پایان نامه بررسی مؤلفههای مؤثر در تجاریسازی یافتههای رشته مدیریت |
استان قم
استاد راهنما:
دکتر نصراله خلیلی تیرتاشی
استادان داور:
دکتر سیدمحمد فاطمینژاد، دکتر سیدعباس کاظمی
چکیده
امروزه دانشگاهها علاوه بر پژوهش و آموزش به ایفای نقش در جهت مأموریت جدید مشارکت در توسعه اقتصادی جامعه نیز میپردازند. در پژوهش حاضر تلاش شده است با ارائه چارچوبی، فرآیند تجاریسازی و نتایج تحقیقات دانشگاهی را توضیح و عوامل مؤثر در تجاریسازی یافتههای رشته مدیریت را در سطح دانشگاههای استان قم بررسی و با توجه به اهمیت آنها اولویتبندی مینماییم.
جامعه آماری شامل دانشجویان رشته مدیریت دانشگاههای استان قم به تعداد6100 نفر، روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای و تعداد نمونه آماری تحقیق 349 نفر میباشد. پژوهش حاضر از حیث هدف، کاربردی و از حیث ماهیت توصیفی پیمایشی میباشد. نتایج بدست آمده از این پژوهش بر گرفته از یک پرسشنامه 32 سؤالی است که پایایی آن بوسیله روش آلفای کرونباخ به مقدار 813/0 محاسبه و روایی پرسشنامه توسط اساتید محترم تأیید شده است.
پژوهش حاضر، مشتمل بر هشت فرضیه فرعی در قالب دو بخش کلی عوامل درون سازمانی و عوامل برون سازمانی بوده که با توجه به تجزیه و تحلیل دادهها و بررسی نتایج آزمون فرضیههای تحقیق، مشخص گردید که دلایلی برای رد متغیرهای مستقل مطرح شده در فرضیات به عنوان مؤلفههای مؤثر در تجاریسازی یافتههای رشته مدیریت، یافت نشد.
کلمات کلیدی: تجاریسازی دانش، انتقال فناوری، دفاتر انتقال فناوری، مکانیزمهای تجاریسازی دانش.
1-1- مقدمه
نقش دانشگاهها چیست؟ آیا دانشگاههای امروزی با آنچه که در گذشته بودند متفاوت شدهاند یا خیر؟ دید جامعه به دانشگاهها چگونه است و چه انتظاراتی از آنها دارند؟
دانشگاهها به یقین پیچیدهترین نهادهایی هستند که تضمین کننده آینده ملتها میباشند و به عنوان الگو و اسوهی سایر نهادها قلمداد شدهاند و در اکثر کشورهای جهان به عناصر اجتماعی مورد احترام بخشهای خصوصی و دولتی تبدیل گشتهاند (ایوبی و همکارانش،2:1380).
با توجه به نقش کلیدی این نهادها، همواره در هر عصری متناسب با شرایط سیاسی و اقتصادی و فناوری و . در جهان، اهداف و رسالتهای نوینی را بر عهده میگیرند.
نگاهی به تاریخچه دانشگاهها و سیر تحولات نظامهای آموزش عالی نشان دهنده این موضوع است که دانشگاهها و سیستم آموزش عالی همچون سایر بخشهای جامعه همراه با روند تغییرات در جوامع بشری دگرگونیهایی در نقش و کارکردهای خود داشتهاند و در تلاش بودهاند که خود را با الزامات نقشهای جدید سازگار کنند. محدودیتهای منابع، نفوذهای سیاسی و فشارهای رقابتی در این تغییرات تأثیر گذارند (Nagy & Robb,2007:1).
از جمله این تحولات، میتوان به افزوده شدن نقش پژوهش بر وظایف سنتی دانشگاهها در اواخر سده نوزدهم میلادی ابتدا در دانشگاههای آلمان و سپس در سایر دانشگاههای جهان اشاره کرد. در همین رابطه اتزکویتز بیان میکند: «در ابتدا دانشگاهها تنها نقش آموزش نیروی انسانی را بر عهده داشتند که با تغییر اوضاع و نیازهای جوامع، در اواخر سده نوزدهم نقش پژوهش نیز به آن افزوده شد. از این پدیده با عنوان “انقلاب نخست” دانشگاهها یاد میشود که طی آن پژوهش، افزون بر وظیفه سنتی آموزش، به کارکردهای دانشگاه افزوده شد»(Etzkowitz,2003:110).
کاهش بودجههای عمومی پژوهش به دنبال پایان جنگ سرد (Baldini et al,2007:519)، از دیگر تحولاتی بود که تأثیری عمیق بر نقش و کارکرد دانشگاهها برجای گذاشت. دانشگاهها دیگر نمیتوانستن به صرف اتکا به بودجههای دولتی و بدون توجه به صرفه اقتصادی و بازگشت سرمایه به انجام پژوهشها مبادرت ورزند. همین امر باعث شد تا دانشگاههای مدرن برای دستیابی به بخشهای خصوصی برای کسب سرمایههای بیشتر، به فعالیتهای تجاری و کسب و کار روی آورند (Mok,2005:540).
