نگارش پایان نامه درباره عوامل تأثیر گذار بر مشارکت زنان در ادارات خدمات ملکی از سال ۱۳۸۴ ... |
د: تشویق زنان غرض درخواست به بستهای بالاتر.
ه: حمایت و گسترش توازن میان کار و مسؤولیتهای خانوادگی مأمورین.
و: سپردن کار با درنظر داشت حمایت، گسترش رهنمایی و انتقال ظرفیت و تجربه.
ز: پیگیری، بررسی و حمایت از تطبیق پالیسی جندر توسط رهبری ادارات در سطوح مختلف خدمات ملکی.
-
-
- در صورتیکه ضرورت اشتراک دو زن در یک کورس آموزشی داخلی یا خارجی بتواند زمینه را برای آنها مساعد سازد یک تبعیض مثبت خواهد تا دو زن واجد شرایط از سهمیه مستفید شوند.
-
-
- فراهم آوری شرایط حفظ و نگهداشت اطفال در کودکستانهای منظم محل کار مطابق احکام قانون کار.[۱۴۹]
آنچه در این عامل مورد بحث است نوع رفتار سطح رهبری با افراد زیر دست است، طوری که کارکنان زیر دست توقع رفتار درست در خور شخصیت شان را از اداره خواهانند چه بسا آنکه زیر دستان از قشر محروم جامعه بوده باشند که تازه طبق پالیسیهای طرح شده، پا به ادارهها میگذارند.
۲-۴-۱-۳ احساس رضایت در فرد
کارکنان در برابر عملکردشان دو نوع پاداش درونی و پاداش بیرونی دریافت میدارند [که میزان و نوع مثبت یا منفی احساس رضایت در فرد را به وجود میآورد]. پاداشهای درونی را خود فرد به دست میآورد و مرکب از نتایج نامشهود مانند حس کسب موفقیت و انجام کار بوده. و اما پاداشهای بیرونی، نتایج ملموس مانند حقوق و شناسایی به وسیله عموم مردم است. احساس رضایت خاطر نیز به نوبۀ خود با انتظارات کارکنان از عادلانه بودن پاداشهای دریافتی معین میشود. کارکنان زمانی که احساس دریافت پاداش عادلانه دارند راضیتر هستند.[۱۵۰]
بررسی وضعیت زنان شاغل در ادارات دولتی افغانستان که در سال ۱۳۸۸ توسط کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان منتشر شده است، نشان میدهد که زنان شاغل از همان لحظه آغازین ورود به بازار کار با مشکلات فراوانی مواجه میشوند [که احساس رضایت در فرد را در همان لحظات اول ورود به سازمان از دست میدهند]. ۵۵ % زنان شاغل باورمندند که بدون واسطه نمیتوانستند به کار مورد علاقهشان مقرر شوند، ۶۷ % زنان شاغل در تحقیقات انجام شده، به دلیل عدم قدر دانی از فعالیتهای مؤثرشان از جانب رئیس اداره یا مقامهای عالیتر، عدم اجرای ترفیعات به موقع و موجودیت تبعیض بین زن و مرد در ادارات، تا کنون از نظر شغلی ارتقا نیافتهاند.۱۶ % زنان شاغل به دلیل کار زیاد در اداره و عدم موافقه رئیس دفتر نمیتوانند از رخصتیهای قانونی خود استفاده کنند و ۱.۷ % زنان شاغل در محل کار خود مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفتهاند.[۱۵۱] میتوان گفت با ذکر عواملی چند در فوق میزان احساس رضایت در کارکن (زن) از اشتغالش به چه میزان خواهد بود.
