|
|
|
دیدگاههای ارزیابی عملکرد مدیریت دانش (Chen et al, 2009)
 
| طبقه |
زیرطبقات |
پژوهشگران |
| تجریه و تحلیل کیفی |
پرسشنامه |
(Changchit, Holsapple, & Viator, 2001) |
| |
مصاحبه با خبرگان |
(Longbottom & Chourides, 2001) |
| |
عوامل موفقیت حیاتی |
(Chourides, Longbottom, & Murphy, 2003) |
| تحلیل شاخص مالی |
بازگشت سرمایه |
(Laitamaki & Kordupleski, 1997) |
| |
ارزش فعلی خالص |
(Stein, Manco, & Manco, 2001) |
| تحلیل شاخص غیرمالی |
جامعه تمرین |
(Smits & Moor, 2004) |
| |
ارزیابی دانش افراد، سابقه، محتوا و فرایند |
(Holt, Bartczak, Clark, & Trent, 2004) |
| تحلیل عملکرد داخلی |
کارت امتیازی متوازن |
(Kaplan & Norton, 1996;
Martinsons, Davison, & Tse, 1999)
|
| |
ارزیابی مبتنی بر فعالیت |
(Hasan & Gould, 2001) |
| تحلیل عملکرد خارجی |
محکزنی |
(Marr, 2004; Pemberton, Stonehouse, & Yarrow, 2001) |
| |
بهترین روشها |
(Asoh, Belardo, & Neilson, 2002) |
| تحلیل متمایل به پروژه |
الگوهای اجتماعی |
(Bresnena, Edelmanb, Newell, Scarbroug, & Swan, 2003) |
| |
مدل مدیریت پروژه مدیریت دانش |
(Kasvi, Vartiainen, & Hailikari, 2003) |
| تحلیل متمایل به سازمان |
سرمایه فکری |
(Edvinsson, 1997; Sveiby, 1998) |
به منظور شناسایی ابزارها، معیارها و شاخص های مناسب برای سنجش مدیریت دانش، مروری گسترده بر نوشتههای پیشین صورت گرفت، که نتایج در ادامه تشریح میگردد.
2-5- مفهوم سازی پیاده سازی مدیریت دانش
تا کنون در خصوص پیشینه مدیریت دانش، کاربردهای آن، قابلیتهای ارزیابی و نتایج پیادهسازی آن از سوی پژوهشگران مطالبی مشروح بیان گردید، حال در اینجا میخواهیم با یک رویکرد جامع و بر اساس مطالب پیشین، به شناسایی و استخراج مهمترین شاخصها و عوامل بهکاررفته از سوی پژوهشگران و نظریهپردازان جهت ارزیابی، سنجش، اولویتگذاری و شناسایی وضعیت مدیریت دانش بپردازیم.
برای این منظور مروری گسترده بر پژوهش های صورت گرفته در داخل و خارج از کشور طی 50 سال اخیر انجام گرفت. نتایج این بررسی به شرح ذیل ارائه میگردد.
دیدگاه هایی متمایز در خصوص نقش دانش در عملکرد سازمانها وجود دارد. دراکر (1992) به طور گسترده نتایج مطالعات خود را چنین بیان کرده است: “دانش، تنها منبع معنیدار امروزی است” (Drucker, 1992). والش (2001) ادعا می کند که مزیت رقابتی نهایی در توانایی یادگیری برای انتقال آن یادگیری در تمامی مؤلفه ها و به سرعت عمل کردن به آن، نهفته است (Walsh & Ungson, 1991). اکثر مباحثات و مذاکرات در ادبیات حول ماهیت دانش و چگونگی نگهداری آن در سازمانها در گردش است (Ehin, 2008). پژوهشگران، همچنین درباره اهمیت اینکه دانش در شبکه های مختلف سازمانی تعبیه شده است، بحث کرده اند (Argote, 1993) و نهایتاً تأکید شده است که، در این زمینه، اهمیت مفهوم “مخازن (انبارهای) دانش” بینشی را درباره “چرایی دشواری انتقال انواع مختلف دانش در سازمان” فراهم می کند (یکی از معماها و مسائل اساسی در پژوهش مدیریت دانش).
