<div id="container"></div>
<p></p>
<div></div>
<p></p>. فضلی، عبدالهادی، اصول الحدیث، بیروت، دارالمؤرخ العربی، ۱۴۱۴ق، ص ۱۴۰-۱۵۸ ↑
. غروی نائینی، نهله، فقه الحدیث و روشهای نقد متن، تهران، انتشارات دانشگاه تربیت مدرس، ۱۳۹۱ش، ص۷۳-۹۱ ↑
. عثمان فلاته، عمر بن حسن (۱۴۱۹ق)، الوضع فی الحدیث، بیروت، موسسه مناهل العرفان، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص ۲۴۱ ↑
. صبحی صالح، ابراهیم(م ۱۴۰۷ق)، علوم الحدیث ومصطلحه، چاپ پانزدهم، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۴م، ص ۲۸۶ ↑
. حاج حسن، حسین، نقد الحدیث فی علم الروایه و علم الدرایه، بیروت، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص ۳۷۶ ↑
. برای آگاهی از نمونه جعلیات غلات ر.ک: غروی، فقه الحدیث و روش های نقد متن، ص۷۲ ↑
. فضلی، اصول الحدیث، ص۱۴۷ ↑
. همان، ص۱۵۱ ↑
. گرامی، محمد هادی، نخستین مناسبات فکری تشیع(بازخوانی مفهوم غلو در اندیشه جریان های متقدم امامی)، تهران، انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)، ۱۳۹۱ش، ص۵۸ ↑
. فراهیدی، العین، ج ۲، ص ۱۹۵؛ راغب نیز با استناد به آیه ۴۶ سوره مبارکه نساء، انتقال و جابجایی از جایگاه اصلی را در معنای وضع آورده است. ر.ک: راغب اصفهانى، حسین بن محمد(قرن۶)، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودى، بیروت: دارالعلم، دمشق: الدارالشامیه، ۱۴۱۲ق، ج ۱، ص۸۷۴ ↑
. زبیدی، تاج العروس، ج ۵، ص ۵۴۴؛ ابن منظور، لسان العرب، ج ۸، ص۳۹۶؛ طریحى، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق سید احمد حسین، چاپ سوم، تهران، کتابفروشى مرتضوى، ۱۳۷۵ش، ج ۴، ص۴۰۴ ↑
طریحی، مجمع البحرین، ج ۴، ص۴۰۴ ↑
. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ج ۱، ص۸۷۴ ↑
. فراهیدی، العین، ج ۱، ص ۲۲۹؛ فیومى، احمد بن محمد، المصباح المنیر، [بی‌جا]،[بی‌نا]،[بی‌تا]، ج ۲، ص ۱۰۲ ↑
. ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۱، ص ۱۱۰ ↑
. طریحی، مجمع البحرین، ج ۵، ص ۲۳۸ همچنین وی جعل را اعم از صنع می‌داند. ↑
. سیوطی، جلال الدین(م۹۱۱ق)، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، تحقیق أبو قتیبه نظر محمد الفاریابی، [بی‌جا]، دارالطیبه، [بی‌تا]، ج۱، ص۳۲۳؛ ابن عراق الکنانی، نورالدین(م ۹۶۳ ق)؛ تنزیه الشریعه المرفوعه عن الأخبار الشنیعه الموضوعه، تحقیق عبد الوهاب عبد اللطیف, عبد الله محمد الصدیق الغماری، الطبعه الأولى، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۳۹۹، ج ۱، ص ۵ ↑
. ر.ک: مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایه فی علم الدرایه، تحقیق محمد رضا مامقانی، چاپ اول، قم، آل البیت، ۱۴۱۱ق، ج ۱، ص۳۹۸؛ عاملی (شهیدثانی)، زین الدین بن علی، الدرایه، چاپ سوم، قم، انتشارات فیروزآبادی، ۱۳۶۸ش، ص ۶۹ و نیز ر.ک: قاسمی، جمال الدین (۱۳۳۲)؛ قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، بیروت، دارالکتب العمیه، [بی‌تا]، ص۱۵۰ با اندکی تغییر در تعریف: «هو الکذب المختلق المصنوع» ↑
. ابوریه، محمود، اضواء علی السنه المحمدیه، چاپ پنجم، بیروت، موسسه الاعلمی، بی‌تا، ص ۱۱۹ ↑
. مسعودی، عبدالهادی، وضع و نقد حدیث، تهران، سمت، ۱۳۸۹ش ↑