۲-۴-۱-۴ اخلاق در اداره
اخلاق از جمله علوم اجتماعی است و از چگونه بودن و چگونه زیستن انسان سخن میگوید و بر تعدیل غرایز و تصحیح رفتار آدمی میپردازد. به عبارت ساده و مختصر اخلاق شامل شناخت صحیح از ناصحیح و آنگاه انجام صحیح و درست و ترک ناصحیح و نادرست است. بنابراین اذعان کرده میتوانیم که اخلاق اداری عبارت از چگونه کار کردن در اداره است.[۱۵۲] همچنین صاحب نظران معنیهای مختلفی برای اخلاق ارائه دادهاند و یکی آن که بیشتر با این تحقیق مرتبط است عبارت از: «اخلاق همان سنتهای جاری و متداول در جامعه است در این حالت میتوان به اخلاق مکاتب و جوامع مانند اخلاق اسلامی، اخلاق مسیحی، اخلاق ژاپنی، اخلاق بودائی، اخلاق ایرانی و… اشاره نمود.»[۱۵۳]
دفت نیز در بررسی خود در خصوص نیروهای مؤثر بر اخلاق مدیریت «مدل عوامل تأثیر گذار بر اخلاق مدیریت» را ارائه کرده است. که آن عوامل عبارتاند از: ۱- اخلاق شخصی (باورها و ارزشها) ۲- فرهنگ سازمانی (مراسم و جشنها، داستانها و قهرمانها، الگوها، زبان و شعائر، نمادها، مؤسسان و پیشینه تاریخی آن) ۳- ذینفعان خارجی (مقررات دولتی، مشتریان، گروههای اجتماعی ذینفعان و نیروهای بازارهای جهانی) ۴- سیستمهای سازمانی (ساختار، سیاستها و خط مشیها، مقررات، قوانین اخلاقی، نظام انگیزش، انتخاب و آموزش).[۱۵۴]
و از آنجایی که بحث در مورد اشتغال زنان در افغانستان است و در افغانستان نیز دین اسلام حاکم است، توجه به آیات و روایاتی در این مورد نیز باید داشت؛ طوری که در قران سفارشهایی درباره اخلاق زن آمده است. نخست رعایت حجاب به زنها در چند آیه مطرح شده است از جمله سوره نور آیه مبارکه ۳۱ «وَ قُل لِلمُؤمِناتِ یَغضُضنَ مِن أَبصارِ هنَّ وَ یَحفَظنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبدِینَ زِینَتَهُنَّ أِلاّ ما ظَهَرَ مِنها ……..»
ترجمه: و به زنان با ایمان بگو، چشمهای خود را فروگیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را به جز آن مقدار که نمایان است، آشکار نسازند…..
دومین توصیه قران به خانمها این است که با مرد اجنبی کمتر اختلاط داشته باشند، گاهی ممکن است وضع خاصی پیش آید و مصالح اجتماعی و سیاسی، اقتصادی شرکت زنان در اجتماع را داشته باشند [مانند وضعیت کشور افغانستان که حضور زن را در ادارات خدمات ملکی نظر به دلایلی پذیراست] که در این صورت نیز تا حد ممکن، باید اجتماع زنان از مردها جدا باشد.[۱۵۵] برخی فقها بر این نظراند که؛ طبق روایات و مقررات اسلامی، زن باید حتی الامکان خود را بپوشاند و از نظرگاه مردان خود را دور نگاه دارد و با آنان اختلاط و معاشرت نداشته باشند و چون قضاوت شغلی است که لازمهاش حشر و نشر و اختلاط با مردان و بحث با آنهاست، از این رو باید آن را بر زنان ممنوع کرد.[۱۵۶] آقای منتظری در کتاب ولایه الفقیه خود تحت عنوان «زن و پوشیدگی» میگوید:
«از تتبع در آیات و روایات بر میآید که زن به خاطر ظرافت و خواستنی بودن و احتمال وقوع در فتنه شرعاً از او خواسته میشود که خود را در حجاب قرار داده و مستور دارد و حتی الامکان از خانه خارج نشود و با مردان بیگانه معاشر و هم سخن نباشد مگر به اقتضای ضرورت و مصلحت و در این باب به گفته حضرت علی (ع) استناد میکند که به فرزندش امام حسین (ع) فرمود اگر بتوانی به گونهای عمل کنی که همسرانت جز خودت کسی را نشناسد، این کار را انجام بده، و آنگاه میگوید چون والی و قاضی ناگزیر باید در مجالس و محافل مردان حاضر شوند و با آنها هم سخن شده و گاه در مقام محاجه برآیند، پس شایسته نیست که زن این مناصب را عهدهدار گردد»[۱۵۷]
سومین سفارش به خانمها رعایت حیا است، حیا به این معنی است که انسان به سبب ترس از آلوده شدن به گناه، خود را از مظان آلودگی به گناه دور بدارد، بنابراین، هرگونه کم رویی یا ضعف نفس را نمیتوان حیا نامید. چنانکه قران کریم میفرماید:
فَجاءَتهُ أِحداهُما تَمشِی عَلَی استِحیاءٍ…[۱۵۸]
ترجمه: یکی از آن دو [دختر] به سراغ او [= حضرت موسی ع] آمد؛ در حالی که با نهایت حیا گام بر میداشت. از این آیه استفاده میشود که حیا برای زنان، ارزش ویژه خاص دارد.
