|
|
با وجود آنکه دانش به آسانی قابل اندازه گیری نیست، سازمانها بایستی دانش را به منظور دستیابی به مزایایی که از مهارتها، تجارب و دانش ضمنی کارمندان در سیستم و ساختارشان، قابل اکتساب است، به طور مؤثر مدیریت کنند (Hung et al, 2005). بدلیل اینکه اغلب تعاریف ارائه شده از سوی پژوهشگران بیشتر بر پایه زمینهها و علایق شخصی آنان بوده است، لذا یکی از مهمترین چالشهای شناسایی شده، توانایی فهم مدیریت دانش و اهداف آن است (Pina et al, 2013). دیدگاههای متفاوت در مفهوم دانش می تواند به تعاریف متفاوت مدیریت دانش منجر شود و بنابراین جای تعجب نیست که نتایج مورد انتظار مدیریت دانش نیز، به صورت متفاوت تعریف شدهاند. در همین راستا، برخی از تعاریف مدیریت دانش برگرفته از مطالعات پیشین در جدول 2-1 نشان داده شده است.
جدول2- 1 تعاریف مدیریت دانش طی 15 سال اخیر (Wallace et al, 2011)
تعریف |
پژوهشگر |
کسب دانش مناسب برای افراد مناسب در زمان مناسب جهت تصمیم گیری دقیق آن ها میباشد. |
پتراش (1996) |
شامل تشخیص و تجزیه و تحلیل دانش مورد نیاز و در دسترس، و برنامه ریزی و کنترل فعالیتهایی جهت
توسعه سرمایههای دانشی به منظور دستیابی به اهداف سازمان میباشد.
|
مکینتاش (1996) |
هنر خلق ارزش بوسیله بکارگیری سرمایههای فکری است. |
اسویبی (1998) |
بر دانش بعنوان عامل تعیین کننده تمرکز می کند و شامل فعالیتهایی است که استفاده بهینه و توسعه دانش را
در حال حاضر و آینده هدفگذاری میکند.
|
اسپک و اسپیکروت (1997) |
فرایند مدیریت سیستماتیک و فعالانه منابع دانش در سازمان است. |
لائودون و لائودون (2002) |
رسمی کردن دسترسی به تجربیات، دانشها و مهارت ها به منظور خلق توانمندیهای جدید، توانمندسازی
عملکرد بهتر و افزودن ارزش برای مشتری است
|
باکمن (1999) |
نوعی تکنولوژی اطلاعاتی که بصورت یک سیستمی برای پشتیبانی از دانش و فعالیتهای مرتبط با کسب و کارها (سازمانها) طراحی شده، و می تواند مواردی نظیر سیستمهای پشتیبانی از تصمیم، بانکهای اطلاعاتی، ویدئو کنفرانسها، کارهای کامپیوتری، اینترنت، سیستمهای شایستگی و غیره را شامل شود. |
باتلر (2003)، داونپورت و پروساک (1998)، لیندگرن (2002)، استنمارک (2002) |
رویکردی ساخت یافته است که رویههای را برای شناسایی، ارزیابی و سازماندهی، ذخیره
و بکارگیری دانش به منظور تأمین نیازها و اهداف سازمان بر قرار میسازد.
|
داونپورت و پروساک (1998) |
فرایندهای ایجاد و خلق دانش ، اعتبار بخشیدن به دانش، شکل بخشیدن و توزیع دانش، و کاربرد عملی آن در سازمان میباشد. |
بات (2000) |
فرایند انتقادی دانش در جهت برآورده کردن نیازهای موجود در جهت شناسایی و استخراج داراییهای دانشی موجود گردآوری شده و توسعه فرصتهای جدید میباشد |
کوینتاس، لفر و جونز (1997) |
مجموعه ای از فعالیتهای منظم و سیستماتیک سازمانی که جهت دستیابی به ارزش بزرگتر از طریق دانش در دسترس (کلیه تجربیات و آموختههای افراد یک سازمان و کلیه اسناد و گزارشها در داخل یک سازمان)، صورت میپذیرید. |
مرویک (2001) |
با کشف و ارتقاء دارایی دانش یک سازمان، با دیدگاهی که پیش برنده اهداف سازمان است مرتبط میشود. |
داونپورت و پروساک (1998) |
فرایند خلق، ارزشگذاری، نشر، توزیع و کاربرد دانش است. |
بات (2002) |
فعالیتی معطوف به اتخاذ استراتژی و راهی برای مدیریت سرمایههای فکری انسانمحور است. |
آدام و مککریدی (1999) |
اساساً حول محور بهبود، نوآوری و نیل به اهداف دور میزند. |
سالیس و جونز (2002) |
رویکردی منظم جهت کشف، فهم و استفاده از دانش، جهت ایجاد ارزش است. |
اودل (1996) |
مدیریت دانش در سازمان، فرآیندی تخصصی، منظم و سازمان یافته برای ایجاد،
سازمان دهی، حصول، به کار گیری، به اشتراک گذاردن و تجدید دانش صریح و ضمنی کارمندان در جهت
افزایش عملکرد سازمانی و خلق ارزش است.