. ر.ک: سیوطی، تدریب الراوی، ج۱، ص۳۲۳، ابن عراق، تنزیه الشریعه المرفوعه عن الأخبار الشنیعه الموضوعه، ج۱، ص ۵؛ ابوریه، الأضواء، ص ۱۱۹؛ عثمان فلاته، الوضع فی الحدیث، ج ۱، ص ۱۰۸ ↑
. ر.ک: قاسمی، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، ص۱۵۰ ↑
. معمر بن راشد، أبو عروه البصری(م ۱۵۳ق)، لجامع، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، الطبعه الثانیه، پاکستان، المجلس العلمی، ۱۴۰۳، ج ۱، ص ۲۶۱؛ ابن وهب، عبدالله (م ۱۹۷)، الجامع، تحقیق الدکتور رفعت فوزی عبد المطلب - الدکتور علی عبد الباسط مزید، الطبعه الاولی، [بی‌جا]، دارالوفاء، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۶۰؛ طیالسی، أبی داود(م ۲۰۴ ق)، مسند، تحقیق الدکتور محمد بن عبد المحسن الترکی، الطبعه الاولی، مصر، دارهجر، ۱۴۱۹، ج۱ ، ص۲۶۱؛ أحمد بن حنبل، أبو عبدالله (م ۲۴۱ق)، مسند، تحقیق أحمد محمد شاکر، الطبعه الولی، قاهره، دارالحدیث، ۱۴۱۶ ق، ج ۱، ص۴۱۶؛ بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح البخاری، تحقیق محمد زهیر بن ناصر الناصر، الطبعه الاولی، [بی‌جا]، دار طوق النجاه، ۱۴۲۲، ج۱، ص۳۳؛ القشیری النیسابوری، مسلم بن الحجاج (م ۲۶۱ ق)، صحیح مسلم، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، [بی‌تا]، ج۱، ص۱۰؛ ابن بابویه، محمد بن على‏(۳۸۱ ق‏)، من لا یحضره الفقیه‏، تحقیق علی اکبر غفاری، چاپ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۳ ق، ج۴، ص۳۶۵ ↑
. ر.ک: معمر بن راشد، الجامع، ج ۱۱، ص ۲۶۱؛ شافعی، أبو عبد الله محمد بن إدریس(م ۲۰۴ ق)، المسند، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۰ ق، ج ۱، ص۳۰۲؛ علی بن الجَعْد، ابن عبید (م ۲۳۰ ق)، مسند ابن الجعد، تحقیق عامر أحمد حیدر، چاپ اول، بیروت، مؤسسه نادر،۱۴۱۰ق، ج ۱، ص ۳۰۲؛ احمد بن حنبل، مسند، ج ۱، ص ۳۰۴؛ بخاری، صحیح، ج ۱، ص ۳۳؛ ترمذی، أبو عیسى (م ۲۷۹ق)، الجامع الکبیر (سنن الترمذی)، تحقیق بشار عواد معروف، بیروت، دار الغرب الإسلامی، ۱۹۹۸ م؛ ج ۴، ص ۳۳۲؛ نسائی، أبو عبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی الخراسانی (م ۳۰۳ ق)، السنن الکبرى، تحقیق حسن عبد المنعم شلبی، چاپ اول، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۲۱ق، ج۵، ص۳۹۳؛ طحاوی، أبو جعفر أحمد بن محمد(م۳۲۱ ق)، شرح مشکل الآثار، تحقیق شعیب الأرنؤوط، چاپ اول، [بی‌جا]، مؤسسه الرساله، ۱۴۱۵ ق، ج۱، ص۳۵۲ ↑
. برای نمونه ر.ک: طیالسی، مسند، ج۱، ص۷۹؛ شافعی، مسند، ج۱، ص۲۳۹؛ احمد بن حنبل، مسند، ج ۱، ص۳۶۶؛ طحاوی، شرح مشکل الآثار، ج۱، ص۳۵۴؛ ابن حبان، أبو حاتم (م ۳۵۴ق)؛ الإحسان فی تقریب صحیح ابن حبان، تحقیق شعیب الأرنؤوط، الطبعه الأولى بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۰۸ ق، ج ۱، ص۲۱۰؛ کلینى، الکافی، ج ۱، ص ۱۵۹، ج۴، ص۱۸۷ ↑
. ابو ریه، الأضواء، ص۶۰ ↑
. کشى، محمد بن عمر (قرن۴)، رجال الکشی- اختیار معرفه الرجال (مع تعلیقات میر داماد الأسترآبادی)، تحقیق مهدی رجائی، چاپ اول، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام‏، ۱۳۶۳ ق، ج ۲، ص ۴۹۱ ↑
. همان، ص۷۷۹ ↑
