(ربیع، ۱۳۸۸:۲۳۷ر)
در منظومه ی خاوران نامه نیز از اندرونه هایی که تمامی صحنه های داستانی و حوادث مؤثر و شگفت انگیز حول محور آن می گردد و به سخن دیگر، مرکز ثقل تمامی آنها به شمار می آید، سفارش به دادورزی و ظلم ستیزی است.عدل وداد که بن مایه ی آثار سترگ ادبیّات فارسی،به ویژه شاهنامه ی فردوسی است، در خاوران نامه هم انعکاس مشابهی یافته است بی خلاف، در منابع دینی ایرانیان، چه قبل از اسلام در آثار زردتشتی و چه بعد از اسلام در قرآن کریم، توصیۀ مؤکّد بر رعایت حق و داد و پرهیز از ظلم و بیداد شده است مضافاً این که، گذشت زمان و گردونه ی عبرت نمای تاریخ بشر نیزه وار چهرۀ ستمگران را کریه و بدفرجام نمایانده و برعکس، مباشران و حامیان عدالت را همیشه و درهمه حال رو سپید و سرافراز نشان داده است؛ بدین لحاظ عموماً شعر او و نویسندگان خواه ناخواه به مرعی داشتن این اصول تأکیید ورزیده اند. در خاوران نامه نیز به تبعیّت از شاهنامه، در آغاز یا انجام برخی از داستان ها به ویژه آنجا که از مرگ و فرجام زشت گنهگاران گریزی نیست، از رعایت این اصول ثابت انسانی ناگزیر است. به عنوان مثال، باید از داستان تسخیر ساحل زمین توسط علی (ع) یاد کرد.امیرالمؤمنین (ع) پس از شکست دادن تهماس شاه، که از میدان نبرد همراه لشگریانش منهزم و متواری شده و به پایتخت کشورش، شهر یم و قلعۀ پادشاهی خود پناه برده است.حضرت علی به جای کشت وکشتار و جنگ وخونریزی تهماس رابه آئین اسلام فرا می خواند ابن حسام در ملازمت عدل و داد و پرهیز از جور و بیداد خصوصاً، چنین می گوید:
خدارا یکی گوی اگر بنده ای
علی گفت اگر خود مسلمان شوی
به دنیا ز تیغم نگردی خراب
مسلمان شد اندر زمان کامگار
چه باد است کاندر سر افکنده ای
ز آئین پیشین پشیمان شوی
به عقبی نمانی به رنج و عذاب
گرفتش مر اورا علی در کنار
( ابن حسام، ۱۳۸۲: ۳۷۰ )
در این میدان حماسی و گیرودار و کفر وفر، سیمای علی (ع) جلوه ای تابناک دارد و مظهری است از انسان کامل حضور مولا علی (ع) در این میدان حماسی، همراه عدل است و داد ودهش و حمایت از مظلوم و هدایت به راه راست و کامیابی و توفیق، چنان که گویی این کتاب خاوران نامه همه حدیث شیر خداست، و این مضمون یادآور سخن محمود غزنوی است که گفته بود، «همه شاهنامه خود هیچ نیست، مگر حدیث رستم» و در حقیقت خاوران نامه همه هر چه هست گواه پسند ابن حسام است در تصویر شخصیّت «مسلم اوّل، شه مردان، علی» شخصیّتی که همۀ فضائل اخلاقی مردانگی و فتوت، دین و خداپرستی و قدرت و دلاوری در او جمع است؛ همۀ آن معیارهایی که ویژه آثار حماسی و عرفانی است غرض از بیان این مطالب این بود که بر مطلب مهّمی تأکیید کنیم و آن اینکه هیچ تعارضی میان خاوران نامه وعلی نامه در رابطه با شخصّیت مطرح شده ی حضرت علی (ع) در این دو منظومه موجود نیست و هر دو منظومه از نوع داستان های پهلوانی هستند و می دانیم که این داستان ها با ذوق و سلیقۀ ایرانی می خوانند، تنها تفاوت میان این دو منظومۀ پهلوانی دراین است.علی نامه بر حقایق تاریخی استوار است؛ در حالی که خاوران نامه بیشتر داستان است و حتی در بخش «تاریخی» خود از افسانه تهی نیست، به عبارت دیگر کسی که عقل سلیم داشته باشد، نمی تواند ادعّا کند که مثلاً داستان تهماس و نبرد حضرت علی با اژدها، همان قدرواقعی است که قضیۀ جنگ های صفین و جمل.صاحب علی نامه هم حرفی جز این نزده است.