کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


دی 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



 



هدف اصلی قانون‌گذار که سعی در کاهش ریسک سیستماتیک دارد، ممکن است باهدف اصلی سهام‌داران که سعی ‏و خواستشان افزایش ارزش سرمایه‌گذاری‌شان است در تضاد باشد. نقش هیئت‌مدیره به عنوان مکانیزم حاکمیت شرکتی در ‏بانک‌ها با دیگر هیئت‌ها تفاوت دارد و این تفاوت ناشی از رقابت محدودتر در این صنعت، قوانین سفت‌وسخت تر و عدم ‏تقارن اطلاعاتی بالاتر است که ناشی از ویژگی‌ها و وظایف خاص این است، می‌باشد؛ ‌بنابرین‏، هیئت‌مدیره یک مکانیزم ‏کلیدی در نظارت بر رفتار مدیران است و به آن‌ ها در تدوین استراتژی و اجرا کمک می‌رسانند. دانش خاص مدیران ‌در مورد ‏پیچیدگی تجارت بانکداری به آن‌ ها کمک می‌کند تا به صورت کارا و بهینه مدیران را نظارت کرده و به آن‌ ها توصیه نمایند. شرکت­هایی که سرمایه فکری را به طور مؤثر اندازه ­گیری، گزارش و مدیریت ‌می‌کنند، مزیت رقابتی برای خود ایجاد ‌می‌کنند چراکه همه دارایی­ های خود را اعم از مشهود و نامشهود شناسایی کرده ­اند و لذا در وضعیت بالقوه کامل برای استفاده حداکثری از دارایی­هایشان هستند. علاوه بر این، درک ارزش واقعی تمام دارایی­ ها، انعکاس صحیحی از ثروت شرکت بوده و در راستای هدف ارائه اطلاعات شفاف به سهام‌داران، سرمایه ­گذاران بالقوه و تحلیل­گران بازار ‌می‌باشد. حاکمیت شرکتی نه تنها برای شرکت‌های بزرگ تجاری بلکه برای شرکت‌های کوچک و متوسط، بنگاه‌های خانوادگی و حتی برای مؤسسات غیرانتفاعی مناسب است؛ چراکه هریک از این مؤسسات، وابسته به دسترسی پایدار به منافع دیگر سهام‌داران است و از هدایت و نظارت متوازن سود می‌برند، ‌بنابرین‏ داشتن یک هیئت‌مدیره‌ای قابل‌اعتماد می‌تواند در اجتناب از تعارضات خانوادگی، جذب استعداد و گسترش شهرت و ارزش سازمان مؤثر باشد. یک هیئت‌مدیره خوب می‌تواند همچنین در جذب شرکا، افزایش سرمایه و تقویت برقراری یک شراکت قابل‌اعتماد با سهام‌داران، سازنده باشد. لذا بررسی ارتباط و نقش حاکمیت شرکتی خوب یا بد در نگاه مدیریت به سرمایه های فکری سازمان تأثیر گذاشته و این موجبات پیشرفت سازمان به سمت چالاک‌تر شدن و همچنین دانشی‌تر شدن را سوق خواهد داد که درنهایت منجر به کاهش هزینه های اضافی و افزایش بازدهی سازمان می‌شود.

فصل دوم

ادبیات موضوعی و پیشینه تحقیق

سرمایه فکری

مقدمه

در سال‌های اخیر در سطح تبادلات جهانی، حرکت به سمت اقتصاد دانش‌پایه منجر به تغییر پارادیم حاکم بر اقتصاد صنعتی شده است به گونه‌ای که امروزه می‌توان شاهد پدیداری اقتصادی مبتنی بر اطلاعات و دانش بود که اساس و بنیان آن بر محور دارایی‌های نامشهود سرمایه فکری استوار است. در چنین فضایی، سرمایه های فکری و دانشی سازمان‌ها، بیش‌ازپیش به عنوان مزیت‌های رقابتی موردتوجه قرار گرفتند. یکی از مهم‌ترین جنبه‌های این رویکرد جدید، توجه به ظرفیت‌ها و ارزشی است که از خلال مجموعه‌ای از منابع سازمانی پدید می‌آید که قالب‌های قابل‌اعمال بر دارایی‌های مالی و فیزیکی شناخته‌شده‌ گذشته همچون جنبه‌های فیزیکی، تعیین بهای قطعی تمام‌شده، ارزش و سنجش را پذیرا نیستند. در واقع با بروز نگرش‌های جدید در حوزه علم اقتصاد، توجه صرف به منابع مشهود به عنوان مواد اولیه ایجاد ارزش در سازمان‌ها، جای خود را به توجه همزمان به‌تمامی داشته ها اعم از منابع مالی و فیزیکی و منابع غیر فیزیکی داده است. ازاین‌رو ضرورت به‌کارگیری تمام ظرفیت‌های موجود در سازمان اعم از سرمایه های مالی، دارایی‌های فیزیکی، سرمایه فکری، رویه‌ها و الگوهای کاری، سرمایه انسانی، سامانه‌های اطلاعاتی، شبکه های ارتباطی، مدیریت زنجیره تأمین مشتریان، دارایی‌های دانشی و …، بیش‌ازپیش نمایان شده است. .[۹]

شالوده سرمایه فکری دانش و اطلاعات است. به‌طورکلی می‌توان گفت که سرمایه فکری یک بسته دانشی مفید برای سازمان است. محدودیت منابع فیزیکی در دسترس سازمان‌ها، موجب بروز رویکردهای جدید در توسعه امکانات غیر فیزیکی و رویه‌های ارزش افزا جهت توسعه و بهبود محصولات و خدمات شده است. ازاین‌رو ضرورت به کار گیری تمام ظرفیت‌های موجود در سازمان اعم از سرمایه های مالی، دارایی‌های فیزیکی، سرمایه فکری، رویه‌ها و الگوهای کاری، سرمایه انسانی، دارایی‌های دانشی و … بیش‌ازپیش نمایان شده است. در کنار این موضوع استقرار چهارچوب‌های بهینه‌ساز و توجه به تمام قابلیت‌ها برای توسعه میزان کارایی و اثربخشی حاصل از دارایی‌های سازمانی برای دستیابی به اهداف سازمانی موردتوجه بوده است.

