فرزند خواندگی « مطالعه تطبیقی در فقه امامیه، ... |
پرداخته شده و از کشورهایی که سیستم فرزندخواندگیرا به رسمیت شناختهاند، خواسته است که منافع عالیه کودک را در اولویت قرار دهد. در قانون مدنی ایران که برگرفته از فقه اسلامی است به تبعیت از آن فرزندخواندگی مطرح نشده و با توجه به نیاز مبرم جامعه به حمایت از اطفال بدون سرپرست در سال ۱۳۵۳ نهادی مشابه تحت عنوان «سرپرستی کودکان بدون سرپرست» ایجاد شد که با تصویب این قانون تا حدی این نقیصه قانون مدنی را رفع کرد و به انتظام بخشی روابط موجود پرداخت. البته در حقوق فرانسه، فرزندخواندگی سابقه دیرینه دارد و در مجموعه قوانین مدنی «کد سیویل » به آن اشاره شده است. در این تحقیق با بهره گرفتن از روش کتابخانهای به مطالعه تطبیقی فرزندخواندگی در فقه اسلامی، حقوق ایران و فرانسه پرداخته تا پس از تبیین مفهوم آن، به این سوال که آیا فرزندخواندگی در اسلام به طور کامل نفی گردیده و قانون ایران تا چه اندازه حمایت از منافع کودکان بدون سرپرست را در اولویت می داند ؟ پاسخ داده شود و نهایتا به این نتیجه نائل شویم که قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست ایران مشابه با نهاد فرزندخواندگی ساده در فرانسه است .
واژگان کلیدی: فرزندخواندگی، تبنی، کودک، سرپرستی، زوجین سرپرست.
فصل اول
کلیات تحقیق
۱-۱- بیان مسئله
یکی از مسائلی که همواره مورد بحث وچالش جدی قرارگرفته وصاحب نظران با نوشتن مقالات و برگزاری سمینارهای مختلف به واکاوی آن پرداخته تا نواقص و کاستیهایی که در این زمینه وجود دارد را تا حدودی کاهش دهند حقوق کودک است. کودکان به علت عدم تکامل رشد بدنی وفکری نیاز به مراقبتهای خاص دارند وزمانی برای جامعه فردی مفید خواهند بود که در خانوادهای سالم تربیت شده باشند. خانوادهای که رکن اساسی اجتماع است امروزه در جوامع مخصوصا جوامع غربی ارزش و قداست خود را از دست داده است آنچنان که اکثر کشورهای اروپایی وآمریکایی با معضلی به نام کودکان بیسرپرست رو به روهستند و ازهمین رو در اکثر کشورها قوانینی به منظور حمایت از این کودکان تدوین و مقوله ای به نام (فرزندخواندگی) قانونی شده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
کلیه جوامع به اشکال گوناگون از گذشته دور تا به امروز به نحوی در قوانین خود به مساله فرزند خواندگی اشاره کرده اند. به عقیده پژوهشگران فرزند خواندگی ریشه در نیاز نظامی و اقتصادی جامعه داشته وگاهی عوامل روحی ومعنوی یا عاطفی موجب پیدایش آن شده است. در حال حاضر نیز این نهاد براساس نیازهای معنوی خانواده و کودک بی سرپرست استوار است. در فرانسه بعد از وقوع انقلاب کبیر، مقرراتی در زمینه فرزند خواندگی به وسیله مجمع قانون گذاری آن کشور در تاریخ ۱۸ژانویه ۱۷۹۲ پیش بینی گردید،ولی در سال ۱۸۰۴، «تدوین کنندگان مجموعه قانون مدنی»(کد سیویل)در پذیرش فرزند خواندگی دچار تردید شدند،ولی به توصیه ناپلئون بناپارت این نهاد حقوقی در مجموعه قانون مدنی و در نهاد خانواده جای خود را پیدا کرد