بررسی نقش و کارکرد دانشگاه در توسعه اقتصادی جوامع مختلف، نشان دهنده بروز تحولات شگرفی است که جهان را با فاز جدیدی از توسعه تحت عنوان اقتصاد مبتنی بر دانش روبرو ساخت. اتزکویتز[1] نشان داد که براساس پویایی درونی و الزامات محیطی، نظام دانشگاهی با دو انقلاب مواجه گشت: انقلاب اول در اواخر قرن نوزدهم در کشور آلمان اتفاق افتاد که طی آن دانشگاهها علاوه بر فعالیتهای آموزشی، در زمینه تحقیقات نیز فعال شدند و به تولید دانش نیز اقدام نمودند. انقلاب دوم در اواخر قرن بیستم براساس ظهور نوآوریهای مبتنی بر علم بوقوع پیوست که به طبع آن دانشگاه عهدهدار مأموریت سوم (توسعه اقتصادی) شد. در این فرآیند، دانشگاهها دچار تغییراتی در ساخت و کارکرد خود از جمله آموزش کارآفرینی، تحقیق گروهی، توسعه نوآوری فناورانه، ادغام گروههای تحقیقات علمی با شرکتهای صنعتی و روابط نزدیکتر با صنعت شدند. از طرف دیگر بنگاههای اقتصادی برای حفظ بقاء و موفقیت بلند مدت خود نیازمند دستیابی به فناوری جدید هستند تا بتوانند ضمن حفظ مزیت رقابتی به درآمدهای بیشتر دست یابند. این امر به واسطه تغییر در نگرش به تولید دانش است.
دانش در عصر اقتصاد دانشبنیان[2] به عنوان موتور محرک اقتصاد، عامل ارتقای بهرهوری و حل مسائل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و زیستی، دارای اهمیت ویژهای است. در اقتصاد دانشبنیان، نظام پژوهش و تولید علم به عنوان مخزن و مرکز اساسی دانش، منابع بالقوه ایدههایی است که این ایدهها بایستی به محصولات مورد نیاز جامعه و بازار تبدیل شوند. در این دیدگاه افزایش نوآوری ملی تنها با افزایش کمیت پژوهش و طرحهای پژوهشی محقق نمیشود و اتصال دستاوردهای نظام پژوهشی به نظام بازار از مصادیق و الزامات نوآوری است.
رقابت در بازار فناوری محور امروز جهان مستلزم ادغام دانشهای نوین با صنعت است. صنعتی که بیبهره از دانش روز باشد، محکوم به زوال و دانش بدون کاربرد در صنعت همچون عالم بیعمل که به زنبور بیعسل تشبیه شده است، بیارزش قلمداد میشود و این موضوع اهمیت پیوند میان دانشگاه و صنعت[3] را آشکار میسازد. بیهیچ تردیدی آنچه امروز محور اصلی سیاستگذاریهای ملی توسعه را تشکیل میدهد، پیوندهای اصولی، منطقی و هدفمند دانشگاه و صنعت است (محمودی، 9:1388).
شاه کلید دنیای امروز، خلق ارزش است؛ راهکار ورود به دنیای کسب و کار امروزی، فناوری است و شاه کلید فناوری، تجاریسازی و ارزشافزوده ناشی از آن میباشد. به عبارت دیگر تجاریسازی ایدههای تحقیقاتی حلقه اتصال فناوری و بازار است و تمرکز آن بر حلقههای انتهای زنجیره ارزش میباشد (موسایی، صدرائی، بندریان، 8:1387).
تجاریسازی دانش و فناوری برخواسته از تحقیق و توسعه یکی از کارکردهای اصلی دانشگاه کارآفرین به شمار میرود. تجاریسازی فرآیندی است که به موجب آن ایده، اختراع، دانش و فناوری برخواسته از تحقیق به تولید کالا و خدمات جدید قابل عرضه در بازار یا بهبود محصولات و فرآیندهای جاری منجر میشود و در نتیجه پتانسیل دانش و فناوری و نوآوریهای علمی به طور کامل محقق میشود. لاندری[4] و همکاران (2006)، تجاریسازی دانش را در کنار انتشار دانش از طریق همایشها و انتشارات علمی و آموزش نیروی کار ماهر جزو یکی از سه ساز و کار عمده دانشگاه برای انتقال دانش معرفی نمودهاند که میتواند به صورت فعالیتهای مشاورهای، قراردادهای تحقیقاتی با صنعت، به ثبترسانی و تشکیل شرکتهای انشعابی صورت میگیرد.
سهیم کردن پژوهشگران در دستاوردهای ناشی از تجاری شدن پژوهشهای آنان یکی از عوامل مؤثر در توسعه امر پژوهش در کشورهای توسعه یافته است.