در اقتصاد سنتی، دارایی مجموعه‌ای از داشته های درگیر در جریان تولید کالا پنداشته می‌شود. به‌بیان‌دیگر در اقتصاد سنتی ما مفهوم دارایی ثابت به ساختمان، تجهیزات تولیدی، وسیله‌های حمل‌ونقل و ماشین‌آلات به عنوان کالاهایی که در فرایند تولید به کار می‌روند و جز در اثر استهلاک تغییر شکل نمی‌یابند، اطلاق می‌گردد. بر پایه این طرز تلقی، دارایی‌ها عبارت‌اند از: منابع اقتصادی که در قالب موجودی که هزینه و بهای آن در زمان اکتساب می‌تواند سنجیده شده و کنترل شود. در این دیدگاه یک دارایی اعم از فیزیکی یا غیر فیزیکی، بدون توجه به دخالت آن در ایجاد ارزش، در دوره های بعدی، معنا و مفهوم ندارد و حسابداران، جریان نقدینگی مورد انتظار در آینده را از زمانی به عنوان یک افزایش دارایی‌ها و به عنوان درآمد به ثبت می‌رسانند که شواهد عینی ‌در مورد وقوع اتفاق مالی صورت می‌گیرد.

اما در اواخر قرن بیستم چالش جدیدی پیش روی مفاهیم سنتی حسابداری و اقتصاد پدیدار شد. این چالش ازآنجا ریشه می‌گرفت که ارزش بازاری باارزش دفتری ثبت‌شده تفاوت معناداری را نشان می‌داد. در واقع ارزش دفتری تنها می‌توانست بخشی از ارزش بازار را توجیه و تفسیر نماید.

از نیمه های قرن بیستم، علاوه بر سرمایه های ثابت، فنی و سرمایه های در گردش مشهود، مؤلفه‌های نوینی پدیدار شده است که به عنوان دارایی‌های نامشهود و سرمایه های فکری شناخته می‌شوند. علت پیدایش و نام‌گذاری این پدیده ‌به این نام، به ارزش‌آفرینی نامشهود و افزون‌تر در قالب تفاوت ارزش بازار نسبت به ارزش دفتری برمی‌گردد. دارایی‌های نامشهود و سرمایه فکری را می‌توان در هر دودسته دارایی‌های انحصاری سازمان و دارایی‌های قابل‌تشخیص مورد شناسایی قرارداد. .[۹]

تعاریف سرمایه فکری

درمسیرتطور مفهوم سرمایه فکری، از دیدگاه‌های مختلف نظریه‌پردازان و پژوهشگران سعی نموده‌اند تا تعریفی عمومی از سرمایه فکری مطرح نمایند، اما بایستی گفت که پیرامون ادبیات تعریف، عبارت سازی و طبقه‌بندی این مؤلفه‌ها اشتراک نظر عمومی وجود ندارد.

یکی از تعریف‌های مجملی که پیرامون سرمایه فکری وجود دارد، تعریفی است که توماس استوارت[۱] براین مفهوم طرح ‌کرده‌است: “سرمایه‌ فکری یک بسته دانشی مفید برای سازمان است.” در تفسیر این تعریف، استوارت براین باور است که در این بسته دانشی مؤلفه‌هایی چون فرآیندهای سازمانی، فناوری‌ها، امتیازات انحصاری، مهارت کارکنان و اطلاعات مشتریان و تأمین‌کنندگان و ذینفعان سازمانی قرار دارند. .[۷۳]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-29] [ 01:19:00 ب.ظ ]




تنش ماهیچه ای مزمن و سابقه دار اختلال در بازداری فعال سازی

اتکا به پس خوراند جسمی به جای یکپارچه سازی اطلاعات دیداری حرکتی به عنوان معیار اجرا

فعالیت پر خطر

شروع تیک

شکل ۱-۲ الگوی شناختی-رفتاری-حرکتی و روان فیزیولوژیکی اختلال تیک (همان منبع)

۱۰-۲رویکردهای درمانی به اختلالات تیک :

با وجود برخی پیشرفت ها در طول دهه گذشته، درمان ایده آل برای این اختلالات هنوز در دسترس نیست. تصمیم برای شروع یک درمان خاص بر اساس شدت حداقل و حداکثر علائم مربوط به تیک و میزان تداخلی است که در زندگی روزمره فرد، عزت نفس، روابط میان فردی با همسالان، معلمان و اعضای خانواده، همچنین توانایی برای انجام تکالیف در مدرسه ایجاد ‌کرده‌است(کینگ۱، سی هیل، لامبروسو۲ و لکمن، ۲۰۰۳). در افرادی که اختلال تیک آن ها با ADHD، OCD، افسردگی و یا اختلال دو قطبی همایند است، ابتدا باید اختلال همایند همراه درمان شود زیرا درمان آن ها ممکن است شدت تیک ها را کاهش دهد. اگر چه یافته های پژوهشی حاضر می‌تواند فراتر از نتایج به دست آمده باشد، مطالعات آینده می‌توانند جزییات بیشتری در خصوص درمان این گروه از اختلالات فراهم کنند( گروه مطالعه سندرم تورت،۲۰۰۲؛ مارتین۳، سی هیل، چارنی۴ و لکمن، ۲۰۰۳؛ بلاچ۵، لندرسو ویزنبرگر۶، کلمندی۷، کوریک۸ و همکاران،۲۰۰۶ ).

