مطالب در رابطه با : بررسی روایات مجعول و اسرائیلیات در آثار عطّار نیشابوری- فایل ۱۵ |
با نگاهی به آثار ادبی به ویژه عرفانی متوجه میشویم که بیشترین موتیفها را مثل و حکمتها، تلمیحات ظریف به آیات و احادیث تشکیل میدهد و درون مایهی بیشترآنها بحثهای دینی و اخلاقی است و همه از ذهن وقّاد و سرشار و تأمّلاتشان در آیات و احادیث و اخبار اسلامی، حکایت دارد.
فروزانفر در مقدّمهی احادیث مثنوی، عقیده دارد که حُسن سلیقهی سنایی در تلفیق حدیث و شعر، راه را بـرای شعرای واپسین هموار ساخت و خاقانی و نظامی و جمالالدّین اصفهـانی به تقلید وی بر این اسلوب سخن گفتند و کم و بیش الفاظ و معانی اخبار را در شعر خود آوردند.(ص سیزدهم)
گاهی شاعران در تطبیق ادبیات ایرانی و اسلامی به افراط میروند و «برای آنکه از عیب ابتذال مصون بمانند و هرکس را با آنها دعوی همسری نرسد سعی کردند مضامین عادی و معانی مشترک را نیز با تعبیراتی تازه و بیسابقه به بیان آرند.»[۱۶۵] و همین تخیلات قوی و باریکاندیشیهای بسیار، به آنها اجازه نمیدهد در تصویرسازیهایش، موضوعات قرآنی و اسرائیلیات را به هم نیامیزند و سره و ناسره را از هم جدا کنند و در هرحال گسترهی تلمیحات شاعران از رودکی تا حال، به حدی است که برای توجیه افکار و شاید موقعیت سخن گفتن (مدح، توصیف، نکوهش و…) از هر نکتهای سود میجویند. امّا در بعد منفی این موضوع، در ریشه دواندن اسرائیلیات در ادبیات فارسی بیتأثیر نبودهاند.
از پرکاربردترین شیوهی بهرهگیری همهی شاعران و نویسندگان ادب فارسی «تلمیح» است: «تلمیح» آن است که نویسنده یا شاعر برای اثبات یا تأکید مدعای خویش، بسیار ظریف به آیه، مثل، حدیث یا روایتی اشاره میکند به گونهای که اگر بر نوع موضوع تلمیحی آگاه نباشیم ظرافت و فهم مطلب مشکل است.
ورود تلمیحات فراوان به ویژه تلمیحات دینی متأثر از قرآن و حدیث، در ادب فارسی، به فراوانی مشاهده میشود تا جایی که شاعری مانند «انوری، شعر تمام تلمیح و به اصطلاح ملمّح در مورد سلیمان دارد، یعنی شعری که تمام ابیات آن اشاره به قصّهی سلیمان است.»[۱۶۶] و جمع شدن همهی آنـواع تلمیحـات در شعر فارسی از امتیازات این زبان است.[۱۶۷]
سیروس شمیسا در ذکر انواع تلمیحات شعر فارسی از تلمیحات ایرانی و تلمیحات اسلامی نام برده و متذکر شده که یک قسمت از تلمیحات اسلامی، اسرائیلیات است که آن در شعر فارسی هست مانند ذکر برصیصا و بلعم باعورا؛ و بعد تلمیحات مسیحی را هم جزو تلمیحات اسلامی ذکر میکند که از طریق کتب تفسیر وارد شعر فارسی شده است.[۱۶۸]
بر افزودههای این آثار نه تنها در قصص قرآنی بلکه در حکایات تمثیلات دیگر هم جای تأمّل است و از این زاویه میتوان پی برد که چه اندازه در افزودههای قصص در آثارشان هست، مثلاً: داستان پیر چنگی عرفانیترین داستان مثنوی است. اگر بپذیریم «هنر شیفتگی جان هنرمند است و همین شیفتگی است که هنر را پدید میآورد… و شیفتگی هیچ گاه از هنرمند جدا نمیگردد و هنرمند هیچ گاه از شیفتگی، حتی مردمان عادی اگر لحظهای به آن شیفتگی برسند و چیزی را احساس کنند در آن لحظه هنرمندند.»[۱۶۹]
پیر چنگی در مثنوی، رامشگری چنگنواز و خوشآواز است که در پیری به فقر و فاقه دچار میشود و از فرط بیچیزی به گورستان میرود آن قدر چنگ مینوازد تا در گوری میافتد و خوابش میبرد. حق تعالی به عمر در خواب الهام میکند که به یاری پیر چنگی رود و پیر بالاخره درمییابد که باید فقط برای خدا چنگ بنوازد.
