۲-۲-۳-۲-۳- دسته سالاری

افراد دسته سالار بیشترتحت تأثیر اهدافی می‌باشند که درک یکسانی از اهمیت آن ها دارند. آن ها در تصمیم گیری‌های خود با این مشکل مواجه هستند که به کدام یک از هدفها باید اولویت بیشتری قائل شد. به همین دلیل در تخصیص منابع نیز دچار مشکل می‌شوند. آن ها ممکن است توانایی انجام عالی یک کاری را داشته باشند ولی این توانایی در رابطه با تخصیص مناسب منابع صدق نمی کند. ممکن است لازم باشد راهنمایی هایی را در رابطه با تنظیم اولویت ها به آن ها ارائه نمود هرچند در جایی هم که زمان و منابع کافی برای انجام همه کارها دارند ممکن است دسته سالار بودن آن ها مانع تنظیم مناسب اولویت ها باشد ولی در زمانی که موضوع تخصیص منابع مطرح است راهنمایی مستقیم به آن ها یا هر گونه همیاری می‌تواند اثر فوق العاده ای در کار آن ها داشته باشد. به یک عبارتی می توان گفت در واقع یک شخص دسته سالار یک فرد بینابینی است از یک فرد مرتبه سالار و یک شخص فرد سالار. زیرا به مانند یک فرد تک محور ذاتاً در پی تنظیم اولویت هایش نیست و به مانند یک شخص مرتبه سالار دوست دارد در یک لحظه کارهای متعددی را انجام بدهد. در واقع وقتی محدودیت منابع وجود نداشته باشد یک شخص دسته سالار از یک فرد مرتبه سالار قابل تشخیص نیست. بعضی از دانشجویان یا کارکنان دسته سالارمتحمل زیان‌های متعددی می‌گردند زیرا تقاضاهای متعدد و هم ارزشی را در یک زمان مطرح می‌کنند؛ به طور مثال اگر آن ها طرح ها یا پروژه های متعدد کوتاه مدت و بلند مدتی را دارند، ممکن است وقت خود را بیشتر روی یک طرح قرار داده و طرح دیگر را کاملاً فراموش نمایند. یک فرد دسته سالار ممکن است توانایی انعطاف بیشتر در ایجاد و تفسیر اولویت های کارهای خود را داشته باشد ولی در یک لحظه خاص ممکن است مغلوب نظر خود گشته به آن چیزی که در آن لحظه به نظرش فوری می‌رسد بپردازد و بهای سنگینی را برای آن چیزی که فراموش کرده پرداخت نماید(استرنبرگ،۱۳۸۱).

آن ها غالباً ‌در مورد هدفهایی که از اهمیت یکسانی برخوردار هستند، احساس می‌کنند که از نظر زمانی و سایر منابع تحت فشار قرار دارند. اغلب مطمئن نیستند که چه کاری را در ابتدا باید شروع کنند یا چه زمانی را صرف یک کار کنند. البته در هر حال تا حدودی اولویت های سازمان، آنان را در کارشان هدایت می‌کند(استرنبرگ،۱۳۸۱). این افراد تمایل دارند در یک زمان کارهای زیادی را انجام دهد اما در اولویت بندی کارها دچار مشکل هستند(امامی پور و سیف،۱۳۸۲).

