راهکارهای کارآمدسازی آموزههای قرآن برای تعلیم و تربیت قرآنی کودکان (تحقق تربیت قرآنی)- ... |
و نیز از پیامبر۶روایت شده که فرمود: «نَوِّرُوا بُیُوتَکُمْ بِتِلَاوَهِ الْقُرْآنِ…فَإِنَّ الْبَیْتَ إِذَا کَثُرَ فِیهِ تِلَاوَهُ الْقُرْآنِ کَثُرَ خَیْرُهُ وَ اتَّسَعَ أَهْلُهُ وَ أَضَاءَ لِأَهْلِ السَّمَاءِ کَمَا تُضِیءُ نُجُومُ السَّمَاءِ لِأَهْلِ الدُّنْیَا؛ خانههایتان را با تلاوت قرآن روشن کنید … هر گاه در خانهای بسیار قرآن تلاوت شود، خیر آن بسیار گردد و اهل آن خانه برخوردار گردند و این خانه برای آسمانیان میدرخشد، چنانکه ستارگان برای زمینیان میدرخشند».[۷۳۹]
نکته مهم در برنامه آموزش قرآن به کودکان، این است، با اینکه معصومان:، به عادت دادن کودکان به قرائت قرآن اهتمام داشتند، اما در این کار سختگیری نمیکردند و به کودکان اجازه میدادند، برخی آداب قرائت قرآن را رعایت نکنند. به عنوان مثال، برای کودکانی که میخواستند قرآن بخوانند، وضوگرفتن را به عنوان شرط اجباری مطرح نمیکردند: چنانچه نقل شده اسماعیل پسر امام صادق۷نزد او بود. امام به او گفت: «یَا بُنَیَ اقْرَأِ الْمُصْحَفَ فَقَالَ إِنِّی لَسْتُ عَلَى وُضُوءٍ فَقَالَ لَا تَمَسَّ الْکِتَابَهَ وَ مَسَّ الْوَرَقَ؛ پسرم! قرآن بخوان. اسماعیل گفت: وضو ندارم. امام فرمود: [قرآن بخوان اما] به نوشته قرآن دست نزن و به ورق آن دست بزن».[۷۴۰]
اکنون این پرسش مطرح میشود که اولاً چرا معصومان:بر آموزش قرآن در دوره کودکی تأکید داشتند؟ ثانیاً چرا قرآن را به عنوان اولین ماده درسی آموزش میدادند؟ و ثالثاً چرا بر تلاوت قرآن اصرار داشتند؟ و آیا در این تأکیدها ملاحظات تربیتی ویژهای لحاظ شده است؟
۳-۱-۲-۱۱-۱-۵- علت تأکید معصومان:بر آموزش قرآن در دوره کودکی
در اینباره باید به دو موضوع اشاره کرد:
نخست آنکه انسان در دوره کودکی و نوجوانی، هم مطالب و موضوعات را آسانتر میآموزد، و هم آموختههایش پایدارتر و استوارتر است. در روایتی از پیامبر۶آمده است: «مَنْ تَعَلَّمَ فِی شَبَابِهِ کَانَ بِمَنْزِلَهِ الْوَشْمِ فِی الْحَجَرِ وَ مَنْ تَعَلَّمَ وَ هُوَ کَبِیرٌ کَانَ بِمَنْزِلَهِ الْکِتَابِ عَلَى وَجْهِ الْمَاء؛ آنکه در جوانی بیاموزد، آموزشش به منزله نقش در سنگ است؛ و آنکه در بزرگسالی بیاموزد، آموزشش به منزله نوشتن بر آب است».[۷۴۱]
دوم آنکه هدف از آموزش قرآن، تنها قرائت قرآن نیست؛ قرائت قرآن، مقدمهای است برای آشنایی با آموزهها و معارف قرآن و عمل بر اساس آن آموزهها. به عبارت روشنتر، هدف از آموزش قرآن، آن است که شخصیت فرد، شخصیتی قرآنی گردد و اعمال و رفتار و گفتارش با معیارهای قرآنی مطابق شود. از سوی دیگر، انسان در اوایل زندگی، قابلیت تأثیرپذیری زیادی دارد و این قابلیت به موازات افزایش عمر کاهش مییابد؛ تا جایی که این قابلیت اندک و ناچیز میشود. بدین ترتیب، آموزش قرآن در کودکی هم هزینه کمتر و بازده بیشتری دارد و هم با هدف آموزش قرآن مناسبتر است.
