کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



 



۲-۳-۱-۵-­ از نظر فصل گردشگری
موسم گردشگری را بر اساس فصول مختلف سال طبقه ­بندی مـی­گردد. در این طبقه بندی دو فصل تابستان و زمستان از اهمیت بالاتری نسبت به فصول بهار و پاییز می­یابند (همان منبع، ص۱۹).
۲-۳-۱-۶-­ از نظر شکل و سازماندهی سفر
مانند سفرهای انفرادی، گروهی، خانوادگی و … که ترکیب گردشگری را تعیین می­ کند.
۲-۳-۱-۷-­ از نظر وسیله نقلیه مورد استفاده
بر اساس نوع وسیله نقلیه مورد استفاده برای انجام سفر طبقه ­بندی می­ شود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۳-۱-۸-­ از لحاظ نوع و محل اقامت
گردشگران را بر اساس نوع و محل اقامت، هم از نظر کیفی و هم کمی طبقه بندی می­ کند. مانند گردشگران مقیم در هتل­ها، مهمان­پذیرها، خانه­های ویلایی و یا پانسونی­های خانگی، گمپینگ و …(همان منبع، ص۱۹).
۲-۳-۲-­ تأسیسات اقامتی
مجموعه واحدهایی که برای اقامت گردشگران، خدمات اقامتی و یا وابسته به آن را ارائه می­ دهند تأسیسات اقامتی نامیده می­شوند. انواع تأسیسات اقامتی توریستی عبارتند از: هتل، متل، مهمان­سرا، مسافرخانه یا مهمان­پذیر، پانسیون، هتل آپارتمان، اردوگاه جهانگردی، کمپینگ، مجتمع توریستی، ویلا یا آپارتمان شخصی (خانه دوم). (الوانی، ۱۳۸۳:۱۰۸)
۲-۳-۲-۱-­ هتل
اقامتگاهی است با کیفیت و درجه­بندی مختلف که متناسب با امکانات، وسعت، تجهیزات، تعداد اتاق و تخت از یک تا پنج ستاره طبقه ­بندی می­شوند.
۲-۳-۲-۲-­ متل
اقامتگاه­هایی هستند که به صورت مجموعه یا منفرد در مسیر راه­های ارتباطی اصلی عمدتاً برای مسافران عبوری احداث می­شوند.
۲-۳-۲-۳-­ مسافرخانه یا مهمان­پذیر
تأسیسات اقامتی ساده و ارزان قیمتی هستند که عموماً خدمات اقامتی ارائه می­ دهند و از نظر کیفیت پایئن­تر از هتل­ها قرار دارند.
۲-۳-۲-۴-­ مهمانسرا
به گروهی از تأسیسات اقامتی گفته می­ شود که در سال­های قبل از انقلاب در نقاط دور دست و شهرهای فاقد هتل و اقامتگاه مناسب توسط سازمان جلب سیاحان ساخته شدند.
همچنین به اقماتگاه­های اختصاصی گفته می­ شود که سازمان­ها و ادارات مختلف برای اسکان مهمانان خود احداث می­ کنند و معمولاً استفاده از آن­ها برای عموم مردم امکان پذیر نیست.
۲-۳-۲-۵-­ هتل آپارتمان
به اقامتگاه­هایی اتلاق می­ شود که واحد اقامتی در آن­ها نه به صورت اتاق، بلکه به صورت آپارتمان بوده و دارای اتاق خواب، پذیرایی، آشپزخانه و سرویس بهداشتی بوده و به صورت مبله تجهیز شده و در اختیار مهمانان قرار می­گیرد.
۲-۳-۲-۶-­ مجتمع توریستی
به مجموعه ­ای از تأسیسات اقامتی، پذیرایی، تفریحی، تفرجگاهی، ورزشی گفته می­ شود که دارای تأسیسات متنوع بوده و مهمانان ضمن اقامات در آن­ها می­توانند از خدمات جانبی دیگری که در آن­ها وجود دارد استفاده نمایند. تأسیسات اقامتی در مجتمع­های توریستی متنوع است و می ­تواند به صورت اتاق، ویلا، آپارتمان، کمپینگ، محل پارک کاروان یا اتاق­های سیار که با اتومبیل یدک کشیده می­شوند باشد (همان منبع، ص۱۰۹).
۲-۳-۲-۷-­ اردوگاه جهانگردی
به مجموعه ­ای از تأسیسات اقامتی منفرد گفته می­ شود که بصورت واحدهای مجزا از هم در محوطه­ای باز، ساخته می­شوند. عمدتاً این اردوگاه­ها دارای اتاقک­های کوچک و ساده­ای هستند که برای مشتریان کم درآمد در نظر گرفته می­شوند.
۲-۳-۲-۸-­ بنگالو
به مجموعه­ای از اقامتگاه­های منفرد گفته می­ شود که دارای یک اتاق بزرگ با امکانات آشپزخانه، سرویس بهداشتی بوده و اغلب به صورت یک سوئیت یک اتاقه ساخته می­ شود.
۲-۳-۲-۹-­ شاله[۸]
به خانه­های ییلاقی گفته می­ شود که در نواحی کوهستانی با مصالحی مانند چوب ساخته می­شوند. شاله­ها می­توانند ابعاد متفاوت داشته باشند.
۲-۳-۲-۱۰-­ پانسیون
به نوعی واحد اقامتی گفته می­ شود که ظاهری ساده داشته و ضمن اقامت از خدمات پذیرایی نیز برخوردار است.
۲-۳-۲-۱۱-­ پانسیون­های خانگی
به واحدهای اقامتی گفته می­ شود که در تعداد از اتاق­های ساختمان مسکونی صاحبان آن خدمات اقامتی ارائه می­ دهند. در اینگونه پانسیون­ها، خانواده صاحب پانسیون تعدادی از اتاق­های مازاد خود را به اقامت مسافران اختصاص داده و از آنان پذیرایی می­ کنند.
۲-۳-۲-۱۲-­ ویلاهای خصوصی
به این نوع اقامتگاه­ها در ادبیات گردشگری خانه دوّم یا Secound home نیز می­گویند. خانه­های دوم که عمدتاً در مناطق توریستی احداث می­شوند، به صورت اختصاصی توسط صاحبان و مهمانان آن­ها مورد استفاده قرار می­گیرند. مسافران اینگونه خانه­ها هر چند که عملکرد توریستی دارند، لیکن از نظر اقامت به تأسیسات اقامتی موجود در محل وابسته نیستند. لیکن نیازهای روزمره خود را از مـحـل تهیه کــرده و از خدمات موجود در مناطق توریستی استفاده می­ کنند (همان منبع، ص۱۰۹).
۲-۳-۲-۱۳-­ اقامتگاه­های آزاد
این نوع اقامتگاه­ها فضاهای باز و آزادی هستند که هیچگونه تأسیساتی ندارند و صرفاً به خاطر زیبایی محل برای بر افراشتن چادر یا اقامت در فضای باز مورد استفاده مسافران قرار می­گیرند. نمونه این نوع اقامت را می­توان تقریباً در تمای شهرهای توریستی مشاهده کرد که مسافران در کنار پیاده­روها یا چمن­های پارک­های شهری چادر برافراشته و بیتوته می­ کنند.
۲-۴-گردشگری در طبیعت (طبیعت گردی)
یکی دیگر از الگوهای فضایی گردشگری شکل گرفته در عصر پسامدرن گردشگری در طبیعت یا طبیعت گردی می­باشد. این الگوی فضایی در برگیرنده رویکرد گردشگران به محیط طبیعی با انگیزه­ های متفاوتی می­باشد که گردشگر از سفر به محیط طبیعی یا طبیعت مدنظر دارد. از این رو گستره فضایی این الگو، محیط طبیعی را در بر می­گیرد که می ­تواند به عنوان مثال ساحل، جنگل، کوه و نظیر این­ها باشد. این الگوی فضایی از گردشگری در برگیرنده گونه­های متفاوتی از گردشگری می­باشد که در این فضا، تجربه گردشگری کسب می­ کنند. این گونه­ ها می ­تواند شامل طبیعت گردی، گردشگری دریایی، گردشگری ورزشی و نظیر این­ها باشد.
در این بین نکته مهم، تمایزی است که بین گردشگری در طبیعت به عنوان یک الگوی فضایی و اکوتوریسم به عنوان یک گونه از گردشگری وجود دارد. این در حالی است که در بیشتر مواقع این دو مترادف هم محسوب می­شوند و حتی گاهی یکی پنداشته می­شوند.گردشگری در طبیعت یک الگوی فضایی از گردشگری می­باشد و شکل دهنده متنی فضایی است که خوانش آن در پیرامون سفر به نقاط طبیعی با انگیزه­ های متفاوت از سوی گردشگران صورت می­گیرد این خود در رویکردی واسازانه بر بنیان ساختارهای متفاوتی از نگرش درون متنی یا برون متنی قرار دارد که در راستای گونه­ های متفاوتی از گردشگری پدیدار می­ شود. همچنین در بازار جهانی گردشگری، گردشگری در طبیعت یک بخش کلی محسوب می­ شود که اکوتوریسم جزیی از آن در کنار گردشگری ماجراجویی می­باشد (مجله موج سبز،۴،۱۳۸۰). در واقع اکوتوریسم بخشی در حال گسترش از بازار گردشگری در طبیعت است.به گونه ­ای که طبق برآورد «انجمن اکوتوریسم» در سال ۱۹۹۹، گردشگری در طبیعت یا طبیعت گردی ۲۰ درصد و اکوتوریسم ۷%۰ از بازار مسافرت جهانی را در اختیار دارد (شاهنده،۴۹،۱۳۸۰). از این رو نمی­ توان سفر به طبیعت را بدون در نظر گرفتن ویژگی­های آن، اکوتوریسم نامید در حالی که می­توان این گونه سفرها را در چارچوب گردشگری در طبیعت به حساب آورد.
علاوه بر آن از نظر تعاریف نیز هیچگاه گردشگری در طبیعت تنها معادل اکوتوریسم نیست. در اینجا تفاوتی را می­توان مشاهده کرد که مابین انگیزه­ های این دو وجود دارد. گردشگری در طبیعت یا طبیعت گردی، مسافرت به محیط­های طبیعی می ­تواند در چارچوب انگیزه های متفاوتی باشد که تنها فضای طبیعی را مدنظر داشته و انگیزه مربوطه هیچ گونه رابطه مستقیم با محیط طبیعی ندارد و حتی گردشگر نسبت به محیط دارای هیچ حساسیتی نیست. در حالی که اکوتوریسم بنا به تعریف آن توسط موسسه بین المللی اکوتوریسم در سال ۱۹۹۱ « یک مسافرت مسئولانه به مناطق طبیعی که محیط زیست را حفظ و زندگی راحت مردم محلی را تثبیت نماید» تعریف شده است (مجله موج سبز،۴،۱۳۸۰).
از این رو اکوتوریسم واجد چهار ویژگی مشخص و بارز می­باشد که عبارتند از:
سفر به یک منطقه طبیعی.
سفری که حامی حفاظت از تنوع زیستی باشد.
سفری که برای جوامع میزبان محلی سودمند باشد.
سفری که به درک و فهم عمیق از طبیعت و محیط زیست رهنمون باشد (شاهنده،۴۹،۱۳۸۰).
این خود نشان از گرایش اکوتوریسم به سمت حفاظت از طبیعت دارد به بیانی دیگر گونه ­ای از گردشگری طبیعت گرا را به ذهن متبادر می­سازد. از این رو تعداد سفرهای که بتوان به آن­ها برچسب اکوتوریستی زد بسیار محدود می­باشد و این با گردشگری در طبیعت که به عنوان یک الگوی فضایی گردشگری شکل می­گیرد و واجد تنها یک ویژگی از ویژگی­های اکوتوریسم که همان سفر به مناطق طبیعی است، بسیار متفاوت می­باشد. در این میان می­توان تفاوت بین گردشگری در طبیعت و اکوتوریسم را تفاوت بین شهرنشینی و شهرگرایی مقایسه کرد که اولی نشان از جمعیت شهری دارد و ساکنان شهر را مدنظر قرار می­دهد و شهرگرایی، در برگیرنده مفهوم فرهنگ شهری و برخاسته از مدنیت در فضای شهری می­باشد. بر این مبنا گردشگری در طبیعت، تعداد و فضای گردشگری در رابطه با مناطق طبیعی در بر می­گیرد و اکوتوریسم در برگیرنده مفهومی از فرهنگ گردشگری در حفاظت از محیط زیست را در بردارد.
با توجه به مشخص شدن تمایز مابین گردشگری در طبیعت و اکوتوریسم، می­توان گردشگری در طبیعت را این گونه تعریف کرد:
«گردشگری در طبیعت یا طبیعت گردی، سفر به مناطق طبیعی در رابطه با بهره‏بری گردشگری با انگیزه­ های متفاوت از مناطق طبیعی بوده که آثار مثبت و منفی را برای آن مناطق در بر دارد». بنابراین تعریف گردشگری در طبیعت یا طبیعت­گردی به عنوان یک الگوی فضایی در چند وجه باید مورد توجه قرار گیرد که در وهله اول سفر به مناطق طبیعی است و در وهله دوم بهره­بری از مناطق طبیعی مدنظر می­باشد و در آخر تاثیراتی که جریان گردشگری در این مناطق برجای می­نهد، دارای اهمیت است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-09-05] [ 11:05:00 ب.ظ ]




