«دروزی ها» نیز به تناسخ و تقمّص اعتقاد دارند. «نمیریه» به تبع نمیری به تناسخ اعتقاد داشته، معتقدند: خداوند در نمیری حلول کرده است. (برنجکار، ۱۳۷۸، ص۱۱۱)
«قادیانیه» را نیز پیروان تناسخ دانسته اند؛ زیرا میرزا غلام احمد قادیانی، رئیس این فرقه، معتقد بود: روح حضرت عیسی علیه السلام پس از مرگ، سه بار در دنیا ظاهر خواهد شد:
یک بار در بدن پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و یک بار در بدن میرزا و بار دیگر، در آخر الزمان ظاهر می شود.
(قادیانی، ۱۸۹۳، ص۳۴۶-۳۴۱)
برخی از نویسندگان هندی دانشمندان اسلامی را نیز متأثر از اصل تناسخ هندوان می دانند.
“تاراچند” می نویسد: « شیخ شهاب الدین سهروردی معتقد بود: روح افرادی همواره در حال تکامل است و بدون توقف در تلاش است که به کمال اشراق و جذبه نایل آید. حتی مرگ هم آن را از تلاش باز نمی دارد. آن زمان که جسم خاکی نابود می گردد، در جسم دیگری حلول می کند.» (تاراچند، ۱۳۷۴، ص۱۱۲)

۲-۱-تقسیم تناسخیان به لحاظ نوع تناسخ :

محققان در تقسیم بندی تناسخیان، متفاوت سخن گفته اند که در اینجا، تنها به تقسیم فخر رازی اشاره می نماییم که با کلام شیخ اشراق ارتباط دارد:
۱٫گروهی از تناسخیان انتقال نفس را تنها به بدن انسانی جایز می شمردند.
۲٫گروهی دیگر تعلق به بدن حیوانی را جایز شمرده اند. گروه دوم نیز دو دسته اند:
۱-۲٫ برخی این سیر را برای همه انسان ها دایمی می دانند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۲-۲٫ برخی بین سعادتمندان و دیگران فرق گذارده، برآنند که نفس پس از اینکه در بدن پست ترین حیوان قرار گرفت، سیر انتقالش را در ابدان حیوانات ادامه می دهد تا به بدن انسانی وارد شود. حال اگر اهل سعادت باشد با مرگ از سیر انتقال به ابدان رها می‌شود؛ ولی اگر اهل شقاوت باشد و به بالاترین درجه شقاوت برسد با سیر قهقرایی دوباره به ابدان حیوانی انتقال می یابند و همیشه این روند صعودی و قهقرایی برای اهل شقاوت وجود دارد تا به نهایت کمال خویش نایل شوند.

