منابع پایان نامه در مورد بررسی رابطه جهت گیری هدف، سبک های یادگیری با یادگیری خودتنظیم ... |
از نظر پنتریچ(۲۰۰۰) یادگیری خود تنظیم فرایند فعال و سازمان یافته ای است که طی آن فراگیران اهدافی را برای یادگیری خود انتخاب و سپس سعی می کنند تا شناخت، انگیزش و رفتار خود را تنظیم، کنترل و بر آن نظارت کنند. در یادگیری خودتنظیم، تنها مهارتهای شناختی وفراشناختی کفایت نمی کند و برای سوق یافتن دانش آموز به سوی یادگیری و پیشرفت ضروری است تا دانش آموز در جهت استفاده از راهبردها برانگیخته شود و به همین لحاظ یادگیری خودتنظیم هم شامل عوامل شناختی و هم دربرگیرنده عوامل انگیزشی می دانند. بوفاردوزیو، بوردلیوولاروچه (۱۹۹۵) با بهره گیری ازالگوی یادشده مولفه های فراشناخت،شناخت وانگیزش را در کنشهای زیرخلاصه می کنند. مولفه فراشناخت،شامل طرح وبرنامه ریزی دانش اموز، درهنگام درس خواندن ازقبیل،به کارگیزی راهبردهایی است که دانش اموز برای حفظ و یادگیری و درک بهترمطالب از آنها بهره می گیرد و مولفه انگیزش، شامل میزان علاقه، تداوم و پیگیری دانش آموز در ارتباط با مطالب درسی است(جوکار،۱۳۸۴).
با مروری بر تحقیقات و پژوهش های انجام شده پیرامون یادگیری، خواهیم دید که عوامل بسیاری می توانند فرد را در یادگیری خود تنظیمی کمک نمایند. شناخت این عوامل می تواند فراگیر را در یادگیری خود تنظمی یاری رساند. در این راستا، بر اساس عوامل موثر بر یادگیری دانش آموزان از جمله متغیر های که می تواند بر یادگیری دانش آموزان تاثیر بگذارد می توان به جهت گیری هدف ، سبک های یادگیری اشاره کرد.
ایمز[۴](۱۹۹۲) جهت گیری هدف را بیانگر الگوی منسجمی از باور های فرد می داند که سبب می شود تا فرد به شیوه های مختلف به موقعیت ها گرایش پیدا کند، در آن زمینه به فعالیت بپردازد و نهایتاً پاسخی را ارائه دهد. جهت گیری هدف یکی از رویکردهایی است که در زمینه انگیزه پیشرفت توجه نظریه پردازان و محققان را به عنوان رویکردی(شناختی- اجتماعی)، که در آن مفهوم هدف و هدف گرایی نقشی محوری دارند، به خود جلب کرده است (دویک،۱۹۸۶،به نقل از اردنو ماهر۱۹۹۵، آیمز و آرچر ۱۹۸۸).
از دیگر متغیر های که می تواند فراگیر را در یادگیری خود تنظیمی یاری نماید، سبک های یادگیری است. نظریهی یادگیری تجربی اساس نظریهی کُلب[۵] است. از آنجا که این نظریه بر نقش محوری تجربه در فرایند یادگیری تأکید می کند، یادگیری تجربی نامیده میشود. در این نظریه، یادگیری فرایندی توصیف میشود که از تغییر شکل تجربه، دانش یا علم تولید میکند. بهطور کلی در نظریهی کُلب، چهار شیوهی اصلی برای یادگیری وجود دارد: تجربهی عینی، مشاهدهی تأملی، مفهومسازی انتزاعی و آزمایشگری فعال.
بنابراین پژوهش حاضر در صدد پاسخگویی به سوالات زیر می باشد:
آیا جهت گیری هدف با سبک های یادگیری رابطه دارد؟
آیا جهت گیری هدف با خود تنظیمی رابطه دارد؟
آیا سبک های یادگیری با خود تنظیمی رابطه دارد؟
۱-۲- اهمیت و ضرورت تحقیق
با توجه به متغیر های پژوهش، آنچه که سبب اهمیت و ضرورت تحقیق پیرامون رابطه جهت گیری هدف و سبک های یادگیری با یادگیری خود تنظیمی می شود این است که در پژوهش های انجام شده پیرامون این سه متغیر اولا، پژوهشی مشابه با این پژوهش که همزمان از رابطه سه متغیر مورد نظر را بررسی کرده باشد صورت نگرفته است و تنها تعداد معدودی از پژوهش ها ارتباط بین دو مورد از این متغیرها را بررسی نموده اند. بنابراین، مشخص نمودن ارتباط بین این سه متغیر به طور همزمان نشان از بکر و جدید بودن موضوع تحقیق است.
