گفتار دوم- رضا

الف- تعریف رضا

رضا در لغت به معنی موافقت و اختیار است. و همچنان آن را به معنی سرور قلب در مقابل سخط و کراهت، طیب نفس و اختیار به کار می‌برند.

و در اصطلاح رضا را چنین تعریف نموده اند: اشتیاقی که در نتیجه تصدیق مفید بودن عقد در ذهن پیدا می شود و نفس را به سوی انشای مفاد آن می کشاند «رضا» نامیده می شود.[۲۵]

و همچنان رضا در اصطلاح در معانی ذیل به کار رفته است: ۱- میل قلب است بطرف یک عمل حقوقی که سابقاً انجام شده یا الآن انجام می شود یا بعداً واقع خواهد شد.

رضا هم به زمان گذشته هم به زمان حال و هم به زمان آینده تعلق می‌گیرد برخلاف قصد انشاء که فقط به زمان حاضر تعلق می‌گیرد به همین جهت ماهیت قصد انشاء با ماهیت رضا فرض حقیقی دارد. اما انتقادی در این مورد شده است که گفته می شود، قصد انشاء عبارت از «اعلام رضا به منظور ترتیب اثر دادن به آن از تاریخ اعلام» و این در حقیقت یک قسم از رضا است که فقط تعلق به زمان حاضر پیدا می‌کند و از حیث ذات با رضا فرق ندارد و فقط از حیث عوارض و خصوصیات ، قسمی از رضا را تشکیل می‌دهد.

ابداع قصد انشاء که ذاتاً مغایر رضا باشد چیزی است که تقریباً از دو قرن پیش در فقه اسلامی آغاز شده است و دلیلی بر آن نیست.[۲۶]

دو واژه دیگر از مشتقات ماده «رضی» ، رضاء و تراضی است. تفاوت سه واژه رضا، رضاء و تراضی این است که رضا بمعنی طیب نفس یا دیگر معانی ذکر شده، صفت نفسی است که در آن مشارکت وجود ندارد بلکه یک نفر و یا بیش از یک نفر آن را به وجود می آورند. رضاء اسم برای رضا است اگرچه بعضی گفته اند رضاء از باب مفاعله و مشارکت در آن وجود دارد، اما واژه تراضی حقیقت در مشارکت است و تنها در صورتی وجود پیدا می‌کند که دو رضا یا بیشتر محقق شود.

و همچنان رضا در مفهوم اصطلاحی میل و اشتیاق معامله کننده به انجام عمل حقوقی است: یعنی هنگامی که منافع و مضار مورد معامله سنجیده شده و منافع بر مضار برتری داده شده باشد در نفس انسان اشتیاق و تمایل و طیب نفس نسبت به مالکیت آن کالا پیدا می شود، ‌به این اشتیاق که همان مرحله سوم از فعالیت روانی است رضا گفته می شود.

شوق و میلی که در مرحله سوم از مراحل فعالیت روانی به وجود می‌آید ممکن است از میل نفسانی و خودجوش و از روی طیب نفس یا شوق و تمایل عقلانی باشد. بناءً می توان چنین گفت که اعمال حقوقی مانند عقد زمانی در عالم حقوق به وجود می‌آید که این چهار مرحله فعالیت روانی را طی کند، بدون گذراندن این مراحل، قصد انشائی که عنصر اصلی و سازنده عمل حقوقی است به وجود نمی آید و با فقدان یکی از مراحل مذبور قصد انشاء غیرممکن و محال می شود، اما این نکته مشکلی را در فقه ایجاد می‌کند و آن وضعیت حقوقی معامله اکراهی است.

در معامله اکراهی رضا، میل و طیب نفس وجود ندارد و با وجود این فقیهان عقد اکراهی را محقق می دانند اگرچه آن را غیرنافذ تلقی می‌کنند. به تعبیر دیگر فقیهان براین عقدیه اند که در معامله اکراهی قصد انشاء یعنی مرحله چهارم از مراحل فعالیت روانی محقق می شود بدون اینکه رضا و شوق که مرحله سوم از مراحل چهارگانه است وجود داشته باشد و این امر ‌بر اساس مطلب بالا محال و غیرممکن است. و ‌بنابرین‏ نباید قصد انشاء را با وجود اکراه محقق دانست و به ایجاد و انشاء عقد معتقد گردید. زیرا، با فقدان مرحله سوم یعنی رضایت نوبت بمرحله چهارم نمی رسد.