((فرایندی همه جانبه ، موزون و درون زا که در چارچوب آن توانایی های اجتماعات روستایی برای رفع نیازهای اساسی مادی و معنوی و کنترل موثر بر نیروهای شکل دهنده نظام سکونت محلی (اکولوژیکی ،اجتماعی ،اقتصادی ،نهادی و سرزمینی ) رشد و تعالی می یابد ))( موسسه توسعه روستایی ایران ،۳۵:۱۳۸۳) .
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

با این تعریف اهداف توسعه روستایی و توسعه پایدار عبارتند از :
امنیت غذایی ۲- افزایش مشارکت ۳-حفظ محیط زیست ۴- کاهش فقر(افتخاری ،۱۴۶:۱۳۸۲).
با عنایت به آنچه امد میتوان گفت که پایداری در توسعه روستایی به عنوان استراتژی (راهبرد) مورد توجه قرار گرفته است و گفته میشود که این استراتژی برای نیل به افق توسعه مطلوب خود از منابع زیر تاثیر میگیرد :
توانمند سازی اجتماعات روستایی و پذیرش انسان روستایی به عنوان محور توسعه
طرفیت سازی برای توسعه و شکل گیری سرمایه های اجتماعی و نهادی
اقتصاد محلی ، متنوع ، پویا و پایدار
پایدار سازی فرایند تعامل انسان روستایی و اکوسیستم پیرامونی و بهره برداری بهینه از آن ( موسسه توسعه روستایی ایران ، ۵۲:۱۳۸۳).
بر چنین راهبردی اصولی حاکم است و عبارتند از :

    • اصل احتیاط
    • اصل برابری درون نسلی و بین نسلی
    • اصل استفاده پایدار از منابع
    • اصل نگهداری تنوع زیستی
    • اصل امنیت اقتصادی و رفاه اجتماعی
    • اصل کنترل و مشارکت موثر ( موسسه توسعه روستایی ایران ،۳۶:۱۳۸۳) .

