بررسی وضعیت یادگیری سازمانی و ارائه راههای بهبود آن در دبیرستانهای شهر تهران … |
۲-۱۳-۸- تواناییهای فردی (کارکنان یادگیرنده و خلّاق)
شرط لازم یادگیری گروهی، قابلیت و توانایی در سطح فردی است؛ هرچند شرط کافی برای یادگیری گروهی نمیباشد(زارعی متین، ۱۳۸۰). به این بیان که نمیتوان گفت با داشتن افراد قابل و یادگیرنده، لزوما تیمی یادگیرنده خواهیم داشت؛ زیرا در حقیقت، توانایی یادگیری گروهی چیزی است فراتر از جمع تواناییهای یادگیری افراد آن گروه. برنامه ریزی برای رشد افراد و توسعه تواناییهای آنها میتواند یک تلاش مهم و مؤثر، در راستای یادگیری گروهی باشد. این را همیشه به یاد داشته باشیم که گروههای توانا از افراد توانا تشکیل میشوند. مسلما در همه انسانها نیروی خلّاقهای به درجات مختلف نهفته است که شکوفا کردن و به ثمر رساندن آن، بهرههای ارزشمندی برای سازمان و جامعه به ارمغان میآورد؛ چه آنکه انسان با شناخت استعدادها و تواناییهایش و رشد و توسعه آنها به فرد خلّاق، با انگیزه شایق یادگیری تبدیل خواهد شد و این میتواند زمینهای مؤثر برای توسعه یادگیری در سطحگروهی به وجود بیاورد (الوانی، ۱۳۷۳).
۲-۱۳-۹- سرمایه فکری[۳۸]:
سرمایه فکری از طریق سرمایه انسانی و نیز از طریق سرمایه ساختاری بر یادگیری سازمانی تاثیر می گذارد، به بیان دیگر؛ سازمانی که روی سرمایه انسانی خود سرمایه گذاری می کند، به کارکنان خود فرصت می دهد تا در ایجاد و تعمیم یادگیری (که در نهایت منجر به اثربخشی سازمان می شود)،کمک کنند، از طرف دیگر سرمایه ساختاری هم می تواند از طریق تعمیم ایده ها در سازمان،با ایجاد انعطاف و بستر مناسب برای ارتباط کارکنان با یکدیگر، به نشر دانش در درون سازمان کمک کند و از این طریق منجر به یادگیری سازمانی در سازمان شود (رشیدی و همکاران، ۱۳۸۹).
۲-۱۳-۱۰- هوش هیجانی[۳۹]:
گوتلیب (۲۰۰۶، به نقل از سید کلان و همکاران، ۱۳۹۱) در پژوهشی نشان داد که بین هوش هیجانی مدیران با یادگیری سازمانی کارکنان رابطه معنی داری وجود دارد. بطوریکه هوش هیجانی بالای مدیران باعث تأثیر مثبت روی توسعه توانایی کارکنان در مدیریت سازمان ها و فراهم آوردن بصیرت ارزیابی پیشرفت در هنگام عدم قطعیت برای تغییرات معنادار شده است.
در واقع اگر کارکنان خودآگاهی خود را بالا ببرند و برداشت درست از واقعیت های وجود خویشتن داشته و به استعداد عمیقتر خود دسترسی پیدا کنند می توانند در سازمان، یادگیری خود و همکاران خویش را بهبود بخشند و روشهایی نظیر گوش دادن مؤثر، مدیریت فشار روانی و زمان و همکاری مؤثر با افراد دارای فرهنگ و سوابق متفاوت از جمله شاخص های خودآگاهی می باشند. خودآگاهی به افراد کمک می کند تا از نقاط قوت و ضعف خود آگاه شوند (سید کلان و همکاران، ۱۳۹۱، ص ۵۶).
از طریق هوش هیجانی می توان برای ساختن محیطی مساعد برای یادگیری و برقراری ارتباط مؤثر استفاده کرد تا بتوان آزادانه نیازها و انتظارات خود را برای کسب حمایت از سوی رئیس- مرئوس و سایر همکاران ابراز کرد. خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط ابزاری مطمئن برای بهبود یادگیری و ارتقاء یادگیری سازمانی محسوب می شود که در نهایت جامعه نیز از آن بهره مند می شود (همان منبع، ص ۵۸).
