-
- نگاشت جریان ارزش مدل و داده های لازم برای شبیه سازی را فراهم کرده و شبیه سازی راحت تر انجام می شود.
- نگاشت جریان ارزش و شبیه سازی در تولید ناب همدیگر را تقویت می کنند.
پس با جمع بندی مطالب فوق می توان به طور خلاصه گفت که نگاشت جریان ارزش یک فرایند سیستماتیک است که شامل مراحل زیر است:
- مشاهده ی جریان اطلاعات از انتها به ابتدای جریان ارزش
- مشاهده ی جریان مواد از ابتدا به انتهای جریان ارزش
- نگاشت این جریانات با خلق یک خلاصه ی تصویری که نقشه ی وضعیت فعلی نامیده می شود
- متصور کردن وضعیت آینده با کارایی بهبود داده شده و ترسیم آن
- توسعه یک برنامه پیاده سازی جریان ارزش
۲-۱۱-۳- نگاشت توسعه یافته ی جریان ارزش (EVSM[60])
علت استفاده از نگاشت توسعه یافته ی جریان ارزش این است که همه ی طرف های ذینفع را در جریان ارزش در گیر می کند و هم چنین به فرصت هایی برای حذف ضایعات منجر می شود. حذف ضایعات از طریق ۱- کاهش زمان تحویل ۲- کاهش موجودی ۳- جریان اطلاعات و مواد کاراتر انجام می شود. فعالیت های بهبودی که مورد نیاز است شامل:
- افزایش تعداد دفعات تحویل
- کاهش زمان تغییر و تحول
- کاهش زمان از کار افتادگی
- آنالیز ارزش / مهندسی ارزش
مزیت های نگاشت توسعه یافته ی جریان ارزش:
- زنجیرهی تأمین کاراتر و ناب تر که به سرمایه در گردش کمتری نیاز دارد
- منابع کمتری برای مدیریت زنجیرهی تأمین نیاز است
- بسیاری از ضایعات حذف می شوند
- اجازه می دهد تا روی چیزی غیر از مدیریت موجودی و مواد تمرکز کنیم.
۲-۱۲- پیشینه تحقیقات انجام شده
آنوپام آگروال در سال ۲۰۱۴ میلادی در مقاله ای تحت عنوان «مدیریت مواد اولیه در زنجیره تأمین» به بررسی و بهره وری زنجیره تأمین (خلق ارزش) پرداخته که میتوانند خود را جهت یافتن مواد اولیه بهتر با بهره گرفتن از مدیریت در حال توسعه آماده کنند در این مقاله با بررسی مطالعه های موردی که در این زمینه داشتند به سه مورد دست یافتند. اولین یافته آن این بود که شرکت می تواند یک رویکرد سنتی برای مدیریت موارد اولیه اتخاذ کند و دومین یافته این بود که شرکت ها می توانند به طور مستقیم عرضه مواد خام را به تأمینکننده بدهند که این امر در برخی از عوامل زنجیره تأمین مفید واقع شده است و سومین یافته آنها این بود که شرکت ها می بایست تأمین کنندگان خود را با هم تلفیق کنند و در نتیجه می توانند با همکاری میان تأمین کنندگان برای زنجیره تأمین مفید و سودمند باشند پس از تحلیل هر یک از این موراد، به سه سناریو در تهیه مواد اولیه برخورد می کنیم که بهصورت تجربی در بررسی این مدل ها به دست آورده اند لذا با بررسی این سناریو ها به این نتیجه می رسیم که داشتن یک مدیریت فعال در یافتن مواد اولیه ارزش حاصله در زنجیره تأمین افزایش می یابد که مدیران با مدیریت فعال خود دست به خلق ارزش در زنجیره تأمین بزنند.
