طرح های پژوهشی انجام شده درباره بررسی و مقایسه اسکندر نامه نظامی گنجوی و آیین اسکندری ... |
به اجمـــــال اگر بشنوی کــار او همین اســت فهرست اخبار او
(عبدی بیگ شیرازی ، ۱۹۷۷م: ۳۷)
۵-۱۰. گزارش آیین اسکندری و اسکندر نامه ی نظامی
در اصلاحات پس از جلوس اسکندر
در آیین اسکندری شرحی بر کارهای اسکندر پس از بر تخت نشستن و همین طور علل و انگیزههای پادشاه جوان برای یورش به سایر ممالک نیامده است و شاعر گزارش خود را بسیار به اختصار نسبت به اسکندر نامه ی نظامی از نظر مطالب بیان کرده است . نظامی شرحی مبسوط در خصوص سامان دهی امور مملکت به وسیلهی او داده و اقدامات مردم پسند اورا به طور کامل بیان می کند :
ازو بسته نقشی به هر خانهای رسیده بـــه هر کشور افسانهای
گهی راز بـــا انجمن مینـهاد گـــه از راز انجم گره میگـشاد
به انبوه می با جوانان گــرفت بــه خـلوت پی کار دانان گرفـت
نه آن کرد با مردم از مــردمی کـه آید در اندیـشه ی آدمــــی
بــه آزردن کس نــیاورد رای برون از خــــطّ عـدل ننهاد پای
به بــازارگانان رها کـــرد باج نجست از مقیمان شهری خــراج
ز دیوان دهقان قلـــم برگرفت به بیمایگان هم درم درگـــرفت
(نظامی گنجوی، ۱۳۸۸: ۴۰)
اسکندر طبق این گزارش تمام تلاش خود را پس از برتخت نشستن صرف آبادی و رفاه حال مملکت خود کرده و با کارهای خوب خود به شدّت در میان مردم طرفدار وهوادارانی یافته که صمیمانه او را دوست داشته و به او عشق می ورزیدهاند :
عمارت همی کــــرد و زر میفشاند همه خــار میکند و گل مینشاند
به هــــــر ناحیت نام داغش کشید به مصر و حبش بوی باغش کشید
گشاده دو دستش چو روشن درخش یکی تیغ زن شد یکــی تاج بخش
(همان :۴۰)
نظامی سپس از علل و انگیزههایی نام می برد که باعث شدند اسکندر مقدونی به فکر جهانگشایی بیفتد و تجاوز خود را به ممالک جهان آن روزگار آغاز نماید. « نظامی این علل را زورمندی خود اسکندر و همین طور بنیه ی قوی لشکریان ، غنای اقتصادی مملکت ، هوش و ذکاوت قوی، بخت بلند و از همه مهمتر افکار و اندیشه های وزیر دانشمند او ارسطو بر می شمارد.»
(کیوانی ، ۱۳۸۴ : ۸۳)
نظامی می گوید :
چنان شد کـــــــه با زور بـازوی او نچـــــــــربید کس در تـــرازوی او
چــــــــو در زور پیچیدی اندام را گـــــره بـــرزدی گـــوش ضرغام را
کباده ز چـــــــرخ کــمان ساختی به هــــــر گشـتنی تیری انــداختی
به نخجیرگـه شیــر کـــردی شکار ز گــــور و گـــوزنش نرفتی شــمار
ربـــــود از دلیران تــــــــواناتری سر زیرکان شـد بـــــــــه دانــاتری
چــــــو خطّش قلم رانـد بر آفتاب یکی جــدول انگیخت از مــشک نـاب
فلک زآن خط جـــــدول انگیـخته ســــــــواد حــــبش را ورق ریـخته
حساب جهانگـــــیری آورد پیــش جهان را زبـون دید در دســت خویش
همش هوش دل بود و هم زوردست بـــدین هر دو بر تخت شــاید نشست
به هر کـــــار کو جست نــام آوری در آن کـــــار دادش فلــک یــاوری
(نظامی گنجوی ، ۴۵:۱۳۸۸)
۵-۱۱. گزارش حمله ی اسکندر به زنگبار
در مورد کیفیّت و چگونگی حمله ی اسکندر مقدونی به زنگبار برای حمایت از مردم مصر و اظهار تظلّمی که آنان به درگاه او کرده بودند ،آیین اسکندری عبدی بیگ شیرازی سکوت کرده و مطلبی صرف نظر از بیتی کوتاه نیاورده است :
نخستــــین زشمشیر زهـــرآبدار سیاهی فرو شست از زنگبار
(عبدی بیگ شیرازی ، ۱۹۷۷م: ۳۷)
