سیبولد و سالمون[۳۰] معتقد هستند اعتیاد به کار با پرکار بودن متفاوت می‌باشد به‌طوری‌که افراد پرکار، کار را به‌عنوان چیزی که واجب است انجام داده و گاه آن را یک وظیفه ارضاکننده تلقی می‌کنند اما افراد معتاد به کار، محل کار و کار خود را به‌عنوان جای امنی در نظر می‌گیرند که می‌توانند در حین انجام آن از تعهدات ناخواسته خارج از کار و احساسات ناشی از آن دور شوند در واقع افراد پرکار می‌دانند چگونه و در چه محدوده زمانی کار خود را انجام دهند تا بتوانند به‌طور مناسب در کنار خانواده و جمع دوستان حضور یابند درحالی‌که کار برای افراد معتاد به کار بالاترین اهمیت را در فهرست امور زندگی‌شان دارد و به خاطر کار و الزامات کار نمی‌توانند زمان کافی را به خانواده و دوستان اختصاص دهند. ازنظر فیزیولوژیکی نیز معتادان به کار در مواجهه با ضرورت‌ها و موقعیت‌های سخت شغلی، ترشح اعتیادآور آدرنالین را تجربه می‌کنند درصورتی‌که افراد کوشا و پرکار چنین حالتی ندارند. همچنین افراد کوشا و پرکارمی‌توانند اشتیاق و ذوق خود به کار را از بین ببرند ولی افراد معتاد به کار نمی‌توانند دست از کار بکشند به‌طوری‌که حتی اگر در حال بازی گلف هم باشند یا به دیدن نمایش مدرسه فرزند خود رفته باشند، باز هم فکرشان مشغول کار است. ذهن این افراد مدام درگیر مسائل و مشکلات کاری می‌باشد. (سیبولد و سالمون ۱۹۹۴،۱۰-۴)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

هرچند که اکثراً موارد اعتیاد به کار در یک شغل به دنبال درآمد اتفاق می‌افتد اما این حالت ممکن است برای کسانی که به‌طور افراطی به ورزش، موسیقی، هنر و مانند آن می‌پردازند نیز صادق باشد این اصطلاح در بیشتر مواقع به‌اشتباه در مورد ویژگی شخصیتی افراد پرانرژی و پرکار نیز به‌کاربرده می‌شود که آنان نه‌تنها رابطه خوب با همکارانشان داشته بلکه از لذت بردن از فعالیت‌های فاقد سود مالی، استراحت کافی و حضور مناسب در خانواده و جامعه بهره برده و زمان زیادی را هم برای کار در نظر می‌گیرند. این افراد، اشخاصی نرمال می‌باشند که تنها تفاوتشان با دیگر افراد جامعه، برنامه‌ریزی صحیح در امور زندگی شخصی و شغلی‌شان است اما فرد مبتلابه اعتیاد به کار، به شکلی رفتار می کند که تلاش وی برای خود، خانواده و زندگی اجتماع خارج از کار وی، زیان‌آور است. (قلی پور و همکاران، ۱۳۸۷)
اوتس (وی اولین بار واژه اعتیاد به کار را به کاربرد) اعتقاد دارد افراد معتاد به کار افرادی می‌باشند که نیاز به کار در آن‌ها به‌قدری زیاد و افراطی است که ممکن است این حد کار کردن خطری جدی برای سلامتی، شادی فردی، روابط درون فردی و وظایف و نقش‌های اجتماعی آنان به وجود آورد؛ چراکه تعهد غیرمعقول و غیرمنطقی به کار بیش از حد داشته و زمان بسیار زیادی را به‌طور دلخواه و تمایل درونی به فعالیت‌های کاری خود اختصاص می‌دهند.(سنایر و زهر ۲۰۰۰، چرینگتون ۱۹۸۰)
همچنین با توجه به نظریات اسپنس و رابینز (۱۹۹۲) در مورد نوع شناسی اعتیاد به کار بر اساس میزان و درجه بعدهای زیر مشخص گردیدند:
۱) عجین شدن با کار؛ ۲ ) تمایل درونی در کار؛ ۳) لذت از کار.
وی اعتقاد دارد در افراد معتاد به کار، درجه عجین شدن با کار بالا بوده و تمایل و کشش بسیار زیادی به کاردارند اما از کار لذت زیادی نمی‌برند و در مقابل، افراد مشتاقان به کار با کار عجین می‌شوند ولی از کارشان لذت برده و کشش افراطی به کار ندارند.
در زیر سه الگوی اعتیاد به کار دیگر نیز شناسایی گردیده است که عبارت‌اند از:

    1. کشش افراطی (وسواس گونه)
    1. کمال‌گرایی
    1. توفیق طلب (موفقیت طلب)

