• عدم رهبری و سازماندهی مشخص و روشن. اگرچه هسته اصلی این جنبش اعتراضی، جوانان ۶ آوریل بودند و سپس سایر مخالفان بدان پیوستند، سازماندهی و رهبری خاصی به چشم نمی‌خورد. وقتی این دو عامل وجود نداشته باشد هم می‌تواند نقطه ضعف و هم نقطه قوت تلقی گردد؛ نقطه ضعف است چون امکان ارائه بدیل و استفاده از تمامی توان مخالفان را در این جهت کاهش می‌دهد در نتیجه – غیاب این دو مولفه – در پیگیری برخی اقدامات و تحقق کامل اهداف اختلال ایجاد می‌کند، و در عین حال نقطه قوت است بخاطر آنکه دستگاه‌های امنیتی با پدیده‌ای سر و کار پیدا می‌کنند که به طور دقیق آن را نمی‌شناسند. توضیح اینکه تشکیلات امنیتی مصر، اخوان و دیگر مخالفان را از قبل و به‌خوبی می‌شناخت، در طول زمان درباره رهبری، اهداف، تشکیلات و شیوه عمل آنها اخبار و گزارشهایی به دست آورده بود، از اینرو راه های مقابله با آنها را می‌دانست، اما هسته اصلی رویدادهای اخیر جنبشی بود که سال ۲۰۰۸ و در پی سرکوب اعتراضات بخش نساجی مصر شکل گرفت و اعضای آن هم بیشتر در فضای مجازی فعالیت می‌کردند. در نتیجه، تشکیلات امنیتی می‌دانست مخالفانی وجود دارند، اما نمی‌دانست دقیقا در کجا هستند و اصلا باید با چه کسی و یا سلسله مراتبی برخورد شود. نکته‌ای که شایسته بررسی و تامل بیشتر است و سبب اهمیت یافتن این ویژگی می‌شود، آن که تجربه مصر و تونس نشان داد جنبش در مراحل آغازین خود نیازمند رهبری و سازماندهی نیست.
      • حضور تمامی مخالفان: یک ویژگی دیگر جنبش مردمی مصر حضور تمامی گروه های مخالف و منتقد بود که سبب شکل‌گیری ائتلاف رنگارنگی از ایدئولوژیها شد. الغد، الوفد، التجمع، اخوان‌المسلمین، حزب ناصری، جمعیت ملی برای تغییر، و حتی برخی شخصیتهای مشهور و مستقل به تدریج اعلام همبستگی و حضور کردند.

    ( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

  • حمید احمدی ، (۱۳۸۹ ) ، مقاله ای تحت عنوان « بررسی رفتار سیاسی اخوان المسلمین در تحولات مصر و تحلیل نقش آفرینی آن در تحولات آتی » دارند و معتقد است :

در تحلیل ها، نباید در مورد قدرت اخوان المسلمین اغراق کرد. در حقیقت به رغم اهمیت نیروی سیاسی اخوان، این گروه سلطه و هژمونی کامل بر جامعه مدنی مصر ندارد. شاید قویترین جریان باشد اما هژمونی کامل بر نیروه های سیاسی ندارد. به هرحال همانطور که اشاره کردیم، اخوان سیاست صبر و انتظار و میانه روی در پیش خواهد گرفت و در عین حال به تقویت خودش خواهد پرداخت. سناریویی که نباید از آن غافل شد این است که اخوان، قربانی ائتلاف و اتحاد نیروهای داخلی، ارتش، دولت های غربی و آمریکا شده که در یک توافق – هرچند غیر رسمی- به اخوان اجازه وارد شدن به صحنه سیاسی را ندهند.

  • ابراهیم متقی[۸]،( ۱۳۸۹ ) ، مقاله ای تحت عنوان « نقش عوامل بیرونی در تحولات مصر » را دارند که از نظر ایشان عوامل بیرونی عبارتند از : الف: تحول رسانه ای و گسترش هویت گرایی در خاورمیانه: ظهور بازیگران جدید . ب: نگرش آمریکا و تحولات منطقه . پ: ویژگی انقلاب مصر. ت: آمریکا و تحولات مصر. ث: تاثیر تحولات داخلی مصر بر محیط خاورمیانه.