بنابراین اگر در محیط کاری به دلایل گوناگون ناگزیر از اختلاط بودیم باید شئونات اخلاقی به طور کامل رعایت شود. چرا که از اسباب مؤثر در موفقیت یک تشکیلات، آن است که مدیر و مسؤول آن، انسان با شرم و حیایی باشد که شئون جامعه، افراد و همچنان شئونات خود را حفظ نماید و از دریدگی و درندگی خودداری نموده، احترام متقابل افراد را نگهدارد و با اشخاص مختلف خصوصاً همکارانِ زن در حد خودشان برخورد نماید که این گونه رفتار، تأثیر بسزایی در رضایت و جذب افراد جامعه و از طرف دیگر، مقبولیت و محبوبیت حاکم آن جامعه دارد.[۱۵۹]
سفارش چهارم قران به خانمها آن است که هنگام سخن گفتن با مردان، وقار و متانت را رعایت کنند و کیفیت سخن گفتنشان به گونهای نباشد که هوس آنان را برانگیزد.[۱۶۰]
۲-۴-۱-۵ اعتماد به نفس
گیدنز[۱۶۱] سرمنشأ انواع اعتماد را اعتماد بنیادی میداند که حاصل نوعی اجتماعی شدن ناخودآگاه است؛ که از تجربیات نخستین مراحل کودکی سرچشمه میگیرد. اعتماد بنیادی، نگرشی است که فرد نسبت به خود و دنیای پیرامون دارد و موجب تقویت این احساس میشود که افراد و امور دنیا، قابل اعتماد و دارای ثبات و استمرار هستند. این نوع اعتماد محصول فرایندهای دوره نوزادی است.[۱۶۲]
حال اعتماد به نفس را عبارت از احساس اطمینان نسبت به خود. یا به عباره دیگر؛ اعتماد به نفس یک فرد، به نحوی احساس او درباره «من» خویش بستگی دارد، یعنی اگر کسی نظر مساعدی نسبت به خودش نداشته باشد و برای خودش احترام قائل نشود، میتوان گفت آن شخص دارای «من» ضعیف است. پس اگر کسی به خودش احترام قائل باشد از «من» قوی و ایدهال برخوردار است.[۱۶۳]
در یک تقسیم بندی اعتماد به نفس را به دو نوع «اعتماد به نفس فردی» و «اعتماد به نفس اجتماعی» دسته بندی کردهاند؛ در اعتماد به نفس فردی، هر کس که از حداقل هوش طبیعی برخوردار باشد با بررسی محیط اطراف و شناخت درست خود و نزدیک کردن تصویرهای ذهنیاش به واقعیت، میتواند اعتماد به نفس خود را به سطح متعادل و قابل قبولی برساند و این خود باوری یا اعتماد به نفس، میتواند از عوامل درونی متأثر گردد و یا از عوامل بیرونی. ولی بهتر است این خود باوری از عوامل درونی تأثیر یافته نه از عوامل بیرونی. چون اگر این خود باوری از بیرون به دست آید «خود» موجود در وجودمان دیگر خود واقعیمان نیست و چنین کسانی که خودباوریشان از عوامل بیرونی است مانند خمیری هستند که هر کس میتواند آنها را آن طور که میخواهد شکل دهد.[۱۶۴]
در اعتماد به نفس اجتماعی نیز بسیاری از فیلسوفان اجتماعی معتقداند که اعتماد تنشها را کاهش میدهد. اعتماد فضایی است که زندگی انسان در ان جریان مییابد. وقتی اعتماد صدمه میبیند، جامعه به عنوان یک کل صدمه میپذیرد و وقتی از میان میرود، جامعه تزلزل پیدا میکند و فرو میریزند. اعتماد مقدمه و شالوده زندگی اجتماعی است که بدون آن زندگی فردی و اجتماعی مشحون از نگرانیها و اضطرابها خواهد شد.[۱۶۵]
تحقیقات انجام شده در این مورد نشان دهنده آن است که؛ امروزه مشارکت روز افزون زنان در بیرون از منزل موجب تقویت اعتماد به نفس [فردی و اجتماعی] و استقلال و افزایش قدرت تصمیم گیری و برخورد مناسب آنان با رویدادها و حوادث زندگی شده و اثرات مطلوبی بر روابط خانوادگی بر جای گذارده است.[۱۶۶] همچنین اشتغال برای زنان موجب افزایش عزت نفس و خود باوری [اعتماد به نفس] آنان از تواناییهای بالقوه شان میشود و میتواند آنها را از پرداختن صرف به کارهای یکنواخت خانگی برهاند.[۱۶۷]
۲-۴-۱-۶ نوع شغل
