پایان نامه -تحقیق-مقاله | ۲-۵-۳ سبک حل مساله و سلامت روان – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
هپنر(۱۹۸۸) سه سبک حل مسئله را به شرح زیر تعریف کردهاست. اعتماد به نفس در حل مسئله[۸۷]، اجتناب-اشتیاق[۸۸] و کنترل شخصی[۸۹]. سبک اعتماد به نفس در حل مسئله، به صورت اعتماد فرد به خود در زمانی که در فعالیت های حل مسئله شرکت میکند، تعریف شده است. سبک اجتناب-اشتیاق به عنوان گرایش کلی فرد به نزدیکی یا دوری از فعالیت های حل مسئله تعریف شده است. سبک کنترل شخصی، نشان میدهد که شخص تا چه حد باور دارد که در زمان حل مسئله تحت کنترل هیجانات و رفتارهای خودش است.
۲-۵-۳ سبک حل مسئله و سلامت روان
افرادی که مهارت حل مسأله دارند در مقایسه با افرادی که فاقد این مهارت هستند کمتر احتمال دارد افسرده شوند ( نزو ، کالمر[۹۰]و رونان [۹۱] ۱۹۸۶) . در مقایسه پاسخ های افراد افسرده و غیر افسرده به پرسشنامه رویارویی با افسردگی [۹۲] یافته ها حاکی از آن بود، که افراد غیر افسرده تلاش فعالانه ای برای سرگرم شدن ، طلب حمایت و مشارکت در حل مسأله در هنگام احساس افسردگی انجام میدهند و افراد افسرده تمایل به سرزنش خود و کناره گیری و انفعال داشته اند. ( کلنیک [۹۳] ، استانسکی [۹۴] و میسون [۹۵] ۱۹۸۲). این بررسی نشان میدهد که افسردگی، فعال نبودن و خود سرزنشی یکدیگر را تقویت میکنند؛ هم چنین نتایج مطالعات ریکسون، هپنر و آندرسون ( ۱۹۹۱) نشان داد افرادی که حل مسأله خود را بی فایده ارزیابی کردند به طور معناداری نا امیدی و افکار خودکشی بیشتری نسبت به افرادی که حل مسأله خود را سودمند دانسته اند، داشته است.
افراد افسرده دارای علایمی همچون کاهش انرژی، احساس خستگی و نا فعال در فعالیت های روزمره زندگی میباشند. محققین دریافته اند که کسانی که درحل مسأله مهارت دارند، این حقیقت را میپذیرند که غلبه بر رویدادهای زندگی نیاز به تلاش شخصی دارد ( باومگاردنر[۹۶] ، هپنر و آرکین [۹۷] ، ۱۹۸۶).
در سال های اخیر تعداد فزاینده ای از محققان در حوزه های متفاوت روان شناسی شروع به مطالعه حل مسئله کردهاند ( دزوریلا ، ۱۹۸۶ ؛ نزو و پری، ۱۹۸۹ ؛ پون [۹۸] ، رابین [۹۹] و ویلسون [۱۰۰]، ۱۹۸۹؛ سینوت [۱۰۱] ، ۱۹۸۹؛ استرنبرگ[۱۰۲] و وانگر [۱۰۳] ،۱۹۸۶) . در حوزه بالینی و مشاوره محققان نقش توانایی حل مسئله را در سازگاری روان شناختی و تعدیل رفتار مورد بررسی قرار میدهند (دزویلا ، ۱۹۸۶ ؛ دزویلا و گلد فرید ، ۱۹۷۱؛ نزو و دزوریلا ، ۱۹۸۹؛ نزو و همکاران ، ۱۹۸۹). یکی از مستندترین یافته های تحقیقات این است، که توانایی حل مسئله اجتماعی رابطه معکوس با افسردگی دارد (هاگا و همکاران ، ۱۹۹۵ ؛ نزو و دزوریلا ، ۱۹۸۹). یک توضیح برای این یافته این است که توانایی حل مسئله اجتماعی در ارتباط بین رخدادهای استرس زا و درماندگی روان شناختی به عنوان یک تعدیل گر[۱۰۴] عمل میکند ( نزو و دزوریلا، ۱۹۸۹).
