کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      



جستجو



 



تمامی سطوح

- فقدان اعتماد

منبع : کولارتون، ۲۰۰۱؛ به نقل از قربانی زاده، ۱۳۸۷: ۶۰
۲-۲-۱۸) راه های غلبه بر موانع یادگیری سازمانی :
برای غلبه و فائق آمدن بر موانع یادگیرنده شدن سازمان ها، انجام اقدامات زیر ضروری است:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

  • اولین گام برای غلبه بر موانع یادگیری آگاهی است.
  • دومین گام ایجاد جوّ سازمانی است که از نوآوری، اعتماد متقابل، تعهد به کار تیمی و انعطاف‌پذیری حمایت می کند ( باوانی[۶۹]، ۲۰۰۳؛ به نقل ازفتحی، ۱۳۸۹).

۲-۲-۱۹) موانع نهادینه کردن یادگیری سازمانی :

  • عدم هماهنگی
  • مدیران ناکارآمد و ضعف مدیریت
  • عدم تفویض اختیار به زیردستان
  • بی مسؤولیّتی افراد و ضعف ارتباطات
  • فقدان رهبری مؤثر
  • عدم توانایی در تشخیص و تغییر مدل های ذهنی
  • یادگیری بدون کمک به صورت دست آموز
  • یادگیری ناقص و فرهنگ بی احترامی ( بی توجهی )
  • تونل های دیداری و فرد گرایی و ترس ( ناظم، ۱۳۸۹).

۲-۲-۲۰) مزایای به کار گیری یادگیری سازمانی:

  • نیروی دانش : تولد غول های جدید کسب و کار مانند کامپیوتر های مایکروسافت، نت اسکیپ و اپل در همین اواخر ثابت کرد که دانش، نیروی عظیمی است که دارندگان آن قادرند موجودیّت های عظیمی را به کمک آن خلق کنند.
  • آزادسازی پتانسیل کارکنان : افراد مهم ترین منابع سازمان هر کسب و کاری هستند. بشر دارای پتانسیل های بسیاری برای توسعه قابلیّت ها، کسب مهارت های جدید و تولید ایده های ارزشمند است.
  • بهبود کیفیّت و بهره وری : همیشه راهی سریع تر، ارزان تر و بهتر برای انجام کارها وجود دارد. هر فردی در سازمان به طور پیوسته، روش های کاری خویش را به منظور افزایش استانداردهای عملکردی مورد بازبینی قرار می دهد. یک سازمان یادگیرنده می تواند به اعضاء خویش برای نیل به این هدف کمک کند.
  • بقاء : افراد و شرکت هایی که با تغییرات فراگیر همگام نباشند، به سرعت منسوخ خواهند شد. بنابراین، سازمان ها برای بقاء و موفقیّت همانند رهبران تجاری و برنامه ریزان بایستی ذهنیّت کلاسیک خود را کنار گذارده، دانش، مهارت ها، عادات و استراتژی هایی را که برای زمان حال معتبر است یاد بگیرند و باز آموزی کنند.
  • افزایش تعهد : سازمانی که به نیازهای یادگیری افرادش توجه دارد، پیوسته در حال ارسال پیامی قوی به کارکنانش است: ” ما به شما توجه داریم ” این موضوع تعهد کارکنان را در جهت سازمان، اهداف آن و رفاه همه گیر افزایش می دهد. هریک از کارکنان به کار خود علاقه مند می شوند، یک راه مؤثر برای جلب علاقهی آنان به سازمان این است که به آنان نشان داده شود که سازمان علاقه مند به رفاه آنان است. همچنین از طریق آموزش وتحصیل مناسب، افراد نسبت به انتظارات سازمان آگاه شوند و برای برآورده ساختن آن انتظارات تلاش کنند (ناظم، ۱۳۸۷).

۲-۲-۲۱) پیامدهای نادیده گرفتن یادگیری سازمانی :

  • افراد کم تر خود اندیش می شوند.
  • عدم یادگیری موجب می شود تا اکثریت کارکنان در سازمان منفعل و بی تفاوت شوند.
  • همراه با حالت انفعالی، وضع موجود در سازمان بیشتر نهادینه می شود و در بلند مدت به صورت ناقص موجب عقب ماندگی سازمان می گردد.
  • به شکل گیری و تداوم این دیدگاه منجر می شود که بعضی افراد در سازمان مغز متفکر هستند و از دیگران انتظار دارند فرامین و نظرات آن ها را اجرا کنند.
  • وقتی افراد به صورت انفعالی در سازمان کار کنند و فکر خود را به کار نگیرند، تمایل خواهند داشت تا در مقابل تغییر، منفی عمل کنند و می ترسند که عکس العمل نشان دهند. در مقابل تشویق افراد در سازمان موجب می شود که به صورت فعّال عمل کنند، اعتماد به نفس داشته باشند، یادگیرنده، علاقمند و پر اشتیاق باشند ( خلیلی عراقی، ۱۳۸۲؛ ناظم، ۱۳۸۷).

۲-۲-۲۲) دیدگاه نیفه در مورد یادگیری سازمانی:
نیفه به پیروی از نظر پیتر سنگه در کتاب ” اصل پنجم، هنر و عمل سازمان یادگیرنده “، ابعاد چشم‌انداز مشترک، مهارت شخصی، الگوی ذهنی و یادگیری تیمی و تفکر سیستمی را از مهمترین ابعاد یادگیری سازمانی در ایجاد سازمان یادگیرنده، می داند. به عقیدی سنگه، ایجاد سازمان یادگیرنده، کار مشکلی نیست بلکه اساس خلقت انسان ها در جامعه و کلاً در جهان، یادگیری است، اما سازمان های امروزی به جای پرداختن به یادگیری، به کنترل کردن، تمایل و اشتیاق دارند. این سازمان ها افراد را به خاطر کارکردن برای دیگران مورد تشویق قرار می دهند نه به دلیل بهره گیری از کنجکاوی طبیعی و انگیزهی فطری یادگیری که در وجود آن هاست ( سنگه، ۱۹۹۹ ؛ به نقل از سبحانی نژاد، شهابی و یوزباشی، ۱۳۸۵ : ۲۹).
در تطابق نظر نیفه با پیتر سنگه او نیز پنج اصل را برای سازمان یادگیرنده و پرسشنامهی یادگیری سازمانی مطرح می سازد که به شرح ذیل می باشد:
الف) مهارت شخصی[۷۰] ( تسلط فردی ) : ( فرمان اشتیاق )، تصویری منطقی از نتایجی که افراد انتظار دارند به صورت فردی اکتساب کنند، تهیه و تنظیم می کند ( چشم انداز شخصی ). این تصویر با ارزیابی واقع گرایانه از وضعیّت فعلی زندگی ( واقعیّت جاری ) همراه است. یادگیری پرورش تضاد و تناقض میان چشم انداز شخصی و واقعیّت جاری، ظرفیّت انتخاب های بهتر و کسب نتایج مورد انتظار را توسعه و گسترش می دهد. تسلط و قابلیّت های شخصی عبارت است از نظامی که طی آن فرد به صورت مستمر دیدگاه های شخصی خود را روشن تر و عمیق تر می نماید، انرژی و توان خود را متمرکز می کند، صبر و بردباری خود را گسترش می دهد و بالاخره آن که واقعیّات را منصفانه و بی غرض در می یابد (فتحی، ۱۳۸۹).
ب) الگوهای ذهنی[۷۱] ( مدل های ذهنی ) : فرمان مهارت تأمل و بررسی، باعث آگاهی فزاینده از گرایش ها و ادراکاتی می شود که بر تفکر و تأمل نفوذ دارند. افراد می توانند با تأمل و صحبت مداوم و در نظر گرفتن تصویرهای درونی، توانایی بیشتری برای اداره فعالیّت ها و تصمیم هایشان به دست آورند. مدل های ذهنی انگاشت های بسیار عمیق و یا حتی تصاویر و اشکالی هستند که بر فهم ما از دنیا و نحوه‌ی عمل ما در مقابل آن تأثیر می گذارد (فتحی، ۱۳۸۹).
پ) چشم انداز مشترک[۷۲] ( دیدگاه مشترک): ( فرمان گروهی )، به موضوع یادگیری جمعی یا گروهی می پردازد.
تیم ها با تکنیک هایی مثل گفتگو و مذاکرات ماهرانه، تفکر جمعی خود را متحول کرده و می آموزند که انرژی و توان خود را برای کسب اهداف مشترک بسیج کنند و به توانایی و بصیرتی بیش از مجموع استعداد اعضاء دست یابند. از دیدگاه پیتر سنگه ایجاد دیدگاه مشترک، عمل کشف تصاویر مشترک از آینده است که تعهد واقعی را در افراد تقویت می کند ( فالمر و کایز[۷۳]، ۱۹۹۸ ؛ به نقل از فتحی، ۱۳۸۹).
از دیدگاه دیگر، دورنما احساسی از همانندی، هدفمندی و جهت گیری برای اعضاء سازمان ایجاد می‌کند، به عبارت دیگر، درک روشن از فعالیّت های اصلی سازمان، منجر به دستیابی به اهداف و مأموریّت سازمان می شود و در کارکنان برای دستیابی به آن اهداف تعهد ایجاد می شود ( گاه، ۱۹۹۶؛ به نقل از فتحی، ۱۳۸۹). اهمیت چشم انداز مشترک برای تبدیل شدن به سازمان یادگیرنده : اول اینکه، چشم‌انداز مشترک تمرکز و انرژی برای یادگیری را فراهم می سازد. دوم اینکه، چشم انداز افراد را به عمل سوق می دهد. چشم انداز بیانگر آمال و رؤیاهای آن ها توجه و به آن ها معنی می بخشد. سوم این که، کشش به سمت هدف مطلوب بالاتر با نیروی حاکم بر وضع موجود مقابله می کند. چشم انداز مشترک، هدف نهایی را ایجاد کرده خطرپذیری و نوآوری را تشویق می کند. چهارم این که، ارزش ها و معانی مشترک، در تعیین نوع دانشی که سازمان ذخیره و منتقل می کند، مهم هستند ( مارکوارد[۷۴]، ۲۰۰۲).
ت) یادگیری تیمی[۷۵] : ( فرمان تعامل گروهی )، به موضوع یادگیری جمعی یا گروهی می پردازد. تیم ها با تکنیک هایی مثل گفتگو و مذاکرات ماهرانه، تفکر جمعی خود را متحوّل کرده و می آموزند که انرژی و توان خود را برای کسب اهداف مشترک بسیج کنند و به دانایی و بصیرتی بیش از استعداد اعضاء دست یابند. فراگیری تیمی حائز اهمیّت بسیار است، چرا که تیم ها و نه افراد، سنگ بنای یادگیری در سازمان‌های مدرن را تشکیل می دهند. تا زمانی که تیم ها یاد نگیرند، سازمان نیز قادر به یادگیری نخواهد بود ( سنگه، ۱۳۸۸؛ فتحی، ۱۳۸۹). در کار و یادگیری گروهی تأکید بر اهمیت هم راستایی نیروها و کارکنان سازمان است تا از به هدر رفتن انرژی جلوگیری شود. یادگیری جمعی عبارت است از فرایندی که طی آن ظرفیت اعضای گروه توسعه داده شده و به گونه ای همسو شود که نتایج حاصله از آن چیزی باشد که همگان واقعاً طالب آن بوده اند (سنگه، ۱۹۹۰ ؛ خانعلیزاده، کردنائیچ، فانی و مشبکی، ۱۳۸۹).
به اشتراک گذاشتن دانش، انتقال و توزیع دانش، انتقال سازمانی و فنّآورانهی داده ها، اطلاعات و دانش را در بر می گیرد. ظرفیت سازمان برای جابه جایی دانش، بیانگرقابلیّت انتقال و به اشتراک گذاشتن قدرت است که لازمه موفقیت شرکت نیز هست. دانش باید به دقت و به سرعت در سراسر سازمان یا حوزه های شرکت توزیع شود (مارکوارد، ۲۰۰۲ ؛ خانعلیزاده، کردنائیچ، فانی و مشبکی ، ۱۳۸۹). فرهنگ یادگیری سازمانی هنگامی که اعضای هر جامعه، سازمان یا گروه برای انطباق با محیط خارجی و حل مشکلات یکپارچگی داخلی تلاش می کنند، ناخودآگاه به یادگیری اقدام کرده اند. به این دلیل که از جهت نظریه پردازی، یادگیری و حل مسائل نه تنها متفاوت نیستند بلکه باید گفت که دیدگاه های متفاوت، فرایند اساسی یکسانی دارند (خانعلیزاده، کردنائیچ، فانی و مشبکی، ۱۳۸۹).
ث) تفکر سیستمی[۷۶] : افراد با این فرمان یاد می گیرند که تغییر و پیوستگی را بهتر درک کنند با نیروهایی که پسامدهای کارهای شان را شکل می دهند، برخوردی اثربخش داشته باشند. تفکر سیستمی مبتنی بر نظریه ای دربارهی رفتار بازخوردی و پیچیدگی،گرایش ذاتی به سیستم به رشد و ماندگاری است. ابزارها و تکنیک هایی مثل نمونه های سیستم و انواع آزمایشگاه های یادگیری و شبیه سازی، به افراد کمک می کنند که متوجه شوند تغییرات اثربخشی را در سیستم ها انجام دهند و چگونه با فرایندهای بزرگ تر اقتصادی و محیطی هماهنگ و همراه شوند. تفکر سیستمی یا نگرش نظام گرایانه، پارادایم یا الگویی کلی است که برمبنای برتری کل بر جزء پایه گذاری شده است. ازدیدگاه سنگه، تفکر سیستمی، اصلی است که سایر اصول مذکور را با هم ترکیب و تکمیل کرده و آن ها را به عنوان مجموعهی واحدی از تئوری و عمل در می آورد ( فالمر و کایز، ۱۹۹۸ ؛ فتحی، ۱۳۸۹). سیستمی یعنی استفاده از روش سیستمی در تحلیل و اداره امور سازمان و توجه به تأثیر عوامل سازمانی بر یکدیگر. با تفکر ی کلی نگر‌انه، فعالیت های تجاری و به طور کلّی سایر تلاش های انسان همگی سیستم هستند. آن ها توسط ساخته های فعالیت های مرتبط با یکدیگر محدود شده اند، فعالیت هایی که معمولاً نیاز به سال ها زمان دارند تا به طور کامل بر یگدیگر اثر گذارند. از آنجا که ما خود نیز جزیی از این مجموعه هستیم، برای پی بردن به الگوی تغییر با دشواری مضاعفی مواجه هستیم ( سنگه، ۱۹۹۰، خانعلیزاده، کردنائیچ، فانی و مشبکی، ۱۳۸۹).
در این پژوهش نیز بر اساس دیدگاه نیفه از این مؤلفه ها برای سنجش یادگیری سازمانی استفاده شده است. در ادامهی بحث به تبیین و تشریح متغیرهای دیگر پژوهش پرداخته می شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-09-05] [ 10:53:00 ب.ظ ]