. إِنَّ فِی أَیْدِی النَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلًا وَ صِدْقاً وَ کَذِباً وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ عَامّاً وَ خَاصّاً وَ مُحْکَماً وَ مُتَشَابِهاً وَ حِفْظاً وَ [وَهَماً] وَهْماً وَ [قَدْ] لَقَدْ کُذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى عَهْدِهِ حَتَّى قَامَ خَطِیباً فَقَالَ مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ وَ إِنَّمَا أَتَاکَ بِالْحَدِیثِ أَرْبَعَهُ رِجَالٍ لَیْسَ لَهُمْ خَامِسٌ‏ رَجُلٌ مُنَافِقٌ مُظْهِرٌ لِلْإِیمَانِ مُتَصَنِّعٌ بِالْإِسْلَامِ لَا یَتَأَثَّمُ وَ لَا یَتَحَرَّجُ یَکْذِبُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مُتَعَمِّداً فَلَوْ عَلِمَ النَّاسُ أَنَّهُ مُنَافِقٌ کَاذِبٌ لَمْ یَقْبَلُوا مِنْهُ وَ لَمْ یُصَدِّقُوا قَوْلَهُ وَ لَکِنَّهُمْ قَالُوا صَاحِبُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) رَآهُ وَ سَمِعَ مِنْهُ وَ لَقِفَ عَنْهُ فَیَأْخُذُونَ بِقَوْلِهِ وَ قَدْ أَخْبَرَکَ اللَّهُ عَنِ الْمُنَافِقِینَ بِمَا أَخْبَرَکَ وَ وَصَفَهُمْ بِمَا وَصَفَهُمْ بِهِ لَکَ ثُمَّ بَقُوا بَعْدَهُ فَتَقَرَّبُوا إِلَى أَئِمَّهِ الضَّلَالَهِ وَ الدُّعَاهِ إِلَى النَّارِ بِالزُّورِ وَ الْبُهْتَانِ فَوَلَّوْهُمُ الْأَعْمَالَ وَ جَعَلُوهُمْ حُکَّاماً عَلَى رِقَابِ النَّاسِ فَأَکَلُوا بِهِمُ الدُّنْیَا وَ إِنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوکِ وَ الدُّنْیَا إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ فَهَذَا أَحَدُ الْأَرْبَعَهِ وَ رَجُلٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ شَیْئاً لَمْ یَحْفَظْهُ عَلَى وَجْهِهِ فَوَهِمَ فِیهِ وَ لَمْ یَتَعَمَّدْ کَذِباً فَهُوَ فِی یَدَیْهِ وَ یَرْوِیهِ وَ یَعْمَلُ بِهِ وَ یَقُولُ أَنَا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَلَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ أَنَّهُ وَهِمَ فِیهِ لَمْ یَقْبَلُوهُ مِنْهُ وَ لَوْ عَلِمَ هُوَ أَنَّهُ کَذَلِکَ لَرَفَضَه‏ … ر.ک: سید رضی، نهج البلاغه(تحقیق صبحی صالح) ص۳۲۶ و ۳۲۵ یعنی: «در دست مردم، حق است و باطل، دروغ است و راست، ناسخ است و منسوخ، همچنین، عام است و خاص، محکم است و متشابه و عارى از اشتباه و آمیخته با آن. در زمان رسول خدا (صلى الله علیه و آله) آن قدر بر او دروغ بستند که برخاست و براى مردم خطبه‌اى ادا کرد. و در آن گفت هر که به عمد بر من دروغ بندد جایگاه خود را به آتش برده است. حدیث را چهار کس نقل مى‌کنند و پنجمى ندارند یا مردی منافق است که اظهار ایمان مى‌کند و خود را مسلمان مى‌نمایاند، ولى از ارتکاب هیچ گناهى و جرمى باک ندارد و بر رسول الله (صلى الله علیه و آله ) به عمد دروغ مى‌بندد. اگر مردم مى‌دانستند که منافق و دروغگوست، سخنش را نمى‌پذیرفتند و تصدیق نمى‌کردند ولى مى‌گویند صحابی رسول الله (صلى الله علیه و آله ) است، او را دیده و از او شنیده و ضبط کرده است. پس ‍ مردم گفتارش را مى‌پذیرند و خداوند در قرآن از منافقان خبر داده و بدان صفات که دارند براى تو وصفشان کرده است. اینان بعد از پیامبر (صلى الله علیه و آله ) ماندند و بر آستان پیشوایان ضلالت و داعیانى که به باطل و بهتان مردم را به آتش فرا مى‌خواندند، تقرب یافتند. حتى به حکومتشان هم گماشتند و بر گردن مردم سوارشان کردند و در پناه نام آنها به جهانخوارى، پرداختند. زیرا مردم غالبا با پادشاهان و دنیاداران