جهت بررسی این فرضیه از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد که نتایج آن از فصل چهارم آمده است.
همچنانکه جدول شماره (۱۲-۴) نشان می دهد بین بهزیستی روانشناختی و بعد خستگی عاطفی دلزدگی زناشویی رابطه معکوس معنادار وجود دارد یعنی با بالا رفتن بهزیستی روانشناختی بین افراد، خستگی عاطفی پایین می آید و برعکس. میزان این رابطه بین این دو متغیر برابر با ۵۳۸/۰- است که این میزان برابر همبستگی مناسبی بین این دو متغیر می باشد. در تبیین این موضوع باید بیان کرد خستگی عاطفی در واقع وجود احساساتی است که در آن شخص نیروهای هیجانی خود را از دست داده است و قادر به برقراری روابط عاطفی با دیگران نیست. این می تواند در زندگی زناشویی فرد اختلال ایجاد کند. پل بوهانان طلاق عاطفی را اولین مرحله در فرایند طلاق و بیانگر رابطه زناشویی رو به زوالی می داند که احساس بیگانگی جایگزین آن می شود. زن و شوهر اگرچه ممکن است با هم بودن را مانند یک گروه اجتماعی ادامه دهند اما جاذبه و اعتماد آنها نسبت به یک دیگر از بین رفته است. طلاق عاطفی به عنوان انتخابی نفرت انگیز بین تسلیم و نفرت از خود و تسلط و نفرت از خود تجربه می شود که درآن هریک از زن و شوهر به دلیل احسساس غمگینی و نا امیدی دیگری را آزار می دهد(باستانی، گلزاری و روشنی، ۱۳۸۹).
همسو با یافته های این تحقیق می توان به یافته های مشابه نیز اشاره کرد: همانطور که پاینز در سال ۱۹۹۳ و ۱۹۹۶ بیان داشته است عنوان دلزدگی زناشویی و فرسودگی شغلی هردو موازی با هم رشد کرده اند و آن ها بر هم تاثیر می گذارند. علاوه بر این، آن در مسیر زندگی خانوادگی به سوی زندگی کاری و یا بر عکس رخ می دهد (چاپری،۲۰۱۳). بر همین اساس در رابطه با این فرضیه متغیرهای مرتبط نیز برای تبیین فرضیه آورده شده است.
بشلیده، تقی پور، هاشمی شیخ شبانی، جزایری (۱۳۹۰) در پژوهشی با عنوان بررسی رابطه فرسودگی شغلی و سلامت عمومی معلمان زن مقطع راهنمایی به این نتیجه رسیدند که خستگی هیجانی سلامت عمومی معلمان را تحت تاثیر قرار می دهد و خستگی هیجانی با سلامت عمومی همبستگی بالایی را نشان داد. دولت نژاد، عونی، موسوی (۱۳۹۰) در پژوهشی با عنوان ارتباط بین پنج عامل شخصیت و فرسودگی شغلی که تعداد صد نفر کارکنان شهرداری را شامل می شد به این نتیجه دست یافتند که مولفه خستگی هیجانی با عامل روان آزردگی گرایی همبستگی مثبت معنادار داشت و با عامل برونگرایی، همبستگی منفی معنادار دارد. بسیاری از محققان خستگی عاطفی را کلید تجربه دلزدگی و نخستین مرحله ی فرایند دلزدگی می دانند. دلزدگی و به طور خاص خستگی عاطفی به صورت مداومی با سطح زیاد تقاضاهای کار در ارتباط است. با وجود نبود ادبیاتی برای مقایسه ی در دلزدگی، فشار زیاد با خستگی عاطفی در اکثریت گسترده مطالعات همراه است. به خصوص ابعاد کار زیاد که با خستگی عاطفی در ارتباط است در کارهای فریزن و ساروس، جکسون و همکاران، مسلش و پاینز و پاینز و مسلش پیدا شده است (کوردس[۱۳۹]، دایگرتی[۱۴۰]، ۱۹۹۳).
بنابر این که عامل بهزیستی روان شناختی با مولفه خستگی هیجانی ارتباط دارد و فردی که از نظر عاطفی یا هیجانی احساس خستگی و احساس فشار می کند نمی تواند بهزیستی روانشناختی مطلوبی داشته باشد و همچنین فردی که بهزیستی روانشناختی نامطلوب دارد به نظر می رسد از نظر عاطفی در وضعیت مناسبی قرار ندارد.
فرضیه ۶: بین بهزیستی روانشناختی و خستگی روانی رابطه وجود دارد.