باشد. این لیست نشان می­دهد که لینک­های ۴ و ۶ فعال و لینک­های ۲ و ۳ غیرفعال هستند. با وجود این لینک­های غیر فعال نمی­ توان گفت شبکه غیر قابل اطمینان است و در واقع وابسته به بسط دادن لینک­ها در سطوح بعدی است. در نتیجه به گام ۲ می­رود تا بقیه حالات بررسی شود.
گام ۸. حذف افزونگی­ها
در اینجا برای هر یک از زیر شاخه­ های این گره (NL) بررسی می­ شود که آیا زیر گرافی همریخت با زیر گراف­های مربوط به این گره وجود دارد یا خیر؟ اگر چنین زیر گرافی وجود داشته باشد زیر گراف مربوط به شاخه مورد نظر حذف می­ شود و کمان مربوطه به زیر گراف همریخت متصل می­گردد. سپس به گام قبلی بازگشت داده می­ شود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

به طور مثال در شکل ۵-۱۳ زیر گراف مربوط به شاخه سمت راست، از سمت چپ‌ترین گره در سطح ۳ با زیر گراف مربوط به شاخه سمت چپ از سمت راست‌ترین گره در سطح ۵ با یکدیگر همریخت هستند؛ لذا همان‌طور که در شکل پیداست کمان‌های مربوطه به هر دو زیر شاخه به زیر گراف مربوطه متصل می­گردند.
شبه کد مراحل راهکار پیشنهاد شده برای تشکیل گراف جهت تخمین قابلیت اطمینان در شبکه ­های حسگر بی­سیم در شکل ۵-۱۴ نشان داده شده است.
محاسبه قابلیت اطمینان
بعد از اجرای الگوریتم روی شبکه مورد نظر و بدست آوردن گراف می­توان قابلیت اطمینان را محاسبه کرد. برای محاسبه قابلیت اطمینان از یک رابطه بازگشتی که قانون شانون [۲] نامیده می­ شود استفاده می­کنیم این رابطه در فرمول ۵-۴ نشان داده شد است :
(۵-۴)
که در این معادله قابلیت اطمینان زیر گراف­های مربوط به لینکei است. قابلیت اطمینان مربوط به زیر گراف سمت راست و قابلیت اطمینان مربوط به زیر گراف سمت چپ می­باشد. P احتمال موفقیت لینک ei را نشان می­دهد.
برای محاسبه قابلیت اطمینان این فرمول از ریشه شروع کرده و در کل سطح­های گراف گسترش پیدا می­ کند. هنگامی که به گره Reliable می­رسد مقدار ۱ برگردانده می­ شود. همچنین با رسیدن به گرهUnreliable مقدار صفر برگردانده می­ شود. شکل ۵-۱۴ قابلیت اطمینان شبکه را با توجه به احتمالات مختلف از لینک­ها برای شبکه شکل ۵-۱۲ نشان می­دهد. همچنین نتایج شبیه سازی برای این شبکه که در شبیه‌ساز NS-2 شبیه­سازی شده است در شکل نشان داده شده است. همان‌طور که مشاهده می­ شود قابلیت اطمینان با یک تقریب خوب تخمین زده می­ شود. این راهکار به طور کامل در زبان C++ پیاده­سازی شده است.
R_OBDD (LinkList-v) {
If (Network-Is-Reliable()){
Connect last arc in LinkList-v to Reliable Node
return
}
If (Network-Is-UnReliable() or List-Is-empty(LiskList)){
Connect last arc in LinkList-v to UnReliable Node
return
}
Link=select-link(L) // Index L of LinkList
NL =Create-node(Link)
Connect last arc in LinkList-v to NL
L++;
Extract NL and create
Add to end of LinkList-v
Pos(NL)=R_OBDD(LinkList-v)
remove from end of LinkList-v
L=TSL+L-1
Extract NL and create
Add to end of LinkList-v
Neg(NL)=R_OBDD(LinkList-v)
remove from end of LinkList-v
if (check-Equal(Pos(NL) , Neg(NL) ))
merge Pos(NL) and Neg(NL)
if (pointer=Find-Isomorphic(Pos(NL)))
connect to pointer
if (pointer=Find-Isomorphic(Neg(NL)))
connect to pointer
return
}
شکل ‏۵‑۱۴ : شبه کد مراحل راهکار پیشنهاد شده برای تشکیل گراف جهت تخمین قابلیت اطمینان
شکل ‏۵‑۱۵ : قابلیت اطمینان شبکه شکل ۵-۱۲ به صورت تحلیلی و شبیه­سازی
خلاصه
در این فصل با توجه به تعریف قابلیت اطمینان، مسیرهای موجود برای انتقال داده و لینک­های مرتبط به مسیرها یک راهکار جدید مبتنی بر OBDD برای تخمین قابلیت اطمینان در شبکه ­های حسگر بی­سیم پیشنهاد شد. راهکار پیشنهاد شده یک راهکار بازگشتی است که با کاهش محاسبات اضافی و حذف زیر گراف­ها[۱۷۹] یک الگوریتم کارا برای محاسبه قابلیت اطمینان پیشنهاد می­ کند.
با حذف دو نوع از افزونگی­ها از درخت تصمیم ­گیری دودویی دیاگرام تصمیم ­گیری دودویی ساخته می­ شود:
حذف آزمایش­های اضافی
ادغام زیر گراف­های همریخت
یک شبکه قابل اطمینان در نظر گرفته می­ شود اگر هر منبع حداقل یک مسیر فعال و زنده برای انتقال بسته­ها به سمت چاهک داشته باشد. همچنین یک شبکه غیر قابل اطمینان در نظر گرفته می‌شود اگر حداقل یک منبع ارتباطش با چاهک قطع شود یا به عبارت دیگر مسیری برای انتقال بسته­ها به سمت چاهک وجود نداشته باشد. قابلیت اطمینان به صورت احتمال اینکه یک شبکه قابل اطمینان باشد تعریف شد.
در راهکار پیشنهاد شده ابتدا تمام لینک­ها در یک لیست مرتب شده قرار داده می­ شود. در گرافی که در پایان بدست می ­آید لینک­ها نشان دهنده گره­ها در گراف هستند. در هر مرحله یک لینک از گراف بسط داده می­ شود و بررسی می­ شود که در صورت فعال بودن یا غیرفعال بودن آن آیا شبکه قابل اطمینان است یا غیر قابل اطمینان. در صورت قابل اطمینان بودن گره مورد نظر به گره Reliable وصل می­ شود و در صورت غیر قابل اطمینان بودن گره مورد نظر به گره Unreliable وصل می­ شود. در غیر این صورت اگر لیست لینک­ها خالی نباشد لینک بعدی بسط داده می­ شود.
بعد از ساخته شدن گراف مربوطه با توجه به قانون شانون و با پیمایش از ریشه قابلیت اطمینان شبکه محاسبه می­ شود. با نتایج بدست آمده از تحلیل و شبیه سازی دقت بالای راهکار پیشنهادی نشان داده شد.
فصل۶
پیشنهاد یک پروتکل چند مسیره تطبیقی برای اقناع قابلیت اطمینان
مقدمه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:52:00 ب.ظ ]