در مطالعه 563 هتل ایالات متحده، انز و همکاران (2006) دریافتند که سرمایه گذاری در سرمایه فکری اثر قابل توجهی بر قابلیت سوددهی دارد. آنان سه مؤلفه اصلی سرمایه فکری (دانش) شامل: دانش سرمایه انسانی (مهارت ها و تجربیات)، سرمایه فرایند (دانش عملیاتی شرکت شامل فرایندها، سیاستها و روندها)، و <a href="https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=128472″ title=”سرمایه مشتری“>سرمایه مشتری (ارزش یک نام تجاری و توانایی آن در جذب و نگهداری مشتری) را شناسایی نمودند. توجه ویژه در این مقاله سطح دانشی است که در تمامی سطوح کاری، نگهداری می شود (Fan et al, 2006).
[1]. Brand.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
|
[پنجشنبه 1400-03-06] [ 09:31:00 ق.ظ ]
|
|
والش و آنگسون (1991)، ابعاد دانش در یک سازمان را از نظر مفهومی در چهار گروه افراد، ساختار، فرهنگ سازمانی، و ساختار فیزیکی محل کار طبقهبندی نموده اند (Walsh & Ungson, 1991). در ادامه شاوا و ویلیامز (2009) این ابعاد

را ایدههایی مهم در حوزه گردشگری دانسته و مورد بررسی قرار دادند (Shawa & Williams, 2009). در این میان برخی از مجاری مستقیم و غیرمستقیم جریان دانش، از سوی برخی پژوهشگران تقسیمبندی شده است. از این حیث،

مجاری غیرمستقیم جریان دانش شامل ملاحظات، فشار تجاری و انجمنهای تجاری و سمینارها، گردهماییها و منبعیابی دلایل تغییرپذیری انسان؛ و مجاری مستقیم، سرمایهگذاری مستقیم خارجی، فرانشیر، سرمایهگذاریهای مشترک، مدیریت قراردادها، و نظم و مقررات و آموزش را شامل میشوند (Fan et al 2009; Kacker, 1988; Hjalager, 2002). همچنین، فان و همکاران (2009) در ارزیابی انتقال و مدیریت دانش در سازمانهای صنعت گردشگری در زمینه نوآوری، خصوصاً تمرکز بر یکپارچگی دیدگاههای مدیریت، برخی از مکانیزمهای کلیدی انتقال دانش در صنعت گردشگری را بیان نمودند. آن ها برخی متغیرهایی را که در مدیریت دانش در حوزه هتلداری بااهمیت میدانستند در قالب چارچوب مدیریت دانش در راستای نوآوری در صنعت هتلداری مطرح و اجزای این چارچوب را شامل: تسهیم دانش (حجم دانش تسهیم شده، تکنیکهای تسهیم، موانع تسهیم)، کسب دانش (موانع کسب، امکانات، فرصتهای تعامل اجتماعی)، و نگهداری دانش (رویههای عملیاتی، روشهای نگهداری) دانسته اند (Fan et al, 2009).

برای ارزیابی “عملکرد عملیاتیِ” مدیریت دانش، مرکز کیفیت و بهرهوری آمریکا (1996) و مرکز مشاوره کسب و کار آرتور اندرسون، ابزار ارزیابی مدیریت دانش را در سال 1999 توسعه دادند. این ابزار مورد استفاده مؤسسات برای انتخاب نوع مدیریت دانش، شامل 5 عنصر اساسی: استراتژی و رهبری؛ فرهنگ؛ تکنولوژی؛ ارزیابی؛ و فرایند مدیریت دانش بود. چهار عامل کلیدی موفقیت در این راستا، روند پذیرش مدیریت دانش، افراد درگیر در مدیریت دانش، پشتیبانی از ساختار سازمانی برای مدیریت دانش، و فناوری اطلاعات بکار رفته در مدیریت دانش معرفی شدهاند. این در حالی است که ون (2009) برخی مشکلات را برای مدل ارزیابی مدیریت دانش مطرح کرده است. اهداف چندگانه مدیریت دانش، ارزیابی دشوار مدیریت دانش، ارتباط مدیریت دانش با مسائل فازی، و ارتباط مدیریت دانش با رفتارشناسی فردی از آن جمله میباشد (Singh, 2008).