۲-۱۳-۱۱- مدیریت کیفیت فراگیر[۴۰]:
محققان بسیاری از طریق کار تیمی، رویکرد سیستمی، تطابق فرد با محیط و توانایی یادگیری در سازمان به ارتباط بین مدیریت کیفیت فراگیر و یادگیری سازمانی پی برده اند. بین مدیریت کیفیت فراگیر و یادگیری سازمانی ارتباط جدایی ناپذیر و ذاتی وجود دارد. این دو رابطه به سازمان ها اجازه میدهد که وظایف خود را به صورت سیستماتیک در جهت توسعه و اجرای بینشهای جدید و انتقال دانش جدید از طریق سازماندهی انجام دهند. در واقع می توان گفت که بکارگیری مدیریت کیفیت فراگیر یک فرهنگ و سیستم سازمانی را ایجاد میکند که باعث ترویج نوآوری می شود. یادگیری سازمانی یکی از محصولات و ستاده های مدیریت کیفیت فراگیر میباشد. بسیاری از تفکرات مدیریت کیفیت فراگیر به عنوان فاکتور اصلی و توانا در شکلدهی فرهنگ یادگیری سازمانی کاربرد دارد (کزازی و شول، ۱۳۹۲).
۲-۱۴- سازمان یادگیرنده :
۲-۱۴-۱- مفاهیم وتعاریف سازمان یادگیرنده :
یکی دیگر از صاحب نظران به نام گفارت در سال ۱۹۹۶ به سازمان یادگیرنده می پردازد و آن را این گونه توصیف می کند : سازمان یادگیرنده عبارت است از مجموعه ای که توانایی پذیرش الگو های نو ، تحولات مفید وسازنده و روش ها وایده های نوین را داشته باشد ، آن ها را مدیریت کرده ودر خدمت واقعیت های امروزی قرار دهد.این سازمان قادر خواهد بودعملکرد ها ، ساختارها و محیط های کاری را در زمان مقتضی تغییر دهد و به نفع و صلاح سازمان پیش ببرد (نفخو۲ ۲۰۰۹)
سازمان یادگیرنده سازمانی است که در آن از دانش به نحو احسن استفاده می شود.ظرفیت ها ارتقا می یابد، رفتارها تغییر می کند وصلاحیت لازم بدست می آید(لیائو وهمکاران۱ ،۲۰۱۰).
به نظر پیتر سنگه سازمان یادگیرنده جایی است که افراد بطور مستمر توانایی های خود را برای خلق نتایجی که طالب آن هستند افزایش می دهند . محلی که الگوهای جدید وگسترده تفکر پرورش داده می شود ، اندیشه های جمعی ترویج می شوند و افراد به طور مستمر ، از طریق خلق وپرورش سریع قابلیت های مورد نیاز برای دستیابی به موفقیت های آتی ، توسعه می یابد(کلن هاموند،۲۰۰۱، به نقل از بهروزی و همکاران،۱۳۸۸).
به عنوان یک سیستم زنده ، سازمان یادگیرنده با فرایند تحصیل ، اشتراک وبهره برداری از دانشی که توسط افراد جمع شده معرفی می شود که این فرایند به اهداف ااستراتژیک آن منجر می شود(پازیوک۲ ، ۲۰۰۸).
سازمان یادگیرنده سازمانی است که در آن فرصت های یادگیری مستمر ایجاد می شود ، از یادگیری برای ابتکار و خلاقیت می پذیرد و با مهارت با محیط اطراف برخورد می کنند(گلسک و مک نیل۳ ، ۲۰۰۴).
گروین (۱۹۹۳) می گوید سازمان یادگیری سازمانی است که در خلق ، اکتساب و انتقال دانش و اصلاح رفتار مبتنی بر دانش و بینش جدید مهارت کسب کرده است. سازمان یادگیرنده سازمانی است که به طور مستمر ظرفیت خود را برای خلق آینده اش گسترش می دهد(رئال۴، ۲۰۰۶).
. Liao & et al
- Paziuk
- Glesecke & Mc Neil
- Real
جدول شماره (۲-۲): تعاریف سازمان یادگیرنده
تعاریف سازمان یادگیرنده | صاحب نظران ومحققان |
سازمان یادگیری سازمانی است که در خلق ، اکتساب و انتقال دانش و اصلاح رفتار مبتنی بر دانش و بینش جدید مهارت کسب کرده است. سازمان یادگیرنده سازمانی است که به طور مستمر ظرفیت خود را برای خلق آینده اش گسترش می دهد. | گروین (۱۹۹۳)، به نقل از (رئال ، ۲۰۰۶) |
سازمان یادگیرنده سازمانی است که در آن فرصت های یادگیری مستمر ایجاد می شود ، از یادگیری برای ابتکار و خلاقیت می پذیرد و با مهارت با محیط اطراف برخورد می کنند. | گلسک و مک نیل، (۲۰۰۴). |
سازمان یادگیرنده سازمانی است که در آن از دانش به نحو احسن استفاده می شود.ظرفیت ها ارتقا می یابد، رفتارها تغییر می کند وصلاحیت لازم بدست می آید | لیائو وهمکاران، (۲۰۱۰) |
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1400-03-22] [ 02:05:00 ب.ظ ]
|