و قرار شد بین فرزند واقعی و فرزند خوانده تفاوتی نباشد. اگر چه بعدها این قانون دستخوش تغییرات وتحولات اساسی قرار گرفت لیکن امروزه دو نوع فرزند خواندگی «ساده» و «کامل» در حقوق فرانسه وجود دارد که به بررسی وتوضیح آنها خواهیم پرداخت. در شبه جزیره عربستان و در دورانی که اقوام و قبایل عرب در عصر جاهلیت به سر می بردند نیز فرزند خواندگی یا تبنی مرسوم بوده و فرزند خوانده را دعی مینامیدند که جا دارد به تاریخچه آن اشاره گردد. در حقوق ایران این نهاد سابقه طولانی دارد و به دوران حکومت ساسانیان بازگشته و در قوانین اوستا بدان اشاره و زردشتیان اعتبار فراوانی برای آن قائل بودند چرا که فرزند را پل ورود به بهشت میدانستند فلذا آنان که برایشان فرزندی نبود از طریق پذیرش فرزند به این مهم دست می یافتند که این نهاد با نفوذ اسلام در ایران منسوخ گردید و البته با توجه به سفارشات پیغمبر (ص) و حضرت علی(ع) وآیات قرآن درخصوص توجه به یتیمان وکودکان بیسرپرست و نیز به علت فواید فردی و اجتماعی و نیاز مبرم جامعه به حمایت از اطفال بدون سرپرست نهادی با عنوان (قانون حمایت از اطفال بدون سرپرست) در سال ۱۳۵۳احیاء گردید. البته لازم به ذکر است تا قبل از تصویب این قانون اطفالی که به سبب حوادث و وقایع گوناگون والدین خود را از دست داده و فاقد اقوام سببی یا نسبی که قادر به سرپرستی ایشان باشند میبودند به مؤسسات نگهداری کودکان بیسرپرست (پرورشگاه) و یا مراکز بهزیستی سپرده میشدند. مقررات قانون مذکور پس از برقراری جمهوری اسلامی تا کنون توسط قوه مقننه نسخ نگردیده بلکه ایران با تصویب ماده واحده قانون اجازه الحاق دولت جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیون حقوق کودک مصوب ۱/۱۲/۱۳۷۲مجلس شورای اسلامی فرزندخواندگی را مورد قبول قرارداده و برای فرزندخوانده همان حقوق و مزایای فرزند طبیعی را مقرر داشته است.حال آنکه از نظر فقه اسلامی، احکام ومسائل فقهی شامل نسب، ارث، وصیت، محرمیت و….تنها در روابط فرزند اصلی با پدر و مادر واقعی برقرار است و در خصوص فرزندخوانده ابهامات فراوانی وجود دارد که قصد داریم در این تحقیق به بررسی این احکام و ارتباط فرزندخوانده با زن و مردی که او را به فرزندی قبول میکنند، قوانین و مقررات حاکم بر فرزندخواندگی در حقوق ایران و فرانسه وموارد اشتراک و تفاوتهای دو سیستم و نظرات فقه در این زمینه بپردازیم. با توجه به اینکه قانون فرانسه مقدم بر قانون ایران نگارش یافته باید دید که حقوق ایران تا چه اندازه متاثر از حقوق فرانسه در زمینه فرزندخواندگی بوده است. شرایط پذیرش فرزندخوانده در فرانسه چه تفاوتهایی با سیستم ایران دارد ونظرات فقه تا چه اندازه مانع از پذیرش این نهاد در حقوق ایران گردیده است.فواید فرزندخواندگی چیست واین نهاد تا چه اندازه پاسخگوی نیازهای جامعه، کودکان بیسرپرست وخانوادههای بدون فرزند بوده است. در این تحقیق قصد داریم با نگاه تطبیقی به این سوالات و سوالات فراوان دیگر پیرامون تاسیس فرزند خواندگی پاسخ دهیم.