آلی (1997) فعالیتهای مدیریت دانش سازمانی را در قالب، ایجاد دانش، نگهداری دانش، تسهیم دانش و نوآوری دانش تقسیمبندی نموده است. این تقسیمبندی میتواند به ارزیابی فعالیت مدیریت دانش سازمانی کمک کند. این
پژوهشگر تنها بر فعالیت مدیریت دانش سازمانی بدون اثربخشی فعالیت سازمانی تمرکز داشت (Allee, 1997). هوی و میسکل (2001)، معنقدند که ارزیابی اثربخشی فعالیت مدیریت دانش میتواند در 4 مرحله: اثربخشی پذیرش دانش،
اثربخشی دستیابی به دانش، اثربخشی یکپارچگی دانش، و اثربخشی بالقوه دانش طبقهبندی شود (Hoy & Miskel, 2001).
فرناندز و سابهروال (2001) برخی ارزیابیهای مدیریت دانش را مد نظر قرار دادند (Becerra-Fernandez & Sabherwal, 2001). اسویبی (2002)، به معرفی اثربخشی عملیاتی مدیریت دانش پرداخته است (Andreeva, & Kianto, 2012). برخی از جداول ارزیابی نیز توسط پژوهشگران دیگر پیشنهاد شده است (Prieto-Pastor et al, 2010).
ون (2001) و هوس و بل (2001) از دیگر فعالیتهای انجام شده در زمینه شاخصهای اثربخشی مدیریت دانش هستند (Darroch, 2005). ون (2009)، شاخصهای ارزیابی مدیریت دانش سازمانی را در قالب، ایجاد دانش (تولید و بدست آوردن)، نگهداری دانش (مرتب کردن، ذخیرهسازی، گردآوری، معرفی، تحلیل، طبقهبندی)، تسهیم دانش (اجتماعی کردن، مشارکت و همکاری، توزیع، دستورالعمل)، و نوآوری دانش (تغییر، بهبود، توسعه، عمق دادن) تنظیم نمود. وی همچنین، شاخصهای ارزیابی اثربخشی مدیریت دانش سازمانی را در 4 گروه و 12 زیرگروه، اثر بخشی توافقی دانش (انطباقپذیری، نوآوری، رشد و توسعه)؛ اثر بخشی دستیابی به دانش (کسب، کیفیت، کارایی)؛ اثربخشی یکپارچگی دانش (مطلوبیت، شرایط، ارتباط)؛ و اثربخشی بالقوه دانش (وفاداری، القاء، شناسایی) ارائه نمود (Darroch, 2005). : (Chang et al, 2003).
[1]. American Productivity and Quality Center (APQC).
[2]. Arthur Anderson Business Consulting.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
). چانگ و همکاران (2009) عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش را به ابعاد فرایندی و ابعاد عملکردی تقسیم نمودند: (Chang et al, 2003).

ـ ابعاد فرایندی، شامل مأموریتها و ارزشهای سازمانی (ماموریت، امکان سنجی، اولویت، پیاده سازی، حوزه دانستن چرایی، نگرش مدیران ارشد، دانش بحرانی، شایستگی، ارزش درونی)، استفاده ازفناوری اطلاعات (موتور جستجو، مکانیزم واردات، واسطه، بازخور و ارزیابی)، مستندسازی مدیریت دانش (ردهبندی، فرهنگ جامع، طبقهبندی، مستندسازی دیجیتال)، مدیریت فرایند و ساختار (دانش آشکار، IRP، دانش ضمنی، استخراج دانش، تحلیل دانش، ساختارهای سازمانی، ایجاد دانش) و سرمایه منابع انسانی (نقشههای منابع انسانی، مشاور، آموزش، طبقهبندی وظایف) (Andreeva & Kianto, 2011).