هر سال بالغ بر 1000 میلیارد دلار در دنیا صرف تحقیق و توسعه میشود که این رقم حدود 2 درصد تولید ناخالص داخلی دنیا را تشکیل میدهد و در برخی از کشورهای توسعه یافته این رقم به 4 درصد GDP[5]آنها نیز بالغ میشود. افزایش حجم تجارت جهانی در دو دهه اخیر و رسیدن آن به مرز 31 تریلیون دلار عمدتاً ناشی از تجاری شدن دستاوردهای پژوهشی است. محققان به طور مستمر تلاش میکند که کالاهای جدیدی ابداع و به بازار عرضه کنند که مشابه آنها قبلاً وجود نداشته باشد یا از ویژگیهای نوینی برخوردار باشند.
در دانشگاهها و مؤسسات تحقیقاتی بدون تجاریسازی یک دستاورد، تحقیقات معنایی ندارد. زیرا بدون دستیابی به مشتریان خاص یک دستاورد، تولید و یا انجام آزمایش، در مورد یک ایده بیفایده خواهد بود.
بازاریابی[6] و فرآیند تجاریسازی، مرحله نهایی فرآیند نوآوری را تشکیل میدهند. این دو عنصر برای دستیابی به موفقیت هر اختراعی، لازم میباشند. در سالهای اخیر از دیدگاه اقتصاد جهانی نقش سنتی دانش در پژوهشگاهها و دانشگاهها به عنوان تولید کننده و نقش دهنده علم، دانش و ایدههای نو مورد تجدید نظر قرار گرفته است. از طرف دیگر با کاهش حمایت مالی دولتها از تحقیق به تدریج پژوهشگران به سوی پشتیبانی بخش صنعت و تجاریسازی ایدههایشان گرایش پیدا کردهاند. عدم حمایت کافی دولت به مرور ماهیت تحقیق را از حالت مستقل و مبتنی بر مفاهیم نظری، به سمت تلاشهای همسو با تجاریسازی، سوق داده است.
در ادبیات بازاریابی و مطالعه بازار، مطالعات زیادی در مورد چگونگی تجاریسازی محصولات صورت گرفته است. در مقایسه با تجاریسازی سایر محصولات، تجاریسازی ایدههای جدید بالاخص ایدههای مربوط به فناوریهای نوین کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
بنابراین، تجاریسازی دستاوردهای پژوهشهای علمی و فناوری در اقتصاد دانشبنیان از حیث مشروعیت و کارآمدی نظام پژوهشی و رفاه مردم و جامعه، دارای جایگاه و اهمیت ویژهای است. به طوری که تجاریسازی نتایج پژوهشها و فناوری میتواند به تحقق مأموریت کارآفرینی دانشگاهها و نظام علمی کشور نیز کمک کند. از سوی دیگر، واقعیت این است که تجاریسازی دستاوردهای پژوهشی و فناوری بایستی در یک محیط رقابتی واقعی و در فضای فرصتهای زودگذر و تهدیدات پایدار انجام شود.
از سوی دیگر، بیانیه جهانی آموزش عالی که در سال 1998 میلادی توسط یونسکو[7] منتشر شد، فشار وارده بر انتقال تجاری دانش از دانشگاهها به صنعت را افزایش داد (ابویی و همکارانش، 2:1380). بیانیه مذکور مراکز آموزش عالی و دانشگاههای کشورهای جهان را به همگرایی بینالمللی دعوت نمود.
اگر چه اهمیت و ضرورت تجاریسازی نتایج تحقیقات با توجه به جایگاه آن در سند برنامه چهارم توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور و با اهداف تعیین شده از طرف وزارت علوم تحقیقات و فناوری، برای بخش دانشگاهی کشور محرز است ولی جهت دستیابی به آن نیاز به شناخت بیشتری از شرایط زمینهساز و عوامل کسب موفقیت در این زمینه است.
سعی ما این است که این پایاننامه بتواند مؤلفههای مؤثر بر تجاریسازی نتایج و یافتههای تحقیقات دانشگاهی را شناسایی کند و امید است که با ارائه راهکارهای مناسب و سازنده در جهت بهبود وضعیت تجاریسازی ایدهها و تحقیقات دانشگاهی قدمی مؤثر به نزدیک شدن کشور عزیزمان ایران به اهدافش بردارد.
1-2- بیان مسئله
به طور قطع یکی از دلایل اصلی سرعت پیشرفت توسعه فناوری در کشورهای پیشرفته صنعتی توجه به فرآیند تجاریسازی نتایج تحقیق داخلی آن کشورها بوده است و میتوان نتیجه گرفت که توجه به این معنا برای کارگزاران ملی، مدیران تحقیق و توسعه، مدیران پروژه و به طور کلی مدیران فناوری در کشورها که تحقیقات صنعتی در آن هنوز نوپاست و چشماندازهای آتی آن امید آیندهای روشن و تابناک را میدهد، امری ضروری است.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1398-12-03] [ 07:09:00 ق.ظ ]
|