به۲ درصد بیوه می باشند. این امر بیانگر میزان بالای تجرد در میان زنان دارای کم توانی است. نتایج حاصله بیانگر اینست که در هر سه گروه از زنان دارای کم توانی میزان تجرد به یک نسبت بوده ولی میزان تاهل در میان زنان نابینا بالاترین ‌ترین فراوانی را داشته است. قابل ذکر است که بالاترین میزان طلاق نیز میان زنان با ناتوانی جسمی - حرکتی گزارش شده است. بررسی های انجام شده توسط، (اش و فاین ۱۹۹۸، هنافورد ۱۹۸۹، سیمون ۱۹۸۸، ). نشان می دهد که در مقایسه با مردان دارای کم توانی و زنان دارای کم توانی، احتمال بیشتری دارد که زنان دارای کم توانی هرگز ازدواج نکنند و یا در صورت ازدواج کارشان به جدایی بکشد.
نتیجه مطالعه‌ای که درسال ۲۰۰۲ توسط منور حسین و همکاران در خصوص اثر ناتوانی بر کیفیت زندگی افراد دارای کم توانی در روستای بنگلادش انجام گرفت نیز نشان داد که زنان دارای کم توانی و دختران بیش ازمردان از نگرش‌های منفی رنج می‌بردند و ناتوانی تاثیر منفی بیشتری بر سلامت روانی و اجتماعی آنان داشت.
در تحقیقی در سال ۲۰۰۵ که زیرنظر کمیسیون بین المللی افراد دارای کم توانی در مالت، درخصوص کیفیت زندگی افراد دارای کم توانی انجام گرفت نشان داد که مردان دارای کم توانی شانس بیشتری برای ازدواج دارند تحقیق فرخی(۱۳۸۶) که به منظور بررسی کیفیت زندگی سرپرستان خانوار ساکن تهران با ابزارWHO- QOL- BREF انجام گرفت، نشان داد که مابین کیفیت زندگی و تاهل رابطه معنا داری وجود دارد بطوریکه تاهل می‌تواند کیفیت زندگی را ارتقاء دهد. دراغلب کشور های در حال توسعه نقش سنتی زن بعنوان کسی که باید تحت سر پرستی قرار گیرد به صورت یک قاعده کلی هنوز به قوت خود باقی است. در چنین شرایطی آنچه به زندگی یک زن هویت می‌بخشد ظرفیت وی برای انجام وظیفه در جایگاه همسر و مادر می‌باشد، زن دارای کم توانی بعنوان کسی که می‌تواند ازدواج کند مطرح نیست، در حالی که ازدواج، زندگی خانوادگی وداشتن همسر و فرزند برای زنان دارای کم توانی نیز مانند سایر زنان بخشی از موجودیت آنها بشمار می‌رود. و برای حفظ سلامتی جسمی و روانی اشان اهمیت دارد. میزان بالای تجرد می تواند سلامت روانی آنان را کاهش داده وموجب انزوای بیشتر زنان دارای کم توانی شود.
نتایج توصیفی حاصل ازوضعیت اشتغال زنان دارای کم توانی، نشان می دهد که نزدیک به ۷۴ درصد از زنان بیکار و قریب به ۲۶ درصد خود را شاغل معرفی کرده اند. میزان بیکاری در میان هر سه گروه از زنان با اندکی تفاوت نزدیک به یکدیگر گزارش شده، اما بالاترین میزان اشتغال مربوط به زنان ناشنوا می‌باشد.
در ارتباط میان اشتغال و کیفیت زندگی در مجموع افراد شاغل کیفیت زندگی بهتری را گزارش نموده اند. اما در همین حال نزدیک به ۱۲ درصد از شاغلین کیفیت زندگی خود را بسیار بد و ۲۰ در صد نیزآن را بد توصیف کرده اند.
در مورد وضعیت بیمه افراد مورد مطالعه قریب به ۸۹ درصد از افراد دارای بیمه دولتی بوده و از این تعداد حدود ۳۶ درصد نیز دارای بیمه تکمیلی می‌باشند، در این میان سهم زنان با ناتوانی جسمی – حرکتی از بیمه‌های تکمیلی بیشتر است.