پتری هلو در سال ۲۰۱۳ میلادی در مقاله ای تحت عنوان «پیوند استراتژیک خلق ارزش درطراحی زنجیره تأمین عمیاتی» به بررسی جنبه های خلق ارزش و تخصیص و عملیاتی نمودن زنجیره تأمین پرداخته است با توجه به اینکه هدف از خلق ارزش در این مقاله گرفتن حداکثر ارزش افزوده در شرایط مالی است که می تواند در زنجیره تأمین عملیاتی و مؤثر باشد با توجه به مطالعه موردی انجام شده برای شناسایی این دیدگاه و ترکیب ارزش وزنجیره تأمین در این مقاله به پنج مورد دست یافتند که این موارد شامل موارد ذیل هستند (۱) ماهیت تدارک ارزش که ناشی از فعالیت اصلی شرکت می باشد (۲) تصمیم گیری عملیاتی در خصوص تولید و یافتن منابع و توزیع آن (۳) توصیف مدیریت ریسک در این زمینه (۴) داشتن استراتژی تحقق نظم یا سفارشی سازی محصول (۵) استراتژی میانه روی که با بررسی این موارد در مطالعه موردی به این نتیجه رسیدند که ماهیت هر یک از موارد ذکر شده ممکن از در طول زمان با توجه با اینکه استراتژی کسب و کار پیوسته در حال تحول هستند تغییر کند همچنین برای رسیدن به نتیجه مطلوب و خلق ارزش در این زمینه می توان با شناسایی هر یک از موارد برای تعریف زنجیره ارزش در سطح شرکت به اولین مورد که بهترین راهنما در مدیریت زنجیره تأمین است توجه بسیاری نمود که بستر مهم ارزش آفرینی و افزایش بهره وری در زنجیره تأمین خواهد بود و کمک شایانی به ارزش آفرینی در شرکت خواهد نمود.
دیوید پورتر در سال ۲۰۱۳ میلادی در مقاله ای با عنوان «مدل های زنجیره تأمین برای مونتاژ یک سیستم با یک الگوریتم ساده و بهتر» به فرموله شدن تابع هزینه بهصورت غیر خطی پرداخته است که این تابع شامل هزینه های موجودی، سفارش، حمل و نقل و تحویل می شود که برای یک سیستم تولید که در آن مواد اولیه ای مورد استفاده قرار می گیرد مد نظر قرار گرفته شده بنابراین آنها جهت پیدا کردن بهترین و صحیح ترین راه به رسم یک الگوریتم با بهره گرفتن از پیشنهاد های قبلی رحمان و ساکرز در سال ۲۰۰۷ پرداخته اند. با توجه به اینکه در این مقاله برای رسم ساده تر این الگوریتم اکتشافی به تعداد نقاط ارزیابی کمتری نیاز بود به استفاده از روش های مبنی بر ریاضی پرداخته شده در واقع آنها به طراحی یک الگوریتم اکتشافی جایگزین برای تبدیل مقادیر صحیح به نموداری جهت بهره وری پرداختند اما متأسفانه با توجه به اینکه مقادیر به صورت فرض و آزمون و خطا در نظر گرفته شده بود متأسفانه نتوانستند پاسخ مناسبی در زمینه مدیریت زنجیره تأمین جهت کاهش هزینه ها دست یابند.
دکتر محسن شفیعی نیکآبادی در سال ۱۳۹۱ در مقاله ای تحت عنوان «چارچوبی، فرآیندهای مدیریت دانش در زنجیره تأمین» در راستای این مقاله اهمیت مدیریت دانش در زنجیره تأمین در صنعت خودرو سازی مورد بحث قرار گرفت و در زمینه بهره وری زنجیره تأمین با مدیریت دانش به تحقیقاتی پرداخته با توجه به یافته های کلی تحقیق میتوان متوجه شد که مهمترین فرآیندهای مدیریت دانش در زنجیره تأمین صنعت خودرو به ترتیب، فرآیندهای کلیدی “انتقال، اشتراک و توزیع دانش” و “استفاده، کاربرد و بهره برداری از دانش” خواهد بود. سپس می توان فرآیندهای “خلق، کسب و تولید دانش"، ” سازماندهی، نگهداری و انبار دانش” و در نهایت” فرایند ارزیابی و بازخور” را مشاهده کرد که می تواند در زنجیره تأمین مفید واقع شود.
مهدی سرابی و کاظم جعفری در سال ۲۰۱۲ در مقاله ای تحت عنوان «معماری سرویسگرا؛ راه حلی برای یکپارچه سازی زنجیره تأمین» به معرفی معماری سرویسگرا با بهره گرفتن از سرویس وب پرداخته اند. «معماری سرویسگرا روشی برای ساخت سیستمهای توزیع شدهای است که در آنها عملکرد سیستم بهصورت سرویس در اختیار کاربران و یا سایر سرویسها قرار میگیرد.» روش پیادهسازی معماری سرویسگرایی که مد نظر این مقاله است استفاده از سرویسهای وب میباشد. تفاوت سرویس و سرویس وب در حجم مخاطبان آن است. در سرویس وب، طیف مخاطبانی که بالقوه میتوانند از سرویس شما استفاده کنند، کل کاربران روی شبکه اینترنت است؛ که در این مقاله به مزایای معماری سرویس گرا نسبت به نرم افزارهای موجود در مدیریت زنجیره تأمین اشاره ای شده است که می تواند در سرعت دست یابی به اطلاعات برای مدیریت زنجیره تأمین و همچنین به روز بودن اطلاعات مطابق با فناوری روز تأثیر به سزایی نسبت به زنجیره تأمین سنتی داشته باشد.