برای بسیاری از بیماران و خانواده های آن ها، تشخیص، خود تسکین قابل توجهی به همراه دارد . اگر فرد مبتلا کودک است، مهم است که معلمان و بزرگسالان توجه خاصی به ماهیت بیماری و شرایط کودک داشته باشند. آموزش کامل بیمار نه تنها اطلاعات ‌در مورد علت و ماهیت بیماری بلکه باید آینده بیماری را نیز شامل شود. آموزش روانی۹ باید همواره گام اول درمان باشد. همواره درباره میزان اثربخشی هر کدام از درمان موجود برای این گروه از اختلالات باید نوسانات مشخصه تیک ها در نظر گرفته شود. اگر چه نتایج زیادی ‌در مورد درمان تیک ها وجود دارد اما شواهد برای اثربخشی درمانی خاص، ضعیف است (لودولف، روسنر، مون چاو و مولر وال، ۲۰۱۲).

    1. King 6- Landeros-Weisenberger

    1. Lombroso 7- Kelmendi

    1. Martin 8- Coric

    1. Charney 9- Psychoeducational

  1. Bloch

۱-۱۰-۲ دارو درمانی

جی.اس.گولدن۱، پژوهشگری که در سال ۱۹۸۸ مسئله ای را مطرح کرد که در آن ادعا می کرد داروهای هیجان آوری چون متیل فندیت۲(ریتالین) می‌تواند شدت تیک ها را در افرادی که مبتلا به تورت هستند افزایش دهد و حتی این نوع مواد می‌توانند تورت را در افرادی که قبلا هیچ گونه علائم و نشانه های اختلال را نشان نداده بودند سرعت بخشد. با این حال، تجویز داروهای محرک در درمان اختلال تیک همچنان ادامه دارد. تحقیقات دیگر نشان داده‌اند که استفاده از داروهای محرک در کودکان مبتلا به بیش فعالی-نقص توجه و تورت، باعث افزایش علائم و نشانه های این اختلالات نمی شوند. وقتی تیک ها در حالت ضعیف و ملایم قرار دارند و تاثیر قابل ملاحظه ای بر زندگی روزانه افراد ندارند، توصیه نمی شود که برای از بین بردن آن ها از دارو استفاده شود، زیرا آن ها به طور بالقوه عوارض جانبی منفی دارند. بعضی از داروهایی که به طور رایج استفاده می‌شوند عبارتند از ریسپریدون۳، اولانزاپین، پی موزاید، هالوپریدول و فلوفنازین۴. پژوهشگران معتقداند که داروهای آرام بخش و مسکن که برای درمان بیماران مبتلا به روان پریشی به کار برده می‌شوند برای درمان تیک ها نیز مورد استفاده قرار گیرند(راجرز، ۲۰۰۸؛ به نقل از جمالفر، ۱۳۹۲).

گروه دیگری از داروهایی که برای اختلالات تیک تجویز می‌شوند، سد کننده های آلفا هستند که عبارتند از کلونیدین۵، هیدروکلروید۶ و گان فاسین۷ که معمولا برای فشار خون بالا تجویز می‌شوند. علاوه بر این کلونازپام۸، که برای درمان تیک ها تجویز می شود اغلب برای از بین بردن و کاهش اضطراب از آن استفاده می شود. همچنین بکلوفن۹ که یک داروی آرام کننده ماهیچه ها و ضد اسپاسم است برای درمان تورت نیز تجویز می شود(همان منبع). هالوپریدول و پی موزاید بیش از سایر داروهای ضد روانپریشی در درمان تورت مطالعه شده اند.

    1. Golden 6- Hydrochloride

    1. Methylphenidate 7- Guanfacine

    1. Risperidone 8- Clonazepam

    1. Fluphenazine ۹- Baclofen

  1. Clonidine

این داروها به میزان چشمگیری در کاهش تیک ها مؤثر بوده اند به طوری که ۸۰ درصد بیماران پاسخ مناسبی ‌به این داروها می‌دهند و فرکانس علایمشان بین ۷۰ تا ۹۰ درصد کاهش می‌یابد اما مطالعات پیگیری حاکی است که فقط ۲۰ تا ۳۰ درصد افراد مبتلا درمان نگهدارنده طولانی مدت را ادامه می‌دهند. قطع دارو غالبا به دلیل عوارض جانبی دارو از جمله اثرات خارج هرمی و احساس ملال انجام می‌گیرد. به نظر می‌رسد دوز اولیه در نوجوانان و بزرگسالان معمولا بین ۲۵/۰ تا ۵/۰ میلی گرم هالوپریدول در روز است. تجویز این دارو در کودکان زیر ۳ سال تأیید نشده است. برای کودکان ۳ تا ۱۲ سال توصیه شده است که دوز کلی روزانه بین ۵/۰ تا ۰۷۵/۰ میلی گرم به ازای هر کیلو گرم وزن بدن باشد و در دو یا سه دوز تجویز شود. دوز اولیه پی موزاید نیز معمولا روزانه ۱ تا ۲ میلی گرم در دوز های تقسیم شده است(سادوک و سادوک، ۲۰۰۷).

نتایج تحقیقاتی که با داروی کلونیدین انجام شد، حاکی از کاهش شدت تیک ها در کودکان که همراه با ADHD بود شد. داروهای نورولپتیک و دیگر داروهای ضد روانپریشی داروهای مؤثری برای درمان تیک ها هستند نتایج پژوهش ها حاکی از اثربخشی نسبی آن ها‌ است. این داروها در درجه اول با مسدود کردن گیرنده های دوپامین و در نتیجه کاهش ورود دوپامین به عقده های قاعده ای پایه عمل می‌کنند(چای دو و همکاران، ۲۰۱۰). جای تعجب نیست که دارو درمانی در طول تاریخ جز روش های اصلی درمان تیک ها بوده چرا که میزان فراوانی آن ها را در حد متوسط کاهش داده است. با این حال، دارو برای همه افراد مؤثر نیست و داشتن عوارض کوتاه مدت و بلند مدت سبب استفاده محدود از آن می شود(والدون۱، هیل۲، ترمین۳، بالوتین۴ و کاوانا، ۲۰۱۳).

