جایگاه کارشناس (خبره) از دیدگاه فقه و حقوق موضوعه- فایل ۳۹ |
در موضوعات غیرشرعی با توجه به نوع موضوع و تخصص مرتبط به آن، به کارشناس مربوطه مراجعه میشود؛ زیرا یک فرد نمیتواند در تمام رشته ها، دارای تخصص و واجد صلاحیت باشد. به طور مثال برای تقویم، تعیین خسارت، تعیین میزان نفقه، تشخیص عیب و مرض، تعیین اجرتالمثل و … به کارشناس متخصص در همان موضوع مراجعه میشود. حتی بسیاری از موضوعات، خود به شاخه های کوچکتری تقسیم شده و به همان نسبت، کارشناسی نیز تخصصیتر میشود. به طور مثال در تقویم اشیاء؛ تقویم خانه، باغ، اراضی، ماشین و وسایل حمل و نقل، کالاها و … از یکدیگر متفاوت بوده و در هر یک باید به کارشناس متخصص در آن رجوع شود.
حال آیا در فقه نیز با توجه به تخصصی بودن ابواب آن مانند (طهارت، عبادات و ابواب مختلف معاملات، احوال شخصیه، فقهالجزاء و …) میتوان گفت در هر باب به کارشناس (مجتهد) متخصص در همان باب باید مراجعه کرد. به عبارت دیگر با توجه به اینکه فقه پنجاه باب است و اقوال و ادله عقلیه و نقلیهی آن تتبع زیاد میخواهد و افراد سریعالذهن لازم دارد و عمر انسان کفایت نمیدهد که به طور شایسته و بایسته تحقیق شود، آیا میتوان گفت بهتر است برای هر بابی یک شخص، متخصص شود؟ مانند پزشکی، که هر یک از موضوعات مختلف گوش، چشم، اعصاب و… متخصص خود را دارد. البته این سخن صلاحیت عمومی مجتهد در تمام ابواب را نفی نمیکند، زیرا مجتهد کسی است که در تمام ابواب فقهی قدرت استنباط را دارد .
از جمله آثاری که تخصصی شدن فقه دارد، تحقیق بهتر مجتهد در باب مخصوص خود و پیشرفت بیشتر در مسائل مربوط به آن باب است. شهید مطهری دراینباره میگوید:
«…تقسیم کار و پیدایش رشته های تخصصی در یک علم، نتیجه و معلول تکامل و پیشرفت آن علم است و از طرف دیگر با پیدایش رشته های تخصصی و تقسیم کار و تمرکز فکر در مسائل، به خصوص آن رشته تخصصی پیشرفت بیشتری پیدا میکند».[۱۰۱۵]
به عقیدهی مرحوم آیتالله حائری یزدی نیز «… بهتر این است که… هر دسته ای بعد از آن که یک دوره فقه عمومی را دیدند و اطلاع پیدا کردند، تخصص خود را در یک قسمت معین قرار دهند و مردم هم در همان قسمت تخصصی از آنها تقلید کنند. مثلاً بعضی رشته تخصصی خود را عبادات قرار دهند و بعضی در معاملات و بعضی سیاسات و بعضی احکام (احکام به اصطلاح فقه)… اگر این کار بشود هر کسی بهتر میتواند تحقیق کند در قسمت خودش …».[۱۰۱۶]
گفتار چهارم : رجوع به« لغوی»
قول لغوی(خبره و کارشناس لغت) یکی از طرق اثبات ظواهر کلام است. و در لزوم اتباع ازظاهر کلام شارع در رابطه با تعیین مراد شارع جای شبهه وتردیدنیست. [۱۰۱۷]
مشهور معتقدند که قول لغوی از ظنون خاصهای[۱۰۱۸] است که حجیت آن با قطع نظر از انسداد باب علم در احکام شرعیه ثابت شده است.«(بنابراین) اعتماد به قول لغوی در بیان معانی الفاظ وموارد استعمال آن از جمله چیزهایی است که از اصل حرمت عمل به ظن استثنا شده است…».[۱۰۱۹]
دلایل حجیت قول لغوی:
مشهور برای حجیت قول لغوی از باب ظن خاص دلایلی ذکر کردهاند:
دلیل اول: «اتفاق علماء»[۱۰۲۰] یعنی سیرهی مستمرهی علماء و فقهاء بر آن است که برای تعریف و معنی کردن واژهها به کتب لغت مراجعه کرده و به قول لغوی استناد میکنند؛ مقصود از این اتفاق، اجماع فعلی است.