حضور زنان در برخی مشاغل که بیشتر زنانه نامیده میشوند، از جمله معلمی، خدمت کاری در ادارات و پرستاری [که اغلب نیمه وقت نیز میباشند]، در ادامه نقشهای سنتی بدون مزد زن در خانه، قرار دارد. با وجود اهمیت این مشاغل، آنان را در ادامه مشاغلی که در فرهنگ سنتی و خانواده انجام میدادهاند قرار میدهد، از این رو این نوع مشاغل به عقیده برخی، زنان را از صحنه فعالیت اقتصادی دور نگه میدارد.[۱۶۸] نتیجه تحقیقاتی که در وزارت کار ایالات متحده[۱۶۹] انجام شده، نشان دهنده آن است که؛ علی رغم رشد فزاینده حضور زنان در بازار کار، تنوع کاری آنها کمتر از مردان است، معمولاً طبقههای شغلی خاصی هستند که میزان شاغلین زن در آنها به مراتب بیشتر از مردان است و بالعکس ۳/۹۸ درصد از مربیان کودکستان و مدارس ۳/۹۶ درصد از منشیها و ۲/۹۰ درصد از پرستاران ایالات متحده خانم هستند. نکته جالب توجه آن است که حتی زنانی که تحصیلات عالیه در زمینههای تخصصی دارند نیز کمتر در مشاغل فنی و تخصصی حضور پیدا میکنند.[۱۷۰]
۲-۴-۱-۷ عضویت در گروه
چیزی که در این بحث باید مورد توجه قرار داد مسأله «فاصله اجتماعی» است. فاصله اجتماعی برای آن به کار میرود که میزان احساس نزدیکی یا پذیرشی را که اعضای یک گروه در قبال گروه دیگر دارند، مورد سنجش قرار دهیم. اغلب فاصله اجتماعی برای سنجش درجه صمیمیت ممکن در روابط اجتماعی گروههای مختلف نژادی و قومی و رابطه بین اعضای آنها به کار میرود.[۱۷۱]
۲-۴-۲ عوامل برون سازمانی
علاوه بر عوامل درون سازمانی تأثیر گذار بر اشتراک زنان در خدمات ملکی که در فوق مورد بررسی قرار گرفت، عوامل دیگری که در بیرون سازمان از جمله؛ جامعه و خانواده وجود دارند که بالای اشتراک آنها در خدمات ملکی تأثیر گذار است و آنها را در باورهای زنان نسبت به کار در ادارت خدمات ملکی، حمایت خانوادهها از اشتغال زنان، باور مردان نسبت به زنان، تأثیر فرهنگ سنتی و پدیده خشونت علیه زنان خلاصه میکنیم، البته ممکن موارد دیگر برون سازمانی نیز وجود داشته باشد که در این اشتراک تأثیر گذار باشد اما به موارد ذکر شده در این تحقیق بسنده میکنیم.
۲-۴-۲-۱ باور زنان نسبت به اشتغال در بیرون از منزل
زنان شاغل برخلاف باور مردان [که کار درون منزل از اهمیت خاصی برخوردار است] اکثراً به این باور هستند که کار درون منزل از اهمیت خاص برخوردار نیست. و انجام وظایف تکراری خانه برای تمام زنان لذت بخش و راضی کننده نیست.[۱۷۲]
از سوی دیگر نیز نتیجه برخی از تحقیقات نشان میدهد که؛ یکی از مهمترین موانع اشتغال زنان، چگونگی نگرش و [باور] مردان و زنان در سطوح کلی جامعه و گسترش آن به خود زنان نسبت به اشتغال آنان در بیرون از خانه است. این نگرش هم مثبت است و هم منفی، از جمله در طبقات پایین جامعه که خانواده نیاز شدیدی به درامد زن دارد، کار زن طبیعی می کند.[۱۷۳] علاوه بر آن باورهایی که زنان شاغل نیز نسبت به اشتغال خویش دارند، میتواند تأثیر گذار بر حضور دوام دارشان در ادارات را فراهم آورد و همچنین بالعکس، طور مثال؛ طبق نتایج مطالعات انجام شده توسط «رونسر» در سال ۱۹۹۰ نشان میدهد «سقف شیشهای» به زنان یک باوری را داده است که آنها را از رفتن به سوی مناصب مدیریتی و رهبری باز میدارد همچنین «گینزو و روبینز» در سال ۲۰۰۱ سقف شیشهای را باورها و تعصبهایی میدانند که مانع ورود زنان به یک سطح خاص در سلسله مراتب سازمانی میشود.[۱۷۴]
۲-۴-۲-۲ حمایت خانوادهها از اشتغال زنان