دکتر ایرج مهدوی و همکارانش در سال ۱۳۹۰ در مقاله تحت عنوان «به کارگیری مهندسی ارزش در شبکه گاز رسانی استان مازندران» در راستای این مقاله، پس از بررسی مفاهیم مهندسی ارزش به ترسیم اهداف مهندسی ارزش اشاره شد و پس از تحلیل FAST در ساختار شبکه گاز رسانی، دو مرحله اصلی برای بررسی و مطالعه ارزش در پروژه های گاز رسانی طراحی می گردد. در مرحله اول مسئله طراحی شبکه و استقرار ایستگاه های تقلیل فشار از طریق یک مدل ریاضی کارآمد بر مبنای حداقل درخت پوششی[۶۱]MTS مورد مطالعه قرار می گیرد. در مرحله دوم نیز با توجه به خروجی مرحله اول، به بررسی عوامل اصلی و فرعی اثر گذار روی هزینه انتقال گاز درشبکه گاز رسانی (Cij) پرداخته می شود، در این مرحله تغییر رویکردها مورد ارزیابی کمی قرار گرفته و راهکار های اجرایی معرفی می گردند؛ و در نهایت دو مطالعه موردی در منطقه کلاردشت و پل سفید اعتبار سنجی مدل پیشنهادی برای مکان یابی[۶۲]TBS را ارائه دادند.
اکبر عالم تبریز و محمدرضا منیری در سال ۱۳۹۰ در مقاله تحت عنوان «به کار گیری مهندسی ارزش با رویکرد MADM فازی در بهبود پروژه» در راستای این مقاله مهندسی ارزش با مدل های MADM فازی تلفیق شده که در این تلفیق به منظور تعیین وزن معیارهای ارزیابی پیشنهادهای حاصل از مرحله خلاقیت، از روش AHP فازی و به منظور تعیین اولویت گزینه ها از روش TOPSIS فازی استفاده شده است که موجب افزایش ارزش در بهبود پروژه ها شده است. بر اساس برآورد تیم مهندسی ارزش، اجرای طرح پیشنهادی به جای طرح اولیه، کاهش ۴۵/۲۱ درصدی در هزینه پروژه و ۶/۱۷ درصدی در زمان پروژه را در پی خواهد داشت که این خود نشان دهنده ایجاد ارزش در ساخت یک پروژه خواهد بود.
لعیا الفت و علی خاتمی فیروز آبادی و روح الله خداوردی در سال ۱۳۹۰ در مقاله ای تحت عنوان «مقتضیات تحقق مدیریت زنجیره ی تأمین سبز در صنعت خودروسازی ایران» در این راستا این مقاله به یکپارچه کردن مدیریت زنجیره ی تأمین با الزامات زیست محیطی در تمام مراحل طراحی محصول، انتخاب و تأمین مواد اولیه، تولید و ساخت، فرایندهای توزیع و انتقال، تحویل به مشتری و بالاخره پس از مصرف، مدیریت بازیافت و مصرف مجدد به منظور بیشینه کردن میزان بهره وری مصرف انرژی و منابع همراه با بهبود عملکرد کل زنجیره ی تأمین است. در این مقاله به شناسایی مقتضیات (محرک ها، موانع، اقدامات و نتایج) لازم جهت دستیابی به مدیریت زنجیره ی تأمین سبز در صنعت خودروسازی ایران پرداخته شده است. سپس اقدامات لازم جهت دستیابی به مدیریت زنجیره ی تأمین سبز، استخراج شد و این اقدامات برای نهایی شدن از طریق پرسشنامه به نظر سنجی خبرگان گذارده و در نهایت اقدامات اجرایی به کمک روش Topsis فازی اولویت بندی شد.