هستند، مگر کسى که خداوندش از این خطر نگه داشته باشد. و این یکى از آن چهار است و دیگر، مردى است که از رسول خدا (صلى الله علیه و آله) خبرى شنیده، اما درستش را به خاطر نسپرده و از روی عمد دروغ نمی‌گوید. او چیزى را که آموخته، اینک، روایت مى‌کند و خود نیز به کار مى بندد و همه جا مى‌گوید که این سخن را از رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) شنیده‌ام. اگر مسلمانان مى‌دانستند که او اشتباه دریافته از او نمى‌پذیرفتند و خود نیز اگر مى‌دانست ترکش مى‌گفت. ↑
. همان ↑
. طحاوی، ابو جعفر، ج ۱، ص ۳۶۹ ↑
شوکانی، محمد بن علی بن محمد (م۱۲۵۰ق)، الفوائد المجموعه فی الأحادیث الموضوعه، تحقیق عبد الرحمن بن یحی المعلمی الیمانی، بیروت، دارالکتب العمیه، [بی‌تا]، ص ۴ ↑
. عثمان فلاته، الوضع فی الحدیث، ج ۱، ص ۱۰۹ ↑
. عسقلانی، ابن حجر(م ۸۵۲ ق)، نزهه النظر فی توضیح نخبه الفکر فی مصطلح أهل الأثر، تحقیق عبد الله بن ضیف الله الرحیلی، ریاض، مطبعه سفیر، ۱۴۲۲ ق، ص ۱۰۷ ↑
. تعبیر البیت هنوز هم در بسیاری از قبایل عراق جایگاه ویژه‌ای دارد و از آن به اصل و اساس قبیله تعبیر می‌شود، ریاست قبیله نیز از آن نشئت می گیرد. هر ازدواجی در قبیله که اساساً با نزدیکان صورت می گیرد، کوچکترین بیت جدید را تشکیل می‌دهد اما اسم و رسم بیت اصلی را حفظ نموده و تحت پشتیبانی آنها می ماند، بیت الریاسه در میان قبائل مفهومی شناخته شده است، چنانکه هر قبیله نیز با اضافه «آل» به موسس آن شناخته می‌شود مثلاً در مورد آل نائب گفته می‌شود:«النائب مؤسس هذا البیت» ر.ک: محمد العزاوی، عباس(م ۱۳۹۱ق)، عشائر العراق، [بی‌جا]، [بی‌جا]، [بی‌تا]، صص۱۷، ۲۱۴، ۲۵۴ ↑
. زبیری، مصعب بن عبدالله(م ۲۳۶ق)، نسب قریش، تحقیق لیفی بروفنسال(أستاذ اللغه والحضاره بالسوربون، ومدیر معهد الدروس الإسلامیه بجامعه باریس، چاپ سوم، قاهره، دارالمعارف، [بی‌تا]، ج۱، ص۲۵۷ ↑
. وی ریاست قبیله همدان یکی از قبایل سرشناس یمن را به عهده داشت و به شجاعت وجنگاوی مشهور بود. ر.ک: همدانی، ابن الحائک(م ۳۳۴ق)، الإکلیل، [بی‌جا]، [بی‌جا]، ،[بی‌تا]، ج۱، ص۳ ↑
. همدانی، الإکلیل، ج۱، ص ۳۳ ↑
. همان، ص ۳۳ و ۳۴ در همین منبع البیت به عنوان خصلتی تاثیر گذار در کنار ملک قرار گرفته است ر.ک: همان، ص ۵۱ ↑
. ابن حزم، أبو محمد علی بن أحمد بن سعید(م ۴۵۶ق)، جمهره أنساب العرب، تحقیق لجنه من العلماء، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص ۱۲ و نیز ر.ک: اشعری، أبوالحجاج (م ۶۰۰ق)، التعریف بالأنساب والتنویه بذوی الأحساب، [بی‌جا]، [بی‌‌نا]، [بی‌تا]، ج۱، ص ۵۶؛ ابن منظور نیز مراد از بیت را شرف دانسته است. ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ص ۱۶ ↑
. ابن حزم، جمهره أنساب العرب، ص ۱۴ ↑
. همان ↑
. البیت، مختصراهل البیت است. ↑
. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد(م ۸۰۸ق)، تاریخ، تحقیق خلیل شحاده، چاپ دوم، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص ۱۶۴ ↑
. همان، ص ۱۶۷ ↑
. ابن حزم، جمهره أنساب العرب، ص۲ ↑
.همان ↑
<div id="customizeButtonContainer"></p>
<div id="customizeIcon"></div>
<p></p>
<div id="customizeText">Customize Chrome</div>
<p></div>
 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...