۲-۱-۵.مسکن پایدار روستایی
مسکن پایدار روستایی به مفهوم مسکنی که از لحاظ اقتصادی متناسب،از لحاظ اجتماعی قابلقبول ،از نظرفنی وکالبدی امکان پذیرو مستحکم و سازگار بامحیط زیست باشد(Charles,2007:3). مسکن پایدار نقش با اهمیتی در ثبات خانواده ، رشد اقتصادی و اجتماعی و بالا بردن ضریب ایمنی افراد و خصوصا ارتقای فرهنگی و آرامش روحی اعضای خانواده دارد و در کل سیستم نیز تاثیر می گذارد(آسایش ،۶۵:۱۳۷۵). موارد زیر را می توان به عنوان ویژگی های واحدهای مسکونی پایدار برشمرد:
الف . ساختمانی که کمترین تاثیر را بر محیط به جا می گذارد و مناسب جامعه محلی می باشد.
ب . ساختمانی که به لحاظ انرژی کارا باشد و طوری طراحی شده باشد که مصرف انرژی را از طریق عایق گذاری موثر و سیستم گرمایشی و سرمایش مناسب حداقل کند .
پ . ساختمانی که دسترسی خوب به شبکه حمل و نقل عمومی داشته باشد.
ت . ساختمانی که حداقل ضایعات را در ساخت و بیشترین استفاده مجدد را از مصالح بومی داشته باشد .
ث . ساختمانی که طوری طراحی و ساخته شده باشد که ساکنین را از طریق نصب تجهیزات و قطعات کاراتر قادر به استفاده کمتر آب کند.
ج . ساختمانی که طوری طراحی شود که بازیافت و (composting) را برای ساکنین آنان کند ( سرتیپی پور ،۱۳۸۴: ۳۲-۳۱) .
۲-۲.مسکن و نظریات مربوط به آن
ابعاد گسترده مسکن باعث شده است تا شاخه های علمی مختلف به نوعی آن را مورد بررسی قرار دهند و در هر رشته دانشمندان نظریاتی را در مورد آن بیان داشته اند در این قسمت نظرات شخصیت های مختلف علمی در مورد اهمیت ومسئله مسکن بررسی می شود.عبدالرحمن بن خلدون دانشمند بزرگ اسلامی در رابطه با علت ایجاد ساختمان چنین می گوید: ((انسان بر سرشتی آفریده شده که به سرانجام کار وآینده زندگی می اندیشد و از این رو ساخت پناهگاه را برای از بین بردن رنج گرما و سرما برمی گزیند))(ابن خلدون ،۴:۱۳۶۶).
اهداف اجتماعی مسکن را می توان در قالب فراهم آوردن سرپناه کافی یا متعارف برای تمام مردم ، زندگی جمعی ، احساس افتخار اجتماعی ،احساس انطباق با محیط جمعی ، داشتن ثبات اقتصادی ،سرمایه گذاری اقتصادی ،اجتماعی ومشارکت خانوادگی در یک محیط جمعی را مشاهده کرد(طهماسبی ،۱۶:۱۳۷۲). لوکوربوزیه معتقد است که مسکن باید اجتماع افراد خانواده را ممکن ساخته ،ضمنا استقلال هر کدام را حفظ کند تا همگان از هم زندگی جدا و مجزایی داشته باشند(توسلی ،۱۶۴:۱۳۷۸) ویسنتین چرچیل گفته است ((ما ساختمان ها را شکل می دهیم و سپس ساختمان ها مارا شکل می دهند)) وین واتر می گوید از آنجایی که مسکن سرپناهی در مقابل عناصر آزار دهنده محیط خارج است . لذا به منزله مکانی است که مردم در آن انرژی خود را تجدید می کنند و با انرژی های جهان خارج مقابله می کنند.لذا خانه عمدتا وسیله است که مردم در آن انرژی خودرا تجدید میکنند و با انرژیهای جهان خارج مقابله می کنند.لذا عمدتا خانه وسیلهای است که افرادی که از بقیه جامعه بریده شده اند میتوانند در مقابل تهدیدها و حملات بیشتر پناه یابند.به نظر او این جنبه از خانه برای زنان از اهمیت خاصی برخوردار می باشد(ورسلی،۷۵:۱۹۹۸). باستیه و درز ،روابط انسان و مکان را یکی از عوامل رشد و دگرگونی شهرها دانستهاند و لزوم اسکان یافتن را تمایل همگانی به داشتن مالکیت مسکن ،روابط بین مالکان و مستاجران ،دخالت دولت وزمامداران مملکتی در این روابط بویژه در مسیر توسعه ساخت مسکن و به طور کلی دستیابی به مالکیت از آن جمله اند .مالکیت مسکن از نظر همه ملت ها نشانه موفقیت اجتماعی و امنیت به شمار می رود و تمایلی فراگیر است. از آنجایی که مسکن زندگی روزمره و خانوادگی ،سلامت جسمی و روحی ،حسن اخلاق و طول عمر را تحت تاثیر قرار می دهد.عامل عمده نابرابری و نیز همبستگی اجتماعی به شمار می رود .مالکیت مسکن نشانه آشکار ارتقای سطح زندگی است (باستیه و درز،۲۹۶:۱۳۷۷) .
۲-۳.اهمیت مسکن در زندگی انسان
مسکن یا سرپناه یکی از نیازهای اساسی انسان را تشکیل می دهد. در بین نیازهای انسان ،دسترسی به مسکن (به عنوان یک نیاز سکونتی) مشکل تر و محدودتر است.
بحث در این است که نیاز سکونتی یا سرپناه اولیه چیست؟کم وکیف آن چگونه است شیوه ها و روش های دست یابی و تامین آن کدامند؟
چه افراد و گروه هایی در چه شرایطی تقدم برخورداری از آن را دارند؟راه حل ها و زمینه های فراهم کردن مسکن از سوی دولت با در نظر گرفتن هدف های توسعه اقتصادی و اجتماعی چگونه است؟
همواره در بین محققان ،برنامه ریزان و تصمیم گیران بر سر تامین نیازهای سکونتی و حقوقی و اجتماعی افراد جامعه در پاسخ به سوال های مذکور در فوق ،بحث های مستمری برانگیخته شده است . مقوله مسکن گسترده و پیچیده است و ابعاد متنوعی دارد و نمیتوان تعریف واحدی ارائه کرد مسکن یک مکان فیزیکی است و به عنوان سرپناه نیاز اولیه و اساسی خانوار به حساب می آید،در این سرپناه برخی از نیازهای اولیه خانواده یا فرد مانند خوراک ،استراحت ،حفاظت در برابر شرایط جوی تامین می شود(اهری، ،۷:۱۳۶۷). مسکن فضایی است محصور،ثابت ومستقل از زمین ها و ساختمان های مجاورخود که تمام یا قسمتی از سطح آن مسقف بوده و برای سکونت ساخته شده و دارای هیچ گونه فضای خاص فعالیت اقتصادی (اعم از خدماتی و تولیدی)نیست و به عنوان محل سکونت مورد مطالعه قرار گرفته است(همان منبع ،۲). مسکن نیازی است که در محیط های مختلف جغرافیایی و متناسب با نیازها و استعدادها از یک طرف و محدودیت های اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی از طرف دیگر شکل خاص یافته است .مسکن ماوایی است که ماهیت بودن را برای انسان مشخص می سازدو بهبود کیفیت زندگی از هدف های اساسی در تمام برنامه ریزی ها میباشد.تامین مسکن متناسب با شرایط زندگی از مهمترین اهداف انسان ها می باشند.
مسکن در ثبات اقتصادی و بهزیستی خانواده نقش اساسی دارد و این عامل از جنبه اجتماعی بسیار قوی برخوردار است زیرا فقر و عدم تامین اقتصادی ازوجود مسایل اجتماعی و بی ثباتی به شمار می رودوفرصت های شغلی ،دوری و نزدیکی مسکن به محل کار ،هزینه های رفت وآمداز عوامل اقتصادی تاثیرگذار بر امر مسکن هستند به مثابه نوعی سرمایه گذاری دارای مفهوم اقتصادی و به عنوان شکلی از پس اندازنیز منافع ویژه برای برای ساکنان در بر دارد ارزش آن به عنوان یک کالای مطلوب مفید قابل توجه است . برنامه های مسکن را می توان به صورتی تدوین کرد که منافع حاصل از آن به شکل پس انداز شخصی به حداکثر برسد(اهری ، ۴:۱۳۶۷) .
۲-۴.نقش مسکن درفرایند توسعه اقتصادی و اجتماعی و اهمیت آن
مسکن در توسعه اقتصادی و اجتماعی بویژه از نظر نقش آن در ایجاد اشتغال ،جذب مازاد ظرفیت تولید ، افزایش ارزش افزوده و تقویت بنیه اقتصادی اهمیت خاصی دارد (چپرلی ،۹:۱۳۸۶) .نگاه سیستمی به کالبد و مسکن روستاها به طور کلی اجزاء تشکیل دهنده سکونتگاه و مسکن را شناسایی و ارتباط آنها را با یکدیگر راکشف نماید در شکل گیری توسعه روستایی و کالبدی و مسکن مناسب اثرات تعیین کننده ای به جای میگذارد (Mitlin,1997:78) .
جایگاه مسکن در فرایند توسعه را می توان به شرح زیر خلاصه نمود :
مسکن مناسب برای ارتقا و تکامل انسان ضروری است،مسکن((چهارچوبی فیزیکی است که در ان منابع اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی بشری قابل دسترسی،غنی و آمیخته می شود))؛(اطهری،تاج بخش،۱۲:۱۳۶۷).
مسکن مناسب عرصه ی لازم را برای توسعه منظم و هماهنگ جامعه فراهم می آورد؛
مسکن مناسب قابلیت تولید فردی را که لازمه رشداقتصادی است بالا می برد؛
فعال بودن بخش مسکن به طور مستقیم و غیر مستقیم ایجاد اشتغال می کند،زیرا صنعت ساختمان ۵۰ تا ۵۵ درصد محصولات بخشهای صنعتی را مورد استفاده قرارمی دهد(جلالی،۱۶:۱۳۷۸). طبق پژوهش به عمل آمده از سوی سازمان ملل ایجاد هر شغل جدید در بخش ساختمان ومسکن ،منجر به ایجاد سه شغل جدیددر سایر بخشهای اقتصادی می شود(نیکوسرشت،۳۵:۱۳۷۲).
تقویت بخش مسکن به توسعه صنعت ساختمان که برای توسعه اقتصادی و اجتماعی ضروری است کمک می کندو با به تحرک درآوردن صنایع ساختمانی عده زیادی از مهاجران و بیکاران بدون مهارت را می توان در آن به کار گمارد
(جورج،۳۶:۱۳۵۷).
صنعت ساختمان با شتاب زیادی در بقیه اقتصاد اثر دارد زیرا در مراحل اولیه توسعه ،افزایش فعالیت های ساختمانی بر آهنگ رشد اقتصادی افزوده و در مراحل بعدی خود تحت تاثیر رشد اقتصادی گسترش می یابد؛
مسکن می تواند باعث توزیع متناسب جمعیت با توجه به سیاست های ملی و منطقه ای شود؛
مسکن کانون و محرکی برای پس انداز شخصی به وجود می آورد.مقادیر زیادی از این پس اندازها بیهوده برای مساکن نامناسب مصرف می شود که فقط از طریق برنامه ریزی موثر می تواند افزایش یافته و به مصارف بهتر و بادوامتر برسد؛
مسکن بر تحقق عدالت اجتماعی به علت ایجاد اشتغال و رفع بیکاری موثر است؛
سرمایه گذاری در امر مسکن باعث کاهش نقدینگی و کنترل تورم می شود؛