۱-۲- اهداف تحقیق
۱)دیدگاه فقه ومبانی اسلامی به تاسیس حقوقی فرزند خواندگی
۲)جایگاه شرع در پذیرش تاسیس حقوقی فرزند خواندگی
۳)نظرات فقها درخصوص تاسیس حقوقی فرزند خواندگی
۴)موانع فقهی پذیرش تاسیس حقوقی فرزند خواندگی
۵)تحول تاریخی حقوق کودک در ایران
۶)لزوم یا عدم لزوم تاسیس حقوقی فرزند خواندگی در ایران
۷) چگونگی پذیرش فرزند خوانده در حقوق ایران
۸) آثار پذیرش نهاد فرزندخواندگی در سیستم حقوقی ایران
۹)حقوق تعیین شده برای کودکان بی سرپرست در قانون سال ۱۳۵۳
۱۰)نحوهی پاسخگویی قانون حمایت ازکودکان بیسرپرست به نیازهای جامعه ومشکلات اجتماعی
۱۱)چگونگی پذیرش فرزند خواندگی درحقوق فرانسه
۱۲)انواع فرزندخواندگی در حقوق فرانسه
۱۳) تأثیر روابط ایجاد شده برخانواده و جامعه به لحاظ انتخاب نوع فرزندخواندگی
۱۴)چگونگی تأثیرحقوق فرانسه در تاسیس حقوقی فرزندخواندگی در ایران
۱۵) معایب ومحاسن تاسیس حقوقی فرزندخواندگی
۱۶)نتایج وتاثیر این نهاد براجتماع
۱-۳- فرضیهها و سوالات
۱-۳-۱- سوالات تحقیق
۱) مفهوم فرزندخواندگی در حقوق اسلام چیست؟
۲) تعارضات مبانی فقهی با تاسیس حقوقی فرزندخواندگی چه میباشد؟
۳) علل ایجاد شدن تاسیس حقوقی فرزندخواندگی چه میباشد؟
۴) انواع فرزند خواندگی در حقوق فرانسه چه میباشد ؟
۵) تفاوتهای تاسیس حقوقی فرزند خواندگی ایران و فرانسه درچه میباشد؟
۶) تاثیر نهاد فرزندخواندگی در حل مشکلات وآسیبهای اجتماعی تاچه اندازه بوده است؟
۱-۳-۲- فرضیات
۱) در اسلام تاسیسی به نام فرزندخواندگی وجود ندارد.
۲) از نظر فقهای شیعه وسنی فرزندخوانده از حقوق فرزند واقعی برخوردار نیست.
۳ ) تحکیم روابط اجتماعی توسط دولتها و تلاش خانوادههای بدون فرزند منجر به شکلگیری نهاد فرزندخواندگی شده است و با توجه به اهمیت خانواده در تحیکم روابط اجتماعی پذیرش نهاد فرزندخواندگی لازم گردید.
۴)در حقوق فرانسه دو نوع فرزند خواندگی (کامل وساده) با آثار حقوقی متفاوت وجود دارد.
۵)در حقوق فرانسه فرزندخواندگی سبب ایجاد نسب مصنوعی است و فرزندخوانده کامل تمام آثار فرزند مشروع را دارد.
۶) پذیرش نهاد فرزندخوانگی سبب تحکیم روابط خانوادهها و جلوگیری از فروپاشی آنها و نیز برآورده ساختن نیازهای مادی و معنوی کودکان بیسرپرست وجلوگیری از انحطاط آنان پرثمرترین نتیجهی پذیرش این نهاد بوده است.
۱-۴-پیشینه تحقیق
از آنجا که فرزندخواندگی در فقه اسلامی مورد قبول واقع نشده ، در کتب فقهی کمتر به آن پرداخته وبیشترتحت عناوینی چون تبنی ودعی از آن سخن به میان رفته است. در حقوق ایران و در متون قانونی به صراحت به فرزندخواندگی اشاره نگردیده و از سال ۱۳۵۳ که قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست وضع و تصویب گردید ، ملاحظه می شود حقوقدانان و صاحب نظران در آثار و کتب حقوقی خود به نقد و تفسیر این قانون پرداخته و به طور پراکنده مسئله فرزندخواندگی وبعضاً آثار و شرایط آن را عنوان نموده اند که البته به جرأت می توان از مرحوم اسدالله امامی که فعالیت وتلاش بسزایی در این زمینه داشته یاد کرد. در حقوق فرانسه به جهت سابقه دیرینه در مجموعه قوانین مدنی ، همواره شاهد روند رو به رشد و تحول آن بوده ایم. یادآور می شود ناپلئون بناپارت در زمانیکه این نهاد مورد تردید حقوقدانان آن عصر واقع شده بود نقش عمده ای در حفظ فرزندخواندگی در مجموعه قوانین فرانسه ایفاء نموده است . امروزه قوانینی در فرانسه به تصویب رسیده که سرمشق و الگویی برای حقوق سایر کشورها به خصوص ایران بشمار می رود.