|
آلی (1997)، اگبو، هاری و رنوکاپا (2005)، راگلز (1998)، ویگ (2000) |
ایجاد، تجدید و به کارگیری منظم، روشن و عمیق دانش، در جهت حداکثر نمودن مزایای
سرمایه گذاری در دانش و بازده داراییهای آن است.
|
ویگ (1997) |
فرایند تسخیر مجموعه از مهارتهای یک شرکت در هر قسمتی که می توان آنرا دریافت نمود
و توزیع کردن آن در هر قسمتی از سازمان که می تواند عملکرد سازمانی را توسعه بخشد .
|
هیبارد (1997) |
کنترل و مدیریت شفاف دانش درون یک سازمان، در جهت نائل شدن به اهداف سازمانی است. |
اسپک و اسپیکروت (1997) |
رسمیسازی و دستیابی به تجارب، دانش و مهارتی که قابلیتهای جدید و عملکرد بالاتری را ایجاد نموده
و مشوق نوآوری است و ارزش از دیدگاه مشتری را افزایش میبخشد.
|
باکمن (1999) |
فرایند کمک به سازمانها برای کشف، انتخاب، سازماندهی، پخش و تبادل اطلاعات و تجارب
به نحو موفقیت آمیز، برای فعالیتهایی همچون حل مسئله، یادگیری فعال،
برنامه ریزی راهبردی و تصمیمگیری است.
|
گوپتا، لیر و آرونسون (2009) |
ایجاد، استخراج، انتقال و ذخیرهسازی دانش و اطلاعات به منظور طراحی سیاست بهتر، تغییر فعالیت
و هدفگیری نتایج است .
|
هورویچ و آرماکاست (2010) |
مدیریت سیستماتیک دانش سازمانی که شامل فرایندهای خلق، گردآوری، سازمان دهی،
ذخیره سازی، پخش و استفاده از دانش برای ایجاد ارزش تجاری و دستیابی به مزیت رقابتی می باشد .
|
چانگ و چوی (2005) |
تغییر داده به اطلاعات و سپس اطلاعات به دانش است. |
هالت (2003)، ییم، کیم، کیم و کواک (2004)، جانسن،
اولایسن و اولسن (2002)، گاتاسچالک (2010)
|
تحلیل تعاریف ارائه شده نشان میدهد که بسیاری از آن ها در یک مورد دارای شباهت میباشند و آن اینکه مدیریت دانش منجر به بهبود عملکرد سازمانی میگردد. به عبارتی، از تعاریف جدول 2-1 یک چنین برمیآید که اگر کوششهای مدیریت دانش به صورت منظم و متفکرانه انجام، شود؛ سازمان را در برنامهریزی راهبردی خود توانا خواهد ساخت، کارایی و نوآوری را بهبود خواهد بخشید، فرایند تصمیم گیری و حل مسایل را بهبود میدهد، ارزش بهتری برای سازمان و مشتریان ایجاد کرده و عملکرد سازمانی را به صورت منظم، افزایش میدهد.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-03-06] [ 09:32:00 ق.ظ ]
|
|
الگوهای چهارگانه ایجاد دانش در هنگام تغییرات پروژه های سازمانی
نوناکا (١٩٩۵)، استاد مدیریت دانشگاه هیتوتسوباشی در توکیو، چنین مینویسد: “شرکتهای موفق، سازمانهایی هستند که به طور ثابت به خلق دانش نوین از تغییرات رخ داده و توزیع آن در سراسر سازمان پرداخته به سرعت این دانش نوین را در فناوریهای محصولات نوین به کار میگیرند". در واقع او میخواهد بیان کند که “ایجاد دانش باید جزء کانون استراتژی سازمانی شرکت” باشد (Nonaka & Takeuchi, 1995). نوناکا، چهار الگوی تعاملی بین دانش ضمنی و صریح را در ایجاد یا توسعه دانش سازمانی شناسایی نموده است:
ـ ضمنی به ضمنی: این شکل رشد دانش هنگامی اتفاق میافتد که فرد دانشی را به شخص دیگری در یک رابطهای استاد شاگردی انتقال دهد.