در این داستان عمر و پیر چنگی قهرمان داستان هستند، اگر مدرس و دانشجویی از مأخذ داستان کم اطلاع باشد و به قصص و تمثیلات فروزانفر مراجعه نکرده باشد چه بسا شیفتگی هنر و هنرمندی مولوی، جان خوانندهاش را شیفته و محسور کرده و گمان میبرد که در تاریخ اسلام برای خلیفهی سوم اتفاق افتاده است. در حالی که در اسرارالتوحید حسن مؤدب به اشارهی شیخ ابوسعید به قبرستان میرود و راهنمای پیر است.[۱۷۰] و در مصیبتنامهی عطّار هم همان حسن مؤدب در مجلس ابوسعید است. و البته لازم به یادآوری است که «بدیهی است هدف مولانا از بهکار بردن حوادث داستانی تنها شناخت و طرح آن حادثه نیست بلکه آن را در حکم مقدّمهای میداند برای نشان دادن القای برتر و مفهومی فراتر. او قصّههای پیامبران، رمزها و اسطورهها و اشارات داستانی را شاعرانه متجلی میسازد تا به کمک آن اندیشههای عارفانهی خویش را به آسانی القاء کند.»[۱۷۱]
از طرف دیگر با توجه به هنری بودن و جذابیّت آثار عرفانی و تأثیرگذاری بر مشتاقان و شیفتگی خوانندگان، باز شناخت حقیقی قصص قرآنی اهمیت و ضرورت این را دو چندان میکند.
ـ اسرائیلیات در تفسیر و برداشتهای عرفانی و ادبی
هرگز نمیتوان از اهمیت زبانی و شگردهای آن در زبان عارفان و در زبان رمزی آنها چشم پوشی کرد و این پژوهش از اهمیت ادبی آنها هم نمیکاهد.
افراسیابپور در پژوهش مفصّل و ارزشمند در زیباییپرستی عرفانی و برشمردن نکات مثبت این وادی، به تأثیر فرهنگ ایرانی دین زرتشت بر ادبیات عرفانی میپردازد که: «ویژگیهای مثبت اسلامی ظهور و بروز یافته و مکتب جمال تمامی عناصر برجستهی اسلامی و ایرانی را دارا و غزلهای عاشقانه و عارفانهی ایرانی در عین حال مشحون از ادبیات قرآنی است و خواننده را به یاد سرودههای عارفانهی زرتشتی نیز میاندازد.»[۱۷۲]
امّا، داستانها و روایتها، قصص و اندیشه و آداب فرهنگها گه در دورهی خاصی رشد کرده و مورد پذیرش جامعهی ما بوده است به ویژه گذشتهی ایرانی تا معاصر به طور عام، در یک جهل بیسوادی غرق بودهاند و طبیعی است قصص و اسطورهها جایگیر خواهد بود. هر چند که در هر دورهای ممکن است یک موضوع یا موضوعاتی شبیه به هم به حسب نیاز جامعه رشد کرده باشد و در آینده بر اثر علاقه و اشتیاق مردم و نقل سینه به سینه به صورت اسطوره حتی مفاهیم برگرفته از روایات اسلامی رشد کرده باشد که نیاز به تحقیق بیشتر دارد. شفیعی کدکنی در این خصوص معتقد است: «شاید هنگام آن رسیده باشد که تحقیق جامع دربارهی تحوّل معیار ارزشهای اجتماعی در تاریخ ما، فراهم آید و بر اساس مطالعاتی دقیق، روشن شود در این چهارده قرن دوره اسلامی، دست کم دوازده قرن ان که اسناد شعری مکتوب از آن باقی است، در اعماق جامعه چه چیزهایی به عنوان ارزش مورد احترام بوده است.»[۱۷۳]
اگر به نوع تفسیرها توجه کنیم انواع تفسیر قرآنی داریم: درایی، روایی، قرآن به قرآن و… که روایتهای مجعول و اسرائیلیات در تفسیرهای روایتی بیشتر دیده میشود.