شهریار عبدالله پورنژدی و همکاران در سال ۱۳۸۹ در مقاله تحت عنوان «آیا مهندسی ارزش صرفاً یک نگرش است؟» در راستای این مقاله چند مسئله مورد توجه قرار این که مهندسی ارزش یک متدولوژی ساختاریافته می باشد و اینکه این متدولوژی دارای تکنیکهایی است که در حقیقت لازمه هر متدولوژی میباشد، این تکنیکها اغلب در قالب سه دسته معرفی شدند (تکنیکهای آنالیز عملکرد، تکنیکهای محاسبه ارزش، تکنیکهای خلاقیت) و در نتیجه این مقاله، به کار گیری تکنیک های مهندسی ارزش در افزایش کارایی و اثر بخشی فرایند خلاقیت، به طور قطع، مفید خواهد بود.
دکتر احمد جعفرنژاد، دکتر علی محقر، مریم درویش و مهرداد یاسایی در بهار ۱۳۸۹ در مقاله ای تحت عنوان «ارائه روشی برای اندازه گیری چابکی زنجیره تأمین با بهره گرفتن از ترکیب تئوری گراف، رویکرد ماتریسی و منطق فازی» که در ابتدا با چند تعریف زنجیره ی چابک با هدف فراهم آوردن ابزاری جهت اندازه گیری چابکی زنجیره تأمین، به بررسی و ارائه تکنیکی برای اندازه گیری چابکی زنجیره تأمین پرداخته است. این تکنیک ترکیبی از تئوری گراف و رویکرد ماترسی با منطق فازی و مدلسازی ساختار یافته مفهومی می باشد. تکنیک مذکور در یک مطالعه موردی به کار گرفته شده است و موانع اصلی چابکی زنجیره تأمین در این مطالعه موردی شناسایی شده است. همچنین بر مبنای مدل پیشنهادی اسماعیل و شریفی، از شاخص های پاسخگویی، انعطاف پذیری، سرعت و شایستگی به عنوان شاخص های اصلی سنجش چابکی استفاده شده است.
حمید بیرقی در سال ۱۳۸۹ در مقاله تحت عنوان «تهیه نمودار FAST تکنیکی در پروژه ها» در راستای این مقاله سعی می شود نحوه تهیه و ترسیم نمودار FAST تکنیکی و مزایای آن نسبت به سایر نمودار های FAST با ذکر مثال واقعی بیان شود و در نهایت هفت بخش مهم در نمودار تکنیکی شرح داده شد که شامل موارد زیر است:
۱-خط محدوده ۲-کار کرد پایه ۳-کارکرده های مسیر بحرانی ۴-سؤال منطقی (چرا و چگونه)
۵-کار کرد ثانویه ضروری ۶-کار کرد منشاء ۷-کار کردهای پشتیبان
دکتر ابوالفضل کزازی و دکتر روح الله سهرابی در سال ۱۳۸۹ در مقاله ای تحت عنوان «ارائه مؤلفه ها و شاخص های ارزیابی چابکی زنجیره تأمین شرکت ملی نفت ایران» در این مقاله از شاخص های ارزیابی میزان چابکی در زنجیره تأمین و طراحی ارتباطات بین مؤلفه ها با بهره گرفتن از روش های کیفی مانند دلفی، روش های کمی آماری مانند تحلیل عاملی تأییدی و مدل یابی معادلات ساختاری پرداخته اند، دراین مقاله نتیجه گیری شد، که با استقرار سیستم ارزیابی چابکی زنجیره تأمین و استفاده از مؤلفه ها و شاخص های مطرح شده، شرکت های نفتی کشور گام های بزرگی در راستای رضایت مندی مشتریان، بهره برداری به موقع از پروژه ها، کاهش هزینه های از دست رفته و سرعت عمل برخواهد داشت.
امیر شکاری، الهام آخوندی، فاطمه فتح اللهی وشیده صیادمنش در سال (۱۳۸۸) در مقاله ای تحت عنوان «یکپارچه سازی مدیریت زنجیره تأمین و مدیریت ارتباط با مشتری» در این راستا در مقاله ارائه شده اهمیت یکپارچه سازی مدیریت زنجیره تأمین با مدیریت ارتباط با مشتری بررسی خواهد شد و نشان داده خواهد شد که در نتیجه این یکپارچه ساز ی بخش گسترده ای از تصمیمات عملکردی مدیریت زنجیره تأمین متأثر از اطلاعات ارائه شده توسط مدیریت ارتباط با مشتری و در واقع بر پایه ی خواسته های خود مشتریان است.