ـ ابعاد عملکردی مدیریت دانش، شامل تسخیر و دگرگونی دانش (تسخیر دانش، دگرگونی، تسهیم و ایجاد، ارزش افزوده و نوآوری)، عملکرد تجاری (اثربخشی، صحت، رشد و استانداردسازی، عملکرد سیستم، موفقیت شخصی)، و تسهیم دانش و ارزش افزوده (قلمرو کالاهای صادراتی، طوفان فکری، بازخور و ارزیابی) بودند. آن ها مدیریت دانش در دولت ملی تایوان را بر این اساس مورد بررسی قرار دادند و دستیابی به این هدف را در راستای ایجاد دولت الکترونیک و با ابزارهایی همچون ظرفیت بالای پردازش اطلاعات، مهندسی مجدد دولت، تفویض اختیار به شهروندان و نیز قالببندی مجدد مفهوم دولت امکانپذیر دانستهاند (Foss et al, 2010).
مدیریت دانش در صنایع تولیدی از سوی کیوارک و همکاران (2009) به عنوان یک عامل ضروری در بهبود عملکرد کسب و کار مطرح شده است. آن ها مدیریت دانش اثربخش را عاملی در کاهش هزینه و زمان پروژهها، بهبود کیفیت و یک منبع اصلی مزیت رقابتی سازمانهای تولیدی دانستهاند. از طرف دیگر، از آنجایی که فرهنگ پتانسیلی برای اثرگذاری بر فعالیتهای کسب و کار دارد، آن ها شیوههای مدیریت دانش را متأثر از فرهنگهای متفاوت میدانند. این تفاوتهای فرهنگی از حیث مدیریت دانش در حوزههای: انتقال و تسهیم دانش (نوآوری، اعتماد و زبان)، کسب و ضبط دانش، یادگیری، ضایعات دانش، روشهای کسب و کار جدید، تیم مدیریت دانش، کارکنان باتجربه و ورزیده، آموزش، بانک اطلاعاتی پروژه (تجربیات و زبان) بیان شده است. دستاوردهای کیوارک و همکاران (2009) حاکی از تأثیر تفاوتهای فرهنگی بر تمامیشیوههای مدیریتی بود (Kivrak et al, 2009).
نظر به اهمیت دانش محوری در قرن بیست و یکم، فرایند ایجاد دانش جدید، تسهیم و نگهداری چنین دانشهایی برای دستیابی به مزیت رقابتی تعیین کننده است. البته به منظور دستیابی به سقف مزایا از طریق مدیریت دانش، بایستی آنرا در یک چرخه عمر مستمر دانش، به شکل کارآمد یکپارچه نمود.
در پژوهشی دیگر، پژوهشگر ارتباط شیوههای مدیریت دانش را با سبک رهبری بررسی نمود که ابعاد مدیریت دانش را شامل: شناسایی و ایجاد دانش، گردآوری و کسب دانش، ذخیره و سازماندهی دانش، تسهیم و توزیع دانش، و درخواست و استفاده از دانش بیان نمود. لازم به ذکر است که در بسیاری از پژوهشات رهبری دانش و رهبران دانش، به عنوان ابزارها و مؤلفههای مدیریت دانش موفق مطرح شده اند (Debowski, 2006).
بر اساس آنچه از مطالعه ادبیات پژوهش و مصاحبه با صاحب نظران بر آمد، شاخصهای حوزه مدیریت دانش را میتوانیم در دو بعد ساختاری و فرایندی تقسیمبندی کنیم. دلیل این امر این است که، چون هدف پژوهش بررسی
ارتباط بین ابعاد مدیریت دانش و چابکی سازمانی است، لذا اگر از تقسیمبندی عمومیمدیریت دانش (مدل فرایندی) استفاده کنیم، ابعاد مدیریت دانش خواه یا ناخواه با یکدیگر ارتباط خواهند داشت و نمیتوان نتایج درستی از بررسی ابعاد مدیریت دانش و چابکی داشت. چراکه به عنوان مثال اگر کسب دانش صورت نگیرد، دانشی برای تسهیم وجود نخواهد داشت و لذا میبایست زیرساختهای اساسی و فرایندی مدیریت دانش به صورت جداگانه بررسی شود.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
مبانی تئوریک مدیریت دانش
دانش چیست؟
صاحبنظرانی مثل داونپورت و پروساک (Davenport & Prusak, 1996:1-14), نوناکا و تویاما (Nonaka, 1990)، استیوهالس (Gold et al, 2001:12) و کارل ویگ (Wiig, 2002:6) متفقالقول هستند که سطح تکامل دانش از اطلاعات و داده ها بیشتر بوده و دربرگیرنده هردوی آنهاست و همچنین سطح تکامل اطلاعات از داده بیشتر بوده و در برگیرنده آن نیز میباشد. وجود داده برای شکلگیری اطلاعات و وجود اطلاعات برای ایجاد دانش ضروری است.