دلیل دوم: «اتفاق عقلاء»[۱۰۲۱]سیرهی مستمر عقلاء (که دایرهی آن از اتفاق علماء وسیعتر است) بر آن بوده که «پیوسته به قول لغوی در مقام احتجاج و استدلال، استناد کردهاند بدون اینکه مورد انکار کسی واقع شوند …»،[۱۰۲۲] «…اگر چه (لغوی) کافر و بیدین باشد».[۱۰۲۳] از طرفی از سوی شارع مقدس هم چنین سیرهای ردع وابطال نشده، پس مورد تأیید شارع است.[۱۰۲۴]
پاسخ به دلیل اول و دوم:
۱-«چنین اتفاقی مسلم نیست».[۱۰۲۵]
۲- «بر فرض مسلّم بودن، چنین اتفاقی مفید فایده نیست»؛[۱۰۲۶]زیرا سیرهی علماء یا عقلاء درصورتی ارزش دارد که کاشف از رأی معصوم علیهالسلام باشد و چنین چیزی محرز نیست «به این علت که در زمان شارع، علم مدوّنی که مورد مراجعهی مردم بوده باشد، وجود نداشته… و ظاهر آنست که علم لغت از علوم مستحدثه در قرون متأخره از زمان شارع است».[۱۰۲۷]
ممکن است اشکال شود درعصرائمه، هم کتب لغت وجود داشته و هم به علمای لغت مراجعه شده است. [۱۰۲۸]و چون در عصرائمه به قول لغوی احتجاج و استدلال شده، هنگام شک به بقای رضایت شارع، میتوان استصحاب جاری کرد.
در پاسخ باید گفت: اولاً: وجود کتب لغت درعصر ائمه (علیه السلام) و رجوع مردم به لغوی برای فهم الفاظ احادیث و تفسیر قرآن بوده است و صرف تدوین لغت در عصر ائمه دلالت بر اخذ لغت به صرف تقلید مثل رجوع به طبیب و فقیه، نمیکند.[۱۰۲۹] ثانیاً: رضایت شارع از سیرهی عقلاء ثابت نیست (و برای کشف رضایت شارع شرایطی لازم است که در این جا وجود ندارد).[۱۰۳۰]ثالثاً: «امضاء و رضایت، حکمی شرعی نیست تا استصحاب شود».[۱۰۳۱]
۳-از عدم تأیید سیرهی عقلاء توسط شارع روشن میشود که بنای عقلاء تنها یک دلیل لبی (عقلی) است نه شرعی. [۱۰۳۲]
۴-از آنجا که بنای عقلاء دلیل لبی بوده و برای دلیل لبی «عموم و اطلاق نیست، پس ناگزیر از أخذ به قدر متیقن هستیم».[۱۰۳۳] مرحوم آخوند و شیخ انصاری قدر متیقن از رجوع به لغوی را «جایی میدانند که رجوع به لغوی با شروط شهادت از جمله تعدد وعدالت همراه باشد».[۱۰۳۴]
اما برخی معتقدند: «قدر متیقن، مورد حصول وثوق و اطمینان است»؛[۱۰۳۵]زیرا بنای عقلاء تعبد به قول اهل خبره با وجود شک و عدم اطمینان نیست … پس ناگزیر باید از قول خبره اطمینان حاصل شود هر چند شرایط شهادت جمع نباشد مگر زمانی که در مورد دعوی و خصومت باشد که ناگزیر از عدد و عدالت میباشد».[۱۰۳۶]
وگفته شده است: «زمانی که (قول لغویین) مبنی بر حدس محض باشد ولو با اشتمالش بر شرایط شهادت از تعدد و عدالت، بدون فرق بین باب فصل خصومت و باب خیار عیب و تقویم و… از اعتبار قولشان منع میکنیم».[۱۰۳۷]
به نظر میرسد بتوان بین این دو قدر متیقن (وجود شرایط شهادت در لغوی و حصول اطمینان و وثوق از قول لغوی) را جمع کرد و گفت: قدر متیقن از رجوع به لغوی در جایی است که از قول وی اطمینان حاصل شود. واین اطمینان گاهی درصورت جمع بودن شرایط شهادت حاصل میشود. به عبارت دیگر جمع بودن شرایط شهادت ازجمله تعدّد و عدالت یکی از راه های حصول اطمینان است.
