در سطح کلان می توان گفت، نظم اجتماعی موجود در هر جامعه، بستر و شرایط هر بعد از امنیت را متفاوت و منحصر به فرد می کند، همین طور ساختارهای اجتماعی مختلف، امنیت های مختلفی را بوجود می آورد. استقرار امنیت در یک جامعه نیازمند ساختاری است که در آن حداقل عناصری چون عدالت اجتماعی، رفاه اجتماعی، اشتغال، عدم استبداد، توزیع دانایی و اطلاعات در جامعه؛ عدم اختلال اجتماعی (Social Disorder)، استفاده از فرهیختگان، سازگاری و نظایر آن وجود داشته باشد. در واقع امنیت، وضعیتی از تفوق نظم، قانون و رعایت عدالت در یک جامعه است(چلبی، ۲۰۵:۱۳۷۶)
۱-۱۲-۴- ﻧﺎاﻣﻨﻲ اجتماعی:
ﻧﺎاﻣﻨﻲ ﺑﻪﻣﻌﻨﺎی وﺟﻮدﺗﻬﺪﻳﺪو ﺗﻌﺮض ﻋﻠﻴﻪﻓﺮد، ﺟﺎﻣﻌﻪﻳﺎﻛﺸﻮر اﺳت.
نابرابری اجتماعی نقش موثری در تأمین امنیت دارد. نابرابری وفاق را تضعیف و مشارکت اجتماعی را به سطح نازلی می رساند و سبب کاهش کرامت و عزت نفس انسانی می شود. مهم ترین اثر بالقوه نابرابری خشونت و شورش است. مسنر به تبعیت از بلاو و شورتز معتقد است، نابرابری بیشتر یک منبع تضاد است و نابرابری سرانجام بین کسانی که علاقمند به کاهش آن هستند و کسانی که نفع شخصی شان نابرابری را ایجاب می کند، شکاف تولید می کند و نابرابری ها از طریق ایجاد تضاد توزیعی تبدیل به خصومی کلی و انتشاری شده و امنیت اجتماعی را تهدید می نمایند.(چلبی، ۲۰۵:۱۳۷۶)
۱-۱۳- تعاریف عملیاتی:
۱-۱۳-۱- رسانههای ارتباط جمعی:
در این پژوهش منظور از وسایل ارتباط جمعی برنامه های تلویزیون، رادیو و محتوای مطبوعات، اینترنت و همینطور تبلیغات محیطی میباشد.
۱-۱۳-۲- امنیت
به عقیده رینر (Reiner)(2000) امنیت ذهنی جدا از میزان جرم، بوسیله عوامل زیادی از جمله خلق و خوی و طبیعت فردی، علائم محیطی، اعتماد سیاسی و رسانه ها، تأثیر می پذیرد. و افراد مختلف با تنوع شرایط محیطی، درک متفاوتی از ناامنی و سطح تحمل دارند. (نصری ۱۳۸۱ : ۱۱۴-۱۱۳)
در این پژوهش منظور از امنیت میزان امتیازی است که پاسخگویان به پرسشنامه پژوهشگر ساخته می دهند.
۱-۱۳-۳- امنیت اجتماعی:
مولفه های اجتماعی چون وفاق اجتماعی، احساس تعلق خاطر به ارزش ها، سرمایه اجتماعی، اعتماد اجتماعی شکل دهندگان امنیت و احساس ایمنی در جامعه هستند و بر اساس چنین شاخص هایی است که شکنندگی یا استحکام اجتماعی مشخص می شود. (نصری ۱۳۸۱ : ۱۱۴-۱۱۳)
شاو و مک کای نشان داده اند که سرمایه اجتماعی یک همبستگی منفی با میزان جرایم خشونت آمیز دارد و ناامنی با فقدان سپر اجتماعی به لحاظ هنجاری تبیین می شود. داده های بدست آمده در انگلیس نیز صحت این ادعا را تأیید می نماید. جاکوبسرمایه اجتماعی را شبکه اجتماعی فشرده ای دانسته و تأثیر آن را در کاهش میزان جرم و جنایت و بهبود کیفیت زندگی در مقایسه با عملکرد نهادهای رسمی نظیر نیروی حفاظتی پلیس و نیروی انتظامی مطرح می نماید.