داده
داده ها اولین سطح دانش را تشکیل می دهند و عبارتند از ارقام، اعداد، نمودارها و نظایر اینها که به خودیخود تولید معنی نمیکنند (Massa & Testa, 2009).

سازمانهای نوین، معمولاً داده ها را در یک سیستم اطلاعاتی ذخیره می کنند. این داده ها توسط واحدهایی نظیر واحد مالی، حسابداری و بازاریابی به سیستم تزریق میشوند. پاسخگویی به نیاز مدیران و دیگر بخشهای سازمان، تاکنون بر

عهده واحدهای مرکزی اطلاعات سازمان بوده است، سازمانها و شرکتهای مختلف، مدیریت داده ها را از نظر کمی بر حسب ظرفیت، سرعت و هزینه ارزیابی می کنند، چه هزینههایی برای بازخوانی یک واحد داده به مصرف میرسد؟ با چه
سرعتی میتوان داده را به سیستم منتقل کرد؟ ظرفیت سیستم چقدر است؟ وقتی به داده ها نیاز است آیا به موقع در اختیارمان قرار میگیرد؟ آیا نیازهای ما را تامین می کند؟
همه سازمانها به انواع داده ها احتیاج دارند. نگهداری سوابق و بایگانی، نقطه کانونی فرهنگ داده به شمار میرود و مدیریت مؤثر داده ها در موفقیت آنها نقش بسزایی دارد.
بعضی از سازمانها به اشتباه فکر می کنند، داده های بیشتر نسبت به داده های کمتر از حالت مطلوبتری برخوردارند و با بهره گرفتن از آنها میتوانند تصمیمات بهتری را اتخاذ کنند. این وضعیت به دو دلیل نادرست است: اول اینکه داده های زیاد، کار تشخیص داده های مربوط و درک آنها را دشوار می کند. دلیل اساسیتر اینکه داده ها فاقد معنی قابل استفادهاند، یعنی تنها بخشی از واقعیت را نشان داده و از هر نوع قضاوت، تفسیر و مبنای قابل اتکا برای اقدام مناسب، تهی هستند. داده ها را میتوان مواد خام عناصر مورد نیاز برای تصمیم گیری به شمار آورد، چرا که نمیتوانند عمل لازم را تجویز کنند. داده ها نشانگر ربط، بیربطی و اهمیت خود نیستند، اما به هر حال برای سازمانها و مخصوصاً سازمانهای بزرگ اهمّیت زیادی دارند (Kianto, 2011).
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
اطلاعات
دومین سطح دانش را اطلاعات تشکیل میدهد. این سطح، داده های کمی خلاصهشده را در بر میگیرد که گروه بندی، ذخیره، پالایش و سازماندهی شده اند تا بتوانند معنیدار شوند. این داده ها هم دانش را نشان نمیدهند. آنها نشانگر آغاز مدیریت اطلاعات هستند، اطلاعاتی که مدیر می تواند به کار گیرد تا کاری بیش از پردازش مراوده فردی را انجام دهد. اطلاعات غالباً تشکیل اعداد و ارقام، کلمات و گزارههای انباشته شده را به خود گرفته و معنایی را ارائه می کند که بزرگتر از آن چیزی است کـــه از داده های خام مکشوف میگردد. ولی نظریهپردازان و دست اندرکاران دانش همگی بر این باورند که این اطلاعات است و نه دانش (جعفری مقدم، 1382). اگرچه خط و مرز بین دانش و اطلاعات روشن نیست، لیکن چند ویژگی وجود دارد که این دو را از هم جدا می کند.

