«شرب الخمر و اللعب بالقمار، و تعاطی مایضحک الناس من اللغو و المزاح و ذکر عیوب الناس و مجالسه اهل الریب.»
«[آن گناهان عبارتنداز]: شرابخواری و قمار بازی، و بالغو و شوخی مردم را خنداندن و عیب مردم را بازگو کردن (غیبت)، و همنشینی با کسانی که شک شدید ووسوسه کننده دارند.»
وجه استدلال به این روایت آن است که «مردم را خنداندن» عطف بر «شرب خمر» گردیده است، و چون شرب خمر از گناهانی است که پرده‌های عصمت را می‌درد، پس نمایشها و سرگرمیهای مضحک و بی‌فایده هم از جمله گناهانی هستند که هتک عصمت می‌کنند. در نتیجه می‌توان گفت، لغو حرام است.
۴- پیامبر اکرم(ص) در وصیتش به ابی ذر- رضی الله عنه- فرمود: «یا اباذر!… ان الرجل لیتکلم بالکلمه فی‌المجلس لیضحکهم بها فیهوی فی جهنم مابین السماء و الارض، الخبر.»[۸۱]
«ای اباذر!.. کسی که در مجلسی بذله گویی کند تا اهل آنرا بخنداند پس او ما بین زمین و آسمان در جهنم سقوط می‌کند.)
بعضی به این حدیث به عنوان دلیل بر کراهت لغو استدلال کرده‌اند و گفته‌اند اگر مراد از لغو مطلق حرکات بی‌فایده باشد، این فرمایش حضرت (ع) یعنی «سقوط در جهنم» ظهور در کراهت لغو دارد، نه در حرمت آن.
گفتار ششم: سماع
اصطلاح خاصی است و بر هر صدای زیبا و نیکویی که موجب تلذذ انسان از ناحیه حس شنوایی شود اطلاق می‌گردد.[۸۲]
سماع عبارت است از آواز خوش و آهنگ دل انگیز و روح نواز و آنچه امروز از آن به موسیقی تعبیر می‌کنیم. که به قصد صفای دل و حضور قلب و توجه به حق شنیده شود.[۸۳]
سماع از دید دیگر: یعنی استماع موسیقی و خواندن آواز و شعر و ترانه است. رسمی که اواخر قرن سوم هجری در محافل صوفیه سکری در همه جا برگزار می‌شده است. در این آئین صوفیان با خواندن غزل و استماع موسیقی به پایکوبی و دست افشانی می‌پرداختند.
اما از دیدگاه مولوی جلال الدین محمد بلخی وسیله‌ای است برای راه یابی به ژرفای وجود، او آن هنگامی که نمی‌توانسته است معانی بلند خویش را قالب الفاظ محدود بریزد به دلو معنوی و سماع و موسیقی پناه می‌برد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
مولوی سماع را برون از هر دو جهان می‌داند و کسانی را که به سماع می‌پردازند نیز بیرون از دو جهان می‌داند.
اوزبان سماع را تنها زبان مشترک بین اقوام گوناگون می‌داند
ترک و رومی و عرب گر عاشق است هم زبان اوست این بانگ صواب[۸۴]
از دیدگاه مولانا سماع نباید از متن روحانی خارج شود اینگونه سماع را سماع راست می‌گویند اگر سما با مقصودی دیگری باشد و برای ارضای صرف امیال جنسی و شهوانی مورد استفاده سوء قرار بگیرد. و نا اهلان و جاهلان بخواهند آنرا وسیله‌ای برای مطالعه غیر روحانی قرار دهند نکوهش می‌کند[۸۵]
گفتار هفتم: ترجیع
لغویین گفته‌اند: ترجیع، یعنی گردانیدن آواز، نغمه زدن در آواز،[۸۶] باز گرداندن آواز در حلق است[۸۷]
در موسیقی ایرانی اگر خواننده بدون تلفظ حرف و کلام، نغمه یا نغمه‌هایی را در حرکتی از حرکات الفباء تغنی کند، بدان تحریر یا غلت دادن صدا می‌گویند. پس مراد از ترجیع همان چیزی است که مردم ما به آن چهچه می‌گویند و گویا این فن از اختصاصات موسیقی ایرانی بوده که در میان اعراب نیز رواج پیدا کرده است.