روانی: تعداد ایده‌های گوناگونی که آفریده می‌شود.
انعطاف پذیری: تعداد دسته‌ه ای گوناگون ایده‌ها: تعداد دسته‌ه ای گوناگون را که استفاده شده است بشمارید، مثلاً توپ/ توپ فوتبال/ توپ‌های دیگر، می‌توانند یک دسته را تشکیل دهند.
نوآوری: تفاوت ایده‌ها در مقایسه با گزینه‌های رایج و معمولی. به نوآوری هر نقاشی نمره‌ی ۱ یا ۲ بدهید. اگر همه، یک چیز کشیده اند، مثلاً چهره، به آن نمره‌ی صفر بدهید، اگر تنها چند نفری چیزی کشیده‌اند مثلاً پیچ گوشی، نمره‌ی یک بدهید و اگر فقط یک نفر چیزی کشیده است، مثلاً پایه‌ی لامپ، نمره‌ی ۲ بدهید. نمره‌ی کل، همان میزان نوآوری است.
دقت: بیان دقیق ایده‌ها: مقدار دقتی را که صرف هر تصویر شده است، بسنجید.
تورنس دریافت که نمره‌ی بالا در نوآوری و دقت، بالاترین همبستگی را با توانایی خلاقیت دارد. او هم چنین دریافت که در این اندازه گیری ها، برخی از پاسخ‌های ابتکاری بسیار یگانه، نمره‌ی بالایی نمی‌گیرند، مانند پاسخ کودکی که همه‌ی دایره‌ها را برای شکل کندوی عسل به کار برده بود. (حاجیانی، ۱۳۸۷، ۲۳۸-۲۳۵)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۳- ۶٫ الکساندر یاکووله ویچ خین چین
خین چین، یکی از بزرگترین دانشمندان ریاضی سده‌ی بیستم در سال ۱۸۹۴ به دنیا آمد و در سال ۱۹۵۹ درگذشت. این مقاله را، خین چین در تابستان سال ۱۹۴۷ نوشت، ولی در ۱۲ سالی که از زندگی او مانده بود، آن را برای چاپ به جایی نفرستاد. به ظاهر، وجود بعضی کمبودها، او را راضی نمی‌کرد. دست نویس این مقاله را، بعد از مرگ او پیدا کردند.
موضوع مورد بررسی «ریاضیات» برخلاف دانش‌های دیگری که در دبیرستان درس داده می‌شود، به «چیزهایی» مربوط نمی‌شود که، به طور مستقیم، از جهان بیرونی- که ما را احاطه کرده است- گرفته شده باشند: موضوع ریاضیات، عبارت است از رابطه‌های کمیتی و شکل‌های فضایی، که از ویژگی‌های این «چیزها» است. این خصلت دانش ریاضی، قبل از همه، موجب دشواری‌های آموزشی برای معلمان ریاضیات شده است که معلمان سایر رشته‌های دانش، کم و بیش از آن‌ها بی اطلاع‌اند: مشکلی که در برابر معلم ریاضیات قدعلم کرده، این است که چگونه بر تصوری که، خود به خود و به ناچار، درباره‌ی «خشکی» و خصلت صوری ریاضیات در ذهن دانش‌آموزان به وجود می‌آید و در نتیجه، آن را دور از زندگی و عمل می‌پندارند، غلبه کند. در این باره، خیلی چیزهای سودمند و با ارزش نوشته شده است و ما می‌دانیم که، معلمان خوب و آزموده، چگونه از عهده‌ی این مشکل بر می‌آیند.
ولی، این خصلت ریاضیات، موضوع دیگری را هم روشن می‌کند: در برابر معلم خوبی که می‌خواهد از آموزش ریاضیات، هدف‌های تربیتی را هم دنبال کند، وضع خاصی به وجود می‌آید. روشن است که در این باره هم، نسبت به سایر دانش ها، مسأله‌ی دشوارتری در برابر ما قرار دارد. دانشی که درباره‌ی خود اشیاء بحث نمی‌کند و تنها به بستگی‌ها و رابطه‌های بین آن‌ها می‌پردازد، تا حد زیادی؛ به تجرید و انتزاع نیاز دارد و روشن است که این وضع، به ندرت این امکان را به وجود می‌آورد، که معلم بتواند بر شکل گیری خصلت‌ها و جهان بینی دانش‌آموز تأثیری ثمربخش بگذارد و به رفتار او نظم بدهد. به همین مناسبت است که در بررسی‌های مربوط به بنیان‌های تربیتی آموزش دبیرستانی، هیچ صحبتی از درس ریاضیات نیست و یا خیلی کم از آن صحبت می‌شود.
موردهایی، چندان زیاد، وجود دارد که کسی با آن‌ها مخالف نیست. این موردها، به طور معمول، منجر به دو اهرم اصلی، در نقش تربیتی آموزش ریاضیات، می‌شود: از یک طرف گفته می‌شود که دقت منطقی و استواری نتیجه‌گیری‌ها، در ریاضیات، موجب می‌شود که دانش‌آموزان، به طورکلی، با تفکری منطقی بار آیند؛ و از طرف دیگر، ادعا می‌شود که آگاهی‌های مضمونی- عینی مسأله‌های ریاضی، به خاطر تنوع خود، چشم‌انداز گسترده‌ای از عددها و شکل‌ها در برابر دانش‌آموز می‌گذارد که، به طور قابل توجهی، دیدگاه‌های او را وسعت می‌بخشد، سطح کلی فرهنگ او را بالا می‌برد و، در نتیجه، زمینه را برای تربیت سیاسی و جهت‌گیری‌های انسانی و میهنی او فراهم می‌کند.
همه‌ی این‌ها بدون تردید، درست است؛ با وجود این فکر می‌کنم همه‌ی واقعیت‌ها را در بر نمی‌گیرند. قبل از همه، در اینجا، هیچ اشاره‌ای به مسأله‌های مهم تربیت اخلاقی نشده است، در حالی که، به گمان من، در درس‌های ریاضی، امکان‌های ملموس زیادی در این باره وجود دارد. سپس، تربیت منطقی اندیشه، که توجه زیادی به آن می‌شود، در بیشتر حالت‌ها، به صورتی پیش پا افتاده، سطحی و ناکافی تفسیر می‌شود و، اغلب، به مثال‌هایی استناد می‌شود که از نمونه‌های عامیانه تجاوز نمی‌کند و، بنابراین، تأثیر ناچیزی دارد. سرانجام، باید از تأثیر تربیتی داده‌های یاد کنیم که در متن مسأله‌ها وجود دارد. درست است که از این داده‌ها هم باید به نحو احسن استفاده کرد، ولی باید توجه داشت که بستگی آن‌ها با مضمون ریاضی درس، خیلی سطحی و ظاهری است. در اینجا، خود ریاضیات و قانون‌ها و روش‌های آن، نقشی ندارند، بلکه تأثیر تربیتی به عهده‌ی داده‌هایی است که به صورتی ظاهری به ریاضیات مربوط اند. و در حاشیه‌ی «متن اصلی» مسأله‌ها قرار دارند و می‌توان آن‌ها را با داده‌های مشابه و دلخواه دیگری عوض کرد، بدون این که هیچ گونه تغییری در مضمون ریاضی مسأله به وجود آید. بنابراین، این اهرم تأثیر تربیتی، اگرچه واقعی و مهم است، نمی‌تواند به طور مستقیم به دانش ریاضی دبیرستانی مربوط باشد.
با توجه به این نکته‌ها، روشن می‌شود که آن چه تاکنون در باره‌ی ارزش تربیتی درس‌های ریاضیات مورد مطالعه قرار گرفته است، بسیار نارسا و ناکافی است. هدف این مقاله این است که درباره‌ی این مسأله بیشتر بحث و، تا حد امکان، آن را روشن‌تر کند. تلاش من این است، به نکته‌هایی بپردازم که درباره‌ی تأثیر تربیتی درس‌های ریاضی وجود دارند و، تاکنون، یا درباره‌ی آن‌ها هیچ توجهی نشده و یا خیلی سطحی مورد توجه قرار گرفته است. (شهریاری، ۱۳۶۴، ۹۱ - ۸۸)
۳-۶-۱٫ پرورش اندیشه
۳-۶-۱-۱٫ درستی تفکر- نقش و اهمیت ریاضیات در تربیت تفکر و انداختن آن به مسیر قانون مند و بی خطا، چنان روشن است که، به فراوانی، با این اعتقاد برخورد می‌کنیم که: منطقی کردن اندیشه، مسأله‌ی اصلی و نخست معلم ریاضیات است، به نحوی که آشنایی دانش‌آموزان با خود محتوای دانش ریاضی، در مقایسه با آن، باید در مرحله‌ی دوم قرار گیرد (که، بدون تردید، باید آن را نوعی زیاده روی زیان مند به حساب آورد). به همین دلیل است که این نقش تربیتی درس‌های ریاضی، به صورتی مبتذل درآمده است و، در این باره، حرف‌های بسیاری می‌شنویم که اغلب قالبی و تکراری است، بدون این که در باره‌ی ریشه‌های موضوع به اندازه‌ی کافی دقت شده باشد. نتیجه‌ی این وضع آن است که تمامی توجه روی تعداد محدودی موضوع‌های عادی (و گاهی بیزار کننده) متمرکز شود که، اگر چه به جای خود مهم اند، ولی ارزش فرعی و محدود دارند؛ از نوع تکیه‌ای که بر تشخیص کذایی یک قضیه از عکس آن می‌شود. و در این میان، موضوع‌هایی که ارزش کلی و واقعی خیلی بیشتری دارند، در سایه می‌مانند.
به گمان من، جنبه کلی و اساسی عملکرد تربیتی آموزش ریاضیات، که تا حد زیادی، موجب پدیدار شدن جنبه‌های دیگر این عملکرد است، همان عادت کردن دانش‌آموزان و ارزش استدلال است.
حتی در جر و بحث‌های «مورد علاقه‌ی خود» در زندگی عادی هم (که جنبه‌ی علمی دقیق ندارند)، ضمن دفاع از عقیده‌ی خود، به طور معمول به یکی دو استدلال قناعت می‌کنیم. از طرف مقابل هم، می‌تواند استدلال‌هایی از جهت رد اعتقاد ما، ارائه شود. با وجود این هیچ یک از استدلال‌های دو طرف، موجب پایان بحث نمی‌شود و هر طرف می‌کوشد، استدلال‌های تازه‌ای به نفع اعتقاد خود پیدا کند و … بحث ادامه می‌یابد.
بحث‌های علمی، درباره‌ی دانش‌هایی هم که هنوز جزو به اصطلاح «علوم پایه» به حساب نمی‌آیند، کم و بیش به همین شکل جریان دارد؛ البته، در اینجا، استدلال‌ها کامل‌تر از جر و بحث‌های روزانه است، ولی هرگز کار بحث را، طوری به پایان نمی‌رساند که جای هیچ گونه اعتراضی باقی نماند و در نتیجه، خود بحث را از میان بردارد.
ولی در ریاضیات، وضع به گونه‌ای دیگری است. در اینجا، استدلال‌هایی که خصلتی کامل نداشته باشند و نتوانند کار را، به طور مطلق، به پایان برسانند و کوچکترین امکانی برای اعتراض باقی بگذارند، بی رحمانه اشتباه به حساب می‌آیند و، به عنوان چیزی بی فایده، کنار گذاشته می‌شوند. در ریاضیات، نمی‌توان و نباید حکمی را «تا نیمه» و یا «به تقریب» ثابت کرد؛ یا استدلال کامل وجود دارد که هیچ گونه بحثی را، درباره‌ی حکم ثابت شده باقی نمی‌گذارد و یا به طور کلی استدلالی وجود ندارد.
دانش‌آموزی که ریاضیات دبیرستانی را آغاز می‌کند، برای نخستین بار در زندگی خود، با چنین توقع بالایی از «استدلال کامل» مواجه می‌شود. ابتدا حیرت می‌کند، به وحشت می‌افتد و حتی بیزار می‌شود: به نظرش می‌رسد که این، توقعی خارج از اندازه، فضل فروشانه و غیر لازم است. ولی، به تدریج و با گذشت روزها، به آن عادت می‌کند. معلم خوب، خیلی کارها باید انجام دهد تا این روند، هم سریع‌تر و هم ثمر بخش تر، به انجام برسد. او باید به شاگردان خود، انتقاد متقابل را بیاموزد: وقتی که یکی از آن‌ها، در برابر تمامی کلاس، چیزی را ثابت و یا مسأله‌ای را حل می‌کند، همه‌ی دیگران باید با دقت در جستجوی اعتراض‌های ممکن باشند و، در ضمن بتوانند نظر خود را بی فاصله بیان کنند. دانش‌آموزی که در برابر همه‌ی اعتراض‌ها دفاع می‌کند و ناچار می‌شود همه‌ی انتقادهای دیگران را ساکت کند، ناگزیر از طعم ناشی از شادی پیروزی هم لذت می‌برد. در ضمن، به روشنی احساس می‌کند که استدلال کامل و درست، تنها سلاحی است که او را به این پیروزی می‌رساند. هر بار که این موضوع را احساس کند، به ناچار یاد می‌گیرد که به این سلاح احترام بگذارد و سعی کند آن را، همیشه همراه خود داشته باشد و به طور طبیعی نه تنها در ریاضیات، بلکه در هر بحث و مناظره‌ای بیشتر و پی گیرانه تر، به سمت استدلال کامل و درست کشیده می‌شود. و آن وقت، هر بار که با مسأله‌ای مواجه می‌شود، تلاش می‌کند تا از تمام ذخیره‌ی استدلال‌هایی که در چنین موقعیتی به کار می‌آیند، برای خلع سلاح مخالفان خود استفاده کند. این روند تربیتی، برای منطقی کردن تفکر، اهمیتی تعیین کننده دارد. به خصوص با توجه به این نکته که، دانش‌آموز عادت می‌کند، مدت‌ها در مناظره‌ها، بلکه حتی در حالت‌هایی هم که با اندیشه‌های یکسان سر و کار دارد، بی رحمانه تقاضای استدلال کامل و درست داشته باشد. ما در برابر چشمان خود تکامل این روند را در هزاران دانش‌آموز خود مشاهده می‌کنیم. این روند، بی شک، بدون دخالت ما، راه خود را باز می‌کند و به جلو می‌رود ولی این، به معنای آن نیست که ما حق داریم آن را به صورت جریانی خود به خودی رها کنیم: حکومت ما، کارهای زیادی برای سریع‌تر و کامل‌تر کردن این روند انجام داده است و در جهت استحکام و غنای آن، موفقیت‌هایی به دست آورده است؛ ولی ما هم می‌توانیم و باید در این جریان نقشی داشته باشیم. این پرسش که، چه روش‌هایی می‌تواند ثمربخش‌تر باشد و ما را بهتر به هدف برساند، یک مسأله‌ی آموزشی است و ما نمی‌توانیم آن را در این جا، به تفصیل، مورد بررسی قرار دهیم.
اصل کلی مبارزه به خاطر استدلال کامل و درست، که در جریان رشد فکری دانش‌آموز به دست می‌آید، صورت‌های گوناگونی دارد که از مهمترین آنها، در این جا یاد می‌کنیم.
۳-۶-۱-۱-۱٫ مبارزه علیه تعمیم‌های غیر قانونی- طبیعی دان، متوجه‌ی وجود خصوصیتی (علامتی) در تعدادی از یک نوع خاص می‌شود، با آسودگی خاطر و با وجدان علمی اعلام می‌کند که این نشانه، برای تمامی نوع مورد مطالعه، عمومی است و کسی هم، او را سرزنش نمی‌کند . این گونه استنتاج‌های استقرایی، یکی از اساسی‌ترین ‌محورهای روش شناسی در دانش‌های طبیعی است: البته، در این دانش‌ها هم تفکر نظری تطبیقی و ادراکی ممکن و لازم است، ولی همیشه مشاهده و تجربه روی نمونه‌های جداگانه موضوع مورد آزمایش، چه به عنوان آغاز کار و چه برای تحقیق نهایی درباره‌ی هر گونه نتیجه گیری، نقش عمده و تعیین کننده را به عهده دارد.