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:04:00 ب.ظ ]




۱۴/۰

شیرگیری

جیهان

زندهمانی

تکسل

۰۵/۰

۰۶/۰

-

۱۲/۰-

-

۲۴ ساعت بعد از تولد

ماکسا و همکاران، ۲۰۰۹

زندهمانی

آکسفورد

۰۷/۰

۰۴/۰

-

۰۱/۰-

-

۲۴ ساعت بعد از تولد

ماکسا و همکاران، ۲۰۰۹

زندهمانی

نیوزیلند

۱۴/۰

۱۱/۰

-

۷۴/۰-

-

شیرگیری

اورت هینکز و همکاران، ۲۰۰۵

: واریانس فنوتیپی،  : وراثتپذیری مستقیم،  : وراثتپذیری مادری،  : همبستگی بین اثر ژنتیکی مستقیم و مادری،  : نسبت واریانس محیط دائمی مادری به واریانس فنوتیپی،
۱-۸- اهمیت برآورد پارامترهای ژنتیکی در اصلاح دام
دقت تخمین مؤلفه های واریانس اهمیت زیادی در اصلاح نژاد حیوانات دارد، زیرا با افزایش واریانس اشتباه پیش بینی تفاوت بین مقدار پیش بینی شده و واقعی افزایش مییابد . از مؤلفه های (کو) واریانس برای تخمین پارامترهای ژنتیکی مثل وارثتپذیری و همچنین برآورد همبستگیهای ژنتیکی استفاده میشود. این پارامترها برای طراحی استراتژیهای اصلاحی ضروری هستند. تخمین مؤلفه های (کو) واریانس استفاده وسیعی در اصلاح نژاد دام دارد که از آن جمله میتوان به تشکیل ساختار شاخص انتخاب، به دست آوردن پیش بینیهای BLUP (بهترین پیشبینی نااریب خطی) با بهره گرفتن از معادلات مختلط، تخمین وراثت پذیری و همبستگیهای فنوتیپی، ژنتیکی و محیطی درک بهتر تاثیرات ژنتیکی و عوامل محیطی بر صفات اشاره نمود. لذا این مؤلفه ها باید به طور دقیق برآورد گردند [Henderson, 1986].
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

یکی از مهمترین پارامترهایی که از طریق این مؤلفه ها به دست میآید وراثت پذیری میباشد. وراثت پذیری راه اجرا و عملی نمودن برنامههای اصلاح نژادی را نشان میدهد. در مجموع تخمین نااریب وراثت پذیری جهت نیل به نتاج قابل اعتماد و در نهایت پیشرفت سریع برنامههای اصلاح نژاد امری بدیهی است، که این امر بستگی نزدیکی به نوع مدل، تعداد رکورد و صحت و دقت آنها دارد. روش های مختلفی برای تخمین مؤلفه های (کو) واریانس استفاده میشود که از آن جمله میتوان به تجزیه واریانس، حداکثر درست نمایی و روش بیزی اشاره کرد. در اصلاح دام BLUP، به طور گستردهای برای پیش بینی ارزشهای اصلاحی به منظور انتخاب، مورد استفاده قرار گرفته است، که در این ارتباط تئوری بیزی برای تفسیر BLUP، مورد استفاده قرار میگیرد .
۱-۸-۱- مدل تجزیه
در روش انتخاب کلاسیک، ارزش اصلاحی حیوانات بر اساس اطلاعات فنوتیپی و روابط خویشاوندی بین افراد با بهره گرفتن از مدلهای حیوانی پیش بینی میگردید که با ارائه روش بهترین پیشبینی نااریب خطی[۱] (BLUP)، در دهه ۷۰ توسط هندرسون نقطه عطفی در زمینه اصلاح نژاد حیوانات ایجاد شد اما در کل انتخاب بر این اساس پر هزینه و زمان بر میباشد [Henderson, 1986]. در این روش اثرات ثابت و تصادفی همراه با یکدیگر و به طور همزمان به ترتیب برآورد و پیشبینی میشود. در این روش همبستگی بین ارزش ارثی واقعی و پیش بینی شده حداکثر میشود و پیش بینی کنندهها توابع خطی از مشاهدات هستند. از طرفی برآورد صورت گرفته از مقدار واقعی یک متغیر تصادفی و توابع قابل برآورد اثرات ثابت نااریب میباشند و پیشبینی به دست آمده پیشبینی واقعی از حیوانات است، به همین دلیل این روش، بهترین پیشبینی نااریب خطی (BLUP) نامیده شد. این رویه به طور وسیعی برای پیشبینی ارزش اصلاحی دامها در صفاتی که دارای توزیع نرمال هستند، استفاده میشوند. این روش برآورد حداکثر درست نمایی از بهترین پیشبینی کننده خطی حاصل میکند و برای تجزیه صفات آستانهای نیز استفاده میشود، با این حال به لحاظ نظری، استفاده از مدل خطی شرایطی میطلبد، در واقع فرضهایی چون، توزیع طبیعی، واریانسهای اشتباه مساوی در زیر گروه ها و افزایشی اثرات باید مصداق داشته باشند که در مورد صفات چند ردهای غالب آنها برآورده نمیشوند. بنابراین یک مدل خطی مانند آنچه در روش BLUP به کار میرود، برای تجزیه و پیشبینی پاسخهای این صفات بهترین نمیباشد [Prins, 2003].
بعدها در دهه ۸۰ محققینی چون هاروی و می ، جیانولا و فولی مدل آستانه ای را ارائه دادند که برای تجزیه صفات چند ردهای تناسب بیشتری داشت. مدل آستانهای اساس غیرخطی دارد، که به دلیل غیر خطی بودن و اینکه توابع احتمال طبیعی را در بر میگیرند دارای پیچیدگی محاسباتی مخصوص به خود میباشد و به منابع محاسباتی بیشتری نیاز دارد ، با این وجود، پیشرفت در علم رایانه و برنامه نویسی سهولت استفاده از این مدل در ارزیابیها را بیشتر کرده است .
۱-۸-۲- صفات آستانهای یا دستهبندی شده
تعدادی از صفات وجود دارند که دارای تغییرات ناپیوسته [۲]میباشند و لذا آنها را صفات ناپیوسته مینامند. در تعدادی از صفات ناپیوسته فقط دو گروه متمایز فنوتیپی (نظیر سلامت و بیماری حیوانات) و در تعدادی دیگر چند گروه فنوتیپی[۳] مشاهده میشود. مثلا جنس یک متغیر Categorical است که دو دسته (نر و ماده) دارد . بسیاری از صفات پر اهمیت در زیست شناسی که از لحاظ اقتصاد
ی نیز مهم میباشند در مقیاس ناپیوسته قابل مشاهده هستند . این صفات به صورت عینی قابل اندازه گیری نبوده بلکه به شکل غیرعینی دسته بندی میشوند. صفاتی مانند سخت زایی، مرده زایی، زندهمانی، بیماریها از این دسته به شمار میروند. این صفات دو ردهای یا چند ردهای میباشند. از منظری دیگر صفات ردهای دو نوع هستند:
۱- دسته اول آنهایی هستند که به صورت ساده به نسل بعد منتقل میشوند، این صفات کیفی تحت تاثیر یک یا تعداد محدودی ژن بوده و محیط بر بروز آنها تاثیر اندکی دارد. کار کردن با این صفات بسیار ساده بوده و مباحث ژنتیکی کمی شامل آنها نمیشود.
۲- دسته دوم آنهایی میباشند که از نظر سنجش و اندازه گیری مشابه صفات کیفی بوده اما صفات کمی یا چندین ژنی میباشند، به عبارتی این صفات تحت تأثیر تعداد بسیار زیادی ژن قرار داشته و محیط بر بروز آنها تأثیر بسیاری دارد [Bourdon, 1997]. کار کردن با این صفات به دلیل نوع اندازه گیری آنها مشکلتر از صفات کمی با توزیع پیوسته میباشد. با وجودی که این صفات تنها دارای چند رده میباشند اما در مقیاس بنیادی[۴] از توزیع طبیعی برخوردارند هر چند که این توزیع غیر قابل مشاهده است.
صفاتی که در مقیاس قابل مشاهده، ردهای بوده اما در مقیاس بنیادی غیر قابل مشاهده، پیوسته هستند، صفات آستانهای یا شبه پیوسته نامیده میشوند .
۱-۸-۳- مدل آستانهای
در برآورد مؤلفه های واریانس صفات ناپیوسته از روشهایی استفاده میشود که بر اساس مدل آستانهای[۵] طراحی میشود. به دست آوردن معادلات مختلط در مدل آستانهای بر پایه نظریه بیز[۶] میباشد. اغلب ارزیابی های صفات آستانهای با کمک مدلهای خطی یک صفت، قابلیت اعتماد کمی دارند . تاکنون در کشور ما تجزیه اینگونه صفات بیشتر با نرم افزارهایی مانند DFREML و WOMBAT و ASREML صورت گرفته است . این نرم افزارها با این فرض که صفات مورد آنالیز از توزیع نرمال برخوردارند، تجزیه داده ها را انجام میدهند، در صورتی که صفات آستانهای از توزیع نرمال برخوردار نیستند. ممکن است صفات آستانهای در اثر انتخاب برای یک صفت پیوسته مرتبط با آن تحت تاثیر قرار گیرند، بنابراین انتظار میرود صحت انتخاب هنگام ارزیابی همزمان دو صفت پیوسته و آستانهای، حداقل برای صفات آستانهای افزایش یابد و بسیاری از مطالعات مربوط به برآورد پارامترهای ژنتیکی و پیشبینی ارزشهای اصلاحی در کشور برای صفاتی مانند زندهمانی با بهره گرفتن از مدلهای خطی چندصفتی انجام شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:04:00 ب.ظ ]