قدما نیز بسیار متذکر شده اند و شرط شعر خوب را نه درپاک کردن آن از دروغ، بلکه از پیراستن آن از دروغ های به قول خودمان «شاخدار» دانسته اند، چنانکه صاحب قابوسنامه خطاب به فرزندش می نویسد که اگر می خواهی شاعر خوبی بشوی «اندر شعر دروغ از حد مبر، هر چند دروغ در شعر هنر نیست.» ( عنصرالمعالی، ۱۳۶۸:ج۲،۱۹۱) در نغزی و دلپذیری خاوران نامه تردیدی نیست، نمی توان انکار کرد که داستان هایی که درخاوران نامه آمده، هم جنبه ی تاریخی ندارند و واقعی نیستند و هم این کتاب مشحون از اغراقات حماسی و شاعرانه ای است که زیبایی کلام ابن حسام در بسیاری از موارد در بند آنهاست و به عبارت دیگر «زمغز دروغ است، ازآن دلکش است» سخن ربیع عین واقعّیت و از بدیهیات است.امّا در عین حال نغز و خوش و دلکش است، با ذکر جنگ های امیرالمؤمنین (ع) که عین واقعیّت تاریخی و دوست و دشمن بر واقعی بودن آن معترفند.بنابراین علی نامه را نباید اثری ضدّ ملّی بنامیم، زیرا این کتاب در جای خود با گفتمان دینی، حماسه ای در جامعه آفریده، ولی حماسه ای علوی که الگوی آن با خاوران نامه متفاوت است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۴-۱۱- ثقه به نفس حضرت علی (ع)
از صفاتی که همیشه تؤام با شجاعت بوده و ازآن جدا نمی شود، خاصه در افراد شجاعی که شخصاً در جنگ ها شرکت می کنند و شمشیر می زنند، صفت مزبور و به روز ظهور می کند و شبیه به نور و پرتو آن است. صفت «اطمینان به نفس» است که مانند به خود بالیدن جلوه می کند.بعضی ممکن است این صفت را خود خواهی و خود نمائی از اوصاف مذموم که رنگ اغفال کننده ای دارد و اثر خوبی برآن مترتب نیست و باضعف و شجاعت هر دوممکن است، تؤأم گردد، ولی صفتی که ما در مقام تشریح آن هستیم، یعنی صفت اعتماد و اطمینان که ممکن است به صورت خود نمائی در آید، در حقیقت یک جزء و لیکن رکن اساسی شجاعت می باشد که یک سوار شجاع و جنگ جو از آن خالی و بی نیاز نمی شود و بلکه به او بستگی و اتصال دارد.خاصه در هنگام مقابله با دشمن از این صفت خود کاملاً استفاده خواهد نمود.«به عبارت دیگر شجاع مرکب از دو جزء؛ اوّل قوّت جسم و قلب که قدرت مرد شجاع را تکوین می نماید، دوم صفت صفت اعتماد به خود و اطمینان به نفس است که در وقایه به خود بالیدن جلوه می کند واین صفت در روحیۀ دشمن تأثیری بی حد نموده، او را مرعوب واز برابری با صاحب این صفت دور خواهد نمود.و در حقیقت جلوه و مظهر شجاعت و شبیه نمایش هائی است که در قشونهای امروزه مرسوم و در مواقع معینی به مناسبت هائی برای ترساندن دشمن و اظهار قوه و قدرت در مقابل آنها می دهند تا دشمنان را مرعوب کرده و فکر حمله و جنگ را از مغز آنان دور سازند.»(جرداق، بی تا:ج۶، ۲۹ ) علی (ع ) مانند هر قهرمانی چنان به صداقت و صمیمیت خود در قول و فعل، در آنچه گفته و آنچه کرده، در ایّامی که از پیغمبر فرمان برده و در روزگاری که در مقام مشورت با خلفای سه گانه آنها را راهنمایی فرموده و در سال هائی که بر سریر خلافت و مسند حکومت فرمان داده است، اعتقاد و ایمان داشته و چنان ثبات قدم نشان داده که دشمنان او از دین زیباترین مظهر پهلوانی، به کبر و اعجاب به نفس تعبیر کرده اند.روزی زبیر در خدمت رسول الله در معبر، به علی (ع) برخورد میکند، دو پسر عم گرامی محمّد (ص) و علی (ع) یکدیگر را تحیّت می گویند واز هم در می گذرند، پس زبیر در مقام عیب جوئی می گوید: «فرزند ابیطالب عجب و خرده گیری را رها نمی کند ! پیغمبر می فرماید: «رفتار علی (ع) از عجب به دور است و تو روزی بر او شمشیر خواهی کشید و در حقّ او ستم خواهی کرد.» ( صدر، ۱۳۹۶: ۴۴ ) این دقیقاً همان جمله ای است که در جنگ جمل علی (ع) پیش از شروع به جنگ به یاد زبیر می آورد و زبیر گفت: اگر به یاد داشته،
به این جا نمی آمدم..