در ریاضیات، وضع به طور اساسی، به گونه‌ی دیگری است. اگر تحقیق کنیم که چند ده (یا حتی چند ملیون) مثلثی که به دلخواه انتخاب کرده ایم، دارای فلان ویژگی هستند باز هم حق نداریم این ویژگی را متعلق به همه‌ی مثلث‌ها بدانیم. این گونه نتیجه‌گیری ها، به طور کامل، پایه گذاری نشده‌اند و، در دانش ریاضی، هر چیزی را که به طور کامل پایه گذاری نشده باشد به طور مطلق بی اساس می‌دانند. تنها اثبات کلی و کامل می‌تواند این اطمینان را به ما بدهد که نشانه‌ی مفروض، به واقع یکی از ویژگی‌های هر مثلثی است. دانش‌آموز از این اعتقاد سخت، نسبت به تعمیم‌های بی پایه‌ای که در ریاضیات با آن‌ها مواجه می‌شود، چه چیزی می‌تواند و باید بیاموزد؟ البته، او نباید تلاش کند که چنین توقعی را در دیگر دانش‌ها و به خصوص در موقعیت‌های عملی زندگی داشته باشد. توقع کامل مطلق استدلال قیاسی، خاص ریاضیات است و در باره‌ی دانش‌های طبیعی و زندگی عملی، به هیچ وجه قابل اجرا نیست. ولی عادت به دقت انتقادی، برای هرگونه تعمیمی ضرورت دارد. باید با این درک به طور کامل خو گرفت که اگر حکمی در خیلی حالت‌ها برقرار است، به هیچ وجه به معنای آن نیست که در همه‌ی حالت‌ها درست باشد و آن چه بر اساس مشاهده‌ها و تجربه‌های محدودی (ولو خیلی زیاد) به صورت قانون مند به دست آمده است، باز دوباره و دوباره مورد تحقیق قرار گیرد؛ و این، که یکی از مهمترین عادت‌های روش شناسی است و وجود آن برای هر گونه فعالیت علمی و عملی لازم است، تا حد زیادی، همراه با رشد فرهنگ ریاضی دانش‌آموز رشد می‌کند و استحکام می‌پذیرد.
این جریانی است که ما در زندگی معلمی خود، همیشه ناظر آن هستیم.
۳-۶-۱-۱-۲٫ مبارزه علیه شبیه سازی‌های بی‌پایه- نتیجه‌گیری از راه شباهت، چه در دانش‌های تجربی و چه در زندگی عادی، روشی معمولی و قانونی، برای کشف قانون مندی‌های تازه است. اگر فرض کنیم، طبیعت‌شناسی متوجه شود که همه‌ی نوع‌هایی که دارای نشانه‌های A و B هستند و تا کنون به آن‌ها برخورده اند، در ضمن دارای نشانه‌ی C هستند، آن وقت اگر نوع تازه‌ای را پیدا کنند که نشانه‌های A و B در آن وجود داشته باشد، به طور طبیعی نتیجه می‌گیرد که این نوع تازه، دارای نشانه‌ی C هم هست. اینگونه نتیجه‌گیری از راه شباهت، موقعی قانع کننده‌تر می‌شود که بجز آزمایش خالص، نوعی ملاحظه‌ی نظری هم دراین باره وجود داشته باشد که همراهی C باA وB تصادفی نیست و زمینه‌ای در خود این نشانه‌ها و یا در جای دیگری دارد (و بطور معمول هم، چنین ملاحظه نظری، وجود دارد). تنها در ریاضیات است که بر ضرورت این امر تأکید می‌شود که باید، این ملاحظه‌های نظری را، تا آخر و به طور کامل ثابت کرد. یا باید با دقت کامل ثابت کنیم که وجود نشانه‌های A و B، بی تردید، به معنای وجود نشانه‌ی C است و یا، اگر نتوانیم چنین اثباتی را به طور کامل ارائه دهیم، به معنای این است که به هیچ وجه حق نداریم از روی نشانه‌های A و B، وجود نشانه‌ی C را نتیجه بگیریم. ولی در حالت اول (یعنی وقتی، این قضیه ثابت شده است که: «از A و B، می‌توان C را نتیجه گرفت»)،کاربرد ساده این قضیه‌ی کلی را دیگر نمی‌توان «نتیجه‌گیری از راه شباهت» نامید. بنابراین می‌توان گفت که در ریاضیات، نتیجه‌گیری از راه شباهت، به طور کلی، منع شده است(و این، البته به هیچ وجه به معنای بی اعتبار کردن نتیجه گیری‌های عظیمی که از راه تجربه به دست آمده اند، نیست)، درحالی که در دانش‌هایی تجربی و فعالیت‌های عملی، نتیجه‌گیری از راه شباهت، نقشی پر افتخار دارد و یکی از عمده‌ترین ‌و اساسی‌ترین ‌روش ها، برای پیدا کردن قانونمندی‌های تازه است. به این ترتیب دوباره پرسشی دربرابر ما قرار می‌گیرد که، در این رابطه چه می‌توان کرد تا درس‌های ریاضیات، برای فرهنگ عمومی تفکر،نقشی تربیت کننده داشته باشد؟ و باز هم ناچاریم شبیه قبل پاسخ بدهیم: تربیت ریاضی ذهن و خو گرفتن به این موضوع، که نتیجه‌گیری بر اساس شباهت، تنها می‌تواند در خدمت روش‌های آزمایشی باشد و، به خودی خود، هیچ گونه نیروی استدلالی ندارد، به ناچار آدمی را وا می‌دارد تا در همه‌ی زمینه‌های دیگر اندیشه هم، با احتیاط بیشتر نسبت به این نوع استنباط‌ها روبرو شود و به خاطر بیاورد که، در هیچ حالتی، نمی‌شود بدون دقت کافی و بدون پیدا کردن نشانه‌های اساسی دیگری، تنها بر اساس شباهت داوری کرد. هر کدام از ما، این ویژگی تفکر ریاضی را آزمایش کرده ایم و دریافته ایم که چگونه این تأثیر، موجب بالا رفتن فرهنگ اندیشه‌ی دانش‌آموزان ما شده است. بر خورد انتقادی با نتیجه گیری‌هایی که بر اساس شباهت به دست می‌آیند، یکی از بهترین و مهمترین نشانه‌ها، برای تشخیص تفکر پخته‌ی علمی از تفکر ابتدایی و کوته نظرانه است؛ و دانش ریاضی، یکی از بهترین امکان‌ها، برای تربیت اندیشه‌ی ابتدایی و تکامل آن به سمت اندیشه‌ی علمی و دور اندیشانه است.
۳-۶-۱-۱-۳٫ مبارزه به خاطر تفکیک کامل- وقتی ریاضیدان بخواهد یک ویژگی کلی را برای همه مثلث‌ها کامل کند، گاهی ناچار می‌شود اثبات را برای هر سه حالت مثلث (وقتی که سه زاویه حاده، یا یک زاویه‌ی قائمه و یا یک زاویه منفرجه دارد)، به طو جداگانه، بیاورد. می‌دانیم که چطور تازه کاران اغلب در این باره، و به خصوص اگر داوری خود را با اساس یک تصویر گذاشته باشند، دچار اشتباه می‌شوند.برای نمونه، شکل مثلثی است با زاویه‌های حاده و داوری باید روی ساختمانی اضافی انجام گیرد که، اگر آن را با زاویه‌ی منفرجه انتخاب کرده باشیم، یا این داوری غیر ممکن می‌شود و یا نیروی استدلالی خود را از دست می‌دهد. در ریاضیات، این استدلال درست نیست؛ زیرا اساس تفکیک کامل را به هم میزند: اگر همه‌ی حالت‌های ممکن و مختلف موقعیت مورد نظر را پیش بینی نکنیم، ممکن است یکی از این حالت‌ها از میدان دید ما دور شود.
در حالت‌های معمولی وقتی که با قضاوت علمی سرو کار نداریم، خواست مربوط به تفکیک کامل، در هر گام، نقض می‌شود. وقتی در مورد موقعیت مفروضی، که حالت‌های بسیار زیادی دارد، در دو یا سه حالت به نحوی قانع شویم که حادثه‌ی A اتقاق می‌افتد، نتیجه می‌گیریم که موقعیت مفروض، در همه‌ی حالت‌های خود، با حادثه‌ی A همراه است، ولو اینکه، موقعیت مورد نظر ما را، به جز دو یا سه حالتی که بررسی کرده ایم، ده‌ها حالت دیگر هم داشته باشد و، در میان آنها، حالت‌هایی پیدا شود که، وجود حادثه‌ی A، به هیچ وجه برای آنها ضروری نباشد. در مثل می‌گوییم، دانش‌آموز ایوانف به هیچ وجه قابل اصلاح نیست، زیرا نه محبت در او اثر می‌کند و نه تهدید. در اینجا، فراموش می‌کنیم که به جز محبت یا تهدید، راه‌های دیگری هم، برای اصلاح دانش‌آموز وجود دارد، از جمله اینکه می‌توانیم، با حوصله و آرامش، برای قانع کردن او تلاش کنیم، ما در واقع، با قضاوت خود، به تفکیک کامل حالت‌های ممکن نپرداخته‌ایم و این اصل منطقی را نقض کرده ایم. اغلب به این مورد بر می‌خوریم که، برای نمونه دانش‌آموزی که درباره‌ی معادله‌ای بحث می‌کند، حالت‌هایی را در نظر می‌گیرد که ضریب‌های معادله مثبت یا منفی هستند و گمان می‌کند که، به این ترتیب، بررسی خود را درباره معادله به پایان رسانده است در حالی که فراموش کرده است که این ضریب ها، صفر هم می‌توانند باشند. در اینجا هم، تفکیک حالت ها، به طور ناقص انجام گرفته است که می‌تواند به نتیجه گیری‌های اشتباهی منجر شود.
بر خلاف دو توقعی که در بالا مطرح کردیم (مبارزه با تعمیم‌های غیر قانونی و مبارزه با شبیه سازی‌های بی پایه) توقع مربوط به تفکیک کامل، یعنی به حساب آوردن همه‌ی حالت‌های مختلف و ممکن، تنها به ریاضیات مربوط نیست و درباره‌ی هر تفکر یا داوری درستی، باید در نظر گرفته شود. هر گونه استدلالی که شامل همه‌ی حالت‌های ممکن نباشد، همیشه قابل اعتراض است، بنابراین نمی‌توان آن را کامل و بی عیب شمرد. فرماندهی که نیروهای خود را در برابر دشمن آرایش می‌دهد، باید بتواند هر گونه پاسخ دشمن را پیش بینی کند؛ نادیده گرفتن حتی یکی از حالت‌های ممکن، می‌تواند موجب فاجعه‌ای بزرگ شود. قانون‌های قضایی باید درباره‌ی تمامی حالت‌های ممکن اندیشیده باشد، در غیر این صورت، ممکن است قاضی با حالتی روبرو شود که در قانون وجود نداشته باشد و به ناچار تصمیم شخصی بگیرد.
ولی بی نقص بودن مسأله‌ی تفکیک به تمام حالت‌های ممکن در هیچ جا، به روشنی و قاطعیت ریاضیات نیست و هیچ کس، مثل یک ریاضی‌دان خوب، اشتباه ناشی از تفکیک کامل را، با این سرعت و بی‌رحمی، مورد حمله قرار نمی‌دهد. به همین دلیل است که درس‌های ریاضی باید در تربیت دانش‌آموزان و عادت دادن آن‌ها به رعایت این مهم‌ترین ‌قانون داوری درست، نقشی جدی داشته باشد (که در واقع هم، این نقش را دارد)؛ نقش ریاضیات، در این مورد، به مراتب، بیشتر از سایر موضوع‌های درسی است.
۳-۶-۱-۱-۴٫ مبارزه به خاطر کمال و استواری طبقه‌بندی ها- طبقه‌بندی کردن، تنها کار یک دانشمند نظری نیست، بلکه اغلب کارمندان کارهای عملی هم- مثل مهندسان، پزشکان، معلمان، آمارگیران و متخصصان کشاورزی- به طبقه‌بندی نیاز دارند. بر همگان روشن است که اگر ذهن نپخته و تربیت نشده‌ای، تمایل به طبقه‌بندی داشته باشد، دچار اشتباه‌های گوناگونی می‌شود؛ عمومی‌ترین این اشتباه‌ها عبارت از خراب کردن کمال و تمامیت طبقه‌بندی و خراب کردن استواری و یگانگی آن است. خراب کردن تمامیت طبقه بندی، به این معناست که مفهوم‌هایی وجود داشته باشند که در هیچ یک از طبقه‌ها وارد نشده‌اند و یا اینکه، همه‌ی طبقه‌ها مورد توجه قرار نگرفته اند. مثال‌های ساده: دانش آموز، در برابر پرسش «چه گیاهانی را می‌شناسید؟»، پاسخ می‌دهد «علف‌ها و درختان» و بوته‌ها و گل سنگ‌ها و بسیاری نوع‌های دیگر را از یاد می‌برد؛ واحدهای نظامی را، به زمینی، دریایی و هوایی تقسیم می‌کنند (و واحدهای سررشته داری، ارتباطات و بسیاری دیگر را فراموش می‌کنند)؛ عددهای طبیعی را شامل عددهای اول و عددهای مرکب می‌دانند (و از عدد ۱ غفلت می‌کنند)؛ عددهای حقیقی از عددهای مثبت و عددهای منفی تشکیل شده‌اند (که البته، عدد صفر بلاتکلیف می‌ماند).
توقع طبقه‌بندی کامل، در ظاهر شبیه توقعی است که درباره‌ی تفکیک کامل حالت‌های مختلف مطرح کردیم، ولی در واقع از نظر مضمون، با یکدیگر فرق دارند. در آن جا صحبت از ضرورت توجه به همه‌ی موقعیت‌های ممکنی است که بوجود می‌آید، در حالی که در این جا، بحث بر سر شمردن همه‌ی گوناگونی‌های یک مفهوم است. ولی در هر دو حالت، طبقه‌بندی کامل مورد توقع ریاضیات، روشن‌تر و مطلق‌تر از سایر دانش‌ها است، و به همین مناسبت، برای تربیت این عنصر «درست اندیشیدن»، بهتر از هر جای دیگری، می‌توان از ریاضیات یاری گرفت. استواری طبقه بندی، که طبق قاعده‌ی معینی انجام گرفته باشد و نشانه‌ی شناسایی آن‌ها مشخص باشد. این توقع، که برای درست و دقیق اندیشیدن، بی اندازه ضروری است، نه تنها در داوری‌ها و استدلال‌های عادی و زودگذر، بلکه حتی در بسیاری حالت‌های جدی هم، اغلب مورد توجه قرار نمی‌گیرد. نمونه‌های ساده‌ای از بی پایگی و نااستواری طبقه بندی‌ها را می‌آوریم: ضمن نام بردن از انواع کشتی ها، از کشتی‌های پارویی، تفریحی، بادبانی، موتوری و نظامی نام برده می‌شود؛ روشن است که، این تقسیم بندی، بر اساس نیروی محرکه‌ی کشتی آغاز می‌شود، ولی عنوان آخری، این اساس را به هم می‌زند. مثالی دیگر: انواع کفش‌ها عبارتست از کفش چرمی، کفش برزنتی، کفش لاستیکی و کفش مد روز؛ در این جا هم، عنوان آخر، اساس طبقه‌بندی را (بر پایه‌ی جنس کفش) خراب کرده است. البته، در این گونه تقسیم‌بندی‌ها، همیشه ادعای یک طبقه‌بندی استوار، وجود ندارد و، بنابراین، لزومی هم به رعایت یک مبنای واحد درباره‌ی آن نمی‌بینند (مثال، آگهی: کارخانه، چند نجار، چند گچ کار، چند زن و چند دوشیزه استخدام می‌کند). ولی هر جا که، چنین گروه بندی‌هایی، بخواهند در نقش طبقه‌بندی ظاهر شوند، نااستواری اساس آن، تمامی طرح را دچار ابهام می‌کند که می‌تواند، به نوبه‌ی خود، موجب خطاهای نظری و سردرگمی‌های عملی باشد. به همین مناسبت، هر ذهن منطقی و تربیت شده ای، نااستواری مبنای طبقه‌بندی را، کمبودی جدی برای استدلال و داوری می‌داند. و دوباره، نقش دانش ریاضی ظاهر می‌شود، در درس‌های ریاضیات است که دانش‌آموز راه طبقه‌بندی درست، کامل و استوار را می‌بیند و می‌توان خود را با آن تطبیق دهد.