همان‌ طور که گفته شد، در صورتی که فرد مبتلا به اختلال تیک درک درستی از بیماری خود داشته باشد و از حمایت خانواده، معلمان و سایر افراد مهم در محیط زندگی خود برخوردار باشد نیاز به درمان دارویی نخواهد داشت. در واقع دارو درمانی زمانی استفاده خواهد شد که شدت یا فرکانس تیک ها زیاد و ناتوان کننده باشد، منجر به مشکلات جسمی مانند درد عضلات و مفاصل شود، باعث اختلال در عملکرد فرد شود و یا برای او ایجاد استرس کند و در نهایت اینکه فرد مبتلا یا افراد مهم در زندگی او نسبت به تیک ها پذیرش نداشته باشند.

    1. Waldon 3- Termine

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:19:00 ب.ظ ]




۲- هرگاه برای گرفتن مال از طریق اعمال زور خارج شده و مالی را بگیرد اما کسی را به قتل نرساند.

۳- هرگاه برای گرفتن مال از طریق اعمال زور خارج شده و کسی را بکشد، لکن مالی نگیرد.

۴- هرگاه برای گرفتن مال از طریق اعمال زور خارج شده و مالی را گرفته و کسی را هم به قتل رساند.

در خصوص مجازات قتل در کتاب خلاف شیخ طوسی آمده است که: از ابی حنیفه نقل شده که اگر محارب بکشد و سرقت هم بکند یعنی اخذ به مال کند قتلش حتمی است و اگر بکشد و اخذ به مال نکند ولی مخیر است بین قصاص و عفو[۱۴۰].

همچنین در کتاب فقه الحدود و التعزیرات آمده است: نظر فقهای شافعی و حنفی این است که قتل فقط مجازات محاربینی است که مرتکب قتل شده باشند[۱۴۱].

به نظر فقهای شافعی اگر در بین محاربین زنی باشد و مرتکب قتل و اخذ مال شود حد او حد محارب است یعنی در حکم محارب فرقی بین زن و مرد نیست. ولی ابو حنیفه معتقد است که بر زن حد محارب جاری نمی شود و همچنین کسانی که همراه او نیز هستند حکم محارب را ندارند چون زن شبیه صبی و مجنون است.

نظر دیگری از مذهب ابوحنیفه نقل شده است که مرد و زن در حکم محارب یکسانند.چون نص هیچ فرقی بین آن ها نگذاشته است[۱۴۲].

ب: اجرای به صلیب کشیدن

دومین مجازات حد محاربه، آویختن به دار است. به دار آویختن که گاهی در مواد قانونی (ماده ۱۹۵ قانون مجازات اسلامی) از آن به مصلوب کردن نیز تعبیر شده، در اصطلاح نوعی مجازات حدی است که به موجب آن محکوم به چوبه دار به نحوی که پاهای او از زمین فاصله داشته باشد بسته شده و سه روز بدون آب و غذا به همان حال رها می شود. چنانچه ظرف این سه روز محکوم فوت نمود از چوبه صلیب پایین کشیده شده و دفن می‌گردد و اگر فوت نکرد وی را رها کرده و مجازات اجرا شده تلقی می شود[۱۴۳]. ‌بنابرین‏ به دار آویختن به معنای مورد نظر در مجازات محاربه اگرچه در اکثر موارد، مرگ را به دنبال دارد اما چنین نتیجه ای قطعی نبوده و از این جهت با کیفر قتل متفاوت است و مجازاتی مستقل محسوب می شود[۱۴۴].

برخلاف آنچه که از ظاهر این عنوان به ذهن متبادر می شود اجرای این مجازات مثل روش معمول اعدام و به دار آویختن که ‌در مورد مجازات قتل بیان شده نمی باشد، بلکه در این مورد مجرم را به چوبه دار می بندند. در کیفیت اجرای این مجازات بین فقهای عظام اختلاف وجود دارد. قائلین به قول تخییر معتقدند که محارب زنده به دار آویخته می شود و قائلین به قول ترتیب معتقدند که بعداز کشتن به دار آویخته می شود[۱۴۵].

بر طبق قول اول محارب را برای مدت سه شبانه روز بر صلیب نگه می دارند و بیشتر از این مدت جایز نیست، در این مدت اگر مرد او را پایین آورده و پس از غسل و کفن و گزاردن نماز میت او را دفن می‌کنند و اگر در این مدت نمرد در حکم قضیه بین فقها اختلاف است.

شهید ثانی در شرح لمعه فرموده اند که «اگر پس از سه روز زنده ماند اجهاز می شود یعنی در صورت زنده ماندن او را می کشند[۱۴۶]». حضرت امام راحل(ره) می فرمایند: «محارب زنده به دار آویخته می شود و جایز نیست بیشتر از سه روز روی چوبه دار بماند. پس از آن پایین آورده می شود. چنانچه مرده باشد غسل و کفن داده، پس از نماز دفن می‌کنند. اما اگر زنده باشد گفته می شود که اجهاز می شود. ولی مشکل است بلکه می توان گفت که جایز است طوری به دار آویخته شود که بمیرد ولی این قول خالی از اشکال نیست[۱۴۷]

بر طبق قول دوم (قول تنویع) محارب اول کشته می شود، سپس به صلیب کشیده می شود و در صورت مسلمان بودن قبل از آویختن به دار، غسل داده و کفن می شود و بعد از اقامه نماز به مدت سه روز بر چوبه دار نگه داشته می شود و پس از آن پایین آورده و دفن می‌گردد.