نظامی شرح مفصّلی از علل و عوامل حمله ی اسکندر به زنگبار می دهد . « نظامی علّت این کار را اظهار تظلّم مردم مصر به درگاه او ذکر کرده و همین طور دست ظلم و تجاوزی که سیاهپوستان به جان ومال مردم گشوده بودند»
(صفوی ، ۱۳۶۴ : ۹۸)
خبـــــــر برد صاحب خبر نزد شـاه کـــه مشتی ستمدیده ی دادخواه
تـظلّم زنانند بــــــــر شـــــاه روم که بر مصریان تنگ شد مرز و بوم
رسیدند چنــــــــدان سیاهان زنـگ کــــه شد در بیابان گذرگاه تنگ
ســـــــواد جهان را چنان در نبـشت که سودا درآمد در آن کوه و دشت
بیابانیانی چـــــــو قـــــطران سـیاه از آن بیش کانـــــدر بیابان گیاه
چو کــــوسه همه پیر کودک سرشت به خوبی روند ار چه هستند زشت
نه رویی کـــــــه پیدا کند شـرمشان نـــه بر هیچ کس مهر و آزرمشان
همه آدمی خـــوار و مـــردم گـــزای نـــــدارد در این داوری مصر پای
گــــــر آید بـــه یاری گری شـهریار وگـــــر نی به تاراج رفت آن دیار
(نظامی گنجوی، ۱۳۸۸: ۴۷)
ایرج افشار در این باره می گوید :
«ارسطو او را بر جنگ تحریض نمود. اسکندر سپاه روم و یونان و انطاکیه و قسطنطنیّه را جمع کرد و عازم جنگ شد و چون لشکر به دو فرسنگی لشکر زنگ آورد،طوطیانوش راکه سردار و سرآمد روزگار خود بود به رسالت و تهدید پیش شاه زنگبار فرستاد. فرمانده ی زنگیان از این تهدید خشمگین شده او را به قتل آورد و خون او بیاشامید. این خبر چون به اسکندر و لشکر روم رسید متوهّم شدند.ارسطو به اسکندر گفت که صلاح در آن است که پهلوانان جمعی زنگیان را اسیر کرده بیاورند و تو از سر تهوّر و غضب بفرمایی که بعضی را در حضور، سر از تن جدا کنند و به مطبخی دهی که این جهت شیلان پخته بیاورد و مطبخی سر گوسفند سیاه چند عدد پخته ودر شیلان بیاورد و تو آن سر گوسفندان به رغبت از هم پاره کنی و چند لقمه تناول کنی. چون زنگیان اسیر این معنی مشاهده کنند ایشان را فراری داده تا این خبر به شاه زنگ و لشکر او رسد ایشان از ما بهراسند که آهن به آهن نرم شود. اسکندر این تدبیر را به کار بست و همچنان کرد و آن زنگیان خبر به لشکر شاه زنگ رسانیدند.»
(افشار ، ۱۳۴۳ : ۸۶)
کـه ایـن دیـو کـردار مـردم خیال نـهـنـگیست کــآورده بـر مـا زوال
چـنـان مـی خـورد زنـگی خام را کـه زنـگـی خـورد مـغــز بـادام را
(نظامی گنجوی، ۱۳۸۸ :۶۹)
« لشکر زنگ از این خبر ترسیدند و و چون چند روز جنگ به درازا کشید عاقبت اسکندر پیروز شد و شاه زنگ را به قتل آورد و لشکر او را گریزان کرد. اکثر زنگیان را که از قتل بازمانده بودند اسیر کرد. به فرمان او حبشیان را داغ زدند سپس ایشان را ببخشید . از غنیمت فتح زنگ بر لب دریای مغرب شهری بنا کرد و آن را اسکندریّه نام نهاد و به فتح و فیروزی به دارالملک روم آمد و فتح نامه و هدیه به اطراف فرستاد.»
(افشار ، ۱۳۴۳ : ۸۶)
شرح این جنگ ودیگر نبردهای اسکندر صرف نظر از ابیات کوتاهی که در آیین اسکندری بر وجه اجمال آمده است ، تا درگیری میان اسکندر و وخاقان مسکوت مانده است . عبدی بیگ در این کتاب پس از ارائه ی گزارشی از به تخت نشستن اسکندر بالغ بر بیست بیت در توصیه به شاه برای نگهداری آیین جنگ و نگهداری جنگ آوران ودیگر مسائلی که باید در هنگام حمله ی دشمن رعایت کرد و هوشیاری های لازمی که در این خصوص باید به کاربست می گوید و بعد از آن داستانی در این خصوص از سلطان سنجر و مغرور شدنش می دهد که در دستان غزان اسیر گردید.
۵-۱۲. ساختن شهر اسکندریّه
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 10:46:00 ب.ظ ]
|