من، آن جنبه‌هایی از مبارزه به خاطر رسیدن به اندیشه‌ی منطقی و استدلال کامل را نام بردم که به نظرم مهم‌تر و جدی‌تر می‌رسید. همان طور که پیشتر هم گفته ام، نمی‌توانم در این مقاله به بحث درباره‌ی روش‌های آموزشی بپردازم و مشخص کنم که معلم ریاضیات، چگونه می‌تواند دانش‌آموزان خود را، با موفقیت بیشتری، به این جنبه‌ها عادت دهد و، در نتیجه، به سمت «درست و منطقی اندیشیدن» هدایت کند. با وجود این، لازم می‌بینم یک مسأله‌ی آموزشی را که خصلتی عام دارد (و برای معلمان کارآزموده روشن است) مطرح کنم: دانش‌آموز را باید به تدریج، گام به گام و بدون هیچ فشار اضافی، با قانون‌های درست اندیشیدن (که درباره‌ی آن‌ها سخن رفت) آشنا کرد و به آن‌ها عادت داد؛ این درست نیست که گمان کنیم، می‌توان درس خاصی را، برای نمونه به «مبارزه با شبیه سازی‌های بی اساس» اختصاص داد؛ چنین روشی، تنها می‌تواند، به صورتی جبران‌ناپذیر، همه‌ی تأثیرهای مورد انتظار را از بین ببرد. بر عکس، باید از هرگونه بحث کلی پرهیز کرد و توجه دانش‌آموزان را به جنبه‌های منطقی و آموزنده‌ای که، در این باره، در موضوع‌های مشخص قانع کننده‌ی درس‌های ریاضی وجود دارد، جلب کرد. ضرورت استدلال‌های منطقی و کامل، به معنای این نیست که مرتب و به صورتی بیزار کننده این ضرورت را تکرار کنیم، بلکه باید در عمل و روی حالت‌های مشخص، نشان دهیم (کم و بیش هر درسی از ریاضیات، این امکان را برای ما به وجود می‌آورد) که چگونه عدم رعایت این یا آن قانون، موجب ناکامی، اشتباه و سردرگمی می‌شود. نباید به صورت تجریدی، و به طور کلی، درباره‌ی استدلال و داوری درست، بحث کرد، بلکه باید دانش‌آموز را متوجه کرد که هر کمبود یا اشتباهی که در استدلال و داوری او باشد، مواجه با پرسش و خرده گیری معلم و یا (چه بهتر) دوستان خود او می‌شود.
در این جا، در این باره صحبت نخواهم کرد که چگونه باید از درس ریاضیات، برای تشخیص یک حکم مستقیم از حکم عکس آن و بسیاری تشخیص‌های دیگر مشابه آن، استفاده کرد. از یک طرف، آن قدر در این باره نوشته شده است که من به زحمت می‌توانم چیزی به آن چه دیگران گفته اند، اضافه کنم. از طرف دیگر، با همه‌ی اهمیتی که این گونه موضوع‌ها برای درست اندیشیدن دارند، به خاطر خصلت اختصاصی خود، کمتر می‌توانند در خارج از ریاضیات، به کار آیند و، بنابراین، اهمیت آن‌ها به اندازه‌ی جنبه‌هایی که مورد بحث قرار دادیم، نیست.
۳-۶-۱-۲٫ اسلوب تفکر- ریاضیات، به هر امتیازی که به خاطر صحت منطقی نتیجه گیری‌های خود دارد، در اسلوب و شیوه‌ی تفکر هم، با دانش‌های دیگر متفاوت است. گرچه این اسلوب، در سده‌ها، و حتی در طول ده‌ها سال، تغییر کرده است و از این به بعد هم تغییر می‌کند ولی دارای بعضی خط‌های کلی است که همیشه موجب تمایز آن از اسلوب‌های مربوط به سایر دانش‌ها بوده است.
اسلوب تفکری که در یک علم تأیید می‌شود، چیزی بیرون از آن دانش و، بنابراین، عاملی درجه دوم نیست که تنها ارزش هنری و زیبایی شناسی داشته باشد و، در نتیجه، نتواند بر تکامل این دانش تأثیری جدی بگذارد. برعکس اسلوب تفکر را، تا حد زیادی، می‌توان از روی روشنی و صراحت بستگی‌های نظری، سادگی و روشنی ساختمان‌های علمی، عینی بودن مفهوم‌ها و غیر آن باز شناخت، و همه‌ی این‌ها هم، به نوبه‌ی خود، با ثمر بخش بودن شاخه‌های دانش و آموزش علمی و، همراه با آن، با آهنگ پیشرفت دانش، بستگی کامل دارند.
بعضی از جنبه‌های اسلوب تفکر ریاضی، اهمیت عمومی و گسترده‌ای دارند. اگر چنین جنبه‌هایی از تفکر ریاضی، مورد توجه نمایندگان سایر دانش‌ها و فعالیت علمی قرار گیرد، چه برای خود آن‌ها و چه برای شاگردان و هواداران آن‌ها، می‌تواند خدمتی ذی قیمتی باشد. وقتی که یک ریاضیدان، اثری از یک دانشمند سرشناس را بخواند، بی اختیار و با تعجب پیش خود زمزمه می‌کند: «بلکه، او هم مثل من می‌اندیشد»، شگفتی او، بیشتر از این جا ناشی می‌شود که در شاخه‌ی دانش، اسلوبی را برای تفکر پذیرفته‌اند که خیلی کم به اسلوب ریاضی شباهت دارد.
ولی، اگر فراگیری بعضی جنبه‌های تفکر ریاضی می‌تواند در بهتر کردن شیوه‌ی اندیشه‌ای در سایر شاخه‌های دانش و با فعالیت‌های عملی مفید باشد، و وسیله‌ی نیرومند و ثمر بخشی برای اندیشه‌ی انسانی به حساب می‌آید، روشن می‌شود که چرا نباید از آموزش مغزهای جوان در استفاده‌ی از این وسیله غفلت کرد؛ باید دانش‌آموزان را، به تدریج وا داشت که ابتدا در خود ریاضیات، سپس در بیرون از آن، به این شیوه‌ی تفکر عادت کنند. برای رسیدن به این هدف باید قبل از همه، منظور خود را از این جنبه‌های تفکر ریاضی، روشن کنیم.
در پایه‌ی هر ساختمان اندیشه‌ی درستی، بدون ارتباط با موضوعی که مضمون آن را تشکیل می‌دهد، طرحی منطقی قرار دارد که، هر ذهن پخته ای، آن را به عنوان نوعی استخوان بندی منطقی، که برای موضوع مورد بررسی استوار و قانون مند است، می‌پذیرد. اسلوب تفکر هرچه باشد، این طرح منطقی باید قانون مند و بدون نقص باشد؛ در غیر این صورت، استدلال و داوری نامرغوب می‌شود و بنابراین، باید کنار گذاشته شود.
با وجود این، نقش و موقعیت این استخوان بندی منطقی در جریان اندیشه، بسیار گوناگون است و در واقع به اسلوب تفکر مربوط می‌شود. در بعضی حالت ها، طرح منطقی، با راهنمایی جنبه‌ای از تفکر معین می‌شود، به نحوی که صاحب اندیشه، همیشه این نکته را در برابر خود می‌بیند و بر طبق آن، مرحله‌های بعدی داوری را انتخاب و هدایت می‌کند. در حالت‌های دیگر برعکس، استخوان بندی منطقی خاموش می‌ماند و فکر، تا حد زیادی، بوسیله‌ی خواست‌های مضمون مشخص خود موضوع مورد بررسی هدایت می‌شود؛ در این جا نقش منطق در بازبینی بعدی ظاهر می‌شود و این بازبینی هم اغلب، به صورت طرحی کتبی یا ذهنی، در نظر گرفته می‌شود، بدون اینکه در عمل نیازی به آن باشد؛ و به این ترتیب طرح منطقی، به عنوان یک واحد کامل، در بیرون از میدان دید صاحب اندیشه باقی می‌ماند. روشن است، اسلوب‌هایی از تفکر هم وجود دارد که در حد فاصل این دو اسلوب قرار گرفته اند.
تلاش برای رسیدن به حد اعلای طرح منطقی استدلال و داوری، از ویژگی‌های ریاضیدانان است؛ ریاضیدانی که، حتی و به تصادف و به طور موقت از این طرح جدا شود به طور کلی، امکان تفکر علمی را از دست می‌دهد. این جنبه‌ی اختصاصی اسلوب تفکر ریاضی، که تا این درجه‌ی کمال در هیچ دانش دیگری وجود ندارد، ارزش و ارج بسیاری را در خود نهفته است. بدیهی است که این اسلوب، حداکثر امکان را برای حرکت درست اندیشه فراهم می‌آورد و آن را مصون از اشتباه می‌سازد؛ از طرف دیگر این اسلوب تفکر، صاحب اندیشه را وا می‌دارد تا ضمن هر تفکیک کامل، همه‌ی حالت‌های ممکن را در برابر چشمان خود داشته باشد و همه‌ی آن‌ها را، بدون کنار گذاشتن حتی یک حالت، به حساب بیاورد (غفلت کردن از بعضی حالت ها، اغلب در اسلوب‌های دیگر تفکر دیده می‌شود). به همین مناسبت، آن چه از طریق درس‌های ریاضی در این باره به دست می‌آید، می‌تواند اهمیت فوق العاده‌ای برای بالا بردن فرهنگ عمومی تفکر دانش‌آموزان داشته باشد.
به عنوان یکی از روشن‌ترین ‌و جالب‌ترین ‌نمونه‌هایی که، در زمینه‌ی دور از ریاضیات، به صورتی کامل این اصلوب تفکر را رعایت کرده است، می‌توان از نوشته‌ی مارکس نام برد. خواننده‌ای که بعد از مطالعه‌ی نوشته‌های اقتصادی دیگر دانشمندان، کتاب «سرمایه» را باز می‌کند، از همان صفحه‌های نخست، به خاطر منطق آهنین و استوار سطرهای آن، به حیرت می‌افتد. طرح منطقی، با توقع‌های بی چون و چرایی که این طرح با خود می‌آورد نه تنها مسیر فکری نویسنده را معین می‌کند، بلکه خواننده را هم که نمی‌تواند از تأثیر خط فکری او خارج شود، به نحو قانع کننده‌ای به دنبال خود می‌کشاند. این شیوه- که برای نوشته‌های اقتصادی غیر عادی و به اسلوب ریاضی خیلی نزدیک است به طور دائم در خواننده، احساس استواری، اطمینان و اقناع کامل را بوجود می‌آورد، و در عین حال کمکی جدی برای فهم پر دوام موضوع‌های مورد بحث کتاب است.
دومین جنبه‌ای که به اسلوب ریاضی تفکر مربوط می‌شود و می‌توانیم، در این جا، از آن یاد کنیم، خصلت اختصار گویی است، تعیین و تمایل آگاهانه در جهت پیدا کردن کوتاه‌ترین ‌مسیر منطقی به سوی هدف و کنار گذاشتن همه‌ی آن چه که برای استدلال کامل و بی نقص ما، ضرورت ندارد. یک اثر ریاضی، که خوب نوشته شده باشد، به هیچ وجه وقت خواننده را تلف نمی‌کند و از هرگونه جمله پردازی پرزرق و برقی که موجب تضعیف نیروی منطقی مطلب باشد، پرهیز می‌کند؛ خصلت کامل و دقت بی اندازه در اندیشه و طرح مطلب، از جنبه‌های مسلم و جدا نشدنی اندیشه‌ی ریاضی است. این جنبه نه تنها برای ریاضیات، بلکه برای هرگونه بحث و استدلال جدی (در هر زمینه‌ای که باشد)، اهمیت بسیار دارد.
اختصارگویی و تمایل به حذف هر آن چه اضافی است، هم به خود صاحب اندیشه و هم به خوانندگان یا شنوندگان او کمک می‌کند تا اندیشه‌ی خود را، در همان جهتی که لازم است، متمرکز کنند، حواسشان به طرف موضوع فرعی پرت نشود و تماس آن‌ها، با خط اصلی بحث قطع نشود.
نامداران دانش، حتی زمانی که می‌خواهند اندیشه‌های تازه‌ی خود را مطرح کنند، این جنبه‌ی اختصارگویی را رعایت می‌کنند. اندیشه‌ها و سخنان کوتاه بزرگترین آفرینندگان فیزیک، یعنی نیوتون و آنشتین و نیلس بُر، چه تأثیر عمیقی بر دیگران گذاشته است! به سختی می‌توان، مثالی روشن‌تر از تأثیر عمیقی که اسلوب تفکر آفرینندگان این اسلوب بر تکامل دانش گذاشته اند، پیدا کرد.
برای ریاضیات، اختصار گویی اندیشه، قانونی است انکار ناپذیر که در طول سده‌های بسیار، به رسمیت شناخته شده است. هرگونه بحث، سخن یا طرحی که مزاحم بحث اصلی باشد و یا ضرورتی نداشته باشد (ولو این که، برای شنوندگان، مطبوع و سرگرم کننده هم باشد)، با هشدار انتقادی روبرو می‌شود. به همین مناسبت، درس‌های ریاضی، بهتر از هر درس دیگری، می‌تواند عادت به اختصارگویی و حرکت مستقیم به طرف مقصد و گم نشدن در اندیشه‌های اضافی و غیر لازم را در دانش‌آموزان به وجود آورد.
سپس، باید از تقسیم بندی روشن استدلال و داوری نام برد، که یکی دیگر از خصلت‌های اسلوب تفکر ریاضی است. وقتی که برای نمونه، برای اثبات یک حکم، باید چهار حالت ممکن را در نظر بگیریم و هر یک از این حالت‌ها هم ممکن است به چند حالت جزیی‌تر تقسیم شوند، آن وقت در هر لحظه‌ای که ریاضیدان استدلال می‌کند، باید به روشنی بداند که اندیشه‌ی او در مورد کدام حالت یا حالت جزیی است و چه حالت‌ها یا حالت‌های جزیی، هنوز برای بررسی، باقی مانده اند. ریاضیدان، درباره‌ی هر تقسیمی، باید در هر لحظه به این پرسش پاسخ دهد که کدام خانواده از مفهوم‌ها را، به مفهوم‌های جزیی‌تر تقسیم کرده است. در اندیشه‌های غیر علمی عادی، اغلب به اختلاط حالت‌ها و پرش از حالتی به حالت دیگر بر می‌خوریم که موجب سردرگمی و اشتباه در استدلال و داوری می‌شود. بسیار پیش می‌آید که کسی آغاز به شمردن نوع‌های یک خانواده می‌کند و، بعد، یواشکی و بدون این که برای شنونده (و گاهی حتی برای خودش) روشن باشد، با بهره گرفتن از منطقی ضعیف و ناکافی، به خانواده‌ی دیگری می‌پرد و، سرانجام، اعلام می‌کند که هر دو خانواده را طبقه‌بندی کرده است؛ و شنوندگان یا خوانندگان متوجه نمی‌شوند که، در کجا، از مرز بین نوع‌های دو خانواده گذشته است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:52:00 ب.ظ ]