۳-۱-۲-۱۱-۱-۶- علت انتخاب قرآن، به عنوان اولین ماده درسی آموزش
درباره اینکه چرا معصومان:، قرآن را اولین ماده درسی قرار میدادند، باید به این موضوع اشاره کرد که ظرفیت تأثیرپذیری و شکلگیری ساختار روان و شخصیتی انسان با بالا رفتن سن، کاهش مییابد، تا جایی که در دوره کهنسالی به حداقل میرسد. تجربیات مربیان نیز مؤید این مدعاست.[۷۴۲]
اسماعیل بن عبدالخالق میگوید: امام صادق۷به احول فرمود: «أَنَا أَسْمَعُ أَتَیْتَ الْبَصْرَهَ فَقَالَ نَعَمْ قَالَ کَیْفَ رَأَیْتَ مُسَارَعَهَ النَّاسِ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ وَ دُخُولَهُمْ فِیهِ قَالَ وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ لَقَلِیلٌ وَ لَقَدْ فَعَلُوا وَ إِنَّ ذَلِکَ لَقَلِیلٌ فَقَال عَلَیْکَ بِالْأَحْدَاثِ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى کُلِّ خَیْر؛ شنیدم به بصره رفتی. احول گفت: آری. امام فرمود: استقبال مردم از این موضوع [امامت] و پذیرش آن ها را چگونه دیدی؟ احول گفت: به خدا استقبال آنان کم بود، هر چند استقبال میکردند، اما بسیار کم. امام فرمود: بر تو باد به جوانها که آنان سریعتر [از بزرگسالان] به سوی نیکیها میشتابند».[۷۴۳]
از این سیره برمیآید که احول، یکی از مبلغان مکتب تشیع، در دعوت مردم بصره، ناموفق بوده است. امام به او توصیه میکند که به جوانان بپردازد و راز این توصیه را نیز چنین بیان میکند که آنان سریعتر از بزرگسالان، مطالب حق را میپذیرند؛ چراکه هنوز شخصیت و ساختار درونی جوانان کاملاً شکل نگرفته است؛ به همین جهت ساختارهای جدید را آسانتر و سریعتر میپذیرند. در مقابل، شخصیت و ساختار درونی و روانی بزرگسالان شکل گرفته است؛ از اینرو ساختار جدید را به سختی و یا دیر میپذیرند. در نامه امیر المؤمنین۷به امام حسن۷میخوانیم:
«…وَ إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ کَالْأَرْضِ الْخَالِیَهِ مَا أُلْقِیَ فِیهَا مِنْ شَیْءٍ قَبِلَتْهُ فَبَادَرْتُکَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ وَ یَشْتَغِلَ لُبُّک…؛ قلب و جان جوان چون زمین ناکاشته است؛ آنچه را در آن افکنده شود، میپذیرد؛ از این رو به ادب آموختنت پرداختم، پیش از آن که قلب و جانت[ شکل گیرد و ] سخت شود و ذهنت مشغول گردد».[۷۴۴]
در روایت دیگری، امام صادق۷به شیعیان توصیه میکند که هر چه زودتر به آموزش فرزندان خود بپردازند تا مخالفان فکری آنان، نتوانند اندیشههای خود را در آنان وارد کنند: «بَادِرُوا أَحْدَاثَکُمْ بِالْحَدِیثِ قَبْلَ أَنْ تَسْبِقَکُمْ إِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَه؛ قبل از هجوم مرجئه، به جوانانتان حدیث(مسائل دینی) بیاموزید».[۷۴۵]
بنابراین اگر بخواهیم شخصیت نونهالان به آسانی بر اساس قرآن شکل بگیرد، لازم است قرآن به عنوان اولین ماده درسی به آنان آموزش داده شود.