۱-۵- روش کار
روش گردآوری اطلاعات کتابخانهای بوده که از طریق مطالعه کتب ومقالات ومراجعه به سایتهای اینترنتی و اطلاعرسانی به بررسی فرزندخواندگی و مطالعه تطبیقی در فقه اسلامی و حقوق ایران و حقوق فرا نسه پرداخته است.
۱-۶- تعریف
فرزند خواندگی از حیث لغوی از «فرزند خواندن» گرفته شده و به این معنی است که شخصی، بیگانهای را که با او نسبت فرزندی ندارد، فرزند خود بخواند(دهخدا، ۱۳۷۷، ص ۱۰۰۴۲).
معادل انگلیسی این واژه «Ado ption» و معادل عربی آن «دعّی» است. Ado ption از واژه Adopt گرفته شده که به معنای قبول کردن، پذیرفتن، مربوط ساختن، نام گذاردن و… آمده است. آریانپور (۱۳۸۴) ص۲۹۸ همچنین واژه «دعی» از «دعو، دعا» آمده است که به معنای صدا زدن، خواندن، دعوت کردن، نامیدن و… است (آذرنوش، ۱۳۸۶، ص ۱۹۷).
در زبان عربی واژه «تبنی» را نیز معادل فرزند خواندگی آوردهاند. امّا باید دانست که تبنی از «ابن» اتخاذ شده است و معنای دقیق آن «پسر گرفتن» است و با پیشینه تاریخی این نهاد در میان اعراب کاملاً تناسب دارد[۱](ابوالفتوح رازی، ۱۴۰۸، ص ۳۴۴).
امّا در اصطلاح، فرزند خواندگی یک نهاد حقوقی است که به واسطه آن رابطه خاصی میان زن و مرد یا احد از آنان[۲] از یک سو و فرزندی که شرعاً یا طبعاً (از نظر ژنتیکی) متعلق به آنها نمیباشد از سوی دیگر ایجاد میگردد. در این رابطه زن و مرد به عنوان مادر و پدر و کودک به عنوان فرزند آنان است. از این رو زن و مرد را «مادر خوانده» و «پدر خوانده» و شخص پذیرفته شده را «فرزند خوانده» مینامند.
ادعا شده است که فرزند خواندگی ترجمه غلطی از Adoption است که در اصل باید «فرزند خوانی» ترجمه میشد واحدی (۱۳۷۸) با این استدلال که «بیانگر عمل کسی است که کودکی را به فرزندی خود میخواند.» و این که «فرزند خواندگی ناظر بر حالت شخص فرزند خوانده است.» منتها در مقام نقد این ادعا باید دانست که اولاً این نام گذاری «فرزند خوانی» بر حسب شکل و قالب حقوقی نهاد است «که در آن جا به ایقاع تعبیر شده» و وابسته به این است که ابتدائاً در خصوص آن تعیین تکلیف گردد. ثانیاً این استدلال در صورتی تمام است که اصطلاح پدر خواندگی،مادر خواندگی، خواهر خواندگی و… در عالم حقوق مورد وضع قرار گرفته باشد در حالی که این گونه نیست و این خود نشان میدهد که فرزند خواندگی اصطلاح است که برای نام گذاری بر کل نهاد وضع گردیده و وضعیت حقوقی تمام افراد ذیربط در آن مورد بحث قرار میگیرد. ثالثاً همین نویسنده در جای دیگر بیان میدارد: «پذیرفته شده را فرزند خوانده و پذیرنده را فرزند خواه و هر یک از فرزند خواهان در نسبت با فرزند خوانده بر حسب مورد پدر خوانده یا مادر خوانده نامیده میشود»(واحدی،۱۳۷۸،ص ۹۳).
در صورتی که خواه و خواهان از مصدر خواستن گرفته شده و این در حالی است که اگر نام نهاد فرزندخوانی باشد میبایست به هر یک از پذیرندگان «فرزند خوان» و به مجموع آنان فرزند خوانان اطلاق میشد و این خود نارسایی اصطلاح فرزند خوانی در بیان معنی را میرساند.
یادآور میگردد این عمل سلب حقوقی را که فرزند خوانده در خانواده واقعی خود دارد نمیکند و فرزند خوانده نسبت خود را با والدین واقعی از دست نمیدهد (محلین، ۱۳۸۱؛ ترازی، ۱۳۸۸؛ جعفری لنگرودی، ۱۳۸۱).