در این پژوهش منظور از امنیت اجتماعی میزان امتیازی است که پاسخگویان به پرسشنامه پژوهشگر ساخته می دهند.
۱-۱۳-۴-ﻧﺎاﻣﻨﻲ اجتماعی:
هیلر معتقد است که مشارکت و حضور مردم، احساس ایمنی را در فضای عمومی ارتقاء داده و وسیله ای است که به کمک آن می توان فضا را به صورت طبیعی مورد نظارت قرار داد. لذا وی به دنبال خصوصیات شکلی فضا است که حضور مردم و به تبع آن احساس امنیت را افزایش می دهد (مدیری، ۱۷:۱۳۸۵)
در این پژوهش منظور از ناامنی اجتماعی میزان امتیازی است که پاسخگویان از پرسشنامه پژوهشگر ساخته بدست میآورد.
فصل دوم
مبانی نظری
۲-۱- مقدمه
در این فصل از پژوهش به بررسی منابع و آثار موجود در خصوص وسایل ارتباط جمعی و امنیت و ناامنی اجتماعی میپردازیم. چارچوب طرح مباحث در این قسمت به این شرح میباشد که پس از مقدمه کوتاهی ادبیات تحقیق در قالب مبانی نظری و در انتها پیشینه تحقیق (پیشینه داخلی و خارجی تحقیق، چارچوب نظری و مدل تحقیق آورده میشود.
۲-۲- وسایل ارتباط جمعی:
اصطلاح “رسانههای ارتباط جمعی” به طور کلی به وسایلی اطلاق میشود که مردم یک جامعه از آن برای اعلام پیامها و افکار و انتقال مفاهیم به یکدیگر استفاده میکنند. این وسایل عبارتند از: مطبوعات، رادیو، تلویزیون و خبرگزاریها. پیدایش روزنامه، رادیو، تلویزیون و سینما در زندگی بشر رضایتی بیش از سایر پدیدههای علمیو صنعتی ایجاد کرده است. با توجه به پیشرفتهایی که در زمینه تکنولوژی ایجاد شده، رسانههای گروهی بیش از هر دوره ای ارزش و اهمیت یافتهاند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۳-کارکرد وسایل ارتباط جمعی:
هر سازمانی که در متن جامعه پدید میآید، باید دارای کارکردهایی در خدمت جمع و جامعه باشد و چنان تنظیم گردد که بتواند همانند یک تن به صورتی هماهنگ، خدمات خود را به جامعه که منشأ و موجد آن است، عرضه کند. سازمانهای ارتباطی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و همه محققان و دستاندرکاران مسائل و نیازهای جامعه، به ویژه صاحبنظران ارتباطی بدان اندیشیده اند و با توجه به نیازهای روزافزون گروه های وسیع انسانی به استفاده از این وسایل، برای آنها وظایف و کارکردهای متعددی در نظر گرفته اند.