جهت بررسی این فرضیه از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد که نتایج آن از فصل چهارم آمده است.
همچنانکه جدول شماره (۱۳-۴) نشان می دهد بین بهزیستی روانشناختی و بعد خستگی روانی دلزدگی زناشویی رابطه معکوس معنادار وجود دارد یعنی با بالا رفتن بهزیستی روانشناختی بین افراد، خستگی روانی پایین می آید و برعکس. میزان این رابطه بین این دو متغیر برابر با ۵۸۹/۰- است که این میزان برابر همبستگی خوبی بین این دو متغیر می باشد. پیشینه پژوهش نشان می دهد تا کنون پژوهشی درباره ابعاد دلزدگی زناشویی و رابطه آن با بهزیستی و یا سلامت روان انجام نشده است تحقیقات مشابه دیگری از وضعیت بهتر روانی زنان شاغل حمایت می کنند. پژوهش واینفیلد[۱۴۱] (۲۰۰۹) ارتباط بین بهزیستی روانشناختی و پریشانی روانی را در یک مطالعه ی زمینه یابی تلفنی در بین ۱۹۳۳ پاسخ دهنده بررسی کرده است؛ این مطالعه نشان داد که پریشانی روانی به طور منفی با بهزیستی روان شناختی ارتباط داشتند و بر عکس. همچنین نتایج این تحقیق نشان داد که اگرچه زنان بیشتر از پریشانی روانی برخوردار بودند ولی به صورت کلی تفاوت جنسیتی معنی داری در بهزیستی روان شناختی مشاهده نشد. زندگی با یک یا چند کودک تاثیری بر پریشانی روانی نداشت در حالی که به طور مثبتی با بهزیستی روان شناختی در ارتباط بود. در این پژوهش یک اندازه گیری مرکب از دو مقیاس ریف و رضایت از زندگی دینر به عنوان شاخص کلی استفاده شد. این اندازه گیری کلی ارتباط منفی با پریشانی روانی داشت. در تحقیقی که چنگ[۱۴۲] و فورنهام[۱۴۳] (۲۰۰۱) بر روی ۲۳۴ نفر به منظور پیش بینی شادی و افسردگی، بر اساس شخصیت و عزت نفس و ویژگی های جمعیت شناختی انجام دادند به این نتیجه رسیدند که عزت نفس ارتباط قوی مثبتی با شادی و ارتباط قوی منفی با افسردگی دارد. همچنین یافته های آنها تفاوت آشکاری را در سه متغیر شخصیت و عزت نفس و ویژگی های جمعیت شناختی که شادی یا افسردگی را پیش بینی می کنند بین افراد مشاهده کردند همچنین آنها دریافتند که رابطه با دیگران تاثیر مثبتی بر شادی افراد دارد. علی اکبری دهکردی، شکرکن، محتشمی (۱۳۹۰) در تحقیقی که بر روی زنان شاغل انجام دادند به این نتیجه رسیدند که زنان شاغل از نظر وضعیت روانی در وضعیتی مناسب قرار دارند و اشتغال آنان مفید است و ایفای نقش های چند گانه و حتی گاهی متضاد توسط آنان برای زنان بیشتر پاداش دهنده است و برای آنان احساس رضایت و عزت نفس فراهم می کند. در تحقیقی که سلیمی، آزاد مرزآبادی، عابدی درزی (۱۳۸۹) در تحقیقی با عنوان بررسی وضعیت سلامت روانی ورابطه آن با فرسودگی شغلی و رضایت از زندگی در کارکنان یک دانشگاه نظامی در سال ۱۳۸۹ به این نتیجه رسیدند که سلامت روانی افراد با رضایت از زندگی آن ها رابطه مثبت معناداری دارد، از نظر آنها عدم رضایت از زندگی با وضعیت سلامتی ضعیف تر، علائم افسردگی، مشکلات شخصیتی، رفتارهای نامناسب بهداشتی و وضعیت ضعیف اجتماعی همبسته است.