همچنین، دانش آموزان به عنوان آینده سازان یک کشور و به عنوان سرمایه های اصلی یک جامعه، ممکن است با مشکلات یادگیری فراوانی روبرو شوند و به دلیل کم تجربگی و ناآشنایی با مساله ای که گریبان گیر آنان شده است مسیری را انتخاب نمایند که آنها را از هدف اصلیشان دور نماید و به بیراهه ببرد. اگر ما به مسائل و مشکلات دانش آموزان در یادگیری اهمیت کافی ندهیم، موجب نابودی استعدادهایی خواهیم شد که با کمی توجه و تمرکز بر مشکلات پیش رویشان می توانستیم آنان را به مسیر اصلی و در نتیجه شکوفایی استعداد هایشان هدایت نماییم. در زمینه یادگیری دانش آموزان، یادگیری خود تنظیمی به عنوان یکی از جنبه های یادگیری است که دانش آموز باید بخوبی آن را یاد بگیرد، شناخته می شود. بی توجهی به یادگیری خود تنظیم موجبات، بی نظمی، آشفتگی و احساس ناکارآمدی را در دانش آموز پدید می آورد و اعتماد به نفس را از بین برده و وی را منفعل می نماید.
بررسی عوامل موثر بربهبود یادگیری خود تنظیمی و شناسایی راهکارهای تقویت آن دردانش آموزان می تواند معلمان و والدین را دربرطرف کردن مشکلات یادگیری خود تنظیمی دانش آموزان کمک کند. همچنین، تحقیقات نشان داده اند نوع اهدافی که فراگیران برای خود برمی گزینند (هدف گرایی) با راهبردهای خود نظم جویی و چگونگی فعالیت دانش آموزان در موقعیت های تحصیلی ارتباط دارند. (جوکار، ۱۳۸۴؛ خادمی و نوشادی، ۱۳۷۸) و از سویی سبک های یادگیری در میزان یادگیری دانش آموزان موثر است(سیف، ۱۳۸۶). همچنین در مورد اهمیت جهت گیری هدف پژوهش های انجام شده در این حوزه نشان می دهد که هدف گرایی پیامدهای شناختی، هیجانی و انگیزشی در افراد دارد. به عبارت دیگر جهت گیری هدف افراد هم عملکرد تحصیلی آنها و هم میزان رضایت و احساس شادمانی آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. از این رو شناخت ای نگونه ارتباطات یکی از محورهای پژوهشی بوده است (جوکار و کهولت، ۱۳۹۱)
در این راستا، با توجه به توضیحات فوق و اهمیت سبک های یادگیری و جهت گیری هدف در فرایند یادگیری، بررسی ارتباط این دو متغیر با یادگیری خود تنظیمی از اهمیت و ضرورت برخوردار است.
اهداف پژوهش:
اهداف اصلی پژوهش:
بررسی قدرت پیش بینی کنندگی جهت گیری هدف بر یادگیری خود تنظیمی.
بررسی قدرت پیش بینی کنندگی سبک های یادگیری بر یادگیری خود تنظیمی.
بررسی قدرت پیش بینی کنندگی جهت گیری هدف بر سبک های یادگیری.
اهداف فرعی پژوهش:
بررسی تفاوت جهت گیری هدف در دانش آموزان پسر و دختر.
بررسی تفاوت یادگیری خودتنظیمی در دانش آموزان پسر و دختر.
بررسی تفاوت سبک یادگیری در دانش آموزان پسر و دختر.
فرضیات اصلی پژوهش:
ابعاد جهت گیری هدف قادر به پیش بینی یادگیری خودتنظیمی است.
ابعاد سبک های یادگیری قادر به پیش بینی یادگیری خودتنظیمی است.
ابعاد جهت گیری هدف قادر به پیش بینی سبک های یادگیری است.
فرضیات فرعی پژوهش:
بین جهت گیری هدف در دانش آموزان به تفکیک جنسیت تفاوت معنادار وجود دارد.
بین یادگیری خودتنظیمی در دانش آموزان به تفکیک جنسیت تفاوت معنادار وجود دارد.