ثقه به نفس از لوازم لاینفک شجاعت و قهرمانی است، همان طور که شعاع با نور ملازمه دارد. علی(ع) از بدو کودکی به حیلۀ شجاعت و وثوق به نفس و صراحت و صداقت آراسته بود، علی (ع) ده ساله بود، روزی شیوخ و بزرگان قریش را که از دعوت محمّد (ص) سخت غضبناک شده بودند، او را تهدید و انکار می کردند.پیغمبر (ص) غریب و تنها میان این جمع که از لحاظ حسب و نسب و مال و جاه نخبه ی عرب و رئیس قوم و قبیله بودند، با چشمان نگران گوئی در جست و جوی پشت و پناه و یار و مددکار بود، ولی هر چه می جست کمتر می یافت، ناگاه علی پسر عمّ ده ساله اش درست مانند علی (ع) پنجاه ساله بدون سستی و دور از تزلزل در منتهای وثوق و اطمینان فریاد زد، ( من تو را یاری می کنم ) پیران جاهل و مغرور، بلند پروازی کودک نورسیده را به سخره گرفتند، ولی قضا و قدر خوب می دانست که تأیید و تصدیق این طفل نا بالغ از جهل و انکار پیران گمراه برنده تر و ارزنده تر است. مظاهر این اعتماد به نفس و اطمینان به خود از بدایت زندگی تا پایان عمر در تمام شئون حیاتی در گفتار و رفتار و کردار امیرالمؤمنین علی (ع) به چشم می خورد، شبی که در بستر پیغمبر خفت و خود را درمعرض مرگ قرار داد و روزی که در غزوه ی خندق به ندای مبارزۀ پهلوان جزیره العرب عمرو، پاسخ داد و علی رغم جوانی خود و آزمودگی و شهرت مرد افکنی دشمن از صلابت و هیبت مرگ نترسید و روزی که در میدان جنگ جمل، پا برهنه و بدون صلاح، طلحه و زبیر را که تا دندان مسلّح و در آهن پوشیده بودند به گفتگو طلبید.و روزی که در صحنه ی صفین با مردان جنگی شام، دست وپنجه نرم می کرد و با نشانی به خصوص که دوست و دشمن می توانست از دور او را بشناسد، زرهی که هرگز پشت نداشت، به استقبال مرگ می شتافت و سحر گاه نوزدهم رمضان که با علم به این که بازماندگان جنگ نهروان در کوفه پراکنده و به خون او نشسته اند. تک وتنها از خانه به مسجد می رفت، دل او از اعتماد و اطمینان و وثوق به خود و راستی و خلوص و صمیمیت مالامال بود.
«بو علی سینا می گوید: «النفس بو حدتها کل القوی».نفس خلاّق آدمی چشمه ی زاینده ی همه ی نیرو ها ست این مرد دریا دل، وقتی از میدان شجاعت و صحنۀ پیکار به میدان علم و دانش قدم میگذارد، با همان سعه ی صدر و وثوق به نفس با گفتۀ معروف و تاریخی «سلونی قبل أن تفقدونی» بپرسید از من پیش از آنکه مرا نیابید. دوست و دشمن را به حیرت و اعجاب وا می دارد. هنگامی که خوارج نهروان علی (ع) را تکفیر می کرد، می فرمود «کسی را نمی شناسم از این امّت که در پرستش خدای یگانه و ایمان به محمّد (ص) هم قدم من باشد، بندگی خدای یکتا کردم، هفت سال پیش از آنکه دیگران خدای را بپرستند.» ( صدر، ۱۳۹۶: ۴۶ ) از مواردی که گویای صفت ثقه به نفس حضرت علی(ع) در منظومه علی نامه هست، این است که در خلال جنگ صفین زمانی که لشگریان حضرت علی در غیاب آن حضرت در صحنۀ صفین مورد تهاجم لشگر قاسطین قرار می گیرند و سپاه حضرت علی(ع) دچار رعب و یأس می شوند.، حضرت علی با حضور در صحنه و مشاهدۀ آن کشته شدگان و تأسف بر آنها به سپاهیان خود بدین گونه که در ذیل آمده است، امید می دهد که سخنان او خالی از صفت ثقه به نفس نیست.
چنین گفت آن شیر جبّار باز
شما تن بتن دوستان منید
نه من معجز مصطفایم کنون
ولیکن گمان بودتان آشکار
بود بیش از این لشگر بی کران
چگونه برآمد از ایشان دمار
من آنم که با جمله اعدای دین
مرا از جهان آفرین یاورست
من آنم که از حکم رب العلا
من آنم که روح الامین با ملک
از این جنگمان مصطفی در بدر
که یا نامداران پرهیزگار
بهر کار شایسته یار منید
که دیذند پیوسته از اصل وبن
که من بی شما عاجز م وقت کار
که آورده بود این سگ بذ گمان
ابی لشگر از یاری کردگار
بسندم بود بی گمان روز کین
که وی کامران جهان داورست
[جمعه 1400-09-05] [ 10:34:00 ب.ظ ]
|