نتیجه گیری کلی:
نداشتن شغل ممکن است تنها علت محرومیت اجتماعی در بزرگسالان سن کار باشد. بطور آشکار، آن با درآمد کم مرتبط است. همچنین آن باعث انزوای اجتماعی، ازدست دادن اعتماد به نفس و عزت نفس کم است. عدم اشتغال طولانی با بدتر شدن سلامت روانی و ذهنی مرتبط است و آن ریسک خود کشی و مرگ زود هنگام را افزایش می دهد. به طور معکوس داشتن یک شغل می تواند به کاهش نشانه ها و کاهش استفاده از خدمات و پذیرش کمتر در بیمارستان ها منجر می شود. کار و اشتغال یک معنای ابتدائی برای ارتباط با اجتماعشان و ساختن زندگیشان دارد. آن ها به طور خیلی زیادی نتایج اجتماعی و بالینی طولانی مدت مثبتی را پیش بینی می کند. به طور خلاصه کار برای شما خوب است و محروم بودن از کار برای بهزیستی روانی و ذهنی مضر است (تای[۱۴۴]، کیندرمن[۱۴۵]، ۲۰۰۹).
با توجه به یافته های این پژوهش و تحقیقات انجام گرفته در این حوزه می توان نتیجه گرفت که زنان شاغل و زنان غیر شاغل باهم تفاوت دارند. در این پژوهش که به منظور بررسی و مقایسه ی بهزیستی روانشناختی و دلزدگی زناشویی درمعلمان مقطع ابتدائی شهر کرج و زنان غیر شاغل انجام شد، تفاوت های مهمی در خوب بودن از نظر روانشناختی در بین زنان معلم و خانه دار ودر میزان فرسودگی یا کسالت زناشویی زنان شاغل و خانه دار مشاهده شد به صورتی که زنان شاغل از بهزیستی و سلامت روان شناختی بیشتری نسبت به زنان خانه دار برخوردار بودند و دلزدگی زناشویی کمتری نیز داشتند.
معلمی یکی از بهترین مشاغل در جهان است. معلم کسی است که اغلب به دانش اموزان در مدرسه و مذهب و اجتماع کمک می کند. زنان معلم رضایت درونی را در فرایند آموزش دانش اموزان در یافت می کنند. آنها همچنین خود را به صورت ناصحانی تصور می کنند که دانش آموزان را توصیه و هدایت می کنند (اسریماتی و کیران کومور، ۲۰۱۰).
همچنین نتایج با اهمیتی نیز در این مطالعه بدست آمد که تاییدی بر پژوهش ها و مطالب قبلی در این مورد بود یافته ها رابطه معناداری بین بهزیستی روان شناختی زنان و دلزدگی زناشویی آنها نشان داد به طوریکه با افزایش میزان بهزیستی روان شناختی زنان میزان دلزدگی زناشویی آنها پایین بود؛ یعنی بهزیستی روانشناختی فرد به زندگی زناشویی او ارتباط پیدا می کند و آن را تحت تاثیر قرار می دهد و بر عکس. افراد بهزیست میزان کمتری از دلزدگی را در رابطه زناشویی شان تجربه می کنند. این رابطه در مولفه های آن که شامل خستگی جسمانی و عاطفی و روانی بود نیز به طور معکوسی معنادار بود.
در مطالعه ای که وان استنبرگن[۱۴۶] و کلوئر[۱۴۷] و کارنی[۱۴۸] (۲۰۱۴) با عنوان غنی سازی کار و خانواده، تعارض کار و خانواده و سازگاری زناشویی انجام دادند و ۲۱۵ زوج دو درآمدی را بررسی کردند به این نتیجه رسیدند که برنامه غنی سازی کار و خانواده تاثیرات مثبت کار بر خانواده را افزایش می دهد، و همچنین از نظر آنها ممکن است تاثیرات مثبت کار بر رضایت زناشویی قوی تر از تاثیرات منفی آن باشد. سازمان می تواند با غنی سازی شغلی، زندگی زناشویی کارکنان را شادتر سازد تا یک زوج دو درآمدی پرکار و سالم و شاد را شکل دهند. وستمن و بیکر (۲۰۰۸) نیز نشان دادند که دلزدگی در بیشتر روابط صمیمانه و نزدیک اتفاق می افتد.
نتایج نشان دهنده اهمیت بارز شغل بر زندگی فردی و خانوادگی انسان می باشد؛ به نظر می رسد اگر شغل دارای ویژگی منفی مثل ساعات کاری طولانی و استرس و فشار های زیاد نباشد تاثیرات مثبت بیشتری نسبت به تاثیرات منفی آن بر زنان می گذارد و با فراهم کردن ارتباط بیشتر با دیگران و عزت نفس و خود تعیین گری و غیره در زنان باعث احساس رضایت آنها از زندگی خود و زندگی زناشویی شان می شود.