صالح محمد بلبان آباد و همین فاتحی در سال ۱۳۸۸ در مقاله تحت عنوان «تدوین و الگویی چاروبی جامع برای شناسایی، اولویت بندی و آنالیز عوامل بحرانی موفقیت مطالعات مهندسی ارزش در صنعت ساخت و ساز ایران» در راستای این مقاله به شناسایی فاکتور های بحرانی موفقیت با تخصیص کمترین زمان، منابع و امکانات ما را قادر می سازند تا به هدف و نتیجه بهتری از مطالعات در مهندسی ارزش دست پیدا کنیم، در این مقاله به شناسایی این فاکتور هابه ترتیب درجه اهمیت آنها در ارتباط با موفقیت مطالعه مهندسی ارزش در صنعت ساختمان پرداختند، از پرسشنامه تدارک دیده شده برای پژوهش روشی برای گرد نظرات و طرز تفکر افراد ماهر و با تجربه در زمینه مهندسی ارزش بوده که نتایج به دست آمده از آن درجه اهمیت فاکتورهای موفقیت را مشخص می سازد، در این مقاله به دو فاکتور مهم یعنی (اهداف مشخص و روشن از مطالعه و تجربه حرفه و دانش کافی مشارکت کنندگان)، به عنوان دو فاکتور تأثیر گذار در موفقیت مطالعات مهندسی ارزش معرفی شده اند؛ در پژوهش با بهره گرفتن از تکنیک آنالیز فاکتور ها، ۱۵ عامل کلیدی موفقیت مورد مطالعه در این مقاله، به چهار خوشه تقسیم شدند که در اولویت اول نیازمندیهای تیم مهندسی ارزش و اولویت های بعدی تأثیرات کارفرما، کفایت آسانگر ها و سازمان های مرتبط قرار دارند.
مهران سپهری در سال ۱۳۸۷ در مقاله ای تحت عناون «طراحی سازمان بر اساس مدل کسب و کار» به بررسی روش سود آوری بر اساس خلق ارزش برای مشتری تأکید ویژه ای دارد که با توجه به ساختار فرایندی حاکم بر آنها و نیز تولیدی بودن و خدماتی بودن صنایع به سه دسته کلی تقسیم می شوند (۱) صنایع تولیدی پیوسته (۲) صنایع خدماتی متمرکز (۳) صنایع خدماتی واسطه گرا که در این مقاله با توجه به صنایع ذکر شده دو هدف دنبال شده است هدف اول ارائه ادبیات مدل کسب و کار و هدف دوم دسته بندی زنجیره ارزش در مدل کسب و کار و با هدف دوم به این پرداخته شده که چه فعالیت هایی را چگونه و چه زمانی انجام دهیم و چه منابعی برای اجرای این فعالیت نیاز است که در نهایت هر فعالیت ارزشی را به سه دسته کلی هزینه خرید ورودی های عملیاتی، هزینه نیروی انسانی و هزینه خرید سرمایه ثابت تقسیم نموده اند با توجه به اینکه مدیریت هریک ازین سه دسته که جز هزینه های ارزشمند برای هر سازمان می باشند.
محمدرضا اسماعیلی گیوی در سال ۱۳۸۷ در مقاله تحت عنوان «تحلیل ارزش یا مهندسی ارزش؛ تکنیک ناب فراموش شده» در این مقاله تکنیک های ناب شش سیگما و مهندسی ارزش مورد بررسی قرار گرفت، به این نتیجه رسیدن که هریک از ابزار ها در صورتی که جداگانه استفاده شود، تنها بخشی از هدف کاهش هزینه های کل و ارتقا کیفیت را تأمین می کنند، در حالی که کاربرد این ابزارها در کنار هم مجموعه قدرتمند از ابزار ها را فراهم می آورد که می توان با آنها بهرهوری را افزایش داد، هزینه را کم کرد و کیفیت را ارتقا بخشید. زمان تحویل را کاهش داد[۶۳]VA/VE یک روش طراحی قدرتمند است که دانش و خلاقیت سازمانی موجود را مهار کرده و منجر به تولید محصولات ابتکاری ممتاز با مطلوبیت منحصر به فرد از جانب مشتری بشود. روی هم رفته تکنیک ناب شش سیگما و مهندسی ارزش، ارزش مشتری را بوسیله بهینه کردن کیفیت، تحویل و هزینه ها، افزایش می دهند.