در این سه الگو معتادان به کار وسواسی هستند و اضطراب و استرس زیادی در کار دارند، کارشان موجب مشکلات جسمی و روانی برای آنان می‌شود، رضایت پایینی از زندگی و شغلشان داشته و عملکرد شغلی آن‌ها پایین می‌باشد. معتادان به کار بسیار کمال‌گرا بوده و روابط میان فردی خصمانه و غیر اثربخشی پیدا می‌کنند، غیبت و ترک خدمت داوطلبانه زیادی در آنان دیده می‌شود لذا می‌توان نتیجه گرفت که افراد معتاد به کار توفیق طلب: رضایت از زندگی، رضایت شغلی، سلامت جسمی و روانی، عملکرد شغلی و استرس و ترک خدمت داوطلبانه پایین ولی رفتارهای شهروندی سازمانی بالایی دارند.(اسکات[۳۱] و همکاران ۱۹۹۷،۳۱۴-۲۸۷)
به‌طورکلی اعتیاد به کار می‌تواند اثرات مختلف و متفاوتی بر سلامت جسمی و روا ن شناختی افراد، خانواده آن‌ها و همکارانشان داشته باشد. متداول‌ترین پیامدهای اعتیاد به کار باعث ایجاد سطوح بالایی از استرس شغلی و تعارض کار_ خانواده است؛ در واقع می‌توان موارد زیر را از عارضه‌های اعتیاد به کار عنوان نمود: افزایش نشانه‌های تهدیدکننده سلامتی جسمی و روا ن شناختی، تحلیل رفتگی شغلی، ایجاد مشکلات و مسائل در تیمی کارکردن، کنارکشیدن و دوری از تعاملات و روابط خانوادگی، مشکلات در برقراری ارتباط با دیگران، رضایت کم از زندگی، فقدان لذت بردن از اوقات فراغت همچنین پیوتروسکی و ونداویچ عنوان می‌دارند که سازمان‌ها نیز از طریق ایجاد شرایطی مانند اعطای پاداش به رفتارهای اعتیاد به کار، به‌طور غیرمستقیم در شکل‌گیری آن‌ها دخالت دارند.آن‌ها پیشنهادات زیر را برای کاهش میزان و اثرات اعتیاد به کار ارائه می‌دهند: مشخص نمودن کارکنانی که نشانه‌هایی از اعتیاد به کار در آن‌ها دیده می‌شود؛ ارزیابی میزان اعتیاد به کار درون سازمان‌ها پاسخ به این پرسش که آیا اعتیاد به کار یکی از مشکلات و مسائل سازمان است یا نه؟ ایجاد مجدد اولویت‌های کاری، برنامه‌های شغلی جایگزین، اطمینان از این‌که افراد، کار را در زمان مشخص‌شده ترک کنند؛ ایجاد برنامه‌های آموزشی؛ ایجاد فرهنگ‌سازمانی با ارزش‌هایی که تأکید بر اهمیت توازن کار – خانواده دارد.(پیوتروسکی و ودانویچ[۳۲] ۲۰۰۸، ۳۰۴)
همچنین ایوان[۳۳] این تفاوت را این‌گونه مطرح می کند:
جدول (۲-۱) بررسی تفاوت‌های افراد معتاد به کار و افراد پرکار، ایوان ۲۰۰۰

ردیف افراد پرکار افراد معتاد به کار
۱ به کار به‌منزله چیزی که واجب است انجام دهند نگاه کرده و گاهی هم آن را مانند یک وظیفه ارضاکننده می‌دانند. به کار خود مثل یکجای امن نگاه کرده تا از احساسات و تعهداتی که از خارج از کار، ممکن است به آن‌ها تحمیل شود دور کنند.
۲ این افراد می‌دانند چگونه و چه محدوده زمانی را برای کار خود قائل شوند تا بتوانند در کنار خانواده و دوستان حاضر باشند و در برنامه‌های آنان شرکت کنند. اینان در فهرست امور زندگی کارشان بیشترین درجه اهمیت را داشته به‌طوری‌که اکثراً به خانواده، دوستان و فرزندان خود قول‌هایی می‌دهند که بعداً ممکن است به خاطر ضرورت‌های کار، این قول و قرارها را بشکنند.
۳ این افراد می‌توانند اشتیاق خود به کار را از بین ببرند. اینان نمی‌توانند کارنکنند حتی اگر در حال فعالیت‌های تفریحی و ورزشی هم باشند، بازهم به کار فکر می‌نمایند.

۲-۲-۶ ویژگی مشترک افراد معتاد به کار:
همچنین سه ویژگی مشترک افراد معتاد به کار از نظر اسکات و همکارانش در زیر مطرح گردیده است که به شرح زیر می‌باشد:
جدول (۲-۲) ویژگی مشترک افراد معتاد به کار اسکات و همکاران، ۱۹۹۷

ردیف ویژگی مشترک افراد معتاد به کار
۱
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...