۲-۲-۳-۲-۴- ناسالاری

افراد ناسالار اغلب تحت تأثیر و تحریک مجموعه زیادی از اهداف و نیازها قرار می گیرند، که معمولاً تشخیص آن برای دیگران و خودشان مشکل است. آن ها تمایل به بی نظمی دارند و اغلب سیستم موجود را نمی پذیرند و آن را مورد سؤال قرار می‌دهند، گاهی با دلایل قابل قبول و منطقی و گاهی نیز بدون دلیل روشن. به همین دلیل چنین افرادی در اکثر سازمان‌ها با اقبال و استقبال زیاد مواجه نمی شوند.در مدارس هم دانش آموزان ناسالار اغلب به خاطر برخوردها و رفتارهای مغایر شئون اجتماعی خود در خطر بوده و نمی توانند با مدارس همسو شوند و در نتیجه از مدرسه جدا می‌شوند، چه به طور فیزیکی و یا به طور روانی. حتی وقتی که در مدرسه هستند و جزئی از مدرسه باقی می مانند، باعث اخلال می‌گردند. آن ها اغلب دانش آموزانی را شامل می‌شوند که همیشه با معلم سر و کله می‌زنند آن هم نه به دلایل اصولی و منطقی بلکه صرفاً برای سر به سر گذاشتن با معلمان و سایر مسئولان مدرسه. و در موضع یک مسئول هم معمولاً عملکرد موفقی ندارند، زیرا در رابطه با مسئولیت ها و ثبات نگهداری سیستم خودشان هم برخورد بهتری از آنچه درباره سیستم های دیگر دارند، ندارند. علاوه بر این، افراد ناسالار مایلند که با مسائل بدون هدف و تصادفی برخورد نمایند. شخص ناسالار مایل است همه جا باشد و از این که بخواهد یک خط مستقیمی را دنبال بکند دچار مشکل می شود، در مقابل شخص مرتبه سالار انتظار دارد که حداقل نظم و ترتیب رعایت گردد. افراد ناسالار مایلند که همه چیز را آسان بگیرند و برایشان اولویتی مطرح نیست و اولویت بندی امری مشکل به نظرشان می‌آید، زیرا هیچ هدف یا اصول پایداری که کارهایشان را بر آن اساس اولویت بندی نمایند، ندارند. شخص ناسالار هم به نظر می‌رسد، از طریق تنوع نیازها و هدف هایی که طبقه بندی اولویت های آن مشکل است، برانگیخته شوند. افراد ناسالار یا هرج و مرج طلب مسائل را به صورت یک امر تصادفی در نظر می گیرند. آن ها از سیستم ها به طور جدی دوری می گزینند، و با آنچه سیستم ها ارائه می‌دهند، مقابله می‌کنند. آن ها فقط محدوده کار خود را در نظر می گیرند. افراد ناسالار، در انطباق با محیط کلاس و کار با مشکل مواجه می‌شوند، به خصوص اگر محیط جدی و منظم باشد. خلاقیت این افراد ممکن است نسبت به دیگران بیشتر باشد، زیرا این افراد از هر موضوعی جزئیاتی را در نظر می گیرند و غالباً اجزاء متنوع و اطلاعات و عقاید را به شیوه ای خلاق در کنار هم قرار می‌دهند. آن ها به حیطه وسیعی از آن چیزی که مورد توجهشان است نظر دارند و این امر سبب می شود که راه حل هایی را برای مسائل پیدا کنند، که به نظر دیگران نمی رسد. مشکلی که برای معلم، والدین، یا رئیس یک اداره در ارتباط با این افراد وجود دارد، کمک به کنترل این ظرفیت خلاق و ایجاد خودنظمی در این افراد است. شخص ناسالار در سازمانی که به انواع مشارکتهای خلاق نیازمند است، در صورت کنترل این عامل می‌تواند در حیطه هایی که دیگران با شکست مواجه شده اند، موفقیت کسب کند(استرنبرگ،۱۳۸۱). این افراد، تمایل دارند روش های تصادفی را برای حل مسائل به کار گیرند، از نظامها، قواعد و دستورالعمل ها و به طور کلی از هر نوع محدودیتی بیزار هستند(امامی پور و سیف،۱۳۸۲).

۲-۲-۳-۳- سطوح سبک تفکر

سطوح نظریه خودگردانی ذهنی به دو دسته کلی نگر و جزئی نگرتقسیم می‌شوند.

۲-۲-۳-۳-۱-کلّی نگر

افراد کلی نگر ترجیح می‌دهند مسائل را در حد بسیار وسیع و انتزاعی مورد بررسی قرار دهند و با موضوعات جامعی سر و کار داشته باشند.

۲-۲-۳-۳-۲- جزئی نگر

افراد جزئی نگر روی جزئیات مسائل تأکید دارند(استرنبرگ،۱۳۸۱). تمایل دارند به جزئیات و نمونه های عینی و خاص درگیر باشند( امامی پور و سیف،۱۳۸۲).

۲-۲-۳-۴- حیطه های سبک تفکر

حیطه های نظریه خودگردانی ذهنی به دو دسته درون نگری و برون نگری تقسیم می‌شوند.

۲-۲-۳-۴-۱- درون نگری

افراد درون نگر با امور درونی سر و کار دارند. می توان گفت آن ها افرادی هستند که به درون توجه می‌کنند. آن ها به درون نگری، وظیفه مداری، کناره گیری، از دیگران و گهگاه ناآگاهی اجتماعی گرایش دارند. آن ها مایلند که به تنهایی کار کنند و برتری آنان ضرورتاً استفاده از هوش ‌در مورد اشیاء و عقاید، جدای از دیگران است(استرنبرگ،۱۳۸۱). بدین ترتیب می توان گفت که درون گرا کسی است که تمایل دارد با خود باشد و به نظر می‌رسد که درون گرا، نسبت به افکار انتزاعی ونسبت به هیجان‌ها، خیلی حساسیت دارد(گنجی،۱۳۸۹).

۲-۲-۳-۴-۲- برون نگری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...