کاتز مدعی است که متغیر آگاهی از فرایند برچسب زنی( و به ویژه مفهوم شرمسارسازی[۲۹۴])، به خودی خود می تواند بخشی از محرک مورد نیاز برای درگیر شدن فرد در رفتارهای بزهکارانه یا مجرمانه باشد. در این خصوص، مسأله ی مورد نظر کاتز، ارتباط میان جرم و حالت­های هیجانی[۲۹۵] مجرمان است و دو متغیر زیر مورد توجه وی قرار می گیرد:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نخست، فریبندگی های جرم؛ و دوم، الزام هایی درونی[۲۹۶] که افراد هنگام درگیر شدن در انواع متفاوت پروژه های مجرمانه در خود احساس می کنند(وایت و هینز، ۱۳۹۰: ۲۰۰).
از نظر کاتز، در این حالت های هیجانی، جرم چهره ای هیجان انگیز و نشاط بخش به خود می گیرد. تا آنجا که خود را در قالب نوعی تعالی یافتن امور معمولی جلوه گر می سازد؛ یعنی فرصتی برای نوعی کندوکاو خلاقانه در جهان هایی عاطفی که در ورای جهان رفتارهای عقلانی و بهنجار وجود دارد. به باور وی، بخشی از هیجان جرم، دقیقاً در این خطرپذیری فرد نهفته است که می داند اگر دستگیر شود، شرمسار خواهد شد. این نکته بدین معناست که در نگاه کاتز، توفیق یافتن مجرم در اعمالی مانند دزدی از فروشگاه یا ربودن تفریحی یک خودرو، هم به معنای فرار از مجازات است و هم به معنای گریز او از احساس شرمساری ای است که در صورت دستگیری، بدان دچار خواهد شد(همان: ۲۰۰-۲۰۱).
نقدیکی از انتقادات به نظریه­ واکنش اجتماعی یا برچسب زنی، غفلت از تحلیل و تبیین علل بزهکاری های ابتدایی است. تأکید زیاد نظریه­ برچسب زنی بر انحراف ثانوی، موجب می شود بزهکاری های قدرتمندان و ثروتمندان که می توانند مانع انگ زدن دیگران به خود شوند، نادیده گرفته شود. انتقاد دیگر این است که نظریه­ برچسب زنی به ویژگی های فردی و اقتصادی و اجتماعی افراد نظیر سن، جنس و موقعیت اجتماعی افراد توجه نمی کند، در حالی افراد با ویژگی های فردی و اجتماعی متفاوت ممکن است واکنش های مختلفی به برچسب ها نشان دهند؛ برای مثال برچسب ها ممکن است یک مرد جوان را به بزهکاری تشویق نماید، اما یک زن بزرگسال را از دزدی بازدارد. همچنین، این فرض که انحراف اولیه با برچسب خوردن به انحراف ثانوی می انجامد، مورد انتقاد قرار گرفته است. در واقع، برچسب خوردن را به هیچ وجه نمی توان تنها علت انحرافات بعدی تلقی نمود. بسیاری از افراد به علل متعدد و بدون برچسب خوردن مرتکب انحراف می شوند و بسیاری از تحقیقات هم نشان داده است که بیشتر بزهکاران هیچ برچسب رسمی نخورده اند.
۳-۲-۴-۳- نظریه­ تضاد اجتماعی
نظریه­ های تضاد[۲۹۷] بر این مسأله تأکید دارند که ساختار اساسی اقتصادی و اجتماعی جامعه، رفتار افراد را شکل می­دهد نه فرآیندهای جامعه­پذیری یا گروه همالان یا الگوهای خرده­فرهنگی. تضادگراها در پی این هستند که جرم را در درون بافت­های اقتصادی و اجتماعی توضیح دهند و ارتباط بین طبقه­ی اجتماعی، جرم و کنترل اجتماعی را بیان کنند. نظریه­ های تضاد به جرم به عنوان پیامد مبارزه­ی اجتماعی نگاه می­ کنند و مدعی هستند که توزیع متفاوت قدرت در جوامع متکثر موجب می­ شود که برخی از گروه­هایی که از سهم کافی از قدرت برخوردارند، بتوانند قوانین و مقرراتی را به نفع خودشان و به ضرر گروه ­های رقیب تصویب کنند. در واقع، در چنین بستری بزهکاری شکل می­گیرد(سیگل، ۲۰۱۲: ۲۶۶-۲۶۸).
مطابق با دیدگاه تضاد، جامعه از گروه های دارای ارزش ها و علایق متضاد تشکیل شده است و دولت، نماینده­ی ارزش ها و علایق گروه هایی است که دارای بیشترین قدرت می­باشند. یکی از اندیشه های منظم اولیه در ارتباط با تضاد، نظریه­ مارکس در نیمه­ی دوم قرن نوزدهم می باشد و سپس در قرن بیستم با الهام از نظریه­ وی، افرادی مانند جورج ولد اقدام به نظریه­پردازی در حوزه­ جرم شناسی نمودند(براون و همکاران، ۲۰۱۳: ۳۸۲). در این بخش نظریه­ های مارکس، ولد، کوئینی، ترک، چمبلیس و سیدمن، هاگان مرور خواهند شد.
۳-۲-۴-۳-۱- نظریه­ تضاد کارل مارکس
بیشتر نظریه­ تضاد معاصر را می توان به نوشته های کارل مارکس[۲۹۸]، فیلسوف، اقتصاددان و جامعه شناس آلمانی مرتبط دانست. در حالی که مارکس و همکارش، فردریش انگلس[۲۹۹]، مباحث کمی در رابطه با مقوله­ی جرم مطرح کردند، قضایای نظری شان درباره جامعه­ سرمایه­داری و تاریخ تمدن انسانی منجر به شکل گیری مبنایی برای پیشرفت های بعدی نظریه های تضاد در جرم شناسی گردید(براون و همکاران، ۲۰۱۳: ۳۸۳).
از نظر مارکس، ساختارهای اقتصادی جامعه، همه روابط انسانی را کنترل می­ کنند(سیگل، ۲۰۱۲: ۲۶۶). وی معتقد بود که شکل غالب همه جوامع، شیوه­ تولید[۳۰۰] بود که در آن، افراد کالاهای مادی را تولید می کنند. در واقع، شیوه­ تولید زندگی مادی تعیین کننده­ ویژگی عام فرآیندهای اجتماعی، سیاسی و معنوی زندگی است. تأکید بر شیوه­ تولید و ساختار اقتصادی باعث شد تا مارکس توجه زیادی به رابطه بین تولید کنندگان(کارگران) و صاحبان شیوه های تولید(سرمایه داران) داشته باشد. در جامعه­ سرمایه داری، طبقه­ی بورژوا طبقه­ی حاکم و مالک ابزار تولید است و پرولتاریا تحت فشار است تا برای بورژوا کار کند. این تقسیم کار منجر به ازخود بیگانگی[۳۰۱] کارگران می شود. از خود بیگانگی پرولتاریا بدین معنی که از تولیدات نیروی کارشان بیگانه می شوند، نشان دهنده توزیع نابرابر مالکیت و قدرت در جامعه می باشد. این توزیع نابرابر مالکیت و قدرت، مبنای تضاد طبقاتی اجتناب ناپذیر است که از نظر مارکس، ویژگی تمام تاریخ اجتماعی است(سیدمن[۳۰۲]، ۱۳۸۸).
اگرچه مارکس مجرمان و بزهکاران را قربانیان نظام سرمایه داری می داند که علیه روابط ظالمانه­ی موجود دست به انحراف می زنند، ولی هرگز رفتار انحرافی را تأیید نمی کند. از نظر وی، شرایط نامناسب اقتصادی و به ویژه فقر مادی، از عوامل اساسی جرم و بزهکاری است. در عین حال، بر این باور است که بیشتر رفتار انحرافی که به وسیله­ طبقات پایین جامعه انجام می شود، به علت محدودیت هایی است که نظام سرمایه داری برای آن طبقات به وجود می ­آورد. همچنین، برخی از رفتارهای جنایی که به طبقه­ی کارگر نسبت داده می شود، قضاوت­های ساختگی است که بنگاه های سرمایه داری به منظور تحت کنترل درآوردن مردم به این طبقه اعمال می کنند و این کنترل اجتماعی با سوگیری طبقاتی انجام می شود، زیرا قوانین کیفری رفتاری را به عنوان جرم و بزهکاری قلمداد می کند که بیشتر طبقات محروم جامعه درگیر این رفتارها هستند(احمدی، ۱۳۸۴: ۶۰-۶۱).
۳-۲-۴-۳-۲- نظریه­ تضاد گروهی جورج ولد
جورج ولد[۳۰۳] صورت بندی خود از نظریه­ تضاد گروهی[۳۰۴] را در سال ۱۹۵۸ مطرح نمود. مفهوم­پردازی وی ریشه در سنت کنش متقابل اجتماعی و نظریه های رفتار جمعی دارد. ولد، انسان­ها را شامل گروه هایی دانسته و جامعه نیز به عنوان مجموعه ای از گروه ها است که هرکدام دارای علایق خاص خود می باشد. یک گروه به این دلیل شکل می گیرد زیرا اعضایش دارای علایق و منافع مشترک و نیازهایی است که می توانند به بهترین شکل از طریق کنش جمعی به هم نزدیک شوند(براون و همکاران، ۲۰۱۳: ۳۸۴).