۳-۱-۲-۱۱-۱-۷- علت اصرار داشتن بر تلاوت قرآن توسط کودکان
در مورد ایجادعادت به تلاوت قرآن، تنها به سه موضوع اشاره میکنیم:
نخست آنکه یادگیری قرآن نیازمند تکرار است و با یک بار خواندن، آموختن صورت نمیگیرد.
دوم آنکه قرآن با کتابهایی که بشر نوشته تفاوت دارد؛ شاید بتوان تمام مطالب کتابهای عادی را با یک بار خواندن درک کرد و فهمید،[۷۴۶] اما قرآن کتابی است که حضرت علی۷به نقل از خطبه پیامبر۶میفرماید: «لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُکْمُ اللَّهِ وَ بَاطِنُهُ عِلْمُ اللَّهِ تَعَالَى فَظَاهِرُهُ وَثِیقٌ وَ بَاطِنُهُ لَهُ تُخُومٌ وَ عَلَى تُخُومِهِ تُخُومٌ لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَى غَرَائِبُه؛ ظاهری دارد و باطنی؛ ظاهرش حکم و دستور و باطنش علم و معرفت است؛ ظاهرش نیکو و زیبا و باطنش پرعمق و ژرفاست … عجایبش شمردنی و غرایبش کهنه شدنی نیست؛ چراغهای هدایت و علائم و نشانههای حکمت در آن است».[۷۴۷]
بنابراین فهم قرآن، نیازمند تلاوت قرآن و تکرار آن است؛ از اینرو در روایات بسیاری، مسلمانان به تلاوت قرآن توصیه شدهاند. پیامبر۶به کثیر میفرماید: «یا بنی، لا تغفل عن قراءه القرآن- إذا أصبحت، و إذا أمسیت- فإن القرآن یحیى القلب المیت، و ینهى عن الفحشاء و المنکر؛ فرزندم! از قرائت قرآن غفلت مکن که قرآن قلب را زنده میکند و از زشتیها و ناپسندیها باز میدارد.»[۷۴۸]
سوم آنکه تأثیر قرآن در شکلگیری شخصیت انسان، نیازمند تلاوت مکرّر است؛ زیرا شکلگیری شخصیت در انسان، فرآیندی تدریجی است. با توجه به سه مطلب بالا، تلاوت مکرر قرآن برای نیل به هدف آموزش قرآن ضروری است.