الف) کارکرد نظارتی:
کارکرد نظارتی رسانههای جمعی مبیّن اطلاع رسانی و اگاهی بخشی است. رسانهها در این زمینه مخاطبان را از محیط اجتماعی خود آگاه میسازند تا واکنشهای لازم را برای انطباق با آن داشته باشند. این کارکرد مخاطبان را خطرات احتمالی محیطی آگاه ساخته و راههای مقابله با آن ویا جلوگیری از آن را گوشزد میکند. البته اطلاع رسانی و آگاهی بخشی مستلزم رسانه مستلزم، «شفافیت» و «پاسخگویی» است. شفافیت مستلزم عینیت و عدم پنهانکاری و پاسخگویی به معنای به رسمیت حق دسترسی شهروندان به اطلاعات و آگاهی یافتن در مورد نحوه ایفای تکالیف نمایندگی اجزای حکومت و پذیرش حق نظارت آنان بر نهادها و سازمانهای حکومتی است.(معتمد نژاد،۱۳۷۱)
در یک حکومت مردم سالار، مردم باید پیوسته در جریان چگونگی و چرایی تصمیمگیریها و جزئیات آنچه در دستگاه دیوانسالاری میگذرد، قرار گیرند و رسانه نخستین و مؤثرترین نهادی است که وظیفه شفافسازی و پاسخگو کردن سازمانهای اجتماعی را به عهده دارند.
سه رکن بنیادین جامعه دموکراتیک، “مشارکت فعالانه شهروندان در فرآیندهای اجتماعی"، “شفافیت کنشهای حکومت"، و استقرار ساز و کارهایی با هدف «پاسخپذیری حاکمیت» است. بارزترین مثال شفافیت، دسترسی شهروندان به اطلاعات است. البته اصل مهم مقدم بر دسترسی به اطلاعات، آگاهی شهروندان از وجود اطلاعات موردنظر و چگونگی دسترسی به آن است. هر قدر دسترسی به اطلاعات و چگونگی استفاده از آن در یک جامعه مفروض دشوار باشد (زمانبر و هزینهبر بودن) به همان نسبت از میزان شفافیت در جامعه کاسته میشود. مشارکت فعال نیز مستلزم آن است که دسترسی به اطلاعات به توانمندسازی شهروندان برای مشارکت در فرآیندهای سرنوشت ساز اجتماعی بینجامد. به بیان دیگر اطلاعات موردنظر باید بر ظرفیت تجزیه و تحلیل، فهم و به عمل درآوردن اطلاعات از طریق فرآیندهای ارتباطی بینجامد. جلسههای گفت و شنود مشارکتی، ابراز نظریه، مذاکره، میزگرد، گردهمآیی و. .. همگی مثالهای ساز و کارهای دسترسی، تجزیه و تحلیل و فهم اطلاعات و به اشتراک نهادن نظرات بر پایه اطلاعات هستند. (معتمد نژاد،۱۳۷۱)
لازمه پاسخ پذیری و اعتماد نیز توجه کردن به نظرات، دغدغهها و نگرانیهای مردم و کاربست مسئولانه آنها و طراحی و اجرای سیاستها و رویههاست، پاسخپذیری متضمن پاسخگو بودن حکومت در برابر مردم و در قبال سیاستها و کنشهاست این امر تنها هنگامیتحقق مییابد که مردم در جریان اطلاعات مربوط به سیاستها و کنشها قرار بگیرند.