بخش عظیمی از ادبیات مکتوب (چه نظم و چه نثر) ما به صورت روایی و اخبار و رویدادها با تمثیل و حکایتهاست. از طرف دیگر تعدادی از تأثیرگذارترین متون ادبی کلاسیک به ویژه متون عرفانی نثر فارسی مانند کیمیای سعادت غزّالی و در نظم آثار سنایی، عطّار و مولوی در همین قالب روایتی و تمثیل و حکایتها به نگارش در آمدهاند و مهمترین اهداف آنها علاوه بر ادبی بودن، پیام رسانی دینی و به تعبیری تفسیری دیگر از قرآن و فرهنگ اسلامی بوده است. در فرهنگ اسلامی سند حقیقی و باورمند، قرآن و حدیث است و تاریخ هر اندازه موثق هم باشد نمیتواند معیار حقیقی باورمندی و اعتقادی باشد و میبینیم که تحوّلات جعل و اختلافها و افسانهها و اسطورهها در متون روایتی و تاریخی رخ میدهد.
در یک نگاه کلی به انواع تفسیرها در روش آنها، در اسلام از تفسیر به رأی نهی شده، زیرا بیشتر خطاهای اندیشهی مفسران در این روش بوده است. امّا بیشترین روایتهای مجعول در تفسیرهای روایتی است. با این بیان، تفسیرها و برداشتهای عرفانی نیز، تفسیر به رأی محسوب میشود و در واقع تفاسیر روایی هستند که رنگ و لعاب ادبی و ذوقی و زیبایی گرفتهاند. بنابراین در تعبیرات عارفان اسلامی که اغلب از مفاهیم قرآن و حدیث سرشار بودهاند مانند سنایی، میبدی، عطّار و مولوی، همیشه احتمال لغزش بوده است. هرچند که ممکن است شاعران عارف چون مولوی و عطّار، داستان و روایت مجعول و اسرائیلیات را برای کاربردهای عرفانی و غیر از ظاهر آنها، به کار برده باشند و گاهی ممکن است هر یک از آنها، فهم خود را از متن عربی به خوانندگانش انتقال دهد؛ در این پژوهش مصداقهای موارد مذکور دیده میشود.
سیوطی در خصوص تفسیر صوفیان معتقد است: «سخنان صوفیان دربارهی قرآن، تفسیر نیست»[۱۷۴] و برای اثبات این عبارت خویش، به اقوال ابنالصلاح، نسفی، تفتازانی و سراجالدّین بلقینی، استناد میکند که تفسیرهای تأویلی صوفیان صحیح نیست و با شریعت محمّدی مطابقت ندارد.