ـ صریح به صریح: ترکیب و تلفیق دانش صریح موجود حاصل می شود، همانند زمانی که شرکت گردآوری و ترکیب اطلاعات را کنترل می کند.
ـ ضمنی به صریح: هنگامی اتفاق میافتد که فردی دانش موجود را کسب کرده و به دانش ضمنی خودش اضافه مینماید و دانش جدیدی را که می تواند در سراسر سازمان به اشتراک گذاشته شود، ایجاد می کند.
ـ صریح به ضمنی: این شکل خلق دانش هنگامی رخ میدهد که دانش صریح نوین به وسیله اعضای سازمان برای خلق دانش ضمنی جدید درونی می شود، همانند زمانی که فرایند بودجه ریزی نوین پیشنهادی بازرس شرکت، به شیوه استاندارد انجام امور کسب و کار تبدیل می شود.
الگوهای چهارگانهی مزبور در شرکتهای دانش محور، به طور پویا در یک چرخهی مارپیچی دانش با هم در تعامل هستند.
این الگوها، به نیروی خلق دانش نوین تبدیل میشوند به طوری که تعاملات مختلف بین آن ها، تعهد شخصی و انرژی قابل توجهی ایجاد می کنند.
فعالیتهای خلق دانش: سازمان ممکن است تعدادی از فعالیتهای زیر را برای ارتقای خلق دانش انجام دهد:
یادگیری عملی. این رویکرد به خلق دانش، رهیافتی است که شامل کارکردن بر روی مسائل واقعی، تمرکز بر کسب یادگیری و سپس اجرای راهحلها است. معادله یادگیری عملی بدین ترتیب است: یادگیری = دانش برنامه ریزی شده (دانشی که در حال حاضر به کار گرفته می شود) + سؤال کردن (بصیرتهای جدید در حوزه هایی که هنوز شناخته نشده اند). یادگیری عملی، تجربه و دانش فرد یا گروه را به وسیلهی افزایش مهارت و طرح سؤالات ارزیابی که منجر به دانش نوین میشوند، ایجاد می کند.
حل نظاممند مسأله. کارکنان باید در اندیشه کردن خود، توجه بیشتری به جزییات داشته، به طور مستمر بر دقت تأکید کرده، و برای دستیابی به علل عوامل به فراتر از عارضههای مشهود توجه نمایند (Edwards, 2008).
آزمایش (تجربه). این شکل خلق دانش متفاوت از یادگیری عملی و حل سیستماتیک مسأله است. برای اینکه نه توسط موقعیتهای فعلی یا مشکلات بلکه به وسیلهی فرصتها و توسعه افقها برانگیخته می شود. مثالهای مربوط به آزمایش (تجربه)، شامل توسعه نوآوریهای اصیل از طریق پژوهش و توسعه، پروژه های مقدماتی، و تلاش های پژوهشی مستقل و یک بعدی میباشد. آزمایش ممکن است به شکل برنامههای مستمر یا از نوع پروژه های تجربی باشد.
یادگیری از تجربیات گذشته. شرکتهای یادگیرنده از طریق بازنگری موفقیتها و ناکامیهای خود، ارزیابی سیستماتیک آن ها، انتقال و تثبیت آموختهها به شیوهای که حداکثر بازدهی را برای سازمان خواهد داشت، دانش ایجاد می کنند.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
ذخیره دانش
سازمانها پیش از آنکه به منظور بازیابی بعدی، اقدام به ذخیرهی دانش کنند، باید اطلاعات مهم را شناسایی کرده، بهترین روش حفظ آن را تعیین نمایند. سازمانها از طریق ارزیابی، پژوهش و آزمایش به اطلاعات معنی میبخشند. ذخیرهی دانش، سیستمهای فنی از قبیل رکوردها و بانک اطلاعاتی و فرایندهای انسانی را مانند حافظه جمعی و فردی و اجماع نظرات، به کار میگیرد.