بین سبک یادگیری در دانش آموزان به تفکیک جنسیت تفاوت معنادار وجود دارد.
۱-۶- تعریف نظری وعملیاتی متغیرها:
۱-۶-۱- تعریف نظری متغیرها:
جهت گیری هدف: جهت گیری هدف بیانگر الگوی منسجمی ازباورها، اسنادها وهیجانات فرداست که مقاصد رفتاروی راتعیین، وسبب می گردد تانسبت به برخی موقعیت ها گرایش بیشتری داشته ودرآن موقعیت ها به گونه ای خاص عمل نماید(دویک ولگلت[۶]، ۱۹۸۸).
سبکهای یادگیری: سبکهای یادگیری را برتریها و رفتارهایی معرفی می کند که افراد به کار می برند تا به یادگیری آنان در یک موقعیت خاص یاری رساند. همچنین بر روشهایی اشاره دارد که با بهره گیری از آنها افراد مفاهیم قوانین و اصولی را برای خود به وجود می آورند که آنان را در برخورد با موفقیتهای جدید هدایت می کند(کلب[۷]، ۲۰۰۴).
خودتنظیمی: خودتنظیمی شامل فرآیندهایی است که منجربه فعالسازی وحفظ فعالیتهای شناختی، رفتاری وعاطفی می شودکه معطوف به دستیابی به هدف هستند، منظورازخودتنظیمی این است که دانش آموزان مهارت طراحی وکنترل وهدایت فرآیندهای یادگیری خودرا دارندوتمایل دارند یادبگیرندوکل فرایند یادگیری رابرای خودارزیابی کنند و به ان بیندیشند(بری، ۱۹۹۲).
۱-۶-۲- تعریف عملیاتی متغیرها:
جهت گیری هدف: نمره ای که فردازپرسشنامه ۱۲ سوالی الیوت ومک گریگور[۸] درسال ۲۰۰۱ بدست خواهد آورد. در فرایند یادگیری ما شاهد دو نوع از جهت گیری هدف هستیم: جهت گیری تسلط(یا تکلیف محور) و جهت گیری عملکردی(خود- درگیر)
سبکهای یادگیری:نمرهای که فردازپرسشنامه ۱۲ سوالی سبک های یادگیری کلب (۱۹۸۵) بدست خواهدآورد. بهطور کلی در نظریهی کُلب، چهار شیوهی اصلی برای یادگیری وجود دارد: تجربهی عینی، مشاهدهی تأملی، مفهومسازی انتزاعی و آزمایشگری فعال.
خودتنظیمی: نمرهی که افراد نمونه ازمقیاس ۹ سوالی خودتنظیمی پنتریچ ودی گروت (۱۹۹۰) کسب خواهدکرد.
فصل دوم
ادبیات تحقیق
مقدمه
در فصل اول تحقیق چارچوب تحقیق بیان گردید، حال در این فصل بر اساس متغیر های تحقیق تلاش می شود، در سه بخش، بخش اول: خود تنظیمی، بخش دوم: مفهوم سبکهای یادگیری و در بخش سوم مفهوم جهت گیری هدف بیان گردد. ضمن آنکه در هر بخش دیدگاه ها و نظرات پیرامون هر یک از متغیر ها بیان می گردد.
۲-۱- بخش اول: خود تنظیمی
۲-۱-۱- مفهوم خود تنظیمی
خودتنظیمی[۹]، پیامدهای ارزشمندی در فرایند یادگیری، آموزش و حتی موفقیت زندگی دارد و یکی از مفاهیم مطرح در تعلیم و تربیت معاصر است. چهارچوب اصلی نظریه یادگیری خودتنظیمی بر این اساس استوار است که افراد چگونه از نظر باورهای فراشناختی، انگیزشی و رفتاری، یادگیری خود را سازماندهی میکنند(حسنی؛ چراغی؛ یغمائی، ۱۳۸۷). یادگیری خودتنظیمی به معنای ظرفیت فرد برای تعدیل رفتار متناسب با شرایط و تغییرات محیط بیرونی و درونی است و شامل توانایی فرد در سازماندهی و خودمدیریتی رفتارهایش جهت رسیدن به اهداف گوناگون یادگیری است و از دو مولفه راهبردهای انگیزشی و راهبردهای یادگیری تشکیل شده است(بومستر[۱۰]، ۱۹۹۹).