۳-۱-۲-۱۲- انتقال فرهنگهای دینی جامعه به فرزندان
نکته دیگری که والدین باید به آن توجه کنند، این است که در کنار آموزش قرآن و معارف اسلامی، در انتقال آن دسته از ارزشهای فرهنگی جامعه که همسو با تعالیم دینی است، کوتاهی نکنند تا نسل جدید، پاسدار فرهنگ اسلامی جامعه باشند. بر همین اساس، علی۷، انتقال فرهنگ، مسائل تربیتی و نکات اخلاقی را به نسل جدید، امری ضروری میدانند و خطاب به امام حسن۷یادآور میشوند: «…. أَیْ بُنَیَ إِنِّی وَ إِنْ لَمْ أَکُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کَانَ قَبْلِی فَقَدْ نَظَرْتُ فِی أَعْمَالِهِمْ وَ فَکَّرْتُ فِی أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِی آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ کَأَحَدِهِمْ بَلْ کَأَنِّی بِمَا انْتَهَى إِلَیَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِکَ مِنْ کَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ فَاسْتَخْلَصْتُ لَکَ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ [جَلِیلَهُ] نَخِیلَهُ وَ تَوَخَّیْتُ لَکَ جَمِیلَهُ وَ صَرَفْتُ عَنْکَ مَجْهُولَهُ وَ رَأَیْتُ حَیْثُ عَنَانِی مِنْ أَمْرِکَ مَا یَعْنِی الْوَالِدَ الشَّفِیقَ وَ أَجْمَعْتُ عَلَیْهِ مِنْ أَدَبِکَ أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ وَ أَنْتَ مُقْبِلُ الْعُمُرِ وَ مُقْتَبَلُ الدَّهْرِ ذُو نِیَّهٍ سَلِیمَهٍ وَ نَفْسٍ صَافِیَه…؛ ای فرزندم اگرچه من به اندازه پیشینیان عمر نکردهام، اما در کردار آنها نظر افکندم و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم، تا آنجا که گویی یکی از آنها شدهام، بلکه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اول تا پایان عمرشان با آنان بودهام؛پس قسمتهای روشن و شیرین زندگی آنان را از درون تیرگیها شناختم و زندگی سودمند آنان را با دوران زیانبارش شناسایی کردم و چیزهای مهم و ارزشمند را بر تو برگزیدهام و اموری نامعلوم را که موجب سرگردانی تو میشود، از تو دور کردم. از آنجا که کار تو و آینده ات، سخت من را به تو متوجه کرده است؛توجهی که یک پدر مهربان نسبت به فرزندش دارد، تصمیم گرفتم که نکتههای مربوط به آداب و تربیت را به تو یادآور شوم، در حالیکه تو ابتدای عمر را سپری میکنی و نیتی سالم و نفسی پاک و صاف داری».[۷۴۹]
در تبیین نامه حضرت علی۷در خصوص توجه به تربیت فرزند، نکته قابل توجه این است که مربیان، معلمان، والدین و رسانههای جمعی باید در انتقال فرهنگ دقّت داشته باشند؛ به گونهای که هم جنبههای جدید ارزشها و تمدن فرهنگی را به فرزندان منتقل کنند و هم به ارزشسنجی فرهنگ جدید توجه داشته باشند، به طوریکه این فرهنگ جدید با ارزشها و فرهنگ دینی و اسلامی سازگار باشد و هم به معرفی سیره تربیتی ائمه اطهار:بپردازد. استفاده از فیلم و داستانهای تهیه شده برای معرفی شخصیتهای دینی و پخش آنها در تلویزیون و نیز گنجاندن آنها در کتب درسی، میتواند در این زمینه مؤثر باشد.[۷۵۰]
۳-۱-۲-۱۳- مشارکت دادن همه اعضای خانواده در انجام کارهای خیر
قرآن کریم خانوادهای را شایسته و نمونه میداند که همه اعضای آن در انجام کارهای خیر با یکدیگر شریک و همفکر و همگام باشند.[۷۵۱] همچنانکه درباره خانواده زکریا۷چنین خصوصیتی را یادآور میشود و میفرماید: *(فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ یَحْیَى وَ أَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کَانُواْ یُسَارِعُونَ فِى الْخَیْرَاتِ وَ یَدْعُونَنَا رَغَبًا وَ رَهَبًا وَ کَانُواْ لَنَا خَاشِعِین؛ ما هم دعاى او را پذیرفتیم، و یحیى را به او بخشیدیم و همسرش را (که نازا بود) برایش آماده (باردارى) کردیم چرا که آنان (خاندانى بودند که) همواره در کارهاى خیر بسرعت اقدام مىکردند و در حال بیم و امید ما را مىخواندند و پیوسته براى ما (خاضع و) خاشع بودند.)* انبیاء/۹۰