تحقیقات انجام شده نشان دهنده آن است که؛ جهت اشتغال زنان در خارج از منزل، قبل از قبل باید دو مورد را مورد توجه قرار داد اول اینکه؛ آیا اشتغال زنان در خارج از منزل باعث استحکام خانواده میشود یا باعث تزلزل آن؟! خانواده واقعیتی است که اگر مستحکم باشد جامعه محکم است. قوام خانواده هم به نفع زن است و هم به فایده مرد و اگر این کانون متزلزل شد نیز به ضرر هر دو خواهد بود. و دوم اینکه در طرح حضور زن در اجتماع و کار کردن او، آفرینش ویژه زن در آن مراعات شده است یا خیر؟! در طرح برنامههای کاری زنان در اجتماع یا بیرون از منزل باید دید چه کاری از زن بر میآید که هم بتواند آن وظایفی را که در طبیعتش هست و خداوند متعال در آفرینش او گذاشته به خوبی انجام دهد و هم بتواند در اجتماع منشأ اثر باشد و خوب کار بکند.[۱۷۵] زیرا کارهای ناهمگون با خصوصیات ویژه زن، در خارج از منزل باعث خستگی بیش از حد زنان شده و در نهایت آسیبهایی را به اطرافیان خود ناخواسته وارد خواهند کرد که میزان حمایت خانواده را در اشتغال زنان مشخص خواهد کرد، طور مثال؛ مطالعه آسیبهای وارده ناشی از اشتغال زنان در بیرون از منزل حاکی از آن است که در قدم نخست این آسیبها متوجه خود زنان شاغل خواهد بود، زیرا با بررسی مطالب فوق مشخص میگردد که زنان شاغل از لحاظ جسمی و روحی بیشتر از مردان شاغل خسته خواهند شد و آن هم به دلیل مسؤولیتهای بیشتر زنان، نسبت به مردان است زیرا زنان علاوه بر مسؤولیتهای وظیفوی به مسؤولیتهای منزل که در فوق نیز ذکر شده است باید توجه داشته باشند، وگرنه با اولین کم رسی در این مسؤولیتها میدانند که از طرف مرد موضوع ترک شغلش مطرح خواهد شد.[۱۷۶]
دومین آسیب ناشی از اشتغال زنان بر همسران وارد خواهد شد، البته تأثیر وارده ناشی از اشتغال زنان بر همسران از جهتی هم مثبت بوده میتواند و از جهتی نیز منفی. از آن جهت که اشتغال زنان باعث کمک در موارد اقتصادی خانواده میشود و بار سنگین مسؤولیتهای مردها را نسبتاً سبکتر میکند، مردها تا حدی راضی به نظر میرسند و اما تأثیر منفی این اشتغال بر مردها از آن جهت است که نمیتوانند موضوع اشتغال زنان خود را به راحتی بپذیرند و به اصطلاح با آن کنار بیایند، و این درحالیست که کنار نیامدن شوهر با اشتغال همسرش عدم همکاری وی در امور منزل را با همسرش در پی خواهد داشت که فضا را بیشتر برای زن تنگ و در مواردی مرد بیشتر بهانه گیر خواهد بود.[۱۷۷]
سومین آسیب را که ممکن ناشی از اشتغال زنان متحمل شوند فرزندان خانواده است؛ از آنجا که تربیت فرزندان خانواده بیشترینه مربوط زن میباشد و زن نیز شاغل، در قدم نخست فرزندان حضور کمرنگ مادر و پدر را در زندگی به صورت طولانی در روز تجربه میکنند و از طرفی زنان شاغل که با رفتارهای متفاوت و برخاً تبعیض آمیز در بیرون از منزل یا محل کار رو برو شدهاند رفتارهای ناخوشایند با فرزندانشان خواهند داشت و معمولاً کنترول بیشتری بالای آنها داشته و کمتر با آنها تعامل دارند.[۱۷۸] میزان آسیبهای وارده به این سه گروه میتواند میزان حمایت خانواده را نسبت به اشتغال زنان در بیرون از منزل تعیین کند. به عقیده دکتر جانیس شاو کروز عضو ارشد پژوهشگران مؤسسه Beverly Lahaye که مربوط به زنان آمریکاست «مادران شاغل بعد از چندی در مییابند که زندگی که در آن همه چیز است، پس از مدتی رضایت بخش یا ارضا کننده نیست. آنان همچنان میفهمند، هنگامی که پای بچه آنان به میان میآید، هیچ کس نمیتواند جای مادر را بگیرد».[۱۷۹]
از سویی نیز با درنظر داشت همه این موارد باروهای افراطی، میانه رو و تفریط گونه مردان نسبت به زنان، میزان حمایت خانوادهها را از زنان خانواده مشخص میسازد، طوری که دسته افراطی به این باوراند که کارهای غیر از خانه داری برای زنان ضد ارزش تلقی میشوند و زن را موجودی میدانند که صرفاً برای کارهای خانه داری آفریده شده است.[۱۸۰] دیدگاه تفریطی را میتوان باور غرب نسبت به زنان دانست که زن را به دیده ابزار درامد و تبلیغ و… بیشتر مینگرند. و بلاخره باور میانه رو نسبت به زنان را در اسلام میشود مشاهده کرد، زیرا آنچه در اسلام بیان میشود این است که زن مانند مرد انسان است، و هر انسان چی مرد و چی زن در ماده و عنصر پیدایش او دو نفر نر و ماده شرکت و دخالت داشتهاند و هیچ یک از این دو بر دیگری برتری نداشته مگر به تقوا.[۱۸۱]