ولد معتقد است گروه ها زمانی با یکدیگر تضاد پیدا می کنند که منافع و اهداف شان باهم مخالف باشد. وقتی که این اتفاق رخ دهد، هر گروهی تمایل دارد تا از خودش دفاع کند(همان: ۳۸۴). از نظر ولد، قوانین توسط گروه هایی با گرایش های سیاسی که خواهان کمک دولت برای دفاع از حقوق شان و حمایت از منافع شان هستند، به وجود می آیند. اگر یک گروه به اندازه ی کافی مورد حمایت باشد، قانون با هدف محدود نمودن منافع برخی از افراد مخالف آن گروه وضع خواهد شد. هر مرحله از این فرایند، از تصویب قانون گرفته تا پیگرد قانونی در هر پرونده، تا روابط بین زندانی و زندانبان، تا مأمور آزادی مشروط و شخص آزاد شده، نشانه ای تضاد در خود دارد. اعمال مجرمانه نتیجه­ برخورد مستقیم بین نیروهای درگیر بر سر کنترل جامعه می باشد(سیگل، ۲۰۱۲: ۲۶۹).
وی تصریح می کند که تضاد بین گروه ها، وفاداری اعضای گروه به گروه مربوطه­ی خودشان را تقویت می کند. همچنین، توزیع قدرت یکی دیگر از عناصر نظریه­ تضاد گروهی است. ولد مدعی است کسانی که اکثریت های قانونی را تشکیل می دهند، بر روی قدرت پلیس کنترل داشته و سیاست هایی که تصمیم می گیرد چه کسی احتمالاً در انحراف و قانون شکنی درگیر می شود را تحت سلطه­ی خود دارند. یک بعد جذاب از نظریه­ ولد این مسأله می باشد که وی جرم و بزهکاری را به عنوان رفتار گروه اقلیت ملاحظه می کند. برای مثال، بزهکاری جوانان رفتار گروه اقلیت است که برای جهان بزرگسالان قدرتمند قابل پذیرش نمی ­باشد. این نکته نشان دهنده بسط باور اوست که رفتار انسانی از طریق رفتار گروهی مشخص شده به وسیله­ تضاد سلطه پیدا کرده است(براون و همکاران، ۲۰۱۳: ۳۸۵؛ بیرن و مزراشمیت، ۲۰۱۱: ۱۹۱). به این ترتیب، ولد با پرداختن به جنبه های کشاکش و ستیز در جامعه اظهار می­ کند که نظم، تعادل و توازن اجتماعی حاصل همکاری نیست، بلکه محصول کشاکش ها و ستیزه هاست(احمدی، ۱۳۸۴: ۶۴).
۳-۲-۴-۳-۳- نظریه واقعیت اجتماعی جرم ریچارد کوئینی
ریچارد کوئینی[۳۰۵] در کتاب های واقعیت اجتماعی جرم[۳۰۶](۱۹۷۰) و نقد نظم قانونی[۳۰۷](۱۹۷۴) بیان می­ کند که در جامعه­ معاصر، قانون جنایی منعکس کننده­ منافع کسانی است که قدرت را در اختیار دارند. در اینجا تضادی بین گروه های اجتماعی وجود دارد-ثروتمندان و فقرا- آن­هایی که قدرت را در اختیار دارند، قوانینی را به نفع خودشان تصویب می کنند(سیگل، ۲۰۱۲: ۲۷۰). وی استدلال می کند که قانون در جامعه­ سرمایه داری دارای کارکرد مشروعیت­بخشی به سیستم و تسهیل کردن سلطه و استثمار می­باشد(فریدریش[۳۰۸]، ۲۰۰۹: ۲۱۲).
کوئینی بر این باور است که در جامعه­ سرمایه­داری، دولت ابزاری است برای کنترل طبقه استثمار شده ای که به خدمت منافع طبقه حاکم سرمایه دار درآمده است(صدیق­سروستانی،۱۳۹۰: ۷۰). از نظر وی، سرمایه داری خاستگاه اصلی نابرابر های معطوف به رفتارهای انحرافی است و قدرتمندان و ثروتمندان، رفتار افراد و گروه هایی که منافع آنان را تهدید نمایند، مجرمانه تلقی می کنند(ستوده،۱۳۸۹: ۱۴۴-۱۴۵). او در کتابش با عنوان طبقه، دولت و جرم[۳۰۹](۱۹۷۷)، جرایم را به دو مقوله تفکیک می­نماید. مقوله اول؛ جرایم سلطه و سرکوب[۳۱۰] که به وسیله­ سرمایه­داران برای حفظ طبقه خود در وضعیتی برتر انجام می­گیرد. جرایم یقه سفیدان، آلودگی محیط و بسیاری از جرایم سازمان یافته نمونه هایی از جرایم سلطه و سرکوب هستند. و مقوله دوم؛ جرایم همسازی و مقاومت[۳۱۱] که عمدتاً توسط طبقه­ی کارگر برای بقای خود و مقابله با استثمار، در اشکالی چون، جرایم غارتگری با جهت گیری اقتصادی، سرقت از منزل، قتل، حملات جنسی و خرابکاری­های سیاسی انجام می­شوند. بدین ترتیب دنبال کردن منافع مشترک میان گروه ­های اجتماعی سبب پیدایش ستیزه میان آن­ها و پدید آمدن انحرافات اجتماعی می­گردد(احمدی،۱۳۸۴: ۶۵-۶۶).
در واقع، کوئینی در مبحث احساس نامنی، از تضاد بین بخش­های مختلف جامعه صحبت می­ کند، بدین صورت که بخش­های متفاوت جامعه الگوهای رفتاری متفاوتی دارند و هنجارها را بر اساس جایگاه اجتماعی و فرهنگی خود می‌آموزند (ولد و همکاران،۱۳۸۰: ۳۲۵). او استدلال می­نماید که واژه جرم را می­توان هم به رویدادهای واقعی که افراد بطور شخصی آن را تجربه می­ کنند، اطلاق نمود و هم برای اشاره به دریافت­هایی که از میان­کنش­های اجتماعی خلق شده توسط رسانه ­ها و صاحبان قدرت شکل می­گیرند، بکار برد(همان: ۳۲۵). بنابراین، ترس از جرم نیز در ارتباط با معنایی که واژه جرم می پذیرد در بین افراد معنا می‌یابد. کوئینی قانون و دولت را ابزاری در خدمت منافع سرمایه­داران می‌داند. در واقع، کنترل اجتماعی ابزار جلوگیری از هر نوع تهدیدی است که بر علیه نظام سرمایه­داری ­باشد(صدیق سروستانی،۱۳۹۰: ۶۹) و بنابراین افراد طبقات بالا در مقایسه با طبقات پایین از احساس امنیت بیشتری در جامعه برخوردارند. در این خصوص نکته مهم آن است که مفاهیمی از جرم که صاحبان آنها واجد قدرت هستند بی­اعتبار تلقی می­شوند و قدرتمندان برای مشروعیت بخشیدن به اقتدار خود سیاست­هایی درخصوص جرم را ترویج می‌کنند(ولد و همکاران،۱۳۸۰: ۳۲۵) که این امر سبب افزایش ترس از جرایمی اینچنینی در میان طبقات فاقد قدرت و آسیب‌پذیر می‌گردد.
۳-۲-۴-۳-۴- نظریه جرم و نظم قانونی آستین ترک
آستین ترک[۳۱۲] در کتاب مجرمیت و نظم قانونی[۳۱۳](۱۹۶۹)، تحلیل تضادی از جرم ارائه داد که بسیار شبیه به رویکرد برچسب زنی است(براون و همکاران، ۲۰۱۳: ۳۳۹). وی استدلال می کند که افراد مطابق با ارزش­های شان عمل می کنند و اغلب این ارزش ها درگیر تضاد می شوند. این وضعیت به ویژه زمانی اتفاق می­افتد که شهروندان با مأمورین عمومی مانند پلیس تعامل دارند. از نظر ترک، تعاملات پلیس-بزهکاران به شکل بالقوه وضعیت های متضاد باهم ایجاد می­ کند، زیرا بزهکاران ارزش های بزهکارانه را نشان می دهند، مانند تمایل به باهم بودن در بین اعضای دار و دسته ی بزهکاران، در حالی که پلیس قانون و اقتدار و منافع عمومی را نشان می دهد. ارزش های نمایش داده شده توسط پلیس دیگران را به عنوان افراد دردسرساز یا بزهکار قلمداد نموده(برچسب زده) و مجدداً این مسأله ممکن است برای بزهکاران نشان داده شود(شومیکر، ۲۰۰۹: ۲۹۸-۲۹۹).
ترک با تمرکز بر جهان پس از سرمایه­داری به مفهوم تضاد سیاسی در مقابل تضاد طبقاتی می ­پردازد(احمدی،۱۳۸۴: ۶۴). او با تمایز بین هنجارهای فرهنگی و اجتماعی آنها را به ترتیب با ارزش­ها و رفتارهای واقعی همبسته می­بیند. نظریه ی جرم­انگاری[۳۱۴] او اختلاف­های فرهنگی و اجتماعی مختلف بین مقام­های مسئول و فرمان­گزاران را مورد توجه قرار داده و تضاد حاصل از آن را در ارتباط با میزان محرومیت همبسته با مجرم شدن مشخص می­نماید(ولد و همکاران،۱۳۸۰: ۳۲۷-۳۲۵). ترک اشاره می­ کند که گروه ­های قدرتمند، هنجارها و قوانین را برای همه افراد جامعه وضع می­ کنند. بنابراین در تبیین انحرافات و آسیب­های اجتماعی باید تفاوت پایگاه‌ها و نقش گروه ­های قدرتمند و رابطه فرمان­دادن و فرمان­بردن را مورد توجه قرار داد(احمدی،۱۳۸۴: ۶۴). او همچنین پنج عامل را در جرم­انگاری مؤثر می­شمارد. اول، همخوانی و تجانس هنجارهای فرهنگی و اجتماعی؛ دوم، سطح سازمانی سوژه ها و موضوعات؛ سوم، میزان اغوا و تحریف در تفسیر رفتارها؛ چهارم، قدرت افتراقی بین مأمورین و متخلفین؛ و پنجم، واقع گرایی جنبش های درون تضاد(براون و همکاران، ۲۰۱۳: ۳۳۹).
۳-۲-۴-۳-۵- نظریه مارکسیسم ساختاری ویلیام چامبلیس و رابرت سیدمن
ویلیام چامبلیس و رابرت سیدمن[۳۱۵] در اثر خود تحت عنوان قانون، نظم و قدرت[۳۱۶](۱۹۷۱) چگونگی عملکرد نظام قضایی در حمایت از قدرت و ثروت را مورد بررسی قرار دادند. آن­ها نشان دادند که چگونه کنترل نظام سیاسی و اقتصادی، شیوه­ اجرای عدالت قضایی را تحت تأثیر قرار می دهد و اینکه تعریف و تفسیر به کار رفته از جرم در جامعه­ معاصر، مطابق با میل کسانی است که نظام قضایی را کنترل می کنند(سیگل، ۲۰۱۲: ۲۷۰). آن­ها با رویکرد مارکسیسم ساختاری[۳۱۷]، به تحلیل جرایم پرداخته و تأثیر دیوان سالاری را بر اجرای قانون، دادگاه تجدید نظر، پلیس، تعقیب و اجرای حکم مورد بررسی قرار داده‌اند. یافته­های آن­ها حاکی از آن بود که دیوان سالاری منجر به بی­ عدالتی، فشار و در نهایت افزایش انحرافات اجتماعی می­گردد(احمدی،۱۳۸۴: ۶۷).
آن­ها همچنین اظهار داشتند که قانون، هم در ساختار و هم در عملکرد، همسو با منافع گروه ­های قدرتمند در جامعه عمل می­نماید(ولد و همکاران، ۱۳۸۰: ۳۳۲) و آن چه باعث می­گردد عوامل اجرایی قانون در خدمت منافع و اهداف سرمایه­داران و صاحبان قدرت درآیند، چندان به ویژگی های فردی آن ها مربوط نمی شود، بلکه نوعی جبر و الزام سازمانی است(صدیق­سروستانی،۱۳۹۰: ۶۸). بدین ترتیب سود همگانی تنها زمانی مطرح می­گردد که در جهت منافع گروه ­های حاکم بر جامعه باشد(ولد و همکاران، ۱۳۸۰: ۳۳۲).
چامبلیس و سیدمن قانون در عمل[۳۱۸] را با بررسی فرآیندهای قانونی منجر به شکل گیری قانون طرح می کنند. از نظر آن­ها، هر مطالعه ای در رابطه با ظهور هنجارهای قانونی، اهمیت بیش از حد فعالیت گروه ذینفع، نه منافع عموم را به عنون متغیر مهم در تعیین محتوای قانون را نشان می دهد. قوانین به طور اجتناب ناپذیری، مواردی را برای برخی افراد بهبود بخشیده و برای برخی دیگر وخیم تر می کنند(براون و همکاران، ۲۰۱۳: ۳۴۲-۳۴۳).
با توجه به نقش اجرای قانون، چامبلیس و سیدمن بر ماهیت بوروکراتیک پلیس و ارتباط آنان با ساختار سیاسی تأکید می کنند. آن­ها فرایند اجرای قانون در جوامع پیچیده را در قالب قضایای زیر مطرح می­ کنند:
۱- عوامل اجرای قانون سازمان های بوروکراتیک هستند.
۲- یک سازمان و اعضایش تمایل دارند تا اهداف و هنجارهای رسمی را جایگزین هدف های قبلی سازمان نموده، سیاست ها و فعالیت هایی را در نظر بگیرند که پاداش ها را به حداکثر و فشارها را به حداقل برساند.
۳- این جایگزینی اهداف از طرق زیر ممکن می شود:
الف) عدم حضور انگیزه ها و محرک ها در بخش نقش-شاغلین برای مقاومت در برابر فشار نسبت به جایگزینی اهداف؛
ب) اشباع انتخاب احتیاطی اجازه داده شده به وسیله ی قانون جنایی حقیقی، و هنجارهایی که نقش های اعضای نهادهای اجرایی را مشخص می کنند؛ و
ج) فقدان ضمانت اجراهای مؤثر برای هنجارهایی که نقش های این نهادها را تعیین می کنند.
۴- نهادها و مراکز اجرای قانون برای اختصاص منابع به سازمان های سایسی وابسته هستند.
۵- فشارهای حداقلی و حداکثری برای سازمان وجود خواهد داشت، به خاطر تعقیب و احضار کسانی که از نظر سیاسی ضعیف و فاقد قدرت هستند، و جلوگیری از تعقیب و احضار کسانی که از نظر سیاسی قدرتمند هستند.
۶- بنابراین قابل پیش بینی خواهد بود که مراکز اجرای قانون تعداد زیادی از افراد ضعیف و فاقد قدرت را به شکل نامتناسب احضار خواهند نمود، در حالی که از تخلفات افراد دارای قدرت چشم پوشی می نمایند(همان: ۳۴۳-۳۴۴).
در مجموع، چامبلیس و سیدمن نتیجه گرفتند که قانون در عمل، با قانون در نوشته ها فرق دارد و قانون، منافع عموم جامعه را نشان نمی دهد، بلکه منافع کسانی که در قدرت هستند را نمایش می دهد.
۳-۲-۴-۳-۶- نظریه واقع گرایی چپ جان لی و جوک یانگ
رویکرد واقع گرایی چپ[۳۱۹] اغلب به نوشته های دانشمندان بریتانیایی جان لی و جوک یانگ[۳۲۰] مربوط می­ شود. آن­ها در اثر خود با نام چه کاری درباره قانون و نظم انجام شده است؟[۳۲۱] (۱۹۸۴)، دیدگاه­ های اتوپیایی آرمان­گرایان که مجرمان خیابانی را به عنوان انقلابیون توصیف می کنند را رد می کنند. آن­ها رویکرد واقع گرایانه ای را انتخاب نموده اند که مجرمان خیابانی قربانی فقر و محرومیت هستند. بنابراین، فقرا به صورت مضاعف مورد استثمار قرار گرفته اند، اول به وسیله­ نظام سرمایه داری و سپس به وسیله­ اعضای طبقه­ی خودشان(سیگل، ۲۰۱۲: ۲۷۹-۲۸۰).
لی و یانگ چهار فرض را به شکل زیر مطرح می کنند:
۱- جرم خیابانی برای طبقه­ی کارگر یک مشکل جدی است؛
۲- جرم طبقه­ی کارگر مقدمتاً در مقابل دیگر اعضای طبقه­ی کارگر صورت می گیرد؛
۳- فقر نسبی و نه فقر مطلق است که موجب نارضایتی می گردد و این نارضایتی بدون راه­ حل­های سیاسی موجب بروز جرم می شود؛ و
۴- جرم می تواند از طریق کاربرد سیاست های عملی و اجتماعی کاهش یابد.
این مفروضات، افراد فقیر و طبقه­ی کارگر را به عنوان کسانی می بیند که احتمال بیشتری دارد نه فقط توسط سیاست های ثروتمندان و قدرتمندان، بلکه به وسیله­ افراد مشابه خودشان نیز قربانی شوند(براون و همکاران، ۲۰۱۳: ۳۴۵).
۳-۲-۴-۳-۷- نظریه­ کنترل قدرت جان هاگان
نظریه­ کنترل قدرت[۳۲۲] که جان هاگان[۳۲۳] و همکارانش(۱۹۸۵) بر اساس سنت مارکسیسم تدوین کرده بودند، بر این پیش فرض مبتنی است که حضور قدرت در سازمان های کار که والدین در آن مشغول می باشند و آزادی کنترل نشده در محیط خانواده، جوانان را برای رفتار بزهکارانه آماده می سازد(احمدی، ۱۳۸۴: ۶۸). هاگان و همکارانش یک مدل فمینیستی انتقادی به وجود آوردند که از تفاوت های جنسیتی برای تبیین شروع مجرمیت استفاده می کند. هاگان معتقد است که جرم و بزهکاری کارکرد دو عامل است: موقعیت طبقاتی(قدرت) و عملکردهای خانوادگی(کنترل). ارتباط بین این دو متغیر این است که در خانواده، والدین روابط قدرتی را که در محیط کار دارند، بازتولید می کنند. موقعیت مسلط در محیط کار معادل کنترل در محیط خانه می باشد. در نتیجه، تجربه های کاری والدین و موقعیت طبقاتی، رفتار مجرمانه و بزهکارانه ی فرزندان را تحت تأثیر قرار می دهد(سیگل، ۲۰۱۲: ۲۸۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:04:00 ب.ظ ]