سیستم ذخیرهی دانش باید دارای موارد ذیل باشد:
ـ ساختاری که اجازه میدهد سیستم، اطلاعات را به طور سریع و صحیح دریافت و ارائه کند؛
ـ طبقه بندی (اطلاعات) از قبیل رویدادها، سیاستها یا رویه ها که بر پایه نیازهای یادگیری انجام می شود؛
ـ توانایی ارائه اطلاعات مورد نیاز به صورت روشن و دقیق؛ و
ـ محتوایی که دقیق و به موقع بوده و همواره در دسترس است.
سازمان به کمک سیستم ذخیرهی دانش، قادر به حفظ و نگهداری دانش می شود؛ در این صورت دانش، دارایی شرکت می شود. بدین ترتیب دانش شبها به خانه نمیرود و یا هنگامی که کارمندی ترک خدمت می کند، شرکت آن را از دست نمیدهد (Coakes et al, 2010).
تحلیل و داده کاوی
داده کاوی، یکی از جدیدترین ابزارهای تحلیلی برای تواناسازی سازمانها جهت یافتن معنی و مفهوم در داده های آن ها است. کارکنان به وسیله کشف الگوهای جدید یا متناسب نمودن مدلها با داده ها، میتوانند اطلاعات را برای کمک به توسعه استراتژیها و پاسخگویی به سؤالات پیچیده کسب و کار، ذخیره و سپس استخراج کنند. امروزه نرمافزاری توسعه یافته است که بتواند حجم عظیمی از اطلاعات را تحلیل و الگوهای پنهان را شناسایی نماید. در حالی که فرایند تحلیلی آنلاین می تواند پاسخگوی سؤالات مدیران باشد، نرمافزار داده کاوی پاسخگوی سؤالاتی از مدیران است که هنوز بدان فکر نکرده اند (Chua & Goh, 2008).
وظایف متعددی برای داده کاوی وجود دارد؛ از قبیل، طبقه بندی، پیش بینی، خوشه بندی، خلاصهسازی و مدلسازی وابستگیها وکشف تغییر و انحرافات. روشهای داده کاوی شامل شیوه های مبتنی بر نمونه قوائد و درخت تصمیم، رگرسیون غیرخطی و طبقهای، مدلهای احتمالی وابستگی گرافیکی، یادگیری ارتباطی و عاملان هوشمند است.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
انتقال و توزیع دانش، انتقال سازمانی و فناورانهی داده ها، اطلاعات و دانش را دربر میگیرد. ظرفیت سازمان برای جابجایی دانش، بیانگر قابلیت انتقال و به اشتراک گذاشتن قدرت است که لازمهی موفقیت شرکت میباشد؛ دانش باید به دقت و به سرعت در سراسر سازمان یا حوزه های شرکت توزیع شود (O’Dell & Grayson, 1999). انتقال دانش می تواند به صورت آگاهانه و ارادای یا ناآگاهانه و غیرارادی انجام پذیرد.
انتقال ارادی دانش در داخل سازمان: دانش ممکن است آگاهانه به طرق مختلف منتقل شود. روشهای مکتوب شامل ارتباطات فردی از قبیل یادداشتها، گزارشها، تابلو اعلانات و همچنین انواع نشریات داخلی با بهره گرفتن از امکانات ویدئویی، صوتی، و چاپ، است. کنفرانسهای ملی، خلاصه مقالات، آموزش استاد شاگردی و آموزش از طریق مشاوران خارجی یا مشارکت در دوره های رسمی، فرصتهای اضافی برای تبادل اطلاعات ارائه می کنند. چرخش شغلی یا جابجایی نیروی انسانی می تواند برای گسترش دانش در سایر حوزه های سازمان برنامه ریزی شود، گرچه در مقایسه با شرکتهای بزرگ، بسیاری از بخشها ممکن است دوره های کوتاهمدت برای متقاضیان و نیازهای خاص، ارائه کنند.