۲-۴-۲-۳ باور غالب مردان نسبت به زنان و اشتغال آنها
در مطالعات کلی نشان دهنده نظرات مختلف در باره باور مردان نسبت به زنان مشاهده میشود، در قبایل و اقوام قبل از اسلام طوری بود که معتقد بودند وجود زنان، تابع وجود مردان است. زنان به خاطر مردان خلق شدهاند. هستی و وجود زنان و زندگیشان تابع هستی و زندگی مردان است. آنان هیچ استقلالی در زندگی و هیچ حقی ندارند و زن، مادامی که شوهر نکرده، تحت سرپرستی و ولایت پدر است و پس از ازدواج، تحت ولایت شوهر قرار میگیرد آن هم ولایت بدون قید و شرط و بدون حد و مرز. بر زن لازم بود که از مرد (پدر باشد یا شوهر) در آنچه امر و دستور میدادند، کورکورانه اطاعت کند؛ بخواهد یا نخواهد. باز به عهده زن بود که امور خانه و فرزندان و تمامی مایحتاج زندگی مرد را در خانه فراهم نماید. به عهده او بود که حتی سختترین کارها را تحمل کند. بارهای سنگین را به دوش بکشد. گل کاری (بنایی) و امثال آن را انجام دهد و در قسمت حرفه و صنعت، پستترین حرفه را بپذیرد. خلاصه اینکه برخی «زن» را موجودی میدانند که صرفاً برای کارهای خانهداری آفریده شده است.[۱۸۲] اینها کلیاتی بود که زن در جامعه عقب مانده داشت. در ادامه آن نیز ملتهای پیشرفته قبل از اسلام که در حقیقت ملتهاییاند که با رسوم ملی و به یادگار مانده از طریق عادات، زندگی میکردند؛ مانند مردم چین، هند، مصر، ایران و [افغانستان]. این ملتها نظر مشترکشان این بود که، زن هیچ گونه استقلال و آزادی ندارد؛ نه در تصمیمگیری و نه در رفتار، بلکه در همه شئون زندگی باید تحت سرپرستی و ولایت مرد باشد. هیچ کاری را از پیش خود نمیتواند انجام دهد، و در هیچ کاری از کارهای اجتماعی حق مداخله ندارد؛ نه در حکومت، نه در قضاوت و نه در هیچ امر دیگری. [بر علاوه] تمامی وظایفی که به عهده مرد بود به عهده او نیز بوده است؛ مانند داد و ستد به اضافه اداره امور خانه و فرزندان که به عهده زنان بوده و نیز موظف است که از مرد در آنچه میگوید و میخواهد، اطاعت کند. البته زن در این گونه اقوام، زندگی مرفهتری نسبت به اقوام غیر متمدن داشته است.[۱۸۳] از جمله زن در نظر رومیان در جامعه (مدنی یا جامعه) وجودی طفیلی داشته و زندگیش تابع زندگی مرد بود. در یونان نیز زن را صرف به دیده بقای نسل میدیدند و زن [را موجودی میدانستند] مضر و مانند میکروبی که طبیعت جامعه را تباه میکند و به سلامتی آن آسیب میرساند.[۱۸۴] اما برخی نیز به زنان آزادی بیش از حد داده و آنطور که دیده میشود این امر سبب دردسرشان شده است، مانند جوامع غربی؛ طوری که در غرب حد آزادی فقط منافع مادی است، لذا محدود کننده آزادی را قانون میدانند و آن هم قانونی که مبنای تدوین آن نظر عدهای از انسانها است که جهت تأمین منافع خود به آن اقدام نمودهاند.[۱۸۵] و اما دیدگاهی که نسبت به زنان در اسلام دیده میشود طوری است که؛ زن مانند مرد انسان است، هر انسانی چه مرد و چه زن، فردی است که در ماده و عنصر پیدایش او دو نفر نر و ماده شرکت و دخالت داشتهاند و هیچ یک از این دو بر دیگری برتری ندارد، مگر به تقوا؛[۱۸۶] همچنان که خداوند در کتاب آسمانی خود میفرماید: (یَأَیُهَا الناسُ اِناخَلَقناکُم مِنْ ذَکَرٍ وَ اُنثَی وَ جَعَلنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَآِلَ لِتَعَارَفُوا اِنَّ أکرَمَکُمْ عِندَ اللهِ أتْقََـکُم).[۱۸۷] ترجمه: ای مردم ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی حاصل کنید. در حقیقت ارجمند ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. بی تردید، خداوند دانای آگاه است.