محدودیتهای پژوهش:
هر تحقیقی در مراحل مختلف خود به نوعی با مشکلات و محدودیتهایی مواجه است که بیان آنها برای تحقیقات آینده در زمینه های مشابه مفید خواهد بود. در نتیجه افرادی که می خواهند تحقیقاتی را در این زمینه انجام دهند با در نظر گرفتن این محدودیتها می توانند پژوهش خود را با دیدی بازتر و با روشن بینی بیشتر دنبال کنند. این پژوهش نیز از چنین مشکلات و محدودیتهایی مبرا نبوده و محقق را در راه انجام آن دچار محدودیتهایی به شرح زیر کرده است:
این پژوهش تنها به مقایسه معلمان زن مقطع ابتدائی و زنان خانه دار شهر کرج پرداخته و قابل تعمیم به دیگر مشاغل نیست.
در این تحقیق نیز مانند هر پژوهش دیگری، متغیرهای ناخواسته ای وجود دارد از قبیل، موقعیت اقتصادی-اجتماعی، بافت خانواده و غیره که برای کنترل نسبی این عوامل، نمونه آماری در شهر کرج به صورت گزینش تصادفی انتخاب شده و محقق امیدوار است با این اقدام تا حدی اثر این متغیر های ناخواسته را کاهش بدهد.
بزرگترین مشکل و محدودیتی که در پژوهش حاضر وجود داشت، عدم همکاری آزمودنیها در تکمیل پرسشنامه ها بود. عدم انگیزه و همکاری لازم و یا سهل انگاری برخی از آزمودنیها در تکمیل پرسش نامه به علت عدم اعتقاد به ارزش واقعی تحقیقات علمی و نتیجه بخش بودن آن در جامعه و یا عدم احساس امنیت از حضور پژوهشگر، می تواند اثرات نامطلوبی بر نتایج پزوهش داشته باشد و صداقت لازم را از بین ببرد.
در پژوهش کنونی با توجه به اینکه پرسش نامه های بهزیستی روانشناختی و دلزدگی زناشویی زنان خانهدار در خانه تکمیل شده است، می توان مطرح نمودکه حضور همسر در خانه می تواند نظرات زنان در مورد میزان بهزیستی و دلزدگی زناشویی را تحت تاثیر قرار دهد. بنابر این به نظر می رسد راه منطقیتر این باشد که زنان و شوهران به طور جداگانه به پرسش نامه ها پاسخ گویند.
در نهایت به علت عدم دسترسی به برخی از پژوهش های مورد نیاز، امکان بررسی کلیه تحقیقات مربوط به فرضیه های پژوهش فراهم نشد و به همین علت محدودیتهای فراوانی در مقایسه پذیری وجود دارد و این محدودیتها می تواند نتیجه گیری را با مشکلاتی روبه رو سازد.
پیشنهادات پژوهش:
پیشنهاد می شود تحقیق حاضر در نمونه های وسیع تر و با ویژگی های جمعیت شناختی متفاوت تر انجام شود.
با توجه به اینکه تاکنون در ایران، تحقیقی در مقایسه بهزیستی روانشناختی زنان شاغل و خانه دار انجام نشده است پیشنهاد می شود در تحقیقات بعدی این موضوع مورد بررسی قرار گیرد تا بتوان به نتایج قطعی تری دست یافت.
با توجه به اینکه شناسایی عوامل موثر بر بهزیستی روانشناختی افراد و دلزدگی زناشویی می تواند تاثیرات مثبت و فراوانی در بهبود شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه و همچنین سلامت روانی افراد جامعه داشته باشند. پیشنهاد می شود تحقیقاتی در خصوص دیگر مشاغل جامعه در رابطه با بهزیستی روانشناختی زنان صورت گیرد.
با توجه به اینکه تحقیق حاضر در شهر کرج انجام شده است، پیشنهاد می شود تحقیقی مشابه در سایر شهر ها انجام شود.
پیش نهاد می شود در تحقیقات بعدی، دلزدگی زناشویی در بین شوهران زنان شاغل مورد بررسی قرار گیرد تا تفاوتهای جنسیتی در این تعاملات آشکار شود.
پیشنهادات کاربردی پژوهش:
با توجه به نتایج پژوهش پیش نهاد می شود که ادارات و سازمان ها با ایجاد انعطاف در ساعات کار زنان شاغل و ملزم نبودن آنها که پا به پای مردان، ساعت خاصی را فعالیت کنند. روحیات، مشکلات ونقش های چند گانه زنان شاغل را درنظر گرفته، تا بدین وسیله از میزان فشار روانی حاصل از کار بر روی آنها جلوگیری شود.