 

مدل ضریب غیر استاندارد ضریب استاندارد tآماره معنی داری
B Std.Error Beta
۱ مقدار ثابت ۷۰۲/۴۶ ۸۸۸/۲   ۱۷۱/۱۶ ۰۰۰/۰
مشارکت ۷۱۶/۰ ۰۶۴/۰ ۴۹۴/۰ ۱۱۴/۱۱ ۰۰۲/۰
متغیر وابسته: کیفیت زندگی

با توجه به ضرایب رگرسیون جدول ۴-۱۸، مشخص می­ شود که مشارکت در ورزش­های همگانی (۷۱۶/۰=β) می تواند کیفیت زندگی سالمندان را بطور موثرو معنی داری پیش بینی کند.
متغیر وارد شده در معادله رگرسیونی هسته اصلی رگرسیون می باشد که در جدول فوق آمده است. معادله رگرسیونی را می توان با بهره گرفتن از ستون ضرایب استاندارد نشده بصورت زیر تعریف کرد:
ỳ= ۴۶/۷۰۲ + (۰/۷۱۶) X
یعنی با افزایش هر واحد متغیر مستقل (مشارکت در ورزش های همگانی)، ۷۱۶/۰ واحد انحراف معیار متغیر وابسته (کیفیت زندگی) افزایش می یابد، در نتیجه ارتباط مثبت است.
نمودار۴-۵ معادله خطی برازش داده شده تاثیر ورزش بر کیفیت زندگی
فصل پنجم
استنباط و نتیجه‌گیری
۵-۱- مقدمه
در این فصل از پژوهش حاضر، نتایج به صورت خلاصه در قالب سه بخش نتایج پژوهش شامل نتایج تجربی پژوهش، بحث و بررسی و پیشنهادات بیان خواهد شد.
۵-۲ خلاصه­ی پژوهش
هدف از این تحقیق تعیین رابطه­ بین مشارکت در ورزش های همگانی و ابعاد کیفیت زندگی سالمندان شهر همدان بود.
سالمندان قشری از جامعه هستند که به دلیل ویژگی های مخصوص دوران سالمندی، بیشتر از سایر اقشار جامعه نیازمند مراقبت هستند و به دلیل کاهش توانایی و قدرت جسمانی، بیشتر در معرض آسیب ها و خطرات می باشند. سالمندان بعد از گذراندن سن و رهایی از کار و رسیدن به مرحله بازنشستگی، بیشتر دچار حالات افسردگی و وابستگی به اطرافیان می شوند. از این رو داشتن پیری سالم و باتحرک و حضور در اجتماع می تواند پاسخگوی بسیاری از نیازهای آنها باشد.
همانطور که می دانیم در قرن حاضر با پیشرفت علوم پزشکی و درمانی، سالمندان سهم زیادی را از جوامع تشکیل می دهند و کشور ما نیز از این قضیه مستثنی نیست و افزایش جمعیت سالمند کشور می تواند به عنوان مشکلی بزرگ در پیش روی سیستم مدیریت کشوری به حساب آید. سالمندان با افزایش سن و از دست دادن نیروی جوانی و بروز مشکلات خاص این دوران، از کیفیت زندگی چندان مطلوبی برخوردار نیستند. کیفیت زندگی به عنوان عاملی مهم دارای ابعاد گوناگون در وضعیت زندگی سالمندان می باشد.
یکی از عمده ترین مسائل پیش روی سالمندان، نحوه گذران اوقات فراغت می باشد. در این خصوص استفاده از اوقات فراغت فعال و خصوصأ با بهره گرفتن از ورزش می تواند به عنوان عاملی تاثیرگذار در جهت بهبود کیفیت زندگی سالمندان مورد استفاده قرا گیرد. ورزش و خصوصأ ورزش های گروهی و همگانی که بصورت آزاد و به دور از قوانین و بی نیاز از داشتن امکانات بخصوص، با ایجاد فضای گرم و سالم برای سالمندان، به حضور دوباره آنان در جامعه کمک نموده و باعث ایجاد دوستی های جدید در بین این افراد می شود و گامی موثر و بسیار مهم در بهبود کیفیت زندگی سالمندان می باشد. در این راستا و با توجه به افزایش تعداد سالمندان، استفاده ورزش برافزایشو بهبود ابعاد کیفیت زندگی سالمندان یک امر ضروری است. لذا برای رسیدن به این مرحله و کمک به این افراد، این ضرورت احساس می شود که با بررسی کیفیت زندگی سالمندان و نقش ورزش در این امر، باعث ارتقاء سطح کیفی زندگی این افراد شد.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