از زمان شروع انقلاب مصر تا امروز حتی یک شعار مرگ به کار گرفته نشد. فضای اجتماعی کشورهایی نظیر مصر کاملا نرم است از همه مهم تر اینکه در این کشور نوعی تنوع مذهبی و قومی هم وجود دارد. به طور کلی اگر حکومتی نتواند گرایشات متفاوت سیاسی را مدیریت کند و به جای آن در صدد بهره گیری از الگوی کنترل و مقابله باشد، ممکن است در کوتاه مدت به موفقیت برسد اما طی فضاهای اجتماعی که در آینده بوجود می آید، با بحران روبرو شده و در مقابل نیروهای اجتماعی به اقدامات واکنشی تغییر ساختاری مبادرت می کنند. دیپلمات های امریکای در دوران های مختلف زمانی و نیز در مذاکرات مختلف با مبارک، مسئله آزادی های سیاسی-اجتمای، احزاب و دموکراسی نسبی قابل کنترل را به وی گوشزد می کردند . اما همواره هرگاه که بحث های اصلاح در ساختار سیاسی مصر از سوی آمریکا مطرح می شد، استدلال مبارک این بود که پیروز انتخابات آزاد و دموکراتیک بنیادگراها خواهند بود.

  • سید سلمان صفوی ، ( ۱۳۹۰ ) ، مقاله ای تحت عنوان « تحولات مصر و تغییر موازنه قدرت در خاورمیانه » دارند و معتقد است :

بدون شک توازن و ساختار قدرت در خاورمیانه با توجه به جنبش های مردمی و سقوط بن علی، مبارک و لرزان شدن تاج و تخت اکثر حکومت های عربی خاورمیانه به سرعت در حال تغییر است. بازنده اصلی تحولات اخیر مصر رژیم تل آویو است که مهم ترین یاور خود مبارک را از دست داده است.
مرزهای مصر و غزه بازشده و حماس و فتح به توافق رسیده اند. با سقوط بن علی و مبارک و بی اعتمادی حکومت های عرب به امریکا، و بیزاری مردم خاورمیانه از سیاستهای استیلا جویانه آمریکا، دوره هژمونی آمریکا در خاورمیانه به اتمام رسیده است.
اما ممکن است آمریکا تا مدتی همچنان نفوذ خود را در منطقه حفظ کند. جبهه مقاومت و خط استقلال بیشترین نقش را در معادلات آینده منطقه خاورمیانه ایفا خواهد کرد. آمریکا با روش های مختلف کوشش میکند جنبش اسلامی مصر را به انحراف بکشاند اما سناریوهای آمریکا با توجه به بیداری اسلامی در ملت مصر و خاورمیانه با شکست روبرو خواهد شد.

  • سعید شهابی ، ( ۱۳۹۰ ) ، مقاله ای تحت عنوان « انقلاب و ضد انقلاب در مصر » دارند و معتقد است که :

جهش عرب خاورمیانه را در یک تسونامی سیاسی به لرزه درآورده است و با وجود اینکه تدابیر منطقه ای و بین المللی جلوی گسترش آنرا می گیرند، شور و تندی این تسونامی سیاسی در مناطق بیشتری ادامه می یابد. مصر دومین کشور در رویارویی با انقلاب مردمی است که رهبر خود را برانداختند و به این امید هستند که رژیم سابق کاملاً از بین خواهد رفت و تشکیلات دولتی جدیدی برمبنای خواست مردم جایگزین خواهد شد. ولیکن بانضمام سرکوب توسط مراجع قدرت، حرکتهای انقلابی با مخربترین چالش ضد انقلابی مواجه هستند. تونس و مصر هر دو در مدت کوتاهی متحمل تغییر انقلابی شدند که هیچ شانسی را برای بازیگران خارجی باقی نگذاشت تا حملات متقابلی را برپاکنند. اما اکنون بنظر می آید که تلاشهای آتشین پشت صحنه حمایت شده توسط مردم با احتمال نزدیک به یقین در جهت این حکومتهای استبدادی به مرحله آخر خواهد رسید. در میان حرکتهای انقلابی، مصر مهمترین کشور برای محک زدن این مسئله است که آیا اعتراضهای مردمی خواهد توانست مصر را به یک حکومت دموکراسی دایر تبدیل کنند. اکنون این تلاشها توسط نیروهای ضد انقلابی مختل می شوند که برای جلوگیری از جریان تغییر در اوج قدرت و فعالیت خود هستند. ماهیت این نیروهای ضد انقلابی چیست؟ برنامه کار آنها چیست؟ پشت آنها چه کسانی قرار دارند؟ روش های آنها چیست؟ و در نهایت آیا آنها می توانند واقعاً با خواست مردم بجنگند و عزم آنها را نقض کنند؟
سعید شهابی تلاش کرد تا جلوه های عملکرد نیروهای ضد انقلابی را ارائه دهد که تلاشهای خود را در مصر متمرکز کرده اند. وی چهار رژیم آمریکا، تل آویو، انگلسی و سعودی را از مخالفین فعال جنبش مردمی مصر و ایجاد تغییرات اساسی در مصر معرفی کرد.اگر مصر بصورت حکومت دموکراسی در آید، تقریباً همه کشورهای عربی نیز بهمین شکل بصورت حکومت دموکراسی درخواهند آمد.
۲۰ . مصیب سلطانی ، ( ۱۳۸۹ ) مقاله ای تحت عنوان « اهمیت شبکه های اجتماعی در شکل گیری جنبش ها در جهان امروز » دارند که معتقد است :
شبکه های اجتماعی و نقش آنها در جهت دهی به افکار مردم موضوعی است که در دو جنبه قابل بررسی می باشد:
اولاً شبکه سازی در فضای مجازی و اینترنت و ثانیاً شبکه های اجتماعی حقیقی در جوامع.
در باب اهمیت شبکه های اجتماعی و سایت های ارتباط جمعی در فضای مجازی باید عنوان کرد که جوامع در حال توسعه نظیر ایران، با تغییرات فاحش در بافت اجتماعی خود مواجهند. با افزایش پرشتاب قشر تحصیلکرده دانشگاهی، روزبه روز به میزان طبقه نوظهور متوسط افزوده می شود.
پیامد ایجاد چنین طبقه اجتماعی در جوامع انسانی، تولید نخبگان جدید در سطح جامعه و تغییر در ترکیب و ساختار نخبگان قبلی می باشد.این فرایند تدریجی در بلند مدت، منجر به تغییر ذائقه ارتباطی عموم جامعه می شود. این حقیقت همان نکته اساسی توجهات طراحان جنگ نرم برای تمرکز بر فضای مجازی را تشکیل می دهد.
به عبارتی دیگر با شکل گیری طبقه جدید و تحصیلکرده در کشور این گروه برای دسترسی به اطلاعات و اخبار دیگر خود را محدود به رسانه های سنتی نظیر رادیو و تلویزیون و روزنامه ها نمی کنند.بلکه با بهره گرفتن از امکانات نوین نظیر اینترنت و بهره گیری از قابلیت های آن نیاز های اطلاعاتی خود را برطرف می سازند و از این رهگذر ایجاد شبکه های مجازی در اینترنت فرصت بسیار مناسبی برای سازماندهی و تاثیر گذاری بر این قشر می باشد.
۲-۱-۲-مقالات خارجی
درباره اینترنت ونقش آن درشکل گیری جنبش های اجتماعی مورد پژوهی مصر و تونس می توان به:

  • مقاله ای که مریم محمد طلعت ،(۱۳۹۰) با عنوان« انقلاب ، جوانان ، اینترنت »، با ترجمه : محمد ولوی، به چاپ رسیده اشاره کرد. . این فعال اینترنتی با آیه ای از قرآن به همراه تصاویری از شهدای انقلاب مصر و تحرکات خیابانی مردم شرایط به وقوع پیوستن انقلاب را به همراه موضوعاتی چون گسترش نرخ بی سوادی مردم مصر، رشوه های مکرر،میلیون ها جوان تحصیل کرده بیکار ، گسترش فقر و ارائه تعدادی آدرس های اینترنتی که موجب گردید اخبار جنبش اجتماعی مردم در روز های سخت انقلاب در اختیار معترضین قرار گیرد را تاپایان حکومت حسنی مبارک به شیوه ای تاریخ نگاری بیان کرده است .
  • مقاله ای که شریف منصور در(۲۰۱۰ ) تحت عنوان « انقلاب فیس بوکی ، کفایه ، مبارزه برای دموکراسی و حکومت خوب در مصر » به زبان انگلیسی انتشار داده است که معتقد است انحصار تقریبا سی ساله مبارک بردستگاه قدرت به یاری قانون وضعیت اضطراری، موجب شده که درمصر جنبش مخالف قدرتمندی به وجود نیاید اما در سال ۲۰۱۰ انتخابات پارلمانی برگزار می شود که فیسبوک و اینترنت گزینه هایی برای عمل گروه های نو و نیروهای سیاسی درحال پیدایش جامعه مدنی قرار می گیرند. افزایش شمارجنبش های ناراضی در سراسر جامعه قابل روئیت است . سازماندهی ها در سطوح پایین جامعه با هدف بسیج مسالمت آمیزعلیه مبارک و حزب او، در انتخابات پارلمانی انجام می شود. مصر در حال گذار به سوی دموکراسی است.
  • همچنین مقاله مجدی قرقر، ( ۱۳۹۰ ) ،« باعنوان خدا درمیدان التحریر با ما بود درس های دهگانه انقلاب»، با ترجمه : سید حمید عصمتی، به چاپ رسیده است اشاره کرد . وی با ارائه راه های دهگانه ای که موجب پیروزی جنبش مردم مصر و آزاد سازی این کشور از دست دیکتاتور حسنی مبارک بود پرداخته و به ترتیب آنهارا تا پیروزی واقعی برمی شمارد .ایشان می گوید در آستانه چیدن ثمره انقلاب هستیم ، زمان آن فرارسیده که برخی از درس های این انقلاب فراگیر را استخراج کنیم:

اولین درس، این انقلاب به نظر ایشان ثمره کار نیرو های نظامی و چتر باز نیست بلکه امتداد بیش از سه دهه مبارزه حزب کار گر مصر و جبهه ملی می باشد و به توضیح در مورد هر دو و عملکرد آنها می پردازد . درس دوم ، این انقلاب انقلاب ملت است که پیران بذر آن را کاشته و جوانان آن را شخم زده و ملت به آن رسیدگی کرد و سپس همگی در برداشت محصول آن شادی و مشارکت کردند . درس سوم ، انقلاب گنجینه تمدنی مصر را آشکار کرد و همانطور که شبکه سی ان ان گفت « این اولین باری است که ملتی قیام می کند و بعد خود خیابان هارا نظافت می کند». در چهارم ، مطالبات این انقلاب مطالباتی پویا و متغیر بود که هوشمندانه ، در تعامل با تغییرات تغییر می کرد . درس پنجم ، این انقلاب کاملا ملی است ، اگر انقلاب های غرب و آمریکای لاتین نارنجی بوده اند ، اما این انقلاب تنها رنگ پرچم مصر را داشت . درس ششم ، از نظر ایشان وابستگی و استبداد دو روی یک سکه اند . نمی توان مساله استقلال را از مساله استبداد و فساد و عدالت اجتماعی جداکرد . در س هفتم ، امت ما امت عربی واحد ی است که در وطن عربی واحد زندگی می کند بنابراین مرز های توافق نامه های سایکس و بیکو و سازمان های بین المللی خطوطی خیالی و تجزیه کننده است که باانقلاب از بین رفته است . درس هشتم ، ارتش های عربی باید به عنوان یکی از پایه های دولت ، ارتش ملی باشند و نه به عنوان پایه های نظام . درس نهم ، معیار این انقلاب ها باید در جهت مساله فلسطین باشد زیرا این مساله ، مساله محوری ماست . آزاد سازی فلسطین و مسجد الاقصی حقیقتی قرآنی است . درس دهم ، دست خداوند پنهان نبود به همراه ما بود زیرا ما از اسباب استفاده کردیم ، همچنان که برای نبی گرامی ما ( ص ) در جنگ بدر اتفاق افتاد . در پایان نتیجه ای که ایشان می گیرند این است که علیر غم این دروس خطرات بزرگی انقلاب مصر و انقلاب عربی را تهدید می کند ، تنها تضمین برای محقق شدن اهداف و حفظ دستاورد هایش ادامه این انقلاب است.

  • در مقاله تدوین شده توسط حازم کندیل[۹]،( ۲۰۱۱ ) با عنوان «در مصر چه گذشت ؟ الف : چگونگی شکل گیری جنبش مصر»،توسط سایت مقاومت با اسم مستعاراودیپوس ترجمه شده و درهمان تاریخ در دسترس عموم قرار گرفته است .

وی معتقد است : در طی سال های اخیر زمینه های یک خیزش اجتماعی در زیر پوست جامعه مصر در حال شکل گیری بود و حسی عمومی در میان مردم شکل گرفته بود که شرایط به همین صورت قابل ادامه نخواهد بود. فیلم ها، رمان ها و آهنگ هایی با تم انقلابی تولید شده و ایده تغییر همه جا در تخیل مردم قابل مشاهده بود. وزمینه این خیزش از سوی او پخش تصاویر خالد سعید بود که در سر تاسر اینترنت صورت پذیرفت و سپس در دوبی یکی از مدیران اجرایی گوگل به نام وائل غنیم گروهی را در فیس بوک به نام “ما همه خالد سعید هستیم” ایجاد کرد و درخواست نمود که هر کسی که چنین وحشی گری ای را تجربه نموده است به آن ملحق شود.

  • یوحنا نجدی( ۲۰۱۱ ) نیز مقاله ای باعنوان وداع با دیکتاتور ، نگاهی به دلایل انقلاب مصر دارد که توسط نجات بهرامی در سایت ورد پرس دات کام ترجمه کرده ودر همان تاریخ آن را انتشار داده است. یو حنا نجدی دلایل بیشماری را برای این انقلاب ذکر می کند اما یکی از دلایل این انقلاب را توسعه اینترنت و فناوری دانسته و معتقد است اینترنت به جوانان بیکار و ناامید مصر این امکان را داد تا ضمن ارتباط با گروه ها و اشخاص مخالف، دست به تاسیس شبکه اجتماعی وسیعی بزنند ، شبکه ای که  نطفه اعتراضات اخیر و در نتیجه سقوط حسنی مبارک را منعقد کرد.
  • راتب جوده[۱۰]، (۲۰۱۱ ) مقاله ای را تحت عنوان « نقش شبکه های اجتماعی درنا آرامی های مصر» منتشر کرده وپس از بیان رویداد های تونس و مصر به شرح مطالب نوشته شده در فضای اینترنت توسط فعالان پرداخته و معتقد است که جوانان استفاده کننده از اینترنت دارای نقش تعیین کننده ای در این تظاهرات هستند. رویداد های مصر بوضوح نشان می دهد که شبکه های اجتماعی چگونه می توانند تحولات سیاسی را بر انگیزند. این رویدادها همچنین روش های تازه ای را نشان می دهند که کاربران با کمک آنها محدودیت های دسترسی به اینترنت را رفع می کنند.معترضان روش هایی را برای رفع  محدودیت های اینترنت و مخابرات موبایل پیدا کرده و امکان دسترسی به شبکه های اجتماعی از جمله   فیس بوک و  تویتر رابدست آورند. در صفحات کاربران در این شبکه های اجتماعی پیام های با محتوایی خاص ظاهر شدند که در ماهیت امر دستور العمل هایی برای معترضان بودند.

۷ . لی سالتر، (۱۳۸۹ ) ، مقاله ای در خصوص« دموکراسی‌، جنبش‌های‌ نوین‌ اجتماعی‌ و اینترنت‌‏»دارند که توسط پیروز ایزدی ترجمه و در سایت پایگاه اطلاع رسانی اصلاح ودر همان تاریخ منتشر شده است می نویسد : آثار هابرماس‌ ما را قادر می‌سازد تا فهم‌ بهتری‌ از ‏نحوه‌ عملکرد اینترنت‌ در رابطه‌ با جامعه‌ و نیز اهمیت‌ دموکراتیک‌ جنبش‌های‌ اجتماعی‌ در این‌ میان‌ به‌ ‏دست‌ آوریم‌. علاوه‌ بر این‌، باور دارم‌ که‌ معایب‌ و مزایای‌ اینترنت‌ و وب‌ را به‌ سادگی‌ نمی‌توان‌ درک‌ کرد ـ ‏روابط‌ پیچده‌ای‌ میان‌ جامعه‌، اینترنت‌، حکومت‌، تجارت‌، نهادهای‌ حاکم‌ بر اینترنت‌ و جنبش‌های‌ سیاسی‌ و ‏اجتماعی‌ وجود دارد. آنچه‌ اینترنت‌ می‌تواند برای‌ این‌ عوامل‌ انجام‌ دهد در خود تکنولوژی‌ از پیش‌ تعریف‌ ‏نشده‌ است‌ بلکه‌ جا برای‌ تعاریف‌ موردنظر کاربران‌ باز نگه‌ داشته‌ شده‌ است‌ به‌ گونه‌ای‌ که‌ هم‌ شهروندان‌ ‏و هم‌ رسانه‌های‌ راهبر نظام‌ ـ محور برای‌ کسب‌ هژمونی‌ مبارزه‌ می‌کنند. در این‌ مفهوم‌، انجمن‌ ارتباطات‌ ‏پیشرو را می‌توان‌ جنبشی‌ قابل‌ ملاحظه‌ در تلاش‌ برای‌ تضمین‌ نه‌ تنها استفاده‌ از اینترنت‌ بلکه‌ همچنین‌ ‏برای‌ ایجاد ساختاری‌ برای‌ اینترنت‌ در نظر گرفت‌ که‌ در برابر الزامات‌ نظام‌ ـ محور مقاوم‌ باشد. با توجه‌ به‌ ‏این‌ نتیجه‌گیری‌، ضرورت‌ دارد که‌ کاربران‌ اینترنت‌ به‌ نحوه‌ شکل‌ دادن‌ به‌ این‌ رسانه‌ و به‌ ویژه‌ ظرفیت‌ ‏ارتباطی‌ آن‌ علاقه‌ نشان‌ دهند. شاید فوری‌ترین‌ چالش‌ برای‌ کاربران‌ اینترنت‌، یعنی‌ همان‌ چالشی‌ که‌. . . . ‏هابرماس‌ نیز سعی‌ در روشن‌ ساختن‌ آن‌ دارند، عبارت‌ است‌ از تجاری‌سازی‌ و کنترل‌ استعمار. همان‌گونه‌ ‏که‌ در قسمت‌های‌ مختلف‌ این‌ مقاله‌ به‌ این‌ امر اشاره‌ کردم‌، تغییری‌ قابل‌ شناسایی‌ در محتوا، کاربرد و ‏ساختار اینترنت‌ طی‌ پنج‌ سال‌ گذشته‌ به‌ وجود آمده‌ است‌. این‌ امر همزمان‌ با علاقه‌مندی‌ بیشتر بخش‌های‌ ‏تجاری‌ و دولت‌ به‌ آنچه‌ می‌توانند از این‌ رسانه‌ به‌ دست‌ آورند، رخ‌ داده‌ است‌. بخش‌های‌ تجاری‌ فرصت‌های‌ ‏پولساز را در آن‌ مشاهده‌ کردند و دولت‌ها را تشویق‌ کردند که‌ برای‌ استفاده‌ آنها، دسترسی‌ به‌ اینترنت‌ را ‏تضمین‌ کنند. دولت‌ نیز ظرفیت‌های‌ تبلیغاتی‌، نظارتی‌ و اداری‌ اینترنت‌ را مورد توجه‌ قرار داد. توسعه‌ وب‌ از ‏طریق‌ افزایش‌ تعداد «مصرف‌کنندگان‌»، امکان‌پذیر ساختن‌ معرفی‌ چند رسانه‌ای‌ کالاها و آسان‌تر ساختن‌ ‏ناوبری‌ و کاربرد اینترنت‌ به‌ عاملی‌ مهم‌ تبدیل‌ شده‌ است‌. در حالی‌ که‌ از یک‌ سو وب‌ امکان‌ دسترسی‌ ‏بیشتری‌ را به‌ تعداد بیشتری‌ از تکنولوژی‌های‌ ارتباطی‌ در مقایسه‌ با گذشته‌ فراهم‌ ساخته‌ است‌، از سوی‌ ‏دیگر می‌توان‌ گفت‌ که‌ قابلیت‌ تعامل‌ اینترنت‌ را کاهش‌ داده‌ است‌ چون‌ وب‌ سایت‌های‌ سیاسی‌ و تجاری‌ ‏رسمی‌ برای‌ اجرای‌ نقش‌، تریبون‌های‌ تبلیغاتی‌ یک‌ طرفه‌ ایجاد شده‌اند. در حالی‌ که‌ استفاده‌ از «یوزنت»‏به‌ عنوان‌ یک‌ سازوکار ارتباطی‌ یک‌ طرفه‌ بی‌معنی‌ جلوه‌ می‌کرد، استفاده‌ از وب‌ بدین‌ ترتیب‌ اینک‌ قابل‌ ‏قبول‌تر می‌شود. از این‌رو، به‌ جای‌ آن‌که‌ کاربران‌ خود قسمت‌ اعظم‌ محتوای‌ اینترنت‌ را فراهم‌ سازند، ‏شرکت‌ها و دولت‌ها به‌ استعمار بیشتر و بیشتر آن‌ می‌پردازند. در واقع‌، می‌توان‌ چنین‌ استدلال‌ کرد که‌ ‏شکلی‌ از حصارکشی‌ در حال‌ رخ‌ دادن‌ است‌ که‌ به‌ موجب‌ آن‌ «خرده‌ مالکان»وادار می‌شوند تا درون‌ ‏مناطق‌ پرجمعیت‌، کنترل‌ شده‌ و تحت‌ مقررات‌ شدید فعالیت‌ کنند، نظیر مناطقی‌ که‌ «آمریکا و آنلاین»۳۵ و ‏‏«شبکه‌ مایکرو سافت»۳۶ در اختیار آنها قرار می‌دهند. اگر این‌ فرایند تداوم‌ پیدا کند، کاربران‌ اینترنت‌ به‌ ‏گونه‌ای‌ فزاینده‌ به‌ حصارها و یا مجراهای‌ از پیش‌ تعریف‌ شده‌ای‌ هدایت‌ می‌شوند که‌ خروج‌ از آنها روز به‌ ‏روز دشوارتر می‌شود و اینترنت‌ را تنها به‌ یک‌ رسانه‌ جمعی‌ تحت‌ استعمار دیگری‌ تبدیل‌ می‌کند که‌ تنها ‏ارائه‌ دهنده‌ اطلاعات‌ و مباحث‌ استاندارد، قابلیت‌ تعامل‌ محدود و هر آن‌ چیزی‌ است‌ که‌ مصرف ‌کنندگان‌ ‏برای‌ برآورده‌ ساختن‌ امیال‌ مادی‌ کنترل‌ شده‌شان‌ به‌ آن‌ نیاز دارد. بار دیگر، این‌ فرایند، هر چند ممکن‌ است‌ ‏بزرگ‌ به‌ نظر برسد، از پیش‌ تعیین‌ شده‌ نیست‌. این‌ به‌ عهده‌ شهروندان‌، نمایندگان‌ و جنبش‌های‌ سیاسی‌، ‏اجتماعی‌ و فرهنگی‌ است‌ تا ادعاهای‌ خود را مطرح‌ سازند و این‌ تضمین‌ را به‌ دست‌ آورند که‌ به‌ عنوان‌ یک‌ ‏ضرورت‌ تحت‌ حفاظت‌ قرار گیرند.
۸ . فیلیپ ن. هاوارد[۱۱]، ( ۲۰۱۱ ) ، مقاله ای تحت عنوان«دموکراسی زاده شده در فضای دیجیتال »را منتشر کرده و معتقد است که : « تظاهرکنندگان در تونس و مصر از انگشتهای خود برای بیرون راندن دیکتاتورها از کشورهاشان استفاده کردند. زین العابدین بن علی بیش از ۲۰ سال قدرت را در تونس در دست داشت، و حسنی مبارک بیش از ۳۰ سال در مصر حکومت کرد. با اینحال مؤثرترین چالش ها را جوانان ۳۰- ۲۰ ساله دارای دانش دیجیتالی برای رژیم های متبوع خود ایجاد کردند، نه تروریست های مسلح.
در سه ماه اول سال ۲۰۱۱، موجی از نارضایی شبکه های دیجیتال فرامرزی میان خانواده ها و دوستان را از الجزایر گرفته تا یمن فراگرفت. “بهار عرب” توسط بازیگران سیاسی سنتی مانند اتحادیه های صنفی، احزاب سیاسی یا اصول گرایان تندرو آغاز نگشت؛ بلکه با شبکه های اجتماعی و خانوادگی و شهروندان عادی شکوفا شد. بسیاری از این افراد پیش از این هیچگونه فعالیت سیاسی نداشتند: کارآفرینان جوان، کارمندان دولت، و قشر متوسط شهرنشین. رسانه های دیجیتالی به این دلیل که مردم را قادر می سازند شکایت های خود را به اشتراک بگذارند، به تبادل اطلاعات بپردازند، و بدون رویارویی گروه تشکیل دهند- و در ضمن به همین دلیل دولت ها به سادگی نمی توانند استفاده کنندگان را ردیابی کنند- وسیله ای مؤثر با انعطاف پذیری بسیار برای اقدامات دسته جمعی علیه حکومت های استبدادی به شمار می روند.
گروه هایی که اعتراضات را در تونس، مصر، بحرین، یمن، و لیبی آغاز کردند و پایدار نگه داشتند تجربۀ چشمگیری در بررسی مسائل عمومی یا رأی دادن نداشتند و موفقیت کمی از راه تظاهرات به دست آورده بودند. بااینحال، این فعالان جوان از نظر سیاسی با نظم عمل می کنند و واقع بین و با یکدیگر همدست اند. آرمانهای سیاسی چگونه در جوانانی که تحت سلطۀ حکومت های استبدادگر بزرگ شده اند، به وجود می آیند؟ آنها چگونه دربارۀ زندگی سیاسی در کشورهایی که در آن دین و آزادی تضادی با هم ندارند، آگاهی می یابند؟ پاسخ به این پرسش ها این است: اغلب از طریق اینترنت.»
۹٫جیمز پتراس ، ( ۲۰۱۱) ، در مقاله ای با عنوان اعتراض اجتماعی در عصر اینترنت، که در پایگاه اینترنتی گلوبال ریسرچ منتشر شده به نقش اینترنت در جنبش های اجتماعی پرداخته است و از ناامنی آن به دلیل حضور بیش از ٨٠٠ هزار جاسوس سازمان های اطلاعاتی آمریکایی پرده برداشته و از سوی دیگر، وقت گذراندن در اینترنت و فعالیت سیاسی اینترنتی را بی نتیجه خوانده و از این بابت اینترنت را افیون توده ها برای بی عملی سیاسی و از بین رفتن جنبش های اجتماعی وابسته به اینترنت می خواند.در حقیقت، هرچقدر اینترنت در بسیج جنبش‌های اجتماعی معترض به دولت امپریالیستی و استعمارگر وی تاکید می کند که اینترنت “یک منبع آزاد و ایمن اطلاعات، گفتمان و مباحثه” نیست. کارآمدتر می‌شود، احتمال مداخله دولتی-پلیسی نیز به بهانه “مبارزه با تروریسم” افزایش می‌یابد.
۱۰ . ابو‌جهجه ، (۱۳۸۹ ) ، مقاله ای تحت عنوان نکاتی در باره انقلاب تونس دارند که توسط آذرنگ ترجمه شده است وی معتقد است :
از روز اول روشن بود که این انقلاب فقط برای نان نبود، بلکه انقلابی بود علیه دیکتاتوری و فساد… انقلاب از سوی همه بخش‌های جامعه مورد حمایت قرار گرفت. فقرا، طبقه متوسط، و حتا بخش فوقانی طبقه متوسط … این انقلاب دارای پی‌آمدهای عمده‌ای در جهان عرب و فراسوی آن می‌باشد. اکنون همه دیکتاتورهای عرب در بارگاه خود می‌لرزند؛ به ویژه در کشورهای «مغرب»، اما مبارک هم امشب نخواهد خوابید .خلق‌های عرب می‌بینند و مطمئناً می‌دانند که چه از عهده یک خلق برمی‌آید …امروز آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها- و هم‌چنین فرانسه- از این‌که بهترین دوست آن‌ها در منطقه سرنگون شده است، در اضطراب به سر می‌برند… و خلق تونس با برنامه خود، با تمامی عناصر ضد‌امپریالیستی و ضد‌صهیونیستی‌اش، به سوی به دست گرفتن و تعیین سرنوشت خویش در حرکت است …تونسی آزاد و دمکراتیک نه تنها یک الگوی دمکراسی برای خلق‌های عرب، بلکه جایگاهی مطمئن و حامی نیروهای انقلابی، و سنگری برای حمایت از مقاومت بر ضد صهیونیسم و امپریالیسم آمریکا خواهد بود. اتحاد جهانی ضد‌هژمونی امپراتوری عضو دیگری خواهد داشت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...