مسئله ای که در اینجا وجود دارد ‌در مورد محاسبه شب و روز است. شهید ثانی لحظه دارآویختن را مبنا قرار داده است و معتقد است که «ظاهر در این است که شب ها در محاسبه سه روز به حساب نمی آیند. اما دوشبی که بین سه روز قرار می گیرند جزو آن است. زیرا روزها متوقف بر آن ها می‌باشد. پس اگر اول روز به دار آویخته شود واجب است در شامگاه روز سوم پایین آورده شود. با وجود این احتمال که شب سوم هم باید جزو آن حساب شود، بنا بر آن که شب ها را داخل در روز بدانیم[۱۴۸].

هرچند که می توان گفت: شب چهارم جزء روز سوم است زیرا عرفا کلمه (الیوم) برای یک شبانه روز استعمال می شود. اما از مسالک استنباط می شود که آنچه در ایام معتبر است همان روزها است نه شب ها. بلی دو شب بین آن ها داخل در مسئله است، چنانچه مخفی نیست که ابتدا در آن ابتدای صلب است نه قتل[۱۴۹].

‌بنابرین‏ با توجه به قاعده (درء) می توان گفت شب چهارم جزء روز سوم نیست و باید به همان سه روز و دو شبی که بین آن ها واقع می شود اکتفا کرد.

‌بنابرین‏ دراجرای این مجازات، قانون گذار قول تخییر را پذیرفته، با این تفاوت که بعد از مدت سه روز در صورت زنده ماندن محارب، کشتن وی را جایز نمی داند. مقنن در ماده ۱۹۵ قانون مجازات اسلامی شرایطی را برای اجرای مجازات مصلوب کردن مقرر نموده که عبارتند از:

۱- نحوه بستن موجب مرگ او نگردد.

۲- بیش از سه روز بر صلیب نماند ولی اگر در اثنای روز بمیرد می توان او را پایین آورد.

۳- اگر بعد از سه روز زنده بماند نباید او را کشت. و در عمل نیز در اجرای حد صلب، همان‌ طور که قبلا بیان شد محکوم به چوبه دار به نحوی که پاهای او از زمین فاصله داشته باشد بسته شده و سه روز بدون آب و غذا به همان حال رها می شود. چنانچه ظرف این سه روز محکوم فوت نمود از چوبه صلیب پایین کشیده شده و دفن می‌گردد و اگر فوت نکرد وی را رها کرده و مجازات، اجرا شده تلقی می شود[۱۵۰].

نظر فقهای شافعی ‌در مورد مجازات صلب این است که اگر محارب همراه قتل مرتکب اخذ مال نیز شود بعد از مجازات قتل به دار آویخته می شود و بعد از سه روز به پایین آورده می شود[۱۵۱].

در کتاب فقه الحدود و التعزیرات آمده است که عبدالقادر عوده می‌گوید:

شافعی ها معتقدند که به دار آویختن باید بعد از قتل محارب صورت پذیرد و دلیل آن ها برای این حکم، تقدم لفظی قتل بر صلب در نص قرآن است لذا در فعل هم باید قتل مقدم بر صلب باشد.

اما در مذهب ابی حنیفه دو نظر وجود دارد:

الف)قتل قبل از صلب صورت بگیرد.

ب) صلب محارب در حالی که زنده است و بعد از به دارآویختن با نیزه هدف قرار می‌گیرد تا بمیرد نظریه صحیح تر نزد ابی حنیفه همین نظر دوم است و دلیل آن ها برای این حکم این است که معتقدند صلب عقوبت است و عقوبت نسبت به شخص میت بی فایده است[۱۵۲].

در خصوص مدل صلب هر یک از فقهای شافعی و حنفی معتقدند که مصلوب برای مدت سه شبانه روز به دار آویخته می شود و نه بیشتر از آن[۱۵۳].

ج: اجرای قطع دست و پا

در این حکم با توجه به صراحت آیه شریفه اختلاف بین فقها نیست بلکه حکمی اجماعی است. همان‌ طور که در آیه شریفه آمده است، دست و پای محارب به صورت خلاف (دست راست و پای چپ یا دست چپ و پای راست) قطع می شود و کیفیت بریدن همان است که در حد سرقت آمده است یعنی اول دست راست بریده و خونش بند آورده می‌گردد، سپس پای چپ بریده و خونش بند آورده شود، اگر در هر دو مورد خون را بند نیاوردند اجرای حد جائز است، اگر محارب فاقد یک عضو باشد به عضوی که دارد اکتفا می شود و عضو دیگری به جای آن بریده نمی شود[۱۵۴].

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:19:00 ب.ظ ]




اول: وقتی قاضی، خود به اشتباه موجود در رأی صادره پی ببرد.

دوم: وقتی قاضی دیگری که پرونده از راه قانونی به دست وی رسیده است به اشتباه پی‌ببرد.

سوم: وقتی مشخص شود قاضی صلاحیت رسیدگی و انشای رأی را نداشته است.

رفع اشتباه:

مــوارد قابل تأمل در خصــوص رفــع اشتباه عبارت است از: مفهــوم اشتباه، مرجــع اعــلام کننــده اشتباه، مـرجـع رسیدگی کننده به اعــلام اشتباه و چگــونگی رسیدگی به اشتباه.

مفهوم اشتباه : اشتباه به معنی «تصور خلاف واقعی از چیزی»(جعفری لنگرودی ۱۳۸۸، ۴۵) رافع مسئولیت کیفری به طور نسبی می‌باشد و در قانون جزا همانند صغر و جنون از عوامل رافع مسئولیت جزائی محسوب نگردیده است. اشتباه در تقسیم کلی به دو نوع حکمی و موضوعی طبقه‌بندی می‌شود. اشتباه حکمی – اشتباهی که نسبت به قانون و یا تفسیر آن صورت می‌گیرد (صانعی ۱۳۸۷، ۶۳)

به دو صورت اشتباه و جهل کلی به قانون و اشتباه در تفسیر قانون قابل تصور است. قاعده کلی «جهل به قانون رافع مسئولیت کیفــری نیست» در اکثــر سیستم‌های‌جــزایی پذیــرفتــه شــده است. هر چند عــده‌ای(صفایی، ۱۳۵۵، ۱۴) معتقدند که این فرض کلی با وجود شرایطی مخدوش می‌گردد اما امروزه رویه قضایی از هیچ مجرمی، عذر جهل به قانونی را که مجرمانه بودن عمل وی را تقنین ‌کرده‌است، نمی‌پذیرد و انتشار قانون در روزنامه رسمی و گذشت مهلت پانزده روز از آن وفق ماده دوم قانون مدنی اماره‌ای است مطلق بر آگاهی افراد جامعه به قانون که خلاف آن قابلیت اثبات را ندارد.