پژوهش حاضر از جهت هدف کاربردی و به روش توصیفی- همبستگی به صورت میدانی انجام شده است. در این پژوهش مشارکت در ورزش های همگانی به عنوان متغیر مستقل و کیفیت زندگی سالمندان به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شده است. جامعه­ آماری این تحقیق را کلیه سالمندان شرکت کننده در ورزش های همگانی در شهر همدان تشکیل می دادند. نمونه گیری از جامعه­ آماری به صورت در دسترس صورت گرفت. برای اندازه ­گیری مشارکت ورزشی، از پرسشنامه­ اصلاح شده مشارکت در ورزش، که توسط دکتر مهربان پارسامهر تدوین ­گردیده ­است، استفاده شد. این پرسشنامه شامل ۱۵ سئوال ۵ گزینه­ای می­باشد که میزان مشارکت و کیفیت مشارکت در ورزش را می سنجد. برای اندازه ­گیری کیفیت زندگی سالمندان از پرسشنامه­ استاندارد کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (۱۹۹۶) که شامل ۲۶ سوال ۵ گزینه ای بر اساس طیف لیکرت، که مولفه ها و ابعاد سلامت جسمانی، وضعیت روانی، روابط اجتماعی و قلمرو محیطی را می سنجد، استفاده شد.
محقق جهت تکمیل پرسشنامه ها با حضور در پارک ها، ایستگاه های تندرستی و خانه سالمندان شهر همدان، مبادرت به توزیع پرسشنامه ها و اطلاعات مورد نیاز را جمع آوری کرد. در گزارش یافته های تحقیق، از روش های آمار توصیفی و و آمار استنباطی استفاده شد. در بخش آمار استنباطی با بهره گرفتن از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون تک متغیره، برای تعیین رابطه بین متغیرها استفاده شد. داده ها با بهره گرفتن از نرم افزارSPSS نسخه ۱۶مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت که نتایج به شرح زیر می باشد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:51:00 ب.ظ ]