۳-۱-۲-۱۴- حسّاس بودن نسبت به زندگی معنوی فرزندان پس از مرگ
والدین، دلسوز فرزندان خویشاند و حتی تا واپسین لحظات عمر خود، دغدغه مسائل اعتقادی فرزندان خود را دارند و مسئول ارشاد فرزندان به دین حق هستند و نسبت به آینده فرزندانشان نگراناند.[۷۵۲] همانگونه که یعقوب۷به هنگام مرگ، نسبت به آینده فرزندانش ناراحت و نگران بود. از اینرو آنان را جمع کرد و این نگرانی را بر زبان آورد و پرسید: *(وَ وَصَّى بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ یَابَنَّىَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَکُمُ الدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُم مُّسْلِمُونَ(۱۳۲)أَمْ کُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِى قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَاهَکَ وَ إِلَاهَ ءَابَائِکَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ إِلَاهًا وَاحِدًا وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُون؛ و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر،) فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند (و هر کدام به فرزندان خویش گفتند:) «فرزندان من! خداوند این آیین پاک را براى شما برگزیده است و شما، جز به آیین اسلام [تسلیم در برابر فرمان خدا] از دنیا نروید! یا هنگامى که مرگ یعقوب فرا رسید، شما حاضر بودید؟! در آن هنگام که به فرزندان خود گفت: «پس از من، چه چیز را مىپرستید؟» گفتند: «خداى تو، و خداى پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا را، و ما در برابر او تسلیم هستیم.)* بقره/۱۳۲ و ۱۳۳
قرآن با نقل وصیت ابراهیم، گویا مىخواهد این حقیقت را بازگو کند که شما انسانها تنها مسئول امروز فرزندانتان نیستید، مسئول آینده آنها نیز مىباشید، تنها به هنگام چشم بستن از جهان، نگران زندگى مادى فرزندانتان بعد از مرگتان نباشید، بلکه به فکر زندگى معنوى آنها نیز باشید.[۷۵۳]
۳-۱-۲-۱۵- اولویت بندی مفاهیم تربیتی بر اساس منشور تربیتی لقمان
در تربیت قرآنی، اولویت بندی موضوعات و مفاهیم تربیتی خیلی مهم است. نبود اولویت بندی در ارائه مباحث تربیتی، مربّیان بویژه والدین را دچار سردرگمی میکند. قرآن کریم نیز در برنامه آموزشی خود به این مطلب توجه داشته و بر همین مبنا، اندرزهایی که لقمان حکیم به فرزند خویش داده و قرآن مجید آنها را برنامه تربیتی دانسته است، همگی بر اساس ایجاد شخصیت در فرزند استوار است. با توجه به ضرورت بحث، در ذیل به برنامه تربیتی قرآن به ترتیب اولویتها میپردازیم:
۳-۱-۲-۱۵-۱- مسائل اعتقادی
مهمترین مسأله در تربیت قرآنی خانواده و فرزندان که مورد توجه خداوند و پیامبران الهی قرار گرفته است، مسائل اعتقادی میباشد؛[۷۵۴] انسانی که به خداوند و عالم قیامت ایمان داشته باشد، دارای ویژگیهایی است که فرد بیایمان، چنین ویژگیهایی را ندارد و در کانون خانواده، شیوه برخورد فرزندانی که به آیات الهی ایمان دارند، با دیگر اعضای خانواده، به ویژه پدر و مادر، غیر از شیوه فرزندانی است که به آیات خدا اعتقاد ندارند یا دارای اعتقادی سطحی هستند.