در خصوص اشتباه حکمی که ممکن است در تفسیر قانون مبهم یا در موارد سکوت قانون رخ دهد، قاعده «جهل به قانون رافع مسئولیت نیست» تاحدی انعطاف داشته و چنانچه این اشتباه ناشی از سهل‌انگاری و غفلت نباشد باید پذیرفته شود.(عمید ۱۳۶۲،۴۵)

اشتباه موضوعی عبارت است از «اشتباه در موضوعات در مقابل احکام قانونی» (جعفری لنگرودی، پیشین، ۴۶)؛ مانند اشتباه در هویت مجنی علیه و عناصر تشکیل دهنده جرم یا اشتباه در نتایج حاصله از عمل ارتکابی.

در صدور رأی ممکن است سه حالت پیش آید که منجر به صدور حکم غلط شود:

۱-وقوع اشتباه در احراز واقعیت : گاهی اوقات قاضی از مدارک و مستندات دعوی به نتیجه‌ای می‌رسد که خلاف واقعیت است؛ به عنوان مثال قاضی کیفری با اقامه شهادت شهود پی به مجرمیت متهم برده و رأی بر محکومیت وی می‌دهد در حالی که شهادت شهود در برخی جهات دارای تعارض بوده که عقلاً‌ و منطقاً نمی‌توانسته مبنای احراز مجرمیت شود.

۲-وقوع اشتباه در مستندات حکم و موضوع آن به گونه‌ای که بر اساس حکم خدشه‌ای وارد نسازد؛ مانند اینکه در موضوع اتهام تصادف رانندگی منجر به مصدومیت، کارشناس راننده را پنجاه درصد و عابر پیاده (مصدوم) را نیز پنجاه درصد مقصر تشخیص داده و قاضی با پذیرش نظریه کارشناسی و ذکر آن به عنوان مستندات حکم، سهواً محکوم علیه را محکوم به پرداخت کل دیه می‌کند. یا در خصوص شکستگی استخوان پا که به طور سالم جوش خورده است با استناد به ماده مربوطه (ماده ۴۴۲ قانون مجازات اسلامی) سهواً میزان دیه را بر حسب استخوانی که به طور معیوب جوش خورده است، محاسبه می‌کند یا در دادنامه نام شاکی و محکوم علیه را سهواً جابه‌جا ذکر می‌کند و غیره.

۳-وقوع اشتباه در مستندات حکم و موضوع آن به گونه‌ای که اساس حکم را خدشه‌دار کند؛ مانند اینکه عملیات مجرمانه ارتکابی از ناحیه محکوم علیه را که خیانت در امانت است، قاضی آن را سرقت فرض کرده و محکوم علیه را محکوم به مجازات سرقت بنماید یا در محاسبه دیه شکستگی استخوان بینی حکم به پرداخت ارش با نظر پزشکی قانونی بدهد.

اما اینکه کدامیک از این اشتباهات موضوع ماده ۲۳۵ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری قرار می‌گیرد باید گفت اشتباهات نوع اول و دوم قابل رفع در محدوده ماده ۲۳۵ نیست و این ماده فقط در رفع اشتباهات نوع سوم جاری می‌باشد؛ ‌بنابرین‏ هر جا قاضی در احراز واقعیت دچار اشتباه شود، رفع آن تنها با تجدید نظر از رأی و در طریق عادی یا استثنایی اعتراض (واخواهی، تجدید نظرخواهی، اعاده دادرسی و اعمال ماده ۳۱) امکان‌پذیر است.

گروه دوم اشتباهات نیز مشمول ماده ۲۳۵ نمی‌گردد؛ در این گونه موارد خود قاضی ‌صادر کننده رأی با صدور رأی اصلاحی، اشتباه خود را تصحیح می‌کند یا قاضی مسئول تجدید نظر ، با تأیید حکم ‌به این امر مبادرت می‌ورزد. ماده ۲۵۰ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری در این باره چنین مقرر داشته است: «اگر رأی تجدید نظر خواسته از نظر احتساب محکوم به یا خسارت یا تعیین مشخصات طرفین یا تعیین نوع و میزان مجازات و تطبیق عمل با قانون یا نقایصی نظیر آن ها، متضمن اشتباهی باشد که به اساس رأی لطمه وارد نسازد، مرجع تجدید نظر که در مقام تجدید نظر رسیدگی می‌کند، ضمن تأیید رأی آن را تصحیح خواهد نمود.» ‌بنابرین‏ موضوع ماده ۲۳۵ اشتباهات نوع سوم است که درباره چگونگی رفع آن صحبت خواهد شد.

سؤالی که در این قسمت مطرح می‌گردد، وقوع اشتباه به دلیل عدم صلاحیت قاضی ‌صادر کننده رأی می‌باشد. موارد عدم صلاحیت قاضی به شرح ذیل قابل تفکیک است:

اول: عدم صلاحیت قاضی، به علت عدم صلاحیت دادگاهی که قاضی در مصدر آن حکم صادر نموده است؛ به عنوان مثال قاضی دادگاه عمومی در خصوص جرایم مربوط به قاچاق مواد مخدر که در صلاحیت دادگاه انقلاب اسلامی است، رأی صادر بنماید یا قاضی دادگاه عمومی تهران در خصوص وقوع جرم کلاهبرداری در شهرستان ورامین که در صلاحیت دادگاه عمومی ورامین است، حکم صادر نماید.