شفیعیکدکنی آراء متعدد در این خصوص ارائه کرده است: او نه تنها افسانهسازی ـ به اصطلاح دروغپردازی ـ را در روایات اسلامی وارد میداند بلکه با اشاره به افسانهسازیها در حاشیهی بحث درباره زندگی و رفتار ابوسعید ابوالخیر، این گونه خیالپردازیها را نه تنها در مسایل اعتقادی بلکه در کل ادبیات اسلامی و فارسی تسرّی میدهد که در طول قرنهاست جریان دارد و پرسشی طرح میکند و میگوید که: «کدام یک از بزرگان مشرق اسلامی را میتوان یافت که پیرامونش را مجموعهای از افسانه نگرفته باشد. قرنها و قرنهاست که قوت غالب مسلمانان، افسانه و تخیّل است و معمار زندگی ایشان عقلانیتی بر مبنای حجّیت ظن.»[۱۷۵]
در قرن چهارم کتابی نوشته شده است به نام «کتاب البدء و التاریخ » تالیف مطهّر بن طاهر مقدّسی و به نام «آفرینش و تاریخ» به فارسی نرم و روان ترجمه شده است.
نکتهی قابل توجّه ـ مدّ نظر در اینجا ـ آن است که وسیعترین و کهنترین اطلاعات را در باب لوح و قلم،… عرش، کرسی، لوح محفوظ و… را میتوان در آن کتاب یافت که در اثر تأمّلات و تأویلات صوفیان به صورت احادیث، در ادبیات فارسی مستند شدهاند.
ابنالجوزی در مقابل این اعمال و انحرافی که در نتیجه آن به وجود آمده معتقد است: « تصوّف طریقهای است که آغاز آن زهد مطلق بود تا آن که به منتسبان تصوّف در اواخر رخصت سماع و رقص نیز داده شد، این است که آخرت طلبان از جهت پارسانمایی صوفیان و دنیاطلبان به خاطر آسایش و تفریحی که در تصوّف هست بدان متمایل شدند.»[۱۷۶]
حسن بصری دربارهی قصّاص و نقالانی که به نقل و روایت داستانهای مذهبی و اخبار و حدیث گفتن مشغول بودهاند، گفته است: «نعمت البدعه، کم من اخ یستفاد و دعوه مستجابه، نیک بدعتی است، اجتماعی است که در آن دعاها مستجاب میشود و برادران دینی یافت میشوند که از ایشان بتوان استفاده کرد.»[۱۷۷]
شفیعیکدکنی تحلیلی عالمانه در مورد ایمان فرعونی و ستایش ابلیس در متون صوفیهی فارسی دارد که در آثار محیالدّین ابن عربی، جلالالدّین دوانی، عینالقضات، سنایی، جامی و… آمده است.[۱۷۸]
ـ کیفیت راهیابی اسرائیلیات در ادبیات فارسی
ورود اسرائیلیات به ادبیات فارسی از چند رهگذر صورت گرفته است، نخست قرآن و فرهنگ اسلامی و بعد از آن تلمود و ترجمههای تورات عوامل اصلی را تشکیل میدهند و در اینجا به خود جرأت میدهم و از عامل دیگری که تا کنون کمتر بدان اشاره شده است نیز نام میبرم، آن عامل نفوسی قابل توجه از یهودیانی است که در ادوار مختلف در ایران میزیستهاند و هنوز نیز میزیند. این کسان اگر به طور مستقیم در ادبیات فارسی تأثیر نکرده باشند لااقل وسیلهای در گسترش اعتناء با اسرائیلیات و منابع راهنمایی و تشویق بودهاند.»[۱۷۹]
ـ سرچشمههای روایات مجعول و اسرائیلیات در ادبیات فارسی
روایات مجعول و اسرائیلیات در ادبیات فارسی به مانند روایات دیگر آبشخورهایی دارند که توانستهاند از آن راهها به آسانی به فرهنگ اسلامی و ادبیات فارسی نفوذ کنند که فهرستوار به آنها اشاره میشود.