۲-۲-اقسام تناسخ

دراینجا اقسام تناسخ را بیان می‌کنیم تااز این طریق گستره استعمالات این واژه بیشتر آشکار گردد:
(رازی، ۱۴۰۷، ص۳۹۰)
۱٫تناسخ مُلکی
از ” تناسخ مُلکی"، که به آن تناسخ “منفصل"،"انفصالی"، “ظاهری” و ” انتقالی” گویند، در زبان انگلیسی، با واژه های «transmigration»، «Reincarnation»و «metempsychosis »اشاره می شود.
از این نوع تناسخ، تعریف های متفاوتی شده که جامع همه آنها به اجمال، این است که:
روح پس از جدا شدن از بدنی به بدن دیگر بر می گردد. از این رو، می توان تعریف ذیل را با کمی مسامحه، قدر جامع تعریف های متفاوت دانست: « انتقال النفس من بدن الی بدن آخر.» (دائره المعارف، ج۶، ص۲۲۴)
۲٫تناسخ ملکوتی
در تعریف «تناسخ ملکوتی» که به آن تناسخ “متصل” ،"اتصالی"، “باطنی” و “کونی” هم گویند.
(صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۰، ص۶۹۹)
آورده اند: « ظهور ملکات النفس علی مثلها و صورها المناسبه لها لدی النفس و فی صقعها و حاق ذاتها»
(حسن زاده آملی، ۱۳۷۹، ص۸۱۱)
تناسخ ملکوتی آن است که ملکات نفس به صورت های مثالی مناسب با آن ملکات در نزد نفس و بلکه در ذات نفس ظهور یابند.
آنچه در دیدگاه شیخ اشراق مورد نظر است، همین تناسخ ملکی است،
تناسخ ملکی در یک تقسیم بر سه نوع است:
۱٫تناسخ نزولی: انتقال روح از بدن اشرف به بدنی أخس؛ مثلاً، روحی که در بدن انسان بوده است، وارد بدن حیوان، نبات و یا جماد شود.
۲٫تناسخ صعودی: انتقال روح از بدنی اخس به بدنی اشرف؛ مانند اینکه روح حیوانی وارد بدن انسان شود.
۳٫تناسخ متشابه: انتقال روح از بدنی به بدن هم عرض دیگر؛ مثلاً، از بدن انسانی به بدن انسان دیگری وارد شود و یا از بدن حیوانی به بدن حیوان دیگر انتقال یابد.
مقسم تقسیم مزبور روحی است که به بدن دیگر منتقل می شود، خواه روح حیوان باشد یا انسان، در حالی که گاهی در تناسخ، تنها به روح انسان توجه دارند. از این رو، تقسیم دیگری شکل می گیرد که در ذیل عنوان پسین، به آن اشاره می کنیم. (صدرالدین شیرازی، ۱۳۷۹، ج۹، ص ۴و۸)
تناسخ
تفاسخ
تماسخ
نزولی
تراسخ
مُلکی
صعودی
تناسخ
محض
ملکوتی
ملکی
تناسخ ملکی یا مادی آن است که نفس پس از این که در اثر مرگ از بدن عنصری منقطع گردید، به کالبد دیگری انتقال یابد. حال اگر کالبد دیگر، کالبد انسانی باشد به آن “تناسخ” گویند (که این تناسخ بالمعنی الاخص است) و اگر کالبد دوم، کالبد حیوان باشد به آن “تماسخ” گفته می‌شود و اگر جسم نباتی و درخت باشد به آن “تفاسخ” گویند و بالاخره اگر از جمادات باشد آن را “تراسخ” نامند. (صدرالدین شیرازی،۱۳۷۹، ج۹، ص۴)
ملاصدرا تمام این اقسام را زیر مجموعه تناسخ ملکی نزولی آورده است. در تناسخ نزولی که قول عمده منسوب به تناسخیان است، انتقال نفس سیر نزولی دارد و نفس از بدن موجود اشرف به کالبد موجود پست منتقل می‌شود تا بواسطه معذب بودن موجبات کمال او فراهم آید.
در ارتباط با تناسخ صعودی ذکر این نکته لازم است که آنچه قائلین به تناسخ نسبت داده شده است صرفاً تناسخ نزولی می‌باشد و بنابر آنچه در “حکمه الاشراق” از تناسخیون نقل شده است انسان را “باب الابواب” می‌دانند.
کلام شیخ اشراق چنین است:
قال بوذاسف و من قبله من المشرقین أن باب الابواب لحیاه جمیع الصیاصی العنصریه، الصیصیه الانسانیه“.
(شیخ اشراق، ۱۳۷۳، ج۲، ص۲۲۹-۲۱۷)
قطب الدین شیرازی در شرح این فقره از کلام شیخ اشراق می‌گوید:
بوذاسف که از حکیمان تناسخی هند است و نیز حکیمان قبل از او در بابل و فارس و هند و چین معتقدند که جسم و انسان، باب الابواب تمامی ابدان عنصری دیگر موجودات است زیرا باب الابواب دری است که قبل از همه ابواب از آن باید عبور کرد و جسم انسان اولین منزلگاهی است که نور اسفهبدی (نفس ناطقه) به آن افاضه می‌شود و از این پایگاه است که به دیگر ابدان حیوانی مناسب، منتقل می‌گردد.
به دیگر سخن از این منظر، حیات کل ابدان حیوانات از ناحیه حیات بدن انسانی و از طریق انتقال نفوس انسانی به آنها تأمین می‌شود. از این رو از دیدگاه آنان حیوانی غیر از انسانهای نسخ شده وجود ندارد و مدبر ابدان همه حیوانات، نفوس ناطقه نسخ شده انسانهاست. (صدرالدین شیرازی،۱۳۷۹، ج۹، ص۴)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...