به علت عدم دسترسی همگان به خدمات مشاوره ای، پیش نهاد می شود از رسانه های گروهی و به ویژه تلویزیون به عنوان پر مخاطب ترین وسیله ارتباط جمعی و شبکه های اجتماعی برای دادن آگاهی های بیشتر در زمینه مسائل خانوادگی بهره جست.
ایجاد فرصت هایی برای زنان خانه دار به منظور شرکت هرچه فعالتر در اجتماع و ایجاد نگرش مثبت در خانواده مبنی بر فعال بودن زن در عرصه خانوادگی می تواند ویژگی های مثبت شخصیتی را در آنها بالاتر برده و باعث ایجاد عزت نفس و اعتماد به نفس بیشتری درآن شود
پیش نهاد می شود شرایط تسهیل کننده رابطه بین زن و خانواده فراهم شود تا زنان مجبور نباشند بین خانواده و شغل دست به انتخاب بزنند. و تعاملی مثبت بین این دو ایجاد کنند.
منابع
آقاپور، مهدی. محمدی، اکبر. (۱۳۸۹). مقایسه افسردگی پس از زایمان زنان شاغل و خانه دار و رابطه آن با حمایت اجتماعی و سازگاری زناشویی. زن و مطالعات خانواده، سال اول، شماره چهارم، صص ۹- ۳۲٫
آخوندیان، فرزانه؛ جهانگیری، محمد مهدی؛ شعاع کاظمی، مهر انگیز. (۱۳۹۰). بررسی مقایسه ای رابطه بین استرس زناشویی و سرد مزاجی زنان شاغل و غیر شاغل در رده های سنی ۲۰-۲۵ سال و ۴۰-۴۵ ساله. فصلنامه مطالعات روانشناختی، دوره ۷، شماره ۴، ۷۵-۸۵٫
ادیب راد، نسترن. ادیب راد، مجتبی. (۱۳۸۴). بررسی رابطه باورهای ارتباطی و دلزدگی زناشویی و مقایسه آن در زنان متقاضی طلاق و زنان خواهان ادامه زندگی مشترک. تازه ها و پژوهش های مشاوره، جلد ۴، شماره ۱۳، ۹۹-۱۱۰٫
ادیب راد، نسترن. (۱۳۸۵). بررسی رابطه دلزدگی زناشویی با دلزدگی شغلی زنان شاغل در خدمات پرستاری. مجله تازه ها و پژوهش های مشاوره، جلد ۵، شماره ۱۹، ۳۵-۴۷٫
احمدنیا، شیرین. (۱۳۸۳). اثرات اشتغال زنان بر سلامت خانواده. فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، سال سوم، شماره ۱۲٫
احمد پور دیزچی، جمیله.(۱۳۸۹). اثربخشی واقعیت درمانی گروهی بر بهزیستی روان شناختی زنان مطلقه منطقه ۸ تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی.
افضلی، اعظم.(۱۳۸۶). بررسی رابطه خوشبینی با بهزیستی روانشناختی و سبک های مقایسه ای بادانشجویان. پایان نامه، دانشگاه علامه طباطبایی
اقدامی، زهرا. حسین چاری، مسعود.(۱۳۸۷). تاثیر دشواری کار زنان شاغل و همکاری همسران در امور منزل بر رضایت از روابط زناشویی و اختلال های روانی فرزندان. دو فصلنامه مطالعات زنان، سال ۶، شماره ۱، ۵۳ - ۶۹٫
امیری مجد، مجتبی. زری مقدم، فاطمه. (۱۳۸۹). رابطهی شادکامی و رضایت زناشویی در بین زنان شاغل فرهنگی و خانهدار شهر اراک. فصلنامه علوم رفتاری، دوره ۲، شماره ۴، صص ۹-۲۱٫
بابایی فرد، اسدلله. (۱۳۹۲). سنجش تاثیرات اشتغال زنان برخانواده و روابط اجتماعی (مطالعه موردی شهر آران و بیدگل). نشریه زن در توسعه و سیاست، دوره ۱۱، شماره ۳، صص ۴۵۱- ۴۲۷٫
باقریان، مهرنوش. بهشتی، سعید. (۱۳۹۰). بررسی اثر بخشی آموزش مهرتهای ارتباطی زناشویی بر سازگاری زناشویی زوجین. فصلنامه فرهنگ مشاوره و روان درمانی. سال دوم، شماره ۶، ۷۳-۸۹٫
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 07:07:00 ب.ظ ]
|