۱ـ تفاسیر قرآن عربی و فارسی
برای نمونه یکی از مراجع اصلی اسرائیلیات درادب فارسی ترجمهی تفسیر طبری است و علّت اصلی آن تقدّم فضل و فضل تقدّم مؤلّف و تفسیر و تاریخش در این زمینه است. طبری در آغاز کتاب تاریخ طبری پس از تحمیدیه گفته است: «خوانندهی این کتاب بداند که استناد ما بدانچه در این کتاب میآوریم بر روایات و اسنادی است که از دیگران، یکی پس از دیگری، به ما رسیده و من نیز خود از آن روایت میکنم و یا سند روایت را به ایشان میرسانم نه آن که در آوردن مطالب تاریخ استنباط فکری و استخراج عقلی شده باشد…»[۱۸۰] و طبری خود متوجه مطالب غریب و دور از ذهن کتاب شده است و در مقام اعتذار میگوید: «اگر ناظران و شنوندگان اخبار این کتاب به برخی از داستانها و قصّهها برخورند که عقل وجود آنها را انکار کند و سامعه از شنیدن آن تنفّر حاصل نماید، نباید به من خردهگیری و عیبجویی کنند چه آن که این گونه اخبار را دیگران و پیشینیان برای ما نقل کردهاند و ما نیز چنان که شنیدهایم در کتاب خود آوردهایم.»[۱۸۱]
امّا در مورد تفسیر طبری شهابی مینویسد: «طبری در کتاب تفسیر به اقوال و آراء و اخبار کسانی که در نزد او امین و ثقه بودهاند از قبیل: محمّد بن سائب کلبی، مقاتل بن سلیمان و محمّد بن عمر واقدی اعتماد نکرده و فقط به اخبار و احادیث صحاح و مورد وثوق اکتفا کرده ولی از تواریخ و سیر اخبار عرب از قول مورخان مذکور و نظایر آنان استفاده کرده است… و از کتب تفسیر قبل از خود چون ابن عباس، حسن بصری، ابن جریح و… استفاده کرده و استناد میجوید.»[۱۸۲]
۲ـ ترجمههای تورات و تلمود
آنچه در تفاسیر قرآن پیرامون داستانهای بنیاسرائیل آمده است باید بر مبنای تورات و تفسیرهای آن و روایات و اخبار و احادیث منقول از حضرت رسول اکرم(ص) و صحابه باشد. بنابراین تورات و تلمود منابعی استبرای تحقیق پیرامون آن مقدار از اسرائیلیات که جلوههای آن را در ادب فارسی و فرهنگ اسلامی میبینیم ولی نشانی از آنها در قرآن نمییابیم.[۱۸۳]
۳ـ اشاعهی فرهنگی فرهنگ یهودی به خاطر نفوذ مادی و گاه نفوذ علمی
فروزانفر در «سخن و سخنوران» اشاره میکند که «کثرت یهودیان بلخ در اطلاعات وسیع ناصرخسرو از عقاید یهود مؤثر بوده است. بلخ دارای هفت دروازه بود که یکی از دروازههای آن را «باب الیهود» میگفتند. در تأیید سخن خود پیرامون تأثیر نفوس یهودی در ادب فارسی متذکر میشویم که قدیمترین منظومهی فارسی پیرامون اسطورهی سامی «یوسف و زلیخا» برای نخستین بار به وسیلهی «ابوالمؤیّد بلخی» به رشته نظم درآمده است و بعید است که تصور کنیم وجود یهودیان بلخ در پرورده شدن این داستان به زبان ابوالمؤید بلخی بیتأثیر بوده است، چه شاید این داستان و داستانهای دیگر بنیاسرائیل در نقاط بسیاری که مانند بلخ از همشهریان خود متأثر بودهاند با شاخ و برگ فراوان بین مردم رواج داشته است.