در نظریه شناختی ـ اجتماعی تصویری از رفتارانسانی را ترسیم میکنند که مهم ترین عنصرآن خودکار آمدی[۱۱] است. خودکارآمدی را به عنوان باور فرد درباره توانایی انجام عملکردهای مورد نظر، تعریف نمودهاند. در محیط تحصیلی، خودکارآمدی به باورهای دانشجو در ارتباط با توانایی انجام وظایف درسی تعیینشده اشاره دارد(درخشانهوره، ۱۳۸۹). دانشجویانی که خودکارآمدی بیشتری دارند، تمایل، تلاش و استقامت بیشتری را در انجام وظایف درسی بکار میگیرند و به توانایی خود اطمینان دارند. راهبردهای یادگیری، خودتنظیمی را نوعی از یادگیری تعریف کردهاند که در آن یادگیرندگان به جای آنکه برای کسب دانش و مهارت بر معلمان، والدین و یا دیگر متولیان آموزشی تکیه کنند، شخصاً کوششهای خو د را شروع و هدایت می کنند؛ به عبارت دیگر خودتنظیمی در یادگیری را به مشارکت فعال یادگیرنده از نظر رفتاری، انگیزشی، شناختی و فراشناختی در فر ایند یادگیری برای بیشینه نمودن یادگیری اطلاق میشود(بوکرتز[۱۲]، ۱۹۹۸). تحقیقات اخیر نشان میدهد که برخی دانشآموزان ممتاز فرایند یادگیری استراتژیهای برنامهریزی را بهتر از همکلاسیهای خود پشت سر گذاشتهاند، اگرچه، دانشآموزان ممتاز در مدرسه عالی عمل کردهاند حتی بدون دستیابی به برنامهریزی شخصی و فقط بدلیل ترکیبی از تواناییهای بالا، که اگر یادگیری به طور نسبی برای برخی آسان است و با تلاش کمتر همراه است در این صورت سازماندهی و دیگر فعالیتهای برنامهریزی پیشرفتهتر خواهد شد(نخستی نگلدوست، معینیکیا، ۱۳۸۸).
شرایط اجتماعی و موضوعات شخصی ممکن است از توسعه استراتژیهای برنامهریزی جلوگیری کند. برای برخی از دانشآموزانی که دارای برخی از این استراتژیها میباشند موضوعات اجتماعی و شخصی تقویت میشوند(مارکوس و کیتیاما[۱۳]، ۱۹۹۱).
برخی از دانشآموزان با استعداد و ممتاز کمالگرا معرفی شده و نیاز به یادگیری بیشتر و کمالگرایی دارند. برخی از دانشآموزان با استعداد با پتانسیل بالا شاید یادگیری برنامهریزی شخصی را دشوار بدانند به خصوص زمانی که توسط بزرگسالان در خانه و خانواده الگو گذاری و برنامهریزی شود. حتی اگر دانش آموزان به طور منظم با افرادی که برنامهریزی میکنند در تقابل باشد، شاید در استفاده از این مهارت به دلیل فشار و ممانعت در کاربرد استراتژیها توسط والدین و معلمان دچار مشکل شوند. در مقایسه با دانشآموزان کم کار، فعالان اهداف یادگیری خاصی را ایجاد کرده و استراتژیهای متفاوتی را استفاده کردهاند. کمیت و کیفیت فرایند برنامهریزی بسیار حساس است و ما باید درک کنیم که یک استراتژی برنامهریزی برای تمام دانشآموزان کاربردی نمیباشد و فقط کاربرد مواردی از اندک استراتژیها مطلوبیت بیشتری برای یک فرد در تمام شرایط دارد. یادگیری دانشآموزان در کاربرد اهداف چندگانه و انتخاب آنها از استراتژی برنامهریزی اهمیت ویژهای دارد(کجباف، مولوی، شیرازیتهرانی، شماره۱،۱۳۸۲). آرزوی ما در این الگو گذاری این است که ما قادر به کار با دانشآموزان در درک موارد و اجبار آنها در اجرای عملکرد نباشیم. مخصوصا برای دانشآموزان با استعدادی که به ندرت سطوح بالای رقابتی را تجربه میکنند بحرانی است(دسی و رایان[۱۴]، ۲۰۰۰).
۲-۱-۲- یادگیری خودتنظیمی بندورا
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 11:10:00 ب.ظ ]
|