دلیل سوم: ادعای اجماع قولی:[۱۰۳۸]به این معنا که علماء تنها در کتابهایشان به حجیت قول لغوی تصریح کردهاند.
در پاسخ باید گفت: اجماع محصّل، حاصل نشده و اجماع منقول نیز مورد قبول نیست؛ [۱۰۳۹] زیرا مدرک اجماع به احتمال قوی حکم عقل است که در دلیل چهارم رد خواهد شد و اجماع محتملالمدرک ارزش ندارد.[۱۰۴۰]
دلیل چهارم: دلیل عقل: به حکم عقل، عقلاء بر رجوع به اهل خبره در هر فن و صنعتی که در آن دارای تخصص هستند، اتفاق نظر دارند.[۱۰۴۱]این همان قاعدهی رجوع جاهل به عالم است که به تعبیر امام خمینی قاعدهای «ارتکازی»[۱۰۴۲] است.[۱۰۴۳] وچون «عقل به وجوب رجوع جاهل به عالم حکم میکند، پس ناگزیر شرع نیز به حکم عقل حکم میکند (کلما حکم به العقل حکم به الشرع)».[۱۰۴۴] بنابراین قول لغوی حجت است.
به عقیدهی مرحوم مظفر بهترین دلیل برای اثبات حجیت قول لغوی همین وجه بوده و «این استدلال بیاشکال است».[۱۰۴۵] اما مرحوم آخوند به این دلیل نیز اشکال وارد کرده و معتقدند: «قدر متیقن از رجوع به اهل خبره در مواردی است که از قول اهل خبره ، وثوق و اطمینان پیدا شود و از قول لغوی وثوق و اطمینان پیدا نمیشود. واصولاً لغوی از موضوع دلیل مزبور تخصّصاً و موضوعاً خارج است؛ زیرا لغوی در لغت شناسی و تعیین موضوعله خبره نیست، بلکه لغوی در به دست آوردن موارد استعمال خبره است…».[۱۰۴۶] «(پس ) لغوی از اهل خبره یعنی اهل رأی و اجتهاد نیست … بلکه آنچه را که از اهل محاوره شنیده یا در کتاب دیده نقل میکند (یعنی اخبار او از روی حس است)».[۱۰۴۷]
در پاسخ باید گفت: «اگر لغوی موارد استعمال را به نحو موجبهی جزئیه نقل کند، بدون اینکه استعمال لفظ را در آن معنایی که ذکر کرده منحصر بداند و استعمال لفظ را در غیر آن معنا نفی کند، قول لغوی فایدهای ندارد اگر چه موجب اطمینان برای ما شود؛ چون احتمال این میرود که این لفظ معنای دیگری غیر از آنچه لغوی ذکر کرده، داشته باشد.