در نتیجه، تربیت اعتقادی فرزندان از وظایف بسیار مهم پدر و مادر است که اگر با شیوه صحیح و همراه با دلایل منطقی و محققانه انجام گیرد، آثار و برکات آن در اعمال و رفتار فرزندان نمایان میشود و اگر به صورت تقلیدی و یا اکراهی باشد، آفات جبرانناپذیری در پی خواهد داشت. چنانچه خداوند تقلید کورکورانه در مسائل اعتقادی را به شدّت مذمت کرده[۷۵۵]و فرزندانی را که بدون تفکر و اندیشه، در مسائل اعتقادی از پدرشان تقلید مینمایند، به عذاب خویش، تهدید کرده است.[۷۵۶]
۳-۱-۲-۱۵-۱-۱- موارد مورد توجه در تربیت اعتقادی
با توجه به اهمیت آموزش عقاید به کودکان، در ذیل به برنامه تربیتی آموزش مسائل اعتقادی به ترتیب اولویت، اشاره میشود:
۳-۱-۲-۱۵-۱-۱-۱- دعوت به توحید
از آنجا که در انتخاب محتوا، باید روان و ساده فهم بودن آن را مورد توجه قرار داد، بر این اساس، باید سعی شود مطالب آسان همیشه قبل از مطالب پیچیده و مشکل و مفاهیم نظری قبل از فعالیتهای عملی ارائه شوند.[۷۵۷]
لقمان حکیم نیز در انتخاب مفاهیم قرآنی به فرزندش به این مطلب توجه داشت. بر این اساس، اولین موعظه لقمان حکیم به فرزندش که در قرآن آمده، دعوت به توحید و پرهیز از شرک میباشد که مقدّم بر دیگر مسائل عبادی و اخلاقی شده است و این نشان میدهد در تربیت قرآنی فرزند، اولین امر، آموزش مسائل اعتقادی است[۷۵۸]: *(وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یَابُنَّىََّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیم؛ (به خاطر بیاور) هنگامى را که لقمان به فرزندش- در حالى که او را موعظه مىکرد- گفت: پسرم! چیزى را همتاى خدا قرار مده که شرک، ظلم بزرگى است.)* لقمان/ ۱۳
از طرف دیگر، لقمان، برنامه تربیتی خود را با فطریترین مسائل که توحید، یکتاپرستی و بت شکنی است، آغاز مینماید؛ چرا که هیچ موضوعی، سادهتر و روشنتر از توحید نیست و هر فردی میتواند آن را به اتکای سرنوشت خود بفهمد و درک آن، نیاز به دلایل پیچیده عقلی ندارد.[۷۵۹]
نیز آغاز تربیت قرآنی فرزندان با کلمه توحید، از توصیههای ارزشمند پیامبراکرم۶و ائمه هدی:میباشد. ابن عباس از پیامبر اکرم۶نقل کرده است که ایشان فرمود: «افتحوا علی صبیانکم أول کلمه لا اله الا الله؛ اولین کلمهای که بر زبان فرزندان میگذارید، «لا اله الا الله» باشد».[۷۶۰]
در روایتی دیگر از آن حضرت آمده است: «إذا أفصح أولادکم فعلوهم لا اله الا الله؛ وقتی فرزندانتان زبان به سخن گشودند، به آن «لا اله الا الله» را یاد دهید».[۷۶۱]
همچنین ایشان در مورد ارزش آغاز تربیت کودک با توحید، میفرماید: «من ربّی صغیراً حتی یقول: لا اله الا الله لم یحاسبه الله؛ هر کس کودکی را تربیت کند تا اینکه «لا اله الا الله» بگوید، خداوند روز قیامت [اعمال] او را محاسبه نخواهد کرد».[۷۶۲]
۳-۱-۲-۱۵-۱-۱-۲- توجه به معاد
یکی از مسائل مهمی که باید پدر و مادر در تربیت اعتقادی فرزندان به آن توجه نمایند، آگاه نمودن فرزندان از مسأله معاد است که در فصل اول، قسمت اصل تکریم به آن پرداخته شد که از ذکر مجدد آن صرف نظر میکنیم.[۷۶۳]
۳-۱-۲-۱۵-۲- آداب معاشرت