دوم : عدم صلاحیت قاضی به علت وجود جهات رد: گاهی دادگاهی که پرونده در آن مطرح است صلاحیت ذاتی( گلدوزیان ۱۳۷۸،۲۸) و محلی جهت رسیدگی به موضوع مطرح شده و صدور حکم نسبت به آن را دارد، اما قاضی که در رأس آن دادگاه می‌باشد به عللی از جمله داشتن قرابت نسبی یا سببی تا درجه سوم از هر طبقه با یکی از طرفین دعوا یا اشخاص دخیل در امر جزایی (مثل شهود) یا داشتن نفع شخصی، صلاحیت شخصی جهت رسیدگی به آن پرونده را ندارد. جهات رد دادرسی و قضات تحقیق در امور کیفری در ماده ۴۶ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری احصا گردیده است.

سوم: عدم صلاحیت قاضی به علت عدم وجود شرایط لازم جهت احراز منصب قضاوت: بدین معنی که فرد صادر کننده حکم به دلایلی از جمله عدم ایمان و عدالت اصلاً صلاحیت قضاوت را ندارد.

سؤال این است که مفهوم «عدم صلاحیت» در بند «ج» ماده ۲۳۵ کدامیک از موارد فوق‌الذکر است؟ در پاسخ باید گفت آنچه مرجع اعلام کننده اشتباه قادر به اعلام آن به عنوان «عدم صلاحیت» است، موارد تصریح شده در قانون آیین دادرسی (کیفری یا مدنی)‌می‌باشد که آن نیز عدم صلاحیت قاضی به علت صالح نبودن دادگاه و عدم صلاحیت قاضی به علت وجود جهات رد است. از آنجا که تشخیص عدم صلاحیت از نوع سوم صرفاً بر عهده دادگاه عالی انتظامی قضات است، لذا هیچ قاضی‌ای نمی‌تواند به استناد عدم وجود شرایط قضا در قاضی دیگر، نسبت به حکم وی اعلام اشتباه نماید.

مرجع اعلام اشتباه قاضی: بندهای «الف» و «ب» ماده ۲۳۵ دو مقام را برای اعلام اشتباه صالح دانسته است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:19:00 ب.ظ ]




۲-۲-۳-۲-۳- دسته سالاری

افراد دسته سالار بیشترتحت تأثیر اهدافی می‌باشند که درک یکسانی از اهمیت آن ها دارند. آن ها در تصمیم گیری‌های خود با این مشکل مواجه هستند که به کدام یک از هدفها باید اولویت بیشتری قائل شد. به همین دلیل در تخصیص منابع نیز دچار مشکل می‌شوند. آن ها ممکن است توانایی انجام عالی یک کاری را داشته باشند ولی این توانایی در رابطه با تخصیص مناسب منابع صدق نمی کند. ممکن است لازم باشد راهنمایی هایی را در رابطه با تنظیم اولویت ها به آن ها ارائه نمود هرچند در جایی هم که زمان و منابع کافی برای انجام همه کارها دارند ممکن است دسته سالار بودن آن ها مانع تنظیم مناسب اولویت ها باشد ولی در زمانی که موضوع تخصیص منابع مطرح است راهنمایی مستقیم به آن ها یا هر گونه همیاری می‌تواند اثر فوق العاده ای در کار آن ها داشته باشد. به یک عبارتی می توان گفت در واقع یک شخص دسته سالار یک فرد بینابینی است از یک فرد مرتبه سالار و یک شخص فرد سالار. زیرا به مانند یک فرد تک محور ذاتاً در پی تنظیم اولویت هایش نیست و به مانند یک شخص مرتبه سالار دوست دارد در یک لحظه کارهای متعددی را انجام بدهد. در واقع وقتی محدودیت منابع وجود نداشته باشد یک شخص دسته سالار از یک فرد مرتبه سالار قابل تشخیص نیست. بعضی از دانشجویان یا کارکنان دسته سالارمتحمل زیان‌های متعددی می‌گردند زیرا تقاضاهای متعدد و هم ارزشی را در یک زمان مطرح می‌کنند؛ به طور مثال اگر آن ها طرح ها یا پروژه های متعدد کوتاه مدت و بلند مدتی را دارند، ممکن است وقت خود را بیشتر روی یک طرح قرار داده و طرح دیگر را کاملاً فراموش نمایند. یک فرد دسته سالار ممکن است توانایی انعطاف بیشتر در ایجاد و تفسیر اولویت های کارهای خود را داشته باشد ولی در یک لحظه خاص ممکن است مغلوب نظر خود گشته به آن چیزی که در آن لحظه به نظرش فوری می‌رسد بپردازد و بهای سنگینی را برای آن چیزی که فراموش کرده پرداخت نماید(استرنبرگ،۱۳۸۱).

آن ها غالباً ‌در مورد هدفهایی که از اهمیت یکسانی برخوردار هستند، احساس می‌کنند که از نظر زمانی و سایر منابع تحت فشار قرار دارند. اغلب مطمئن نیستند که چه کاری را در ابتدا باید شروع کنند یا چه زمانی را صرف یک کار کنند. البته در هر حال تا حدودی اولویت های سازمان، آنان را در کارشان هدایت می‌کند(استرنبرگ،۱۳۸۱). این افراد تمایل دارند در یک زمان کارهای زیادی را انجام دهد اما در اولویت بندی کارها دچار مشکل هستند(امامی پور و سیف،۱۳۸۲).