پس زن و مرد در آنچه که اسلام و قران آن را حق میداند، برابرند، چیزی که هست خداوند در آفرینش زن، دو خصلت قرار داده که با آن دو خصلت، حتی زن از مرد امتیاز پیدا میکند: یکی اینکه زن به منزله کشتزاری (نِسَآؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ فَأْتُواْ حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِکُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّکُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ.)[۱۸۸] برای پیدایش نوع بشر قرار داده شده است. تا نوع بشر در این صدف، تکون یافته و نمو کند و به همین جهت، او احکام مخصوصی دارد و به همین خاطر نیز از مرد ممتاز میشود. دوم اینکه خداوند، خلقت زن را لطیف[۱۸۹] قرار داد و برای اینکه زن مشقت بچه داری و رنج اداره منزل را تحمل کند، شعور و احساس او را ظریف آفرید. [بنابراین] همین دو خصوصیت (یکی در جسم و دیگری در روح)، در وظایف اجتماعی واگذار شده به او، تأثیر دارد. طور مثال؛ آمارها نشان میدهند که نیروی بدنی مرد، به طور میانگین از نیروی بدنی زن بیشتر است. میزان تحمل کارهای سخت در مردها بیش از زنها است. بدن مرد خشنتر و با صلابتتر و بدن زن به طور معمول لطیفتر و ظریفتر است. وجود عواطف، انفعالات و احساسات بیشتر در زن باعث میشود که زن، خیلی زودتر از مرد بخندد و بگرید و دستخوش سایر انقعالات شود؛ همانطور که عاطفه بیشتر زن نیز سبب مهر و محبت، رقت قلب و عطوفت مادری و… میشود.[۱۹۰] از سویی آنچه قیمومیت مردان را در قران مشروعیت میبخشد، در حقیقت نوعی باور را در مردان نسبت به زنان محکم میکند طوری که خداوند در قران میفرماید: (الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم …….)[۱۹۱]
ترجمه: مردان بر زنان قیمومیت و سرپرستی دارند، به خاطر اینکه خدا بعضی را بر بعضی برتری داده، و به خاطر اینکه مردان از مال خود نفقه زنان و مهریه آنان را میدهند، پس زنان صالحه و شایسته باید فرمانبر شوهران در کامگیری و تمتعات جنسی و حافظ ناموس و منافع و آبروی آنان در غیابشان باشند، همانطور که خدا منافع آنان را حفظ فرموده، و زنان را که بیم دارید نافرمانیتان کنند، نخست اندرز دهید، اگر به اطاعت در نیامدند،با آنها قهر کنید، و در بستر خود راه ندهید، و اگر این نیز مؤثر نشد بزنیدشان اگر به اطاعت درآمدند دیگر برای ادامه زدنشان بهانه جویی مکنید، و به خاطر علوی که خدا به شما داده مغرور نشوید، که دارنده علو و بزرگی خدا است.[۱۹۲]
[اما برخی ظاهر آیات را مانند تفسیر به رأی،[۱۹۳] مورد توجه قرار داده و تقریباً سو استفاده نیز مینمایند. و این گونه تفسیر از متن آیات توسط افراد غیر مسلکی باور غلت را به اشخاص میدهند، طور مثال؛ آنچه در تفسیر درست این آیه مبارک بیان شده است، این است که] چنانکه طباطباتی در تفسیرالمیزان در مورد قیمومیت مرد بر زن شرح میدهد که، قیمومیت مرد بر همسرش به جهات عامهای است که زنان و مردان هر دو در آن جهات شریکاند، و مانند جهاتی است که نیازمند به تعقل بیشتر و نیروی زیادتر است که در مردان وجود دارد، البته بدون اینکه مرد حق داشته باشد اعتراض کند که تو چرا فلان چیز را دوست میداری و یا فلان کار را میکنی، مگر آنکه زن کار زشت را دوست بدارد، یا مرتکب شود.