در تأیید این فرضیه در مطالعه ای که توسط نزو و همکارانش صورت گرفت (نزو، سرایداریان [۱۰۵] ، کالمار[۱۰۶] و رونان ، ۱۹۸۶) معلوم شد که ارتباط بین رخدادهای استرس زا و درماندگی روان شناختی برای افرادی با توانایی حل مسئله بالاتر به طور معناداری ضعیف تر بود ( کانت[۱۰۷] ، دزوریلا، میدو- الیورز[۱۰۸] ،۱۹۹۷). در دو مطالعه مشابه نیز دریافت شد که توانایی حل مسئله به طور معناداری با درماندگی روان شناختی ارتباط دارد ( دزوریلا و شیدی [۱۰۹] ،۱۹۹۱) ؛ مینر[۱۱۰] ، داود[۱۱۱] و بلیکست [۱۱۲] ، ۱۹۹۳ ).
نتایج تحقیق کانت، دزوریلا و میدو – الیورز(۱۹۹۷) نیز نشان میدهد که بین نقص های حل مسئله اجتماعی و افسردگی ارتباط معناداری وجود دارد.
نقص در مهارت های حل مسئله ممکن است عامل مهمی در رشد اختلالات بالینی یا در تعیین شدت آسیب شناختی روانی باشد . نتایج چند تا از مطالعات اخیر با این فرضیه همسو هستند ( لاینهان [۱۱۳] ، کامپر[۱۱۴]، چایلز[۱۱۵]، استروسال [۱۱۶]، شیرین [۱۱۷]، ۱۹۸۷؛ مارکس [۱۱۸]، ویلیامز و کلاریج [۱۱۹] ، ۱۹۹۲؛ سادوسکی [۱۲۰] و همکاران ،۱۹۹۴؛ شات [۱۲۱] و کلام [۱۲۲]، ۱۹۸۷).
نتایح بررسی هاگا وهمکارانش (۱۹۹۵) نیز حاکی از این است که نقص های حل مسئله با نشانه های افسردگی ارتباط دارند. در یک بررسی ، نزو و رونان (۱۹۸۵) گزارش کردند که افرادی که مهارت های حل مسئله شان را ناقص ارزیابی کردند بیشتر در معرض خطر افسردگی بودند، آن ها در مطالعه طولی [۱۲۳] دیگری (۱۹۸۸) دریافتند ، که ارزیابی مهارت های حل مسئله هم به طور مستقیم وهم در تعامل با استرس، پیشبینی کننده افسردگی بودند (پریستر [۱۲۴] و کلام ، ۱۹۹۳).
بررسی الیوت [۱۲۵] ، هریک [۱۲۶] و ویتی [۱۲۷] (۱۹۹۲) هم بیانگر این است که افرادی که مهارت های حل مسئله سودمندی را گزارش میکنند افسردگی کمتری را هم گزارش میکنند. هم چنین آن ها دریافتند که در افرادی که از ناتوانی های فیزیکی اکتسابی [۱۲۸] رنج میبرند ارزیابی حل مسئله سودمند با افسردگی و آسیب روانی اجتماعی کمتری ارتباط دارد. .
نتایج مطالعه پریستر و کلام (۱۹۹۳) اهمیت ارزیابی حل مسئله به ویژه عامل اعتماد [۱۲۹] را به عنوان تعدیل گر ارتباطات استرس – افسردگی و استرس – ناامیدی تأیید میکند. مطالعه دیکسون و همکاران ( ۱۹۹۱) نیز نشان داد که عامل اعتماد نسبت به عامل کنترل یا عامل گرایش – اجتناب به طور قابل اطمینانی با افسردگی و نا امیدی ارتباط دارد ( پریستر و کلام ، ۱۹۹۳). هم چنین نتایج تحقیق کسیدی و لانگ ( ۱۹۹۶) نیز حاکی از این است که افراد مبتلا به اختلالات خلقی در حل مسئله فاقد اعتماد هستند.
بررسی کسیدی و لانگ ( ۱۹۹۶) نیز نشان داد، که افراد مبتلا به اختلالات خلقی کمتر احتمال دارد که از شیوه گرایش به حل مسئله استفاده کنند. نتایج پژوهشی هیلی [۱۳۰] و همکاران ( ۱۹۹۶) نیز حاکی از این است ، که گرایش به حل مسئله با میزان بالاتر رضایت از زندگی و میزان پایین تر افسردگی در آینده ارتباط دارد؛ بر عکس، استفاده از مقابله اجتنابی با میزان بالاتر افسردگی و میزان پایین تر رضایت از زندگی [۱۳۱] در آینده ارتباط دارد.
۲-۶ نشخوار فکری
۲-۶-۱ تعریف نشخوار فکری
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-09-29] [ 01:24:00 ب.ظ ]
|