- سطح ظرافت: اطلاعات غالباً به موقعیتها، شرایط، فرآیندها و یا هدفهای خاص اشاره دارد. در این صورت در برگیرنده سطحی از ظرافت و دقت است که آن را برای کار مورد نظر مناسب میکند. ورای موقعیت یا کار خاص،
اطلاعات تا زمانی که به دانش تبدیل نشود، کمارزش خواهد بود. برای مثال، اطلاعات در خصوص محصول الف چیزهای
زیادی در خصوص محصول ب آشکار نمیکند. ولی دانش، کاملاً انتزاعی است و به گونهای طراحی شده که بتواند ظرافت خاص را از بین برده و کاربرد وسیعتری داشته باشد.
- زمینه: اطلاعات معادل داده ها در متن است. زمینه ممکن است محصول مشتری یا فرایند کسبوکار باشد و شکل اولیه داده ها را تا سطح اطلاعات ارتقا دهد. زمینه، اطلاعات را برای مدیریت جهت تصمیم گیری و برنامه ریزی مفید می کند. مدیر نتایج معناداری را در خصوص معاملات با بررسی و بازبینی داده ها استخراج می کند. برای اینکه داده مفید واقع شود، باید در درجه اول در زمینه قرار گیرد.
- دامنه: دامنه اطلاعات بطورکلی محدود به زمینهای است که در آن ایجاد می شود. اطلاعات فروش به مدیران در خصوص فروش مطالبی ارائه میدهد، دانش در این خصوص فراتر عمل می کند و در موقعیتهای گوناگون کاربرد دارد، داشت.
- بههنگام بودن: اطلاعات بر زمان مبتنی است و بنابراین، به طور مداوم در حال تغییر است. به مجرد اینکه داده جدید، اخذ شود، اطلاعات جدیدی مورد نیاز خواهد بود، به عنوان مثال اطلاعات ماه اسفند با اطلاعات ماه فروردین، به احتمال زیاد، متفاوت خواهد بود زیرا داده های تشکیل دهنده آنها تغییر پیدا کرده است. دانش به علت بار معنایی زیاد خود، حساسیت زمانی کمتری دارد. دانشی که از اطلاعات دیروز و امروز بهدست آمده، می تواند برای درک اطلاعات فردا به کار رود (جعفری مقدم، 1382).
دانش
به هنگام پژوهش در مدیریت دانش، تعریف دانش از ضروریات به شمار میرود. بدون چنین تعریفی، مدیران دقیقاً متوجه نمیشوند که به دنبال مدیریت چه چیزی هستند و آیا این اصولاً چنین دانشی برای اعمال مدیریت دارند یا خیر؟.
دانش، فراتر از داده ها و اطلاعات است. تراگل، دانش را اینگونه تعریف نمودهاست:
دانش= اطلاعات در متن + ادراک (Smits & Moor, 2004)
اکثر مردم، به طور شهودی فکر می کنند که دانش، وسیعتر، عمیقتر و غنیتر از داده ها و اطلاعات است. مردم معمولاً هنگام گفتوگو درباره صاحبان دانش، تصویر کسانی را که ارائه می دهند که در زمینهای خاص دارای اطلاعاتی زیاد، عمیقتر و قابل اعتماد بوده و اشخاصی هوشمند و تحصیل کرده اند. مردم لفظ دانشمند یا دانشور را برای یادداشت،
کتاب راهنما و یا پایگاههای اطلاعاتی به کار نمیبرند، حتی اگر این موارد بوسیله افراد صاحب دانش تدوین شده باشند. داونپورت و پروساک در مقالهای با عنوان «اصول مدیریت دانش» دانش را اینگونه تعریف کرده اند:
«ترکیبی منعطف و قابل تبدیل از تجارب، ارزشها، اطلاعات معنیدار و بینشهای متخصصان که چارچوبی را برای ارزیابی و انسجام اطلاعات و تجارب جدید ارائه میدهد.» (Davenport & Prusak, 1996:5).
بلاکر هم در تعریف دانش گفته است که: دانش، یعنی موضوعی چند لایه، پیچیده، پویا و انتزاعی که در ذهن انسان نهفته است (Holt et al, 2004).
. Information= Data In Text
. Domain
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
|
|
|
|
|