انتقال غیرارادی دانش در داخل سازمان: همچنین سازمان ممکن است غیرارادی به شیوه های متعدد به انتقال دانش مبادرت کند. چرخش در مشاغل یکنواخت، داستآنها و اسطورهها، نیروی کار موقتی و شبکه های غیررسمی، دانش را به حوزه های مختلف سازمان منتقل می کنند. بسیاری از یادگیریهای غیررسمی در قالب وظایف روزمره و اغلب در تعاملات اجتماعی برنامه ریزی نشده میان افراد رخ میدهد. هر قدر فرایند انتقال ارادی یا برنامه ریزی شدهی دانش کمتر باشد، دانش بالقوه بیشتر از دست میرود (Analoui et al, 2013).
بکارگیری و رواسازی دانش
توانایی شرکت برای ارائه خدمات به مشتری از طریق تشخیص و حل مسأله، نمونه خوبی از کاربرد و روایی دانش است (استیوارت، ١٩٩٧). شرکت به کمک سیستم دانش توسعهیافته، می تواند بهترین کارکنان خود را در فعالیتهای اجرایی به کار گرفته تجربیات آن ها را در دسترس کل سازمان قرار دهد (Al-Adaileh et al, 2011)..
ارزیابی عملکرد مدیریت دانش
مدیریت دانش به دلیل غیرملموس بودن دانش، پیچیده است (Chua, 2009) و این امر در ارزیابی نتایج مدیریت دانش بسیار با اهمیت میباشد. این بحث به دلیل نیاز به اثبات ارزش و شایستگی مدیریت دانش در بین کارکنان، مدیران و سهامداران بسیار دشوار است. اغلب پژوهشگر ان در جهت تحقق رویکردی که بتواند از نتایج مالی برای ارزیابی مدیریت دانش استفاده کند، کوشیدهاند، در حالیکه نتایج غیرمالی مدیریت دانش مانند آموزش، خلاقیت، طراحی محصول جدید و … نادیده گرفته میشد (Arora, 2002). کارنیرو (2001)، پیشنهاد نمود که در کنار استفاده از مشخصه های مالی، سازمانها میتوانند از مشخصه های غیرمالی به عنوان معیاری برای ارزیابی نتایج مدیریت دانش، استفاده نمایند (Carneiro, 2001). بنابراین، این مطالعه، نتایج ارزیابی عملکرد مدیریت دانش را که توسط بسیاری از پژوهشگران ارائه شده است، مورد بررسی و تجدید نظر قرار میدهد.
طی سالهای اخیر، ارزیابی عملکرد مدیریت دانش، اهمیت رو به افزایش داشته است. آهن و چانگ (2004)، روششناسی تحلیلی را برای ارزیابی مشارکت دانش در عملکردهای کسب و کار با بهکارگیری محصول و فرایند به عنوان واسطه توسعه دادند (Ahn & Chang, 2004). لی و همکاران (2005) یک شاخص عملکرد مدیریت دانش را برای ارزیابی عملکرد یک شرکت در مدیریت دانش در یک برهه از زمان ارائه کردند. بدین منظور، آن ها، یک فرایند گردش دانش را به عنوان وظیفه لجستیک با 5 مؤلفه: ایجاد دانش، گردآوری دانش، تسهیم دانش، بهکارگیری دانش، و درونیسازی دانش تعریف کردند (Lee et al, 2005).