ب) کارکرد آموزشی یا انتقال فرهنگ:
هنگامیکه از آموزش رسانهای سخن به میان میآید عموماً کاربرد آن در مدارس و آموزشهای راه دور تداعی شده و مورد توجه قرار میگیرد. در حالی که رسانهها به ویژه رادیو و تلویزیون، ظرفیتها و تواناییهای بسیار گستردهتری برای آموزش در تمام سطوح و حوزهها دارند و کارکرد آموزشی آنها تمام اشکال و مواد رسانهای را در بر میگیرد. از این رو نقشی که رسانههای گروهی در شکلدهی به هنجارها، ارزشها، نگرشها و رفتارها ایفا میکنند، نوعی آموزش تلقی میشود که بسیار فراتر از آموزشهای رسمیاست و کل گستره مخاطبان رسانهها را شامل میشود. مخاطبان آموزشهای رسانهای مستقیم عموماً کسانی هستند که به صورت تعمدی برای کسب اطلاعات از رسانهها استفاده میکنند اما هنگامیکه از آموزشهای غیرمستقیم یا پنهان سخن میگوییم، مخاطبان گاه به صورت منفعل و ناخودآگاه در معرض اطلاعات رسانهای قرار میگیرند و برای انجام رفتارهای خاص و کسب مهارتها، هنجارها و ارزشهای ویژه آموزش میبینند. یکی از حوزههایی که در جهان امروز به شدت تحت تأثیر درونشدها و اطلاعات رسانهای قرار دارد رفتارهای مدنی و مهارتهای شهروندی میباشد. پژوهشگران بسیاری نقشهای مثبت و منفی رسانهها را در این گستره مورد بررسی قرار دادهاند. بررسی یافتهها حاکی از آن است که رسانهها میتوانند با ارائه الگوهای رفتاری، چهارچوبهای مرجع و اطلاعات مطلوب، به افزایش مهارتهای شهروندی و شکلگیری رفتارهای مدنی کمک کنند. این مسئله به خصوص در مورد رسانههای جدیدتر مانند اینترنت و تلویزیونهای تعاملی، بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است اما در مقابل، برخی دیگر با اشاره به تسلط سرمایهداری بر رسانهها و بهرهگیری قدرتهای سلطهجو از آنها برای نیل به اهداف و اغراض ویژه، نقش رسانهها را مورد انتقاد قرار دادهاند. از نظر آنان تسلط ارزشهای تجاری و سیاسی موجب شده است که رسانهها با تحریف ارزشهای اجتماعی مانند مردم سالاری و مشارکتهای اجتماعی و با ارائه اطلاعات یک سویه و تکبعدی، جهتدهی به نگرشهای مخاطبان را بر مبنای علایق گردانندگان خود دنبال کنند. با این حال ظرفیت و توانایی رسانهها در این گستره غیرقابل انکار است. از این رو آنچه مهم است افزایش تأثیرات مثبت و کاهش آثار و پیامدهای منفی درونشدهای رسانهای است. پژوهشگران مفهوم سواد رسانهای را برای نیل به این هدف پیشنهاد کردهاند. بر این مبنا، مخاطبان به مهارتهایی دست مییابند که از طریق آنها میتوانند با رویکردی انتقادی به درونشدها و اطلاعات رسانهای و با کشف اغراض، اهداف، ساز و کارها و محرکهای مورد استفاده رسانهها، آثار مثبت را جذب کرده و از آثار منفی اجتناب کنند.
به عبارت دیگر نقشی که رسانههای گروهی در شکلدهی به هنجارها، ارزشها، نگرشها و رفتارها و اموزش مهارتهای مانند رفتارهای مدنی و مهارتهای شهروندی و.. در یک گستره همگانی برای مخاطبان ایفا میکنندمیتواند نقش عمده در مشارکت اجتماعی آنان ایفا کند. (معتمد نژاد،۱۳۷۱)
ج) کارکرد نوگرایی و توسعه:
امروزه وسایل ارتباط جمعی (رادیو،سینما، تلویزیون و مطبوعات و… ) با انتقال اطلاعات و دانشهای جدید و تبادل افکار و عقاید عمومیدر راه پیشرفت و توسعه فرهنگ و تمدن بشری نقش اساسی بر عهده دارند، عصر ما عصر ماهوارهها و کامپیوترهاست عصر تسلط بشر بر زمان و مکان، زمین و جهان است. امروز همه چیز در شرف تغییر و تحول قرار دارد و این تغییر همه اقشار را در بر میگیرد چه در شهر و چه در روستا و در این راه نمیتوان از نقش وسایل ارتباط جمعی در این تحولات چشم پوشید. (معتمد نژاد،۱۳۷۱)
اکنون دیگر بدون اطلاع از وقایع روزمره و بدون استفاده از وسایل ارتباط جمعی نمیتوان زندگی کرد، زیرا انسان تنها به واسطه آن میتواند مراحل رشد و تکامل مادی و معنوی خویش را طی کند. بسیاری از محققان مربوط به مسایل توسعه کشورهای جهان سوم معتقدند که با استفاده صحیح از وسایل ارتباط جمعی میتوان با فقر و بی سوادی به مبارزه برخاست و همچنین با آموزش فنون و روش های نوین در اشکال اطلاعات و آگاهیها نقش مشارکتهای اجتماعی در زمینههای گوناگون اعم ازصنعت، خدمات، کشاورزی، باغداری، دامداری و…… برجسته کرد.