ابن منظور می‌گوید: ترجیع یعنی غلطاندن صدا در گلو به هنگام قرائت قرآن یا اذان یا غناء یا سرود و یا غیر آن[۸۸]
گفتار هشتم: حداء
«حداء» بروزن «دعا» سرودی است که شتربان ها می‌خوانند تا شترها تندتر بروند.[۸۹]
برخی از علماء حداء را از حرمت غنا استثنا کرده‌اند و برای اثبات آن به روایاتی استدلال نموده‌اند، در این صورت حداء از موضوع غنا خارج بوده و حکم حرمت شامل آن نمی‌گردد، ولی اگر حداء را به گونه‌ای بخوانند که غنا باشد، دلیل معتبری بر استثنای آن در دست نیست، از این رو حکم حرمت شامل آن نیز می‌گردد.[۹۰]
گفتار نهم: قول زور
قرآن کریم می‌فرماید: واجتنبوا قول الزور
شیخ طوسی می‌گوید: (واجتنبوا قول الزور) یعنی الکذب.
«روی اصحابناانه یدخل فیه الغناء و سائر الاقوال الملهیه بغیرحق»
مراد از قول زور، دروغ است و اصحاب ما (امامیه) روایت کرده‌اند که غنا و سایر سخنان ناحق که انسان را مشغول می‌سازد، داخل در تحت مفهوم قول زور می‌باشد.[۹۱]
شیخ طبرسی می‌گوید:
قول زور، یعنی کذب و دروغ…… و اصحاب ما (امامیه) روایت کرده‌اند که غنا و هر سخن لهوی و بازدارنده از یاد خدا، از مصادیق «قول زور» می‌باشد[۹۲]
تفسیر نمونه، در توضیح مفهوم «قول زور» می‌گوید:
بعضی از مفسران، این را اشاره به کیفیت «لبیک» گفتن مشرکان در مراسم حج در جاهلیت دانسته‌اند زیرا آن‌ها«لبیک» را که آیینه تمام نمای توحید و یگانه پرستی است آن چنان تحریف کرده بودند که مشتمل برزننده ترین تعبیرات شرکت آلوده شده بود می‌گفتند:
«لبیک لاشریک لک، الاشریکا هولک! تمکه و ماملک: دعوتت را اجابت کردیم و به سویت آمدیم، ای خدای که شریکی نداری، جز شریکی که مخصوص توست، تو مالک او و هر چه او را در اختیار دارد هستی».
این جمله قطعاً سخنی باطل و بیهوده بوده و مصداق قول زور است که در اصل به معنای سخن دروغ و باطل و خارج از حداعتدال می‌باشد. با این حال توجه آیه به اعمال مشرکان در عصر جاهلیت در مراسم حج مانع از کلی بودن مفهوم آن، که پرهیز از هرگونه بست در هر شکل و صورت و پرهیز از هر گفتار باطل به هر نوع و کیفیت است نمی‌باشد.[۹۳]
لذا در بعضی از روایات «اوثان» تفسیر به «شطرنج» (نوعی از قمار) و «قول زور» تفسیر به خوانندگی حرام(غنا) و «شهادت به باطل» شده است که در واقع از قبیل بیان بعضی از افراد این کلی می‌باشد نه به معنای انحصار مفهوم آیه در خصوص این امور.
با توجه به مطالب مذکور می‌توان گفت «قول زور» به هر گفتار و کردار باطل شامل می‌شود و مصادیق فراوان دارد که غنا و موسیقی نیز از مصادیق آن شمرده می‌شود.
فصل دوم:
نظریه حرمت موسیقی و غنا و بررسی دلایل آن
مبحث اول: دلایل حرمت غناء و موسیقی
گفتار اول: شناخت غناء از راه عرف
گفتار دوم: فرق بین غناء و موسیقی
گفتار سوم: آیات شریفه قرآن
روایات معصومین(ع)
اجماع
گفتار چهارم: دلایل حرمت لهو و لعب
آیات شریفه قرآن
روایات معصومین(ع)
تلازم
گفتار پنجم: دلایل حرمت لغو از روایات معصومین(ع)
گفتار ششم: دلایل حرمت باطل از روایت معصومین(ع)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...