۲-۲-۳-۲-۴- ناسالاری

افراد ناسالار اغلب تحت تأثیر و تحریک مجموعه زیادی از اهداف و نیازها قرار می گیرند، که معمولاً تشخیص آن برای دیگران و خودشان مشکل است. آن ها تمایل به بی نظمی دارند و اغلب سیستم موجود را نمی پذیرند و آن را مورد سؤال قرار می‌دهند، گاهی با دلایل قابل قبول و منطقی و گاهی نیز بدون دلیل روشن. به همین دلیل چنین افرادی در اکثر سازمان‌ها با اقبال و استقبال زیاد مواجه نمی شوند.در مدارس هم دانش آموزان ناسالار اغلب به خاطر برخوردها و رفتارهای مغایر شئون اجتماعی خود در خطر بوده و نمی توانند با مدارس همسو شوند و در نتیجه از مدرسه جدا می‌شوند، چه به طور فیزیکی و یا به طور روانی. حتی وقتی که در مدرسه هستند و جزئی از مدرسه باقی می مانند، باعث اخلال می‌گردند. آن ها اغلب دانش آموزانی را شامل می‌شوند که همیشه با معلم سر و کله می‌زنند آن هم نه به دلایل اصولی و منطقی بلکه صرفاً برای سر به سر گذاشتن با معلمان و سایر مسئولان مدرسه. و در موضع یک مسئول هم معمولاً عملکرد موفقی ندارند، زیرا در رابطه با مسئولیت ها و ثبات نگهداری سیستم خودشان هم برخورد بهتری از آنچه درباره سیستم های دیگر دارند، ندارند. علاوه بر این، افراد ناسالار مایلند که با مسائل بدون هدف و تصادفی برخورد نمایند. شخص ناسالار مایل است همه جا باشد و از این که بخواهد یک خط مستقیمی را دنبال بکند دچار مشکل می شود، در مقابل شخص مرتبه سالار انتظار دارد که حداقل نظم و ترتیب رعایت گردد. افراد ناسالار مایلند که همه چیز را آسان بگیرند و برایشان اولویتی مطرح نیست و اولویت بندی امری مشکل به نظرشان می‌آید، زیرا هیچ هدف یا اصول پایداری که کارهایشان را بر آن اساس اولویت بندی نمایند، ندارند. شخص ناسالار هم به نظر می‌رسد، از طریق تنوع نیازها و هدف هایی که طبقه بندی اولویت های آن مشکل است، برانگیخته شوند. افراد ناسالار یا هرج و مرج طلب مسائل را به صورت یک امر تصادفی در نظر می گیرند. آن ها از سیستم ها به طور جدی دوری می گزینند، و با آنچه سیستم ها ارائه می‌دهند، مقابله می‌کنند. آن ها فقط محدوده کار خود را در نظر می گیرند. افراد ناسالار، در انطباق با محیط کلاس و کار با مشکل مواجه می‌شوند، به خصوص اگر محیط جدی و منظم باشد. خلاقیت این افراد ممکن است نسبت به دیگران بیشتر باشد، زیرا این افراد از هر موضوعی جزئیاتی را در نظر می گیرند و غالباً اجزاء متنوع و اطلاعات و عقاید را به شیوه ای خلاق در کنار هم قرار می‌دهند. آن ها به حیطه وسیعی از آن چیزی که مورد توجهشان است نظر دارند و این امر سبب می شود که راه حل هایی را برای مسائل پیدا کنند، که به نظر دیگران نمی رسد. مشکلی که برای معلم، والدین، یا رئیس یک اداره در ارتباط با این افراد وجود دارد، کمک به کنترل این ظرفیت خلاق و ایجاد خودنظمی در این افراد است. شخص ناسالار در سازمانی که به انواع مشارکتهای خلاق نیازمند است، در صورت کنترل این عامل می‌تواند در حیطه هایی که دیگران با شکست مواجه شده اند، موفقیت کسب کند(استرنبرگ،۱۳۸۱). این افراد، تمایل دارند روش های تصادفی را برای حل مسائل به کار گیرند، از نظامها، قواعد و دستورالعمل ها و به طور کلی از هر نوع محدودیتی بیزار هستند(امامی پور و سیف،۱۳۸۲).

۲-۲-۳-۳- سطوح سبک تفکر

سطوح نظریه خودگردانی ذهنی به دو دسته کلی نگر و جزئی نگرتقسیم می‌شوند.

۲-۲-۳-۳-۱-کلّی نگر

افراد کلی نگر ترجیح می‌دهند مسائل را در حد بسیار وسیع و انتزاعی مورد بررسی قرار دهند و با موضوعات جامعی سر و کار داشته باشند.

۲-۲-۳-۳-۲- جزئی نگر

افراد جزئی نگر روی جزئیات مسائل تأکید دارند(استرنبرگ،۱۳۸۱). تمایل دارند به جزئیات و نمونه های عینی و خاص درگیر باشند( امامی پور و سیف،۱۳۸۲).

۲-۲-۳-۴- حیطه های سبک تفکر

حیطه های نظریه خودگردانی ذهنی به دو دسته درون نگری و برون نگری تقسیم می‌شوند.

۲-۲-۳-۴-۱- درون نگری

افراد درون نگر با امور درونی سر و کار دارند. می توان گفت آن ها افرادی هستند که به درون توجه می‌کنند. آن ها به درون نگری، وظیفه مداری، کناره گیری، از دیگران و گهگاه ناآگاهی اجتماعی گرایش دارند. آن ها مایلند که به تنهایی کار کنند و برتری آنان ضرورتاً استفاده از هوش ‌در مورد اشیاء و عقاید، جدای از دیگران است(استرنبرگ،۱۳۸۱). بدین ترتیب می توان گفت که درون گرا کسی است که تمایل دارد با خود باشد و به نظر می‌رسد که درون گرا، نسبت به افکار انتزاعی ونسبت به هیجان‌ها، خیلی حساسیت دارد(گنجی،۱۳۸۹).

۲-۲-۳-۴-۲- برون نگری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:18:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم