عنوان                                                                                                     شماره صفحه
چکیده 1
فصل اول مقدمه. 2
مقدمه. 3
بیان مسأله. 4
ضرورت و اهمیت پژوهش. 6
اهداف پ‍ژوهش. 6
هدف های فرعی 7
فرضیه‏های تحقیق 7
تعاریف(به صورت مفهومی و عملیاتی) 7
فصل دوم پیشینه پژوهش. 8
خلاقیت. 9
فرایند خلاقیت. 10
روند تحولی خلاقیت در کودکان. 12
ویژگی‌های افراد خلاق 12
شیوه های آموزش و تمرین خلاقیت. 12
بازدارنده های خلاقیت. 16
فرزند پروری 16
شیوه‌های فرزندپروری و فرهنگ. 17
پیشینه مطالعات شیوه‌های فرزند پروری 17
دیدگاه های مرتبط با فرزندپروری 19
هوش. 25
فرایند های حافظه یا شناخت. 36
هیجان. 37
هوش هیجانی 38
پژوهش‌های داخلی مرتبط با متغیرهای پژوهش. 49
پژوهش‌های خارجی 50
فصل سوم روش پژوهش. 53
طرح پژوهش. 54
جامعه آماری، نمونه و روش نمونه گیری 54
ابزار پژوهش. 55
روش اجرا 57
روش تجزیه و تحلیل داده‌ها 57
فصل چهارم یافته های پژوهش. 58
4-2 داده‌های استنباطی 61
فصل پنجم بحث و نتیجه‌گیری 66
بحث و نتیجه‌گیری 67
محدودیت‌های پژوهشی 70
پیشنهادها 71
پیشنهادهای پژوهشی 71
پیشنهاد‌های کاربردی 72
فهرست منابع فارسی 73
فهرست منابع انگلیسی 80
 
 

 

چکیده
 

شناخت و شکوفاسازی خلاقیت در کودکان می‌تواند گامی مؤثر در جهت رشد و پیشرفت جامعه باشد. بنابراین مطالعه‌ی عوامل مرتبط با خلاقیت ضروری به نظر می‌رسد. هدف از این پژوهش، مطالعه‌ی ارتباط میان هوش‌هیجانی و شیوه‌های فرزندپروری مادران با خلاقیت دختران است. به این منظور تعداد 70 دانش‌آموز دختر دبستانی شهر کرمانشاه با روش نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای انتخاب شدند و آزمون «خلاقیت تورنس» بر روی آنها آزمون «هوش هیجانی شیرینگ» و آزمون «شیوه‌های فرزندپروری بامریند» بر روی مادران آنها اجرا شد. داده‌ها به‌وسیله آزمون‌های آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصل همبستگی پیرسون نشان داد که بین شیوه‌های فرزندپروری مقتدرانه با خلاقیت رابطه مثبت و بین شیوه‌های فرزندپروری مستبدانه و مسامحه‌کارانه با خلاقیت رابطه منفی وجود دارد. همچنین بین هوش هیجانی مادران، با خلاقیت رابطه مثبت وجود دارد. داده های پژوهش اهمیت شیوه‌های فرزندپروری و جو عاطفی حاکم بر خانواده و همچنین هوش هیجانی مادران را بر روی خلاقیت کودکان نشان داد.
کلید واژه‌ها: هوش هیجانی، شیوه‌های فرزندپروری، خلاقیت.
 
 
 

 

فصل یکم
 

مقدمه
 

 

 

مقدمه
 

به موازات گسترش علوم در زمینه‌های مختلف، مطالب علمی در اثر پدیده انفجار اطلاعات، در طول مدت کوتاهی اهمیت نخستین خود را از دست داده و به اطلاعاتی کم اهمیت و دست دوم تبدیل می‌شوند.
در جهان امروز بالاترین و بهترین تولید برای کشورهایی که بخواهند حرف اول را در دنیا داشته باشند تولید فکر نو و ایده جدید است.
در قرن حاضر خلاقیت، ارزشی روبه فزونی است، هدف امروزه‌ی بسیاری از جوامع بالا بردن خلاقیت و نوآوری افرادی است که تحقق بخش نیازهای قرن 21 باشد.(توگرول[1]، 2013)
اندیشه خلاق قابلیتی است که می‌توان آن را در تمامی ابعاد زندگی انسان مشاهده کرد. انسان به وسیله‌ی همین تفکر خلاق می‌تواند توانمندی‌های خود و بالتبع جامعه را افزایش داده، مسائل و مشکلات را حل نموده و به سوی کمال و ترقی پیش رود.
و این چنین است که اهمیت نیاز به کودکان خلاق و آفریننده به عنوان منابع انسانی فردا، بر کسی پوشیده نیست، پرورش کودکان خلاق برای رفع تنگناهای موجود و ابلاغ و خلق روشها و فنون منتهی به خودکفایی و رهایی از وابستگی حائز اهمیت است(افروز، 1386)
امروزه متخصصان امر تعلیم و تربیت به این نکته واقفند که خلاقیت نباید به عنوان استعدادی منحصر به فرد و مختص به عده‌ای خاص در نظر گرفته شود. ایشان معتقدند که همه‌ی انسان‌ها از خلاقیت بهره‌مند هستند ولی امکان به ظهور رسیدن آن در افراد مختلف متفاوت است. بالا رفتن خلاقیت تنها به توانایی‌های هوشی مربوط نیست بلکه بسیار تاثیرپذیر از محیطی است که انسان در دوران کودکی تجربه می‌کند.(بایونوا[2]،2014)
ساختار شخصیتی انسان در محیط‌های اجتماعی شکل گرفته و رشد می‌یابد. فرآیند اجتماعی شدن کودکان در ارتباط متقابل با بزرگسالان صورت می‌گیرد نقش والدین در چگونگی شکل‌گیری شخصیت بسیار تعیین کننده است و در این میان مادر به دلیل ارتباط تنگاتنگی که با کودک دارد می‌تواند نقش مهمی در رشد شخصیتی و خلاقیت وی ایفا نماید(وراکسا[3]، 2011)
همین امر سبب شده است که تحقیقات بسیاری پیرامون عوامل مؤثر و بازدارنده خلاقیت انجام گیرد.

 

بیان مسأله
 

آن چه سبب شکل گیری این پژوهش شد‌، در برخورد با این پدیده بود که این انسان اصالتاً موجودی است نیازمند برقراری ارتباط با دیگران‌.بسیاری از نیازهای عالیه انسان و شکوفا شدن استعداد ها و خلاقیت هایش فقط از طریق تعامل بین فردی می تواندارضا شده و فعلیت یابد (افروز‌، 1386).
از آنجا که خلاقیت قابل رشد و افزایش است(نیو و لیو[4]، 2009)، تا کنون مطالعات گسترده‌ای در زمینه متغیرهای مرتبط و مؤثر با آن انجام گرفته است. به عقیده برخی از صاحب‌نظران مجموعه‌ای از عوامل شناختی، متغیرهای محیطی، متغیرهای شخصیتی و متغیر جنسیت بر خلاقیت مؤثر است.(آیزیک[5]، 2005)
در رابطه با خلاقیت، روان‌شناسان اجتماعی به نقش ساختارهای اجتماعی در پرورش افراد خلاق تاکید دارند. در این گروه پژوهش‌ها، خلاقیت به صورت سیستمی متشکل از عناصر متعدد شناختی در بافت اجتماعی تعریف می‌گردد و این افراد بر این باورند که خانواده، مدرسه و به طور کلی محیط اجتماعی به عنوان عناصر تشکیل دهنده موقعیت خلاق مطرح هستند(جفری و کرافت[6]، 2001)
تردیدی نیست که خانواده به عنوان نخستین نهاد اجتماعی و قوی ترین سیستم‌، بر پایه ریزی رفتار و شکل گیری شخصیت و فرآیندهای درونی فرزند تاثیر به سزایی دارد و آنها را شکل می دهد. بسیاری از ویژگی‌های شخصیتی کودک تحت تاثیر ویژگی شخصیتی و فرزند پروری والدین آنها است(لیل آبادی‌، 1375).
در خلال ده های گذشته‌، محققان سعی در شناخت عواملی داشته اند که بر پیوند مادر و کودک موثر بوده و آن را هدایت و راهنمایی می کند‌. در این میان آنچه خودنمایی می کند هیجانها و بازخورد های مادر به عنوان مراقبت کننده اصلی است(بالبی[7]،1976، ترجمه ثقفیان ، 1359).
“یگانگی” مادر در جهان کودک باعث می‌شود تا حالت‌ها و هیجانها و شیوه‌های تربیتی وی نقش به سزا در محیط درونی و برونی کودک ایفا نماید‌، لذا سهم قابل توجهی از سیر خلاقیت کودک به اشکال ارتباطی اعمال شده از سوی مادر اختصاص دارد (فروید[8]، 1940، ترجمه افشار ، 1371).
به نظر گلمن[9]، برای مادران‌، کیفیت هوش هیجانی به مثانه آگاهی از احساسات کودک‌، توانایی همدردی‌، آرامش بخشی و راهنمایی کودک است(گلمن ، 1998، ترجمه پارسا، 1384).
در طول دوره های تکامل فرزند‌، مادر در رویا رویی با رویداد های مختلف محیطی – از جمله تکالیف سخت و مداوم تعامل با فرزند‌، درگیر هیجانهای ناهشیاری است که می توانند از طریق حالتهای صورت‌، اندام وکلام به کودک منتقل شود. این هیجانها باید رهبری شوند تا مادر بتواند در تامین آرامش کودک با فرایند برون ریزی وی سهیم باشد. اشپیتز‌،  از انجا که مادر نسبت به این هیجانها ناهشیار است و به سختی می تواند به طور هوشیار انه آنها را مهار نماید. شناخت‌، تنظیم‌، و هدایت فرایند هیجان های مختلف وارده به مادر‌، در جهت ایجاد هیجان های مثبت در کودک ضروری به نظر می رسد(دادستان ، 1378).
رضوی(1385) در تحقیقی در ارتباط با هوش هیجانی والدین و خلاقیت کودکان ابراز می‌دارد که بین هوش‌هیجانی مادران و خلاقیت کودکان رابطه مثبت وجود دارد و مادران با هوش هیجانی بالا دارای کودکانی خلاق‌تر هستند.
 
گاتمن[10]، مادرانی با هوش هیجانی بالا را‌، پروش دهنده کودکانی می داند که از نظر فیزیکی سالمنتر و از نظر هیجانی رشد یافته تر و حتی در موقعیت های بحران‌، قادر به آرام سازی خود می

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...