سیامک نوری و مسیح ابراهیمی در سال ۱۳۸۶ در مقاله ای تحت عنوان «مطالعه ارزش رویکردی سریع و مطمئن در راستای ارتقای بهره وری» به تشریح علل پایین بودن سطح ارزش پرداخته اند و با تحت الشعاع قرار دادن این علل با صرف کمترین هزینه نتایج مطلوبی را حاصل نموده اند که منجر به کاهش هزینه و خلق ارزش در زنجیره تأمین شده است برخی از این علل شناسایی شده که درصدد رفع آن جهت ارزش آفرینی مورد توجه قرار گرفته است موارد ذیل است. کمبود اطلاعات جهت تجزیه و تحلیل درست مسائل، به روز نبودن اطلاعات در مورد فناوری، نبود ایده های خلاق برای انجام کارها و تصمیم گیری بر اساس راه حل های سنتی، عدم اختصاص زمان کافی برای شناخت نیاز های مشتریان، عدم ریسک پذیری و تمایل به حفظ شرایط موجود و… که هر یک از آنها باعث بروز هزینه های غیر ضروری می شود که در کیفیت و استفاده و طول عمر و یا رضایت مشتری تأثیر مستقیم دارد با توجه به اینکه این هزینه ها پنهان بوده و شناسایی و جدا سازی آن از کل هزینه ها بسیار مشکل است بنابراین با توجه به اینکه مطالعه ارزش رویکرد سریع در دستیابی به نتیجه مطلوب است مدیران توجه خاصی به ارزش آفرینی خواهند داشت.
احمد جعفر نژاد، مجید اسماعیلیان و مسعود ربیعه در سال (۱۳۸۶) در مقاله ای تحت عنوان «ارزیابی و انتخاب تأمین کنندگان در زنجیره تأمین در حالت منبع یابی منفرد با رویکرد فازی» به بررسی و ارائه یک روش تصمیم گیری فازی برای مسائل انتخاب تأمین کنندگان در زنجیره تأمین پرداختند. از روش تصمیم گیری چند معیاره (MCDM) در محیط فازی برای انتخاب تأمین کنندگان استفاده شده و یک روش برای محاسبه وزن و رتبه بندی گزینه ها در تکنیک TOPSIS فازی ارائه شده است در تکنیک TOPSIS همزمان هر دو معیار کمی و کیفی را می توان در فرایند انتخاب تأمین کنندگان با هم در نظر گرفت. در این مقاله از عبارتهای کلامی به جای اعداد قطعی برای تعیین وزن معیارها و رتبه بندی گزینه ها نسبت به هر معیار استفاده شده است؛ که عبارتهای کلامی که به وسیله خبرگان ارائه می شود برای ارزیابی و تعیین عملکرد هر تأمین کننده نسبت به هر معیار و تعیین وزن معیارها استفاده شده است. رتبه بندیهای کلامی به وسیله اعداد فازی مثلثی و ذوزنقه ای بیان شده و در پایان از یک مثال برای نشان دادن فرایند حل استفاده شده است.
سید محمد سید حسینی و رکسانا فکری در سال ۱۳۸۴ در مقاله تحت عنوان «کاربرد مفهوم مهندسی ارزش در توسعه ی یک محصول جدید» در راستای این مقاله اهمیت مهندسی ارزش به عنوان مجموعه ی از تکنیک ها و روش های مفید در این زمینه، مطرح می گردد که با نگرش سیستماتیک، کارکردهای اصلی و فرعی محصول جدید و ارزش هر کارکرد را نزد مشتری مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد و در صورتی که به عنوان یک رویکرد گروهی، خلاقانه و کارکرد گرا برای ارزیابی و بهبود ارزش از محصول جدید و کلیه ى مراحل آن از طراحی تا بهره برداری به کار گرفته شود، می تواند به عنوان یک متدولوژی قدرتمند برای حل مسائل مربوط به پیچیدگی تولید یا کاهش هزینه های آن، بهبود هم زمان کار و کیفیت و کاهش زمان تولید با بکارگیری بعضی از راهکارها (نظیر تغییر و بهبود تکنولوژی، منابع انسانی و یا جایگزینی مواد اولیه مطلوب اما ارزانتر، …) برای محصولات جدید نسبت به محصولات قبل یا موجود مؤثر واقع گردد؛ در نهایت به این نتیجه رسیدن که اجرای مدل تلفیقی مهندسی ارزش در تولید محصول جدید مؤید آن است که مهندسی ارزش می تواند شیوه ای کاراتر و مؤثر در توسعه ی محصولات جدید و راهگشای تولیدکنندگان این قبیل محصولات در ارائه ی فرآورده هایی با شاخص های بالا و در حد انتظار مشتریان باشد.
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 06:54:00 ب.ظ ]
|