بر اساس گزارش‌های حاصل از این مطالعه، زنانی که از خدمات بیمه‌ای بهره مند بودند، تنها ۴/۵ درصد کیفیت زندگی خود را بسیار خوب و۵/۴ درصد نیز آن را خوب ارزیابی نموده اند، در همین حال زنان بهره مند از خدمات بیمه ۵/۱۲ درصد کیفیت زندگی خود را بسیاربد و۲/۳۱ درصد نیزآن را بد ارزیابی کرده اند.
در ارتباط با میزان درآمد: نزدیک به ۵۸ درصد از زنان فاقد درآمد بوده و نزدیک به ۹ درصد از آنها درآمدی بیشتر از ۴۰۰ هزار تومان درماه کسب می‌کردند. در بین زنان دارای کم توانی وضعیت درآمدی ناشنوایان کمی بهتر از دو گروه دیگر بود که در این میان بیشترین افراد فاقد درآمد زنان نابینا بودند.
در مورد وضعیت دسترسی به تسهیلات عمومی در جامعه نزدیک به ۷۰ درصد از زنان دارای کم توانی به تسهیلات عمومی جامعه اعم از اماکن و معابر عمومی، موسسات دولتی، دانشگاه‌ها، پارک‌ها، سینما‌ها، کتابخانه‌ها و غیره دسترسی نداشته و تنها ۳۰درصد وضعیت دسترسی خود را مناسب گزارش کرده اند که بیشتر آنان زنان ناشنوا می‌باشند که با توجه به نوع ناتوانی مشکل خاصی در دسترسی ندارند.
در خصوص وضعیت دسترسی به وسایل کمکی بر حسب نوع ناتوانی، قریب به ۵۹درصد از زنان به وسایل کمکی مورد نیاز خود دسترسی نداشته اند و تنها ۴۱در صد دسترسی خود را به وسایل کمک توانبخشی مناسب گزارش کرده اند. ۶۹ درصد یعنی بیشترین میزان عدم دسترسی از سوی زنان دارای کم توانی جسمی- حرکتی ابراز شده است، که با توجه به نوع ناتوانی بیشترین نیاز را به وسایل کمکی دارند.
ارزیابی کلی از کیفیت زندگی: در میان سه گروه مورد مطالعه تنها ۶/۵ درصد از زنان دارای کم توانی کیفیت زندگی خود را بسیار خوب گزارش کرده اند، ۲/۷ درصد کیفیت زندگی خود را خوب، ۴۶ درصد متوسط ، ۶/۲۸ درصد بد و نزدیک به۱۳ درصد کیفیت زندگی خود را بسیار بد گزار ش نموده اند.
در توزیع کیفیت زندگی کلی بر حسب نوع ناتوانی، مطالعه حاضر نشان می دهد که میانگین کیفیت زندگی زنان دارای کم توانی جسمی حرکتی اندکی بالاتر از سایر زنان بود بطوری که کیفیت زندگی این زنان با میانگین ۲۱/۶۷درصد بالاتر از زنان نابینا با میانگین ۸۰/۶۶درصد و کیفیت زندگی زنان ناشنوا با میانگین ۹۰/۶۵درصد بوده است.
تحقیق منور حسین وهمکاران(۲۰۰۲) در بنگلادش در ارتباط با کیفیت زندگی افراد دارای کم توانی نشان داد که ناتوانی تاثیر منفی بیشتری بر سلامت جسمانی وروانی زنان می گذارد.
موسوی و همکاران در سال ۱۳۸۶ با مطالعه بر روی کیفیت زندگی ۲۱ نفر جانباز زن ضایعه نخاعی به این نتیجه رسیدند که کیفیت زندگی این زنان در حیطه‌های عملکرد اجتماعی، مشکلات روحی و سلامت روان به طور معنا داری از نرمال جامعه کمتر بود و بطور کلی این زنان از کیفیت زندگی مطلوبی برخوردار نبوده و سطح رضایت مندی آنان پایین است.
گزارش های بانک جهانی از پژوهش های بعمل آمده در خصوص زنان دارای کم توانی بیانگر این است که زنان با ریسک بالاتری از مشکلات سلامت روانی و اجتماعی نسبت به مردان روبرو هستند و به عنوان افراد دارای کم توانی ممکن است در مقایسه با این تفاوت جنسیتی، آسیب پذیرتر باشند. براساس این پژوهشها، افسردگی و تنش در بین زنان دارای کم توانی بیشتر است.