اما اگردرخصوص معنی یا معانی که برای لفظ ذکر میکند نظر به حصر موارد استعمال داشته باشد، زمانی اطمینان به قول لغوی حاصل میشود که قرینهای در کلام یکی از معانی را تعیین کند…».[۱۰۴۸]
«تعیین معنی اگر بر اساس تبادر باشد، مبتنی بر حدس نزدیک به حس است . اما اگر تعیین معنی مبنی بر استنباط معنی از موارد استعمال بعد از تأمل در آن و تمییز معانی حقیقی از مجازی و تعیین خصوصیات استعمالی از خصوصیات وضعی و مثل آن باشد (همانطور که در مفاهیمی که تعریف روشنی ندارند، اینگونه است)، این استنباط مبنی بر حدس و اجتهاد است که صاحب آن (لغوی) را به اهل خبره ملحق میکند».[۱۰۴۹] «به عبارت دیگر رجوع به اهل خبره فقط در امور حدسیه است که محتاج به اعمال نظر و رأی است نه در امور حسیهای که نظر و رأی در آن دخالتی ندارد».[۱۰۵۰]
به نظر میرسد شأن لغوی تنها بیان موارد استعمال (یعنی اخبار از حس) است و نظر و رأی در آن دخالتی ندارد. به همین جهت شیخ انصاری و مرحوم آخوند شرایط شهادت را در آن معتبر دانستهاند. البته برخی از فقهاء در لغوی تعدد و عدالت را شرط ندانسته و معتقدند: «… بعد از احراز خبرویت جز وثوق شرط نیست و اسلام و ایمان و افزون بر آن، عدالت نیز معتبر نمیباشد؛ بلکه حتی کافر را بر مؤمن عادل زمانی که خبرویت بیشتری نزد عقلاء و بصیرت نافذتری در حرفه و صنعت خویش داشته باشد، مقدم میدارند …».[۱۰۵۱]
دلیل پنجم: انسداد صغیر:
موارد حاجت به قول لغوی بیش تر از آنست که در مقام احصاء برآید و این بدان جهت است که هر چند کلیات معانی غالباً برای ما معلوم است، اما نسبت به جزئیات و تفاصیل معانی (کلمات و واژه های قرآنی که موضوع احکام میباشد)، باب علم مسدود است. به گونهای که دخول یا خروج فرد مشکوک درمعنا معلوم نیست.[۱۰۵۲]
به طور مثال معنای غنا روشن است، اما در خصوص جزئیات آن و اینکه آیا مصداق مشتبه داخل در این عنوان شده یا نه، تردید وجود دارد. بنابراین باید به کتاب لغت و لغوی مراجعه کرد، هر چند که این دو حداکثر گمانآور هستند، اما به ناچار باید حجیت قول لغوی را پذیرفت.
به عقیده ی مرحوم آخوند انسداد یا انفتاح باب علم نسبت به لغات ملاک نداشته و موضوعیتی ندارد ومادامی که قائل به انفتاح باب علم به احکام باشیم، برای قول لغوی اعتبار و ارزشی وجود ندارد. اما اگر قائل به انسداد باب علم و علمی نسبت به معظم احکام شرعیه و در نتیجه حجیت مطلق ظن باشیم، قول لغوی چنانچه مفید ظن باشد از باب حجیت مطلق ظن معتبر است.[۱۰۵۳]
اما مدعای مستدل این بـود کـه حجیت قول لغوی از باب ظن خاص میباشد. شیخ انصــاری میفرماید: «در اکثر موارد با قول لغوی مفید علم میتوان به حکم شرعی رسید و موارد بسیار اندکی میماند که محتاج به قول لغوی غیرمفید شویم و این موارد نادر سبب نمیشود که قول لغوی از باب ظن خاص حجت باشد».[۱۰۵۴]
به عقیدهی مرحوم آخوند اگر دلیل خاص بر حجیت قول لغوی قائم شد (مانند چهار دلیل قبلی)، قول لغوی از باب ظن خاص حجت است (چه در فرض انفتاح باب علم و چه در زمان انسداد باب علم به لغات). دراین صورت مسألهی انسداد باب علم به تفاصیل لغات، حکمت حجیت قول لغوی خواهد بود نه علت آن.[۱۰۵۵]
علاوه بر پنج دلیل مشهور، دلایل دیگری نیز مطرح شده است که به جهت پرهیز از اطالهی کلام از ذکر آن خودداری میشود.[۱۰۵۶]
خلاصهی اقوال فقهاء:
شیخ انصاری در ابتدا قول لغوی را حجت ندانسته وادلهی مشهور از جمله دلیل انسداد را رد کرده است، اما در نهایت با توجه به کثرت نیاز به قول لغوی، آن را از باب ظن خاص حجت میداند. البته باید به قدر متیقن که همان اشتراط شرایط شهادت است اکتفاء کرد.[۱۰۵۷] مرحوم آخوند معتقد است: «اگر دلیل خاص بر حجیت قول لغوی قائم شد (ماننددلایل مشهور، به جز انسداد صغیر)، قول لغوی از باب ظن خاص حجت است.