در پاسخ این اشکال گفته شده است که : رضایت و شوق بر دو نوع است: رضایت و میل طبیعی و خودجوش و رضایت عقلی: زیرا اراده محرک بعمل زمانی به فعل تعلق می‌گیرد که متناسب و ملائم با یکی از قواعد درونی انسان باشد. و این هماهنگی و تناسب موجب می شود که نفس تمایل و اشتیاق به انجام عمل پیدا کند. زمانی که، این شوق شدت و تأکید پیدا کرد علت تامه برای اقدام انسان به انجام عمل می شود. زمانی تناسب با قوای طبیعی مانند بینائی و شنوائی ایجاد می شود و گاهی هماهنگی با قوه عاقله و در بعضی موارد هماهنگی و تناسب با هر دو قوه برقرار شده و عمل ارادی ایجاد می شود. ‌بنابرین‏ در تمام حالات عمل ارادی انسان زمانی محقق می شود که مراحل مختلف فعالیت روانی از جمله شوق و رضا نیز که مرحله سوم از مراحل چهارگانه است به وجود آید اگرچه شوق و میل مذبور ممکن عقلی یا طبعی باشد.

عمل حقوقی ناشی از اکراه نیز تمام مراحل مذبور را طی کرده با قصد انشای مکره به وجود می‌آید و مرحله رضا نیز که مرحله سوم است محقق می شود. البته رضا و شوق در معاملات اکراهی، رضا و شوق عقلانی است و رضای خودجوش و طبعی در آن وجود ندارد. شخص مکره از آنجای که ضرر ناشی از انجام معامله را کمتر و آسانتر از ضرر ناشی از اکراه می بیند، از میان آن دو، به حکم عقل یکی را بر می گزیند و میل و شوق عقلی او را به قصد انشای آن عمل حقوقی سوق می‌دهد.

این نکته را نباید فراموش کرد که رضایتی که برای نفوذ معاملات حقوقی ضروری است همان رضایت طبعی و خودجوش است و رضایت عقلی برای چنین معاملاتی کافی نیست. در معامله اکراهی شوق و رضایت طبعی وجود ندارد معامله غیرنافذ بوده و برای نفوذ نیاز به الحاق رضایت طبعی معامله کننده است. ‌بنابرین‏ منظور از رضایت در معاملات رضای طبعی و طیب نفس است نه رضای عقلانی. اگرچه برخی رضا را اعم از شوق عقلی و طبعی می دانند.[۲۷]

همان طوری که قبلاً گفته شد انجام عمل حقوقی معلول رشته از فعالیت‌های دماغی و درونی است که هر شخص، با مراجعه به وجدان خویش ، می‌تواند آن را دریابد. آنچه از بین مراحل فعالیت فکری می توان گفت: مبنای هر قصد رضای است، که در اثر تصدیق عمل، از پیش در ذهن به وجود آمده است، و این دو برای ایجاد عقد لازم و ملزوم ‌یکدیگرند: یعنی، نه تنها رضای که منتهی به قصد انشاء نگردد اثری در عالم حقوق ندارد، قصدی هم که مبتنی بر رضای حقیقی نباشد، به طور کامل مؤثر نخواهد بود. چنان که ، هرگاه کسی به اجبار وادار به معامله شود، با آنکه قصد ایجاد و نتیجه عقد را دارد، چون این قصد بر رضای واقعی او تکیه ندارد، به تنهایی قادر به ایجاد آن نتیجه نیست. اما بسیاری از اندیشمندان عقیده دارند که اراده امری است بسیط و تجزیه ناپذیر، و تجزیه آن به دو عنصر قصد و رضا امکان ندارد.

بنظر اشاعره، رضا به معنی ترک اعتراض،[۲۸] و در نظر معتزله به معنی اراده است، از این رو یکی از دانشمندان اهل تسنن می‌گوید: اراده و رضا معنی واحدی دارند که در مقابل اختیار است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...