یکی از مسائلی که در تربیت دینی فرزندان مورد توجه خداوند و ائمه هدی:قرار گرفته، آموختن آداب معاشرت به آنهاست. اما نکتهای که در بخش آموزش آداب در سیره معصومین:وجود دارد، این است که آنها به طور معمول، آداب را به هنگام رویارویی فرد با عمل، به او یاد میدادند. اینگونه آموزش، موجب یادگیری بهتر و بقای یادگیری میشود.[۷۶۴]
مقصود از آداب معاشرت، مجموعه اصول اخلاقی و فضایل رفتاری و درونی است که لازم است کودک از همان ابتدا آن را بیاموزد و به آن عادت کند. این رفتارها ابتدا به صورت تقلید از بزرگترها، به ویژه پدر و مادر شکل میگیرد، سپس از هنگام تعقل و اندیشه کودک که به مرحله تمیز و تکلیف میرسد، به صورت عقلانی و ایمانی در میآید.[۷۶۵]
در اهمیت تربیت آداب و معاشرت به فرزندان، همین قدر بس که این امر نزد اهل بیت:، یکی از حقوق فرزندان بر پدر شمرده شده است: «یَا عَلِیُّ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ أَنْ یُحْسِنَ اسْمَهُ وَ أَدَبَه؛ ای علی! حق فرزند بر پدر، این است نام و ادب او را نیکو گرداند».[۷۶۶]
لذا در برنامه تربیتی لقمان حکیم به فرزندش، پس از اینکه برقراری ارتباط با خالق هستی کامل شد(بعد از سفارش کردن به توحید)، نوبت به برقراری ارتباط با مخلوق میرسد. در برقراری ارتباط با بندگان، نیز اولویت بندی شده است. یعنی کودک پس از شناخت مقام خالق، باید مقام و جایگاه پدر و مادر را بشناسد و نخست باید از خانواده آغاز نماید: *(وَ وَصَّیْنَا الْانْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلىَ وَهْنٍ وَ فِصَالُهُ فىِ عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِى وَ لِوَالِدَیْکَ إِلَىََّّ الْمَصِیرُ(۱۴)وَ إِن جَاهَدَاکَ عَلَى أَنْ تُشْرِکَ بِى مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا…؛ و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم مادرش او را با ناتوانى روى ناتوانى حمل کرد (به هنگام باردارى هر روز رنج و ناراحتى تازهاى را متحمّل مىشد)، و دوران شیرخوارگى او در دو سال پایان مىیابد (آرى به او توصیه کردم) که براى من و براى پدر و مادرت شکر بجا آور که بازگشت (همه شما) به سوى من است! (۱۴)و هر گاه آن دو، تلاش کنند که تو چیزى را همتاى من قرار دهى، که از آن آگاهى ندارى (بلکه مىدانى باطل است)، از ایشان اطاعت مکن…)* لقمان/ ۱۴-۱۵
البته متذکر میشوم این دو آیه، جملات معترضهاى است که در وسط کلمات لقمان قرار گرفته و از کلمات او نیست[۷۶۷] و اگر در اینجا شکر والدین، قرین شکر خدا واقع شده، به جهت آن است که او خالق و منشىء باشد و والدین در انشاء و تربیت، واسطهاند که این خود، بر وجوب شکر والدین، مانند شکر خدا، دلالت کند[۷۶۸]؛ چرا که شکر والدین، شکر خدا است، چون منتهى به سفارش و امر خداى تعالى است، پس شکر پدر و مادر، عبادت خدا و شکر اوست.[۷۶۹]
به علاوه، تأکیدى بر خالص بودن اندرزهاى لقمان به فرزندش نیز محسوب مىشود؛ چرا که پدر و مادر با این علاقه وافر و خلوص نیت، ممکن نیست جز خیر و صلاح فرزند را در اندرزهایشان بازگو کنند.[۷۷۰]
در مورد سایر آدابی که قرآن کریم در برنامه تربیتی فرزندان در نظر میگیرد، اما در تعالیم لقمان حکیم به فرزندش، نیامده است، تنها به ذکر سه مورد، اکتفا میکنیم:
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 06:53:00 ب.ظ ]
|