(همان: ۱۰۱۷)
قناعــتم صــفــت و بـــردبــاری آیــیــنــم هزار سنــگ پـــریشان به یک نگه بخورم
(همان: ۲۱۰)
سعدی به خویشتن داری و حفظ عزّت نفس بسیار اهمیّت می‌دهد. او بارها در اشعار خود به این مطلب اشاره می‌کند که انسان نباید برای زیاده طلبی شرافت و شأن انسانی خود را خرج کند. صبر بر نداری و گذشتن از برخی خواسته‌ها راهی است که سعدی برای حفظ شأن معرفی می‌کند وبر آن تأکید می‌کند. صبر و قناعت دو فضیلتی هستندکه به انسان کمک می‌کنند که انسان در برابر خواسته‌های نفس‌ازخود دفاع کند:
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
آنرا که میــسر نـــشود صــــبــر و قنــاعــت باید کـــــــــه ببند کمر خدمت وطاعت
(همان: ۵۲۳)
تــیــر از کــمــان چو رفت نیاید به شست باز پس واجب است در همـــه کـــاری تأملی
(همان: ۹۵۴)
تا نــبــاید گــشتــنم گرد در کس چون کلید بر در دل زآرزوقفل شکــیـــبایـــی زدم
(همان: ۱۰۱۷)
۵-۱-۱۸- صبر و نگهداری عهد و پیمان
سعدی در لابلای اشعار خود به ایستادگی بر سر عهد و پیمان بسیار اهمیّت می‌دهد. او یکی از راه‌های وصول به چنین فضیلتی را صبر می‌داند. سعدی معتقد است دوست حقیقی کسی است که بادیدن هرجفایی از دوست بر نامهربانیش صبر کند و فوری در صدد ترک یار برنیاید صبر بر جفا و نامهربانی‌های یار در طریق عشق و مهرورزی، شیوه‌ای مطلوب و محبوب است. سعدی ضمن تاَکید براین موضوع، آن را در مضامینی زیبا و دلکشی بیان کرده که مایه‌ی آرامش و آرایش دل و جان هر خواننده‌ای است:
مــــا بی تــو به دل بـر نزدیم آب صــــبوری چــــون سنـــگدلان دل بنهـــادیم به دوری
(همان: ۷۷۷)
ای آشـــــنای کـــــوی محبت صـــبور باش بیــداد نیکـــوان هــــمه بر آشنـــــــا رود
(همان: ۵۹۲)
عدیــــم را که تمــــنای بوســــتان بــــاشد ضرورتـــست تحــمــل ز بــوسـتــانــبـانش
(همان: ۶۴۳)
جنـــگ از طـــرف دوست دل آزار نــباشــــد یــــاری کـــه تحـــمل نـــکنـــد یار نباشد
(همان: ۵۰۳)
هر که از یـــار تحـــمل نـــکنــد یار مگویش وان که در عشـــق ملامت نکشد مرد مخوانش
(همان: ۶۶۳)
۵-۱-۱۹- صبر و از خود گذشتگی
از خود گذشتگی صفت ممتازی است که سعدی در اشعار خود به آن نگاهی ستایش گرانه دارد. او کسی را که برای رضای دوست از خواسته‌های خود می‌گذرد به بزرگی می‌ستاید سعدی یکی از راهای تربیت چنین انسان‌هایی را صبر می‌داند. صبوری برای رضای دوست و گذشتن از خویش مستلزم داشتن صبری جوانمردانه و بزرگ است که سعدی چنین به آن اشاره می‌کند:
یـــار آن بـــود کــه صبـــر کند بر جفای یار تـــرک رضـــای خویـــش کند در رضای یار
(همان: ۶۱۵)
طریق مـــا سـر عجز است و آستان رضـــــــا که از تو صــــبر نـــباشد که بـــا تو بستیزند
(همان: ۵۷۷)
طـرفه می‌دارند یـــاران صبر مــن برداغ و درد داغ ودردی کز تو باشد خوشتر است بر باغ وورد
(همان: ۵۳۷)
ســعدیــا چاره ثبــاتســت و مدارا و تحمل من کــه مــحتـاج تو باشم ببرم بار گرانت
(همان: ۴۹۰)
۵-۱-۲۰ - صبر و زیبایی
سعدی شاعری است که با تمام وجود خود زیبایی را می‌ستاید. او بر هر کس و هر چیز می‌تواند صبر کند الاّ بر زیبایی و جمال. کالای صبر در بازار حسن و جمال متاعی بی‌رونق و کاملاً کساد در بازار طبع سعدی است. سعدی در در برابر زیبارویان ودلبران با حسن وجمال کاملاً بی‌طاقت و بی صبر است. او بارها در اشعار خود به این مطلب اشاره می‌کند که او بر همه چیزی صبر دارد به جز روی زیبا:
در من این هست که صبرم زنکورویان نیست از گل ولاله گزیر است وزگلرویان نیست
(همان: ۵۰۳)
من طــاقــت شکـــیــب نــدارم ز روی خوب صــوفی بـــه عجز خویشتن اقرار می کند
(همان: ۵۸۱
در مــن این هسـت که صبرم زنکورویان نیست زرق نفروشم و زهــدی نـنمایم کان نیست
(همان: ۵۰۳)
آزمـــودیــــم زور بــــازوی صــــــــبـــــر وآبگیــنـست پــیـــــــش دیــــــوارت
(همان: ۵۲۶)
انـصــاف نــبـود آن رخ دلبند نهان کـــــــرد زیــرا که نــه رویـست کزو صبر توان کرد
مشــتــاق تــــرا کــی بـود آرام و صــــبوری هرگز نشــــنیدم که کسی صبر زجان کرد
(همان: ۵۴۷)
دل ضــعیــف مــــــا نــیسـت زور بازوی آن که پــیش تــیــر غـمت صابری سپر گیرد
(همان: ۵۴۸)
کــسی کــه روی تــو دیدســت حال من داند که هــر کــه دل به تو پرداخت صبر نتواند
(همان: ۵۶۹)
بیـــم آن اســــت دمادم کــــــه برآرم فریاد صبر پیــدا و جــگر خوردن پنهان تا چند؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...