روشهای ارزیابی عملکرد مدیریت دانش در طبقهبندیهای دستاوردهای پژوهش گسترده است. چنانچه گفته شده، توسعه روشها به سبب سوابق، تجربیات پژوهشگران و حوزههای مسأله متنوع است (Alavi & Leidner, 2001). در پژوهشی چن و چن (2005) روشهای ارزیابی مدیریت دانش را در 8 گروه زیر طبقهبندی نمودند: تجریه و تحلیل
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
دیدگاههای ارزیابی عملکرد مدیریت دانش (Chen et al, 2009)
طبقه |
زیرطبقات |
پژوهشگران |
تجریه و تحلیل کیفی |
پرسشنامه |
(Changchit, Holsapple, & Viator, 2001) |
|
مصاحبه با خبرگان |
(Longbottom & Chourides, 2001) |
|
عوامل موفقیت حیاتی |
(Chourides, Longbottom, & Murphy, 2003) |
تحلیل شاخص مالی |
بازگشت سرمایه |
(Laitamaki & Kordupleski, 1997) |
|
ارزش فعلی خالص |
(Stein, Manco, & Manco, 2001) |
تحلیل شاخص غیرمالی |
جامعه تمرین |
(Smits & Moor, 2004) |
|
ارزیابی دانش افراد، سابقه، محتوا و فرایند |
(Holt, Bartczak, Clark, & Trent, 2004) |
تحلیل عملکرد داخلی |
کارت امتیازی متوازن |
(Kaplan & Norton, 1996;
Martinsons, Davison, & Tse, 1999)
|
|
ارزیابی مبتنی بر فعالیت |
(Hasan & Gould, 2001) |
تحلیل عملکرد خارجی |
محکزنی |
(Marr, 2004; Pemberton, Stonehouse, & Yarrow, 2001) |
|
بهترین روشها |
(Asoh, Belardo, & Neilson, 2002) |
تحلیل متمایل به پروژه |
الگوهای اجتماعی |
(Bresnena, Edelmanb, Newell, Scarbroug, & Swan, 2003) |
|
مدل مدیریت پروژه مدیریت دانش |
(Kasvi, Vartiainen, & Hailikari, 2003) |
تحلیل متمایل به سازمان |
سرمایه فکری |
(Edvinsson, 1997; Sveiby, 1998) |
به منظور شناسایی ابزارها، معیارها و شاخص های مناسب برای سنجش مدیریت دانش، مروری گسترده بر نوشتههای پیشین صورت گرفت، که نتایج در ادامه تشریح میگردد.
2-5- مفهوم سازی پیاده سازی مدیریت دانش
تا کنون در خصوص پیشینه مدیریت دانش، کاربردهای آن، قابلیتهای ارزیابی و نتایج پیادهسازی آن از سوی پژوهشگران مطالبی مشروح بیان گردید، حال در اینجا میخواهیم با یک رویکرد جامع و بر اساس مطالب پیشین، به شناسایی و استخراج مهمترین شاخصها و عوامل بهکاررفته از سوی پژوهشگران و نظریهپردازان جهت ارزیابی، سنجش، اولویتگذاری و شناسایی وضعیت مدیریت دانش بپردازیم.
برای این منظور مروری گسترده بر پژوهش های صورت گرفته در داخل و خارج از کشور طی 50 سال اخیر انجام گرفت. نتایج این بررسی به شرح ذیل ارائه میگردد.
دیدگاه هایی متمایز در خصوص نقش دانش در عملکرد سازمانها وجود دارد. دراکر (1992) به طور گسترده نتایج مطالعات خود را چنین بیان کرده است: “دانش، تنها منبع معنیدار امروزی است” (Drucker, 1992). والش (2001) ادعا می کند که مزیت رقابتی نهایی در توانایی یادگیری برای انتقال آن یادگیری در تمامی مؤلفه ها و به سرعت عمل کردن به آن، نهفته است (Walsh & Ungson, 1991). اکثر مباحثات و مذاکرات در ادبیات حول ماهیت دانش و چگونگی نگهداری آن در سازمانها در گردش است (Ehin, 2008). پژوهشگران، همچنین درباره اهمیت اینکه دانش در شبکه های مختلف سازمانی تعبیه شده است، بحث کرده اند (Argote, 1993) و نهایتاً تأکید شده است که، در این زمینه، اهمیت مفهوم “مخازن (انبارهای) دانش” بینشی را درباره “چرایی دشواری انتقال انواع مختلف دانش در سازمان” فراهم می کند (یکی از معماها و مسائل اساسی در پژوهش مدیریت دانش).
در مطالعه 563 هتل ایالات متحده، انز و همکاران (2006) دریافتند که سرمایه گذاری در سرمایه فکری اثر قابل توجهی بر قابلیت سوددهی دارد. آنان سه مؤلفه اصلی سرمایه فکری (دانش) شامل: دانش سرمایه انسانی (مهارت ها و تجربیات)، سرمایه فرایند (دانش عملیاتی شرکت شامل فرایندها، سیاستها و روندها)، و <a href="https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=128472″ title=”سرمایه مشتری“>سرمایه مشتری (ارزش یک نام تجاری و توانایی آن در جذب و نگهداری مشتری) را شناسایی نمودند. توجه ویژه در این مقاله سطح دانشی است که در تمامی سطوح کاری، نگهداری می شود (Fan et al, 2006).
[1]. Brand.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
|
|
|
|