چنانکه قیمومیت مرد بر زنش به این نیست که از وی سلب آزادی کرده و یا او را از تصرف در آنچه مالک آن است، منع بکند. معنی قیمومیت مرد این نیست که استقلال زن را در حفظ حقوق فردی و اجتماعی او و دفاع از منافعش سلب کند. پس زن استقلال و آزادی خود را دارد،[البته در حدی که شرع تعیین نموده است]. هم میتواند حقوق فردی و اجتماعی خود را حفظ کند و هم میتواند از آن دفاع کند و هم میتواند برای رسیدن به این اهداف، به مقدماتی که او را به هدفهایش میرساند، متوسل شود.[۱۹۴] همچنان خداوند در آیه ۳۲ سوره نساء میفرماید:
ترجمه: و زنهار، آنچه را خداوند به [سبب] آن، بعضی از شما را بر بعضی [دیگر] برتری داده آرزو مکنید. برای مردان از آنچه [به اختیار] کسب کردهاند بهرهای است و برای زنان [نیز] از آنچه [به اختیار] کسب کردهاند بهرهای است و از فضل خدا درخواست کنید، که خدا بر هر چیز داناست.[۱۹۵]
حال با یک نگاه اجمالی به این دیگاهها میتوان نگرشهای متفاوتی را که درباره زنان وجود دارد به دو دسته تقسیم کرد. دسته اول افرادی هستند که از [تفسیر به رأی آیات] ظاهر آیات سود جسته و آنچه را به صورت مستقیم از آیات به دست میآید سرلوحه افکار و اعتقادات خود قرار میدهند و اما دسته دوم با انعطاف بیشتر و برداشتهای عمیقتر به این مسأله میپردازند و با درنظر گرفتن بعد عرفانی و درک روانشناسانه و با درنظر گرفتن مبانی انسان شناسی و اخلاقگرایانه به آیات مربوطه خاصتاً «زن» مینگرند و در نتیجه این نگرش مسأله اختلاف بین زن و مرد در دسته دوم کمتر از دسته اول به چشم میخورد.[۱۹۶] و همچنین میتوان گفت باور هر یک از این دسته ها نیز نسبت به زنان متفاوت خواهد بود.
موضوعی که تا کنون بحث شد در مورد باور غالب مردان نسبت به زنان بود اما در خصوص باور مردان نسبت به اشتغال زنان نیز باورهای متفاوتی است. طوری که تحقیقات نشان میدهد مردان با زنان شاغل خویش هیچ گونه همکاری در وظایف خانهداری ندارند و زنان را مکلف به انجام مسؤولیتهای منزل میدانند. البته باور دیگری که نسبت به زنان شاغل در مردان وجود دارد، زنانی هستند که بر اساس تفاهم و روحیه مشارکت، وظایف خانهداری و تربیت فرزندان را به اتفاق همسران خود انجام میدهند، در این گروه خانه و خانواده فضای مشارکت و مسالمت است نه سلطه. در چنین خانوادههایی مسؤولیتها و وظایف چنان توزیع شده که همسران صمیمانه خود را متعهد به انجام آن میدانند. در چنین بافتی زنان از حمایت بی دریغ همسران خود [نیز] برخوردارند.[۱۹۷] و از سویی مرد با پذیرش بخشی از وظایف خانگی، این امکان را مییابد تا موقعیت زن را بهتر درک کند و از او انتظارات نادرست نداشته باشد.[۱۹۸]
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 07:36:00 ب.ظ ]
|