۷۳/۰-

۵۳/۱۷-

۶۶/۱۷

V11

۳۸/۲۳

۷۹/۰-

۵۵/۱۲-

۷۵/۱۷

V12

۹۳/۱۹

۳/۰-

۹۱/۱۳-

۱۹/۲۱

شکل ۴- ۴٫مقایسه میزان روشنایی (L*) نمونه های رنگرزی شده با وسمه در غلظت ها و دماهای مختلف (۵۰ درجه سانتی گراد، به کمک امواج مافوق صوت)
نمودار۴- ۵٫مقایسه مولفه های a*b* نمونه های رنگرزی شده با وسمه در غلظت های مختلف رنگی (دما۵۰ درجه سانتی گراد، به کمک امواج مافوق صوت)
شکل۴- ۶٫ مقایسه مولفه های a*b* نمونه های رنگرزی شده با وسمه دردماهای مختلف دماهای مختلف (۲۰% رنگ، به کمک امواج مافوق صوت )
شکل۴- ۷٫مقایسه مولفه های a*b* نمونه های رنگرزی شده با وسمه به کمک امواج مافوق صوت و شرایط متداول (دما ۵۰ درجه سانتی گراد،۴۰% رنگ)
۴- ۴ آنالیز FTIR ، تغییرات شیمیایی و ساختار ترکیبات نمونه ها
۴- ۴- ۱ مقایسه طیف FTIR پشم خام و پشم دندانه شده با زاج سفید
ارتعاشات کششی و خمشی باند N-H در پشم معمولا در اعداد موجی۳۵۰۰-۳۱۰۰ و ۱۶۴۰-۱۵۵۰ ظاهر می شود،که به نوع آمید (اولیه و ثانویه)، محیط شیمیایی (جامد و مایع) و باندهای هیدروژنی داخل یا بین مولکولی وابسته است. باند کششی C=O در ناحیه ما بین ۱۶۳۰ و ۱۶۷۰ cm-1 ظاهر شده است که معمولا از همپوشانی باند N-H نتیجه می شود و به ترتیب مربوط به گروه های آمیدی و کربونیل پشم است ” M. Parvinzadeh.,et.al.2009″.
باند های کششی ضعیف CH،CH2 ، کشش نامتقارن C-O-C و ارتعاشات S-O-S (منوکسید سیستین) در پشم در اعداد موجی ۲۹۲۵،۹۳۱،۱۲۳۵،۱۰۷۲ ظاهر شده است. باندهای ضعیف دیگر در ۳۷۳۸ و ۳۵۲۴ cm-1 ظاهر شده که به ارتعاشات کششی OH در الکل های اولیه و ثانویه آزاد نسبت داده می شود ” M.Parvinzadeh.2007 “.
به منظور بررسی و تحلیل دقیقتر تأثیر دندانه ­ها بر روی پشم خام به روش پیش دندانه FTIR گرفته شده است. برای مقایسه نمونه ها جا به جایی پیک ها مورد ارزیابی قرار گرفتند. شکل (۴- ۸) مقایسه دو نمونه را نشان می دهد. در مقایسه دو طیف دیده می شود که دندانه باعث ایجاد پیوندهای قوی تری روی لیف شده است. در نمونه دندانه شده در محدوده ۳۲۰۹٫۲۵ و ۳۳۰۷٫۰۶ cm-1 جذب های قوی تری در پیوند های OH و استری دیده می شود که به دلیل پیوندهای کووالانسی و کوئوردینانس می باشد. در پیک های محدوده عدد موجی ۱۶۰۰ و ۱۸۰۰ گروه های کربونیل و آمید جذب های قوی تری دیده می شود که به دلیل حضور دندانه می باشد.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

شکل ۴- ۸٫مقایسه FTIR پشم خام و پشم دندانه شده
۴- ۵- ۲ مقایسه طیف FTIR نمونه رنگرزی شده با روناس به روش متداول و امواج مافوق صوت
افزایش پیک ها در نمونه رنگرزی شده نسبت به نمونه خام در محدوده ۱۵۱۴٫۵۲ و ۱۶۸۸٫۲۲ cm-1 گروه های کربونیل ایجاد پیوند کرده اند و پیک ها بیشتر شده است (شکل ۴- ۱۰). پیک ها در محدوده عدد موجی ۳۲۱۰٫۷۳ و ۳۳۱۴٫۶۶ در نمونه آلتراسونیک نسبت به شرایط متداول تغییر چندانی نکرده است در هر دو نمونه در این محدوده یک پیک پهن OH دیده می شود، که در نمونه خام این پیک در محدوده عدد موجی ۲۹۳۷٫۹۳ و ۳۳۱۶٫۶۵ دیده می شود که نتایج حاکی از آن است که در نمونه رنگرزی شده OH بیشتر وارد واکنش شده است و ایجاد پیوند هیدروژنی کرده است. در مقایسه دو نمونه رنگرزی شده با شرایط متداول و مافوق صوت در محدوده عدد موجی ۱۵۱۴٫۳۶ و ۱۷۴۰٫۷۳ شدت پیک کمی بیشتر شده است به دلیل آنکه حالت کاویتاسیون ایجاد شده به کمک امواج مافوق صوت پیوندهای لیپیدی سطح پشم را بیشتر کرده و گروه های کربنی بیشتری برای واکنش با محلول به سطح لیف آمده اند. در محدوده عدد موجی ۱۰۳۰٫۲۰ در روش مافوق صوت جذب بیشتر نسبت به روش متداول و پیوند قوی CH دیده می شود. همچنین جذب بیشتر هیدروکربن ها نسبت به روش متداول به چشم می خورد. در نمونه مافوق صوت دو جذب ضعیف CH آلدهید دیده می شود. در محدوده عدد موجی ۳۶۱۷٫۹۰ و ۳۸۵۲٫۳۶ پیک ها حضور الکل در ساختار را نشان می دهد. در رنگرزی به روش متداول در پیک ۱۰۳۳ cm-1که مربوط به پیوند های C-O استری می باشد. در نمونه مافوق صوت در پیک ۱۰۳۰ جذب بیشتر است که در روش متداول به پیک ۱۰۳۳ منتقل شده است. باندهای ضعیف دیگر در محدوده های اعداد موجی ۳۴۴۶ و ۳۵۲۵ ظاهر شده است که ارتعاشات کششی OH در الکل های اولیه و ثانویه ظاهر می شود(شکل ۴- ۹).
شکل ۴- ۹٫مقایسه FTIR روناس رنگرزی شده به روش متداول و مافوق صوت
شکل ۴-۱۰٫مقایسه FTIR پشم خام و پشم دندانه شده و روناس رنگرزی شده به کمک امواج مافوق صوت
۴-۴- ۳ مقایسه طیف FTIR نمونه رنگرزی شده با وسمه به روش متداول و مافوق صوت
در وسمه رنگرزی شده به کمک امواج مافوق صوت در محدوده عدد موجی ۱۴۲۳٫۶۳ و ۱۸۳۳٫۸۲پیوندهای کربنی قوی دیده می شود که در نمونه رنگرزی شده به روش متداول این پیک ها بسیار ضعیف هستند که نشان می دهد گروه های آمیدی و کربونیل بیشتری وارد واکنش شده اند. همچنین در این محدوده در روش متداول با کاهش گروه کربونیل و حذف پیوندهای لیپیدی مواجه هستیم. در هر دو شرایط رنگرزی هیدرو سولفیت سدیم استفاده شده است که دلیل اصلی کاهش چربی های سطح پشم می باشد، اما در شرایط مافوق صوت و به دلیل حالت کاویتاسون و چرخش بیشتر مواد در محلول و پیوند های هیدروژنی و یونی بیشتر، هیدروسولفیت سدیم کمتر روی سطح لیف نفوذ کرده و اثر گذاری منفی کمتری روی سطح پشم داشته است.
در طیف بدست آمده از روش متداول در محدوده ۳۴۴۶٫۸۲ cm-1 ارتعاشات آمیدی دیده می شود. به دلیل عملیات احیاء در انجام آزمایشات در محدوده عدد موجی ۳۲۰۵٫۰۹ و ۳۳۰۴٫۸۲ در روش متداول دیده می شود که سود باعث تخریب و شکستن پیوندهای آمیدی پشم شده است و گروهای NH بیشتری نسبت به شرایط مافوق صوت وارد واکنش شده اند (شکل ۴- ۱۲).
در مقایسه دو نمونه پشم خام و پشم رنگرزی شده در پیک های وسمه رنگرزی شده در محدوده ۱۶۸۵٫۸۹ cm-1 نسبت به پشم خام در محدوده عدد موجی ۱۶۵۴٫۳۱ گروهای C=O بیشتری وارد واکنش شده اند و جذب گروه های کربونیل بیشتری را مشاهده می کنیم، که نشان دهنده ی تغییرات سطحی لیف پشم تحت عمل مافوق صوت می باشد که باعث ایجاد پیوندهای بیشتر بین گروه های کربونیل و رنگ شده اند. همچنین در محدوده گروه های آمیدی پشم رنگرزی شده و پشم خام که به ترتیب در محدوده های ۳۳۰۴٫۶۰ و ۳۳۱۶٫۶۵ cm-1 است مشاهده می شود که پیک نمونه رنگرزی شده جذب بیشتری در واکنش داده و گروه های آمیدی بیشتری شکل گرفته اند (شکل ۴- ۱۱).
شکل ۴- ۱۱٫مقایسه FTIR نمونه رنگرزی شده وسمه به روش مافوق صوت و پشم خام
شکل ۴- ۱۲٫مقایسه FTIR وسمه رنگرزی شده به روش متداول و امواج مافوق صوت
۴- ۵ بررسی مورفولوژی (SEM ) نمونه های رنگرزی شده با رنگزای روناس و وسمه
تصویر۴-۱۳٫پشم دندانه شده تصویر ۴- ۱۴٫پشم خام
تصویر۴- ۱۵٫رنگرزی روناس با امواج مافوق صوت تصویر۴- ۱۶٫رنگرزی روناس به روش متداول
تصویر۴-۱۷٫رنگرزی وسمه با امواج مافوق صوت تصویر ۴- ۱۸٫رنگرزی وسمه به روش متداول
همانطور که مشاهده می شود سطح پشم خام هموار و صاف می باشد و اگر ذرات ریزی دیده می شود ناخالصی های خود پشم می باشد. در تصویر۴- ۱۳ ذرات نمک فلزات بر روی پشم مشاهده می شود. در نمونه های رنگرزی شده با روناس تصاویر ۴- ۱۵ و ۴- ۱۶ تجمع رنگ در کنار دندانه دیده می شود. در نمونه رنگرزی شده روناس به کمک امواج مافوق صوت تغییرات سطحی مشاهده می شود. همانطور که در تصویر ۴- ۱۵ دیده می شود فلس ها آسیب کمتری دیده است بنابراین لیف پشم آسیب کمتری نسبت به شرایط متداول دیده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:51:00 ب.ظ ]