در بعد سلامت جسمانی میانگین کیفیت زندگی نشان دهنده وضعیت بهتر زنان دارای کم توانی جسمی حرکتی در این بعد از ابعاد کیفیت زندگی است بنظر می رسد با توجه مشکلات جسمانی و شرایط دشوار حرکتی در میان این گروه، احتمالا با توجه به اینکه نمونه‌های مورد مطالعه از میان اعضای مستمر و موثر این انجمن ها انتخاب شده اند، از نظر وضعیت سلامت جسمانی در شرایط بهتری از دیگر زنان با همین نوع ناتوانی بوده اند. لذا ضروریست با جامعه آماری دیگرونمونه‌های بیشتر این تحقیق انجام گیرد. اما در بعد سلامت روان علیرغم نزدیک بودن میانگین عدد حاصل میان هر سه گروه، افراد نابینا نسبت به دو گروه دیگر از سلامت روان بالاتری برخوردار بودند. زنان ناشنوا نیز نسبت به زنان دارای کم توانی جسمی، -حرکتی وضعیت بهتری را گزارش نموده اند.
با توجه به سوالات مربوط به قلمرو سلامت روان (میزان رضایت از خود، رضایت از ظاهر خود، معنی داری زندگی ، لذت بردن از زندگی و حالت خلق و خو)، چنین بنظر می رسد که برخی عوامل از جمله میزان تحصیلات و تاهل بالاتر در میان زنان نابینا، در ارتقاءاین بعد از کیفیت زندگی موثر بوده است. بطوری که در میان این گروه فرد بی سواد وجود نداشت و زنان نابینا بالاترین میزان تحصیلات دانشگاهی (۷/۳۸ درصد)را داشتند در خصوص وضعیت دسترسی به خدمات بیمه نیز بالاترین میزان دسترسی یعنی قریب به ۹۷ درصد از سوی این گروه گزارش شده است. زنان دارای کم توانی جسمی حرکتی که در حیطه سلامت به نمره بالاتری دست یافتند. از نظر سلامت روان در وضعیت بدتری از دو گروه دیگر یعنی زنان نابینا و ناشنوا قرار گرفتند. چنین بنظر می رسد که سلامت جسمانی نتوانسته درمفاهیمی که تعیین کننده کیفیت زندگی روانی بوده در میان زنان دارای کم توانی جسمی حرکتی تاثیر گذار باشد و علیرغم آنکه این زنان از سلامت جسمانی خود راضی بودنداما برداشت از خود ضعیف تری داشته اند. با توجه به داده‌های توصیفی این گروه از زنان بالاترین میزان تجرد یعنی ۱۸/۶۷ درصد، کمترین میزان بهره مندی از خدمات بیمه‌ای ، کمترین میزان دسترسی به درآمد بالا (بالای ۴۰۰ هزار تومان)، بالاترین میزان در عدم دسترسی به تسهیلات عمومی، وسایل کمکی و بالاترین میزان عدم رضایت از مناسب سازی محل زندگی (۴۷ درصد) را نسبت به دو گروه قبلی گزارش نموده اند. لذا بنظر می رسد بعد روانی می تواند متاثر از عوامل اقتصادی واجتماعی درزندگی این زنان باشد.
در قیاس بازنان دارای کم توانی جسمی حرکتی زنان ناشنوا نیزدر بعد سلامت روان وضعیت بهتری را گزارش کرده اند که با مرور در نتایج توصیفی متوجه می شویم که این زنان علیرغم بالاترین میزان بی سوادی و کمترین میزان تحصیلات دانشگاهی در قیاس با دو گروه دیگر وضعیت اشغال بهتری داشتند، بطوری که بالاترین میزان افراد شاغل یعنی ۴۸/۳۵ و بالاترین میزان درآمد ازسوی گروه زنان ناشنوا گزارش شده است. همچنین میزان دسترسی زنان ناشنوا به مسکن شخصی نیز نسبت به دو گروه دیگر بالاتر بوده است. در هر حال به نظر می رسد وضعیت تاهل، درآمد، داشتن مسکن شخص، شغل و بالا بودن میزان دسترسی به امکانات جامعه می تواند با سلامت روان زنان دارای کم توانی رابطه داشته باشد و این موضوع خود تاییدکننده دیدگاه اجتماعی نسبت به ناتوانی است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...