مرحوم مظفر نیز تنها به دلیل اجماع و سیرهی عقلاء اشکال کرده و دلیل عقل را برای حجیت قول لغوی میپذیرد. به عقیدهی ایشان این دلیل وجه مناسبی برای حجیّت قول لغوی است.[۱۰۵۸]
علامه حیدری اشتراط عدالت و تعدد در لغوی را احتمالی ضعیف دانسته و معتقد است: «علماء از ایمان و یا حتی از اسلام لغتشناسان تحقیق و تفحص نمیکنند تا چه رسد به عدالت آنان، هر چند برخی احتمال دادهاند، قبول کردن سخن لغتشناس از باب شهادت است».[۱۰۵۹] با این حال ایشان به طور مطلق قول لغوی را حجت ندانستــه و حاصل شدن اعتماد و اطمینــان از سخــن لغوی را نیز شرط میداند.[۱۰۶۰]
امام خمینی نیز دربارهی حجیّت اقوال اهل لغت (در صورت اختلاف و تعارض) میفرمایند:
«حجیت قول اهل لغت یا به خاطر حجیت اهل خبره است که با وجود اختلاف و تعارض، اقوال ایشان با یکدیگر تساقط میکند و یا به جهت اطمینان و وثوق به قول ایشان میباشد که این امر به علت اختلاف حاصل نشده است».[۱۰۶۱] بنابراین با وجود اختلاف فاحشی که بین اهل لغت در معانی لغاتی مانند «صعید» وجود دارد، بنابرعقیدهی امام خمینی نمیتوان به اهل لغت رجوع کرد.
با وجود اینکه مرحوم آخوند، شیخ انصاری و دیگران اشکالاتی را بر ادله مشهور (برای حجیّت قول لغوی) مطرح کردهاند وقول لغوی را در اثبات اصل ظهور حجت نمیدانند، اما مراجعه به لغوی را نیز لغو و بیهوده ندانسته و فایدههایی را برای آن ذکر کردهاند.[۱۰۶۲] شیخ انصاری پس از آنکه در استنباط حکم شرعی، رجوع به لغوی را مشروط به اجتماع شرایط شهادت از عـدد وعدالت میداند، میفرماید: «انصاف آن است که (در مواردی) با عدم اجتماع شروط شهادت میتوان به لغوی مراجعه کرد». [۱۰۶۳]
نتیجه:
تا وقتی توسط قرینه یا متعدد بودن لغتشناسان اطمینان به صحت سخن اهل لغت حاصل نشود، به قول هیچیک از آنان نمیتوان اعتماد کرد. به عبارت دیگر با توجه به آنچه تا کنون گفته شد به نظر میرسد آنچه که در اعتبار قول لغوی اهمیت دارد؛ حصول اطمینان و اعتماد از قول وی میباشد؛ خواه این اعتماد در اثر تعدد اهل لغت حاصل شود، یا وجود قرینهای و یا حتی وصف عدالت در لغوی.
گفتارپنجم : رجوع به «رجالی»
رجالی کسی است که به علم رجال آشناست و راویان احادیث را میشناسد. قول عالمان علم رجال به عنوان اهل خبره فینفسه حجت نیست؛ بلکه تنها «موجب دخول روایت در موثقات شده»[۱۰۶۴] و از این حیث مشمول ادله حجیت خبر موثق قرار میگیرد.
فایدهی بحث از حال رجال، حصول ظن به صدور روایت از معصوم است و «چنانچه کسی که به او رجوع شده اهل خبره نباشد یا اهل خبره باشد، اما سخن او توسط خبرهی دیگری تضعیف شده باشد، ظن زائل میشود».[۱۰۶۵]
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 10:48:00 ب.ظ ]
|