۱-۷- طرح بحث
همان گونه که جامعه مدام در حال تغییر و تحول است معنا و مفهوم و یا کارکرد نهادهای اجتماعی هم در گذر زمان دستخوش تغییر و تحول میگردد. در هر عصر اندیشههای کلان حاکم بر ذهنیت افراد یک جامعه، سمت و سوی خاصی به اهداف و کارکرد ساختارهای تولید شده آن هم میدهد. این نظریههای کلان اجتماعی را «پارادایم» مینامند.[۳]جعفری تبار(۱۳۸۲) از آنجا که پارادایمها ثابت نبوده و در حال دگرگونیاند، بررسی این نهادهای اجتماعی، حقوقی، نیز جدای از بررسی اندیشه حاکم بر آنها در هر عصر بیمعنا می کند. لذا جهت یافتن ذهنیتی صحیح از مفهوم و کارکرد فرزند خواندگی باید آن را از لحاظ تاریخی ریشهیابی و کنکاش نمود.
۱-۷-۱- فرزند خواندگی کهن
فرزند خواندگی در مفهوم آن را میتوان ابزاری برای جبران کردن نقصان و خلاء سایر نهادها و ساختارهای اجتماعی- اعتقادی تعبیر نمود. گاهی با صیغه مذهبی، گاهی اقتصادی، گاهی نظامی و حتی گاهی اشرافیگری. در حقیقت فرزند خواندگی مستقیماً مطلوب و مورد توجه نبوده بلکه حربهای ساخته و پرداخته جامعه بوده که رسالت آن جامه عمل پوشاندن به خواست و میل افرادی است که برای فراموشی ناکامیهای عالم واقعیت به عالم مجاز و اعتبار، پناه آورده بودند که وجود یک فرزند به طور غیر مستقیم تنها راه برآورده ساختن آن بود.
فرزند خواندگی کهن بر مبنای «خانواده پدر شاهی» «patrincat»که در واقع سیستم اداره خانواده بود استوار گردیده است. در این سیستم قدرت مطلق از آن رئیس خانواده است و فرزندان اصولاً دارای شخصیت نیستند. نسبت به آنها فقط تصمیم گیری میشود. و ملاک اتخاذ تصمیم هم صلاحدید شخصی است. همین نگرش بر مختصات فرزند خواندگی نیز حاکم است (ماله، ۱۳۸۳، ص۱۰۸).
رئیس خانواده قدرت فوق العاده داشت به طوری که قادر بود به میل خود افراد و اعضای خانواده را تعیین و به هر ترتیبی که میخواست، خانواده خود را شکل میداد و حتی قادر بود اطفال و فرزندان واقعی و طبیعی خود را از خانواده اخراج و بیگانگان را به فرزندی بپذیرد. در رسم قدیم به منظور حفظ آئین دینی و مراسم و شعائر مذهبی و استقرار آداب خانوادگی و ایجاد نیرو و توانمندی لازم و همچنین برای نگاهداری و نگهبانی اماکن متبرکه و تأمین قوای کافی در جهت تأمین این اهداف، فرزند خواندگی از اهمیت فراوانی برخوردار بود و کثرت و تعدد فرزند خواندگان سبب افزایش ارزش و اعتبار خانوادهها میگردید (امامی، ۱۳۸۷).
در حقوق رم قدیم، جهت حفظ بنیان خانواده، پس از فوت رئیس خانواده این مقام به پسر وی انتقال مییافت و اگر پسری وجود نداشت با توجه به این که دختران پس از ازدواج قهراً میبایست آداب و آیین خانواده شوهر را رعایت میکردند و آئین خانواده اصلی را ترک میگفتند تنها راه این بود که پسر خواندهای اتخاذ گردد. هدف اصلی فرزند خواندگی نجات یک خانواده از انقراض بود و در چنین وضعیتی سخنی از رفاه و آسایش کودکان در میان نبود کما این که اشخاص پذیرفته شده اغلب اشخاص بالغ بودند (ماله، ۱۳۸۳، ص۱۱۲).
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-09-05] [ 11:42:00 ب.ظ ]
|