یهودیان ایران میتوانستهاند برای محقّقان تاریخ و سیر نیز راهنماهای نیک و مراجع قابلی باشند کما اینکه ابوریحان بیرونی نیز خود را از کسب اطلاع بوسیلهی چنین کسانی بینیاز نمیدانسته است و «یعقوب بن موسی تفرشی» یهودیای در گرگان پیرامون اخبار حضرت موسی به وی سخنانی گفته است که او نیز بدانها اشاره میکند. در اینجا ذکر این نکته بیربط نخواهد بود که یادآوری کنیم که «ابن الندیم» نیز در تألیف بسیار پر ارزش خود «الفهرست» اطلاعاتی پیرامون تورات و دیگر کتب مذهبی یهود از یک دانشمند یهودی کسب کرده است.»[۱۸۴]
۴- ترجمههای انجیل و متون تفسیری انجیل به فارسی
۵- اسطورهها و گاه افسانههای ایران باستان در دورههای مختلف
یکی از راههای نفوذ اسرائیلیات به متون ادبی، متون حماسی و اساطیری ایرانی است که با اسرائیلیات در روایات مجعول سامی و یهود به هم آمیخته است[۱۸۵].
اسطوره به مجموعهی داستانهای گفته میشود که ریشه در اعتقادات قدیمی یک ملت دارند و برای آن ملّت صورتی مقدّس پیدا کرده است. اسطورهها در اصل اتفاق افتادهاند، امّا بر اثر علاقه و اشتیاقی که نسلهای بعدی به آن داشته بیش از حد اسطورهها را شاخ و برگ بخشیدهاند، به گونهای که گاهی حقیقت در میان اغراقها و غلوّها گم شده است. اسطورههای ایرانی بر داستانهای قرآنی تأثیر داشتهاند. با نگاهی به اسطورهی سیاوش متوجه میشویم در شاهنامه که فردوسی در تطبیق مسایل باستانی و اسلامی سعی دارد این اسطوره را بر داستانهای یوسف و ابراهیم و موسی(ع) برتری دهد.
بیآزار شیرازی در این خصوص، مینویسد: «از آنجا که در زمان گذشته باستانشناسی کمتر مورد توجه بوده، متأسفانه بسیاری از مفسرین به افسانهها و اساطیر کتب پیشین و اسرائیلیات روی آوردند و مورّخینی مانند طبری، مسعودی، یعقوبی و واقدی کتابهایی در تاریخ امم و ملوک نوشتند.»[۱۸۶]
۶ـ مباحث کلامی در قرون اولیهی هجری
هر کدام از فرقهها و متکلّمین برای اثبات ادعای خویش از هرگونه مطلبی گاه احادیث ضعیف و اسرائیلیات سود میجستند.
۷ـ تأثیر مضامین خرافی و اسطورههای شعر جاهلی در ادبیات فارسی
حناالفاخوری در کتاب «تاریخ ادبیات زبان عربی» پس از اینکه نقش قصّه و داستان را در شعر «نابغه» بررسی میکند، مینویسد: «شعر جاهلی از اساطیر و خرافاتی که مردم نقل میکردند و شاعران به شعر میآوردند و همچنین از داستانهایی که از تورات گرفته شده، خالی نیست…، امّا نابغه قصّه را یکی از عناصر شعر خود قرار داده و در مدح و اعتذار و نصیحت و ارشاد از آن استفاده میکند…»[۱۸۷] از طرف دیگر، با توجّه به تسلّط و آشنایی شاعران فارسی با اشعار عربی دورهی جاهلی و تأثیری که از آنها پذیرفتهاند، نقش مضامین و مفاهیم اشعار جاهلی در ادب فارسی میتواند در پژوهشی جداگانه بررسی شود.
فصل چهارم
روایات مجعول و اسرائیلیات در آثار عطّار نیشابوری
ـ مقدّمهای بر اسلام و قصص قرآنی
«اسلام از ریشهی سلم به معنی انقیاد و فرمانبرداری و در اصطلاح شریعت اسلام آوردن به وسیلهی زبان است و ایمان با قلب، یعنی تسلیم امر خدا بودن و عبادت خالصانه داشتن.»[۱۸۸]
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 11:13:00 ب.ظ ]
|