د) کارکرد راهنمایی و رهبری:
نقش رهبری کننده وسایل ارتباطی و اثر آنها در بیداری و ارشاد افکار عمومی، امری واضح بوده و روز بهروز بر اهمیت آن افزوده میشود، در نظامهای دموکراسی، وسایل ارتباط جمعی میتوانند در راه گسترش ارتباط میان رهبریکنندگان و رهبریشوندگان، خدمات مهمیرا انجام داده و به عنوان آیینه تمام نمای افکار عمومیدر جلب همکاری مردم و شرکت دادن آنها در امور اجتماعی، تأثیر فراوانی به جای بگذارند.
ه. نقش رسانهها در تغییر:
زمانی تغییر از طریق رسانههای جمعی مفید خواهد بود که تمامیرسانهها در شرایطی هماهنگ با یکدیگر قرار گیرند. این نکته نظر مبین ایده تأخر فرهنگی است که همسویگی همه عناصر جامعه برای رشد متناسب لازم است. برای مثال، اگر در کشوری سینما از پیشرفت کافی برخوردار نباشد و به سبک تولید خاص خویش یعنی سینمای ملی نرسد، بیشک مردم نیز از یک دانش و فرهنگ سینمایی بهنگام برخوردار نخواهد بود. در این حالت اگر مطبوعات نیز هم از نظر کیفی و کمیگامهایی چندان برنداشته باشند و رادیو هم آن چنانکه انتظار میرود نیازمندیهای زندگی مردم را پاسخ نگوید، تلویزیون به تنهایی قادر نیست در بالا بردن سطح دانش و اطلاعات مردم تأثیر مطلوبی بگذارد. از این روی اگر چه قدرت تغییرساز رسانه امری بدیهی است، اما همسویی کارکردی آنها به این تغییر، محتوایی مثبت میبخشد. رسانههای ما میتوانند مخاطبان خویش را با اطلاعات و اخبار صحیح از جهان اطراف آگاه سازند و یا میتوانند با رگبارشان آنها را از داشتن اندیشهای تحلیلگر محروم ساخته، رؤیایشان را از اندیشیدن به آینده، دور داشته و تفکرشان را به گذشته مشغول کنند. از سوی دیگر فرهنگ برآمده از رسانههای جمعی فقط منبع تغذیه عامه مردم نیستند، بلکه نخبگان جامعه نیز جرقههای نخستین انگیزههای احساس و اندیشه خود را از آن میگیرند. از این رو رسانههای جمعی در کنار تولید انبوه خبر و وقایع فرهنگی، در ذهن آحاد مردم و متفکران و خالقان آثار فرهنگی، جامعه را به سوی مسائل روز میکشاند و پیوندی میان محیط زندگی یا جامعه کل، با محیط کوچک برقرار میکنند. بنابراین نقش رسانهها در روزآمد کردن دل مشغولیهای نخبگان جامعه و تعیین مسئله و برجسته کردن آن در محیطهای آموزشی و پژوهشی، میتواند یکی از ارکان توسعه فرهنگی به شمار آید. نقش و کارکردی که مطبوعات در ایجاد فضای میان گروهی در طیفهای گوناگون به سمت آشنایی با نظرات و دیدگاههای متفاوت بازی می کند، در شکلیابی احساس همنوایی بسیار اساسی و مهم است. اهمیت این کارکرد تا بدان پایه فرا میرود که رسانهها را از مهمترین عوامل ایجاد هویت ملی میدانند.(رشید پور،۱۳۸۱)
رسانهها میتوانند به عنوان حلقه واسطه میان آموزش رسمیو فرهنگ کلاسیک از یک سو و آموزش تودهوار و فرهنگ موزائیکی از سوی دیگر عمل کنند. در حقیقت مطبوعات در وضعیت مطلوب، قدرت آن را دارند که همبستگی میان فرهنگ پایدار (رسمی) و فرهنگ گذرا (رسانهای) را افزایش دهند؛ به این معنا که هم میتوانند ذهن و زبان خالقان آثار فرهنگی و فکری جامعه را روزآمد کنند و به سوی مسائل مبتلا به جامعه سوق دهند و هم به دادههای ناپایدار و شناختهای جزئی، پراکنده و تراوش شده از رسانههای الکترونیک، تا حدود زیادی قوام بخشند. در این حالت شاهد خواهیم بود که چطور علایق مشترک باعث تقویت انسجام اجتماعی میشود، این کارکرد، همسو با همان نقشی است که فرهنگ مردم در جامعه سنتی داشت. سریالهای تلویزیونی هم همین نقش را ایفا میکنند. آنها نه تنها مردم را سرگرم میکنند بلکه به مردم میگویند چگونه رفتار کنند. آنها الگوهای رفتاری عرضه میکنند. برای توضیح بیشتر این واقعیت اجتماعی باید گفت که اگر چه رسانهها نمیتوانند به مردم بگویند چگونه بیندیشند اما به مردم میگویند که به چه بیندیشند. از این روی تسلط بر افکار عمومی به رسانهها قدرت تغییر و تحول در جامعه را میبخشد و این تغییر در صورت رویکرد عقلایی و همسویی رسانهها، مثبت و توسعهگرا خواهد بود. (معتمد نژاد،۱۳۷۱)
۲-۴- نقش و اهمیت رسانههای جمعی:
رسانههای جمعی به تمام ابزارهای غیرشخصی ارتباط گفته میشود که به وسیله آن، پیامهای دیداری و یا شنیداری به طور مستقیم به مخاطبان انتقال مییابند؛ تلویزیون، رادیو، سینما، اینترنت، ماهواره، مجلات، کتب و… در زمره رسانههای جمعی محسوب میشوند.
«ژودیت لازار» در مورد اهمیت و نقش رسانهها میگوید: رسانهها نقشهای متعددی را در حیات اجتماعی به عهده دارند از جمله اینکه صحنه ای را ایجاد میکنند که حیات سیاسی در آن به نمایش گذاشته میشود، فرهنگ بال میگستراند، مدها جولان میدهند، سبکهای تازه و هنجارهای زندگی رخ مینمایند.
رسانههای جمعی اعم از روزنامهها، مجلات، رادیو و تلویزیون، گاه از انحرافات اجتماعی نظیر تجاوز، خشونت، قتل و… پرده بر میدارند و زوایای پنهان داستانهای عشقی و جنایی را برای مخاطبان خود آشکار میسازند و انواع دامهایی را که بر سر راه جوانان قرار دارد به آنها گوشزد میکنند و راه های لغزش دیگران را برای مخاطبان ترسیم میکنند و با اطلاع رسانی به موقع و مناسب برای اعضای جامعه، در پیشگیری از انحرافات اجتماعی نقش موثرتری ایفا میکنند. .(رشید پور،۱۳۸۱)
علیرغم کارکرد مثبت رسانهها در زمینه اطلاع رسانی و پیشگیری از جرم و دادن آگاهی به مردم بخصوص قشر جوان دارای کارکردهای منفی از این قرار میباشند:
الف) تحدید مفهوم جرم؛ رسانهها معمولاً جرم را در قالب نوعی جرم خیابانی تداوم با خشونت معرفی کنند و افکار عمومیبه سمت این نوع جرمها جلب شده و سایر جرمها از نظرها مخفی میماند.