این دیدگاه تعارض را که بخشی از همه سازمانهاست و همچنین جستجو برای حذف تعارض ، اهداف چندگانه ، ارزشهای خرده فرهنگی، رفتار غیر عقلایی مثل احساس و شهود را نادیده میگیرد .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

پیش فرض دیگر درک و شناخت تعارض ، بعنوان یک پدیده طبیعی و اجتناب ناپذیر در سازمانها است و منجر به تئوری های تعارض محور که متفاوت با تئوری های همکاری محور اند، می شود. تئوری های تعارض ریشه در نحله ی جامعه شناسانه تئوری کلاسیک دارد و بیشتر در حوزه روابط صنعتی شکل گرفته است. پژوهشهای جدید در زمینه تعارض نگاه مدرنیستی که تعارض را پدیده ای آشکار می پندارد به چالش کشیده اند.دبورا کلب و لیندا پوتنام مدعیاندکه واکنشها به تعارض ، نظیر رفتار اجتنابی ، ایجاد و توسعه هنجارهای فرهنگی ، رفتار عاطفی بخشی از واقعیت تعارض در زندگی سازمانی روزمره بوده و جنبه های عمومی ، رسمی و عقلایی مدیریت تعارض را که مدرینستها به آنها تاکید دارند، باید تعدیل گردد و جنبه های خصوصی، غیر رسمی و غیر عقلایی مدیریت تعارض روشن شود .
مثل انتقال تعارض در شرایط رسمی به زمان استراحت را میتوان، جنبه هایی از تعارض سازمانی محسوب نمود . همچنین مدیریت شکلهای پنهان تعارض دشوارتر از شکلهای آشکار آن است، زیرا در تعاملات تکراری اعضای سازمان، که در فعالیت های روزانه آنها متداول است، تجلی پیدا می کند.(گری و همکاران، 2007: 1417).
2-2-8- مدیریت تعارض
مسلمانان در پي تشكيل جامعه نمونه اسلامي هستند اما يكي از موانع رسيدن به اين هدف اين است كه ما تمايل داريم با ديگران متفاوت و مخالف باشيم؛ با آنها بحث و مشاجره كنيم و حتي بعضي مواقع در اين فرايند، روابط خودمان را قطع مي‏كنيم و يا از گروه خارج مي‏شويم.
احتمالاً اشتباه ما در اين است كه بر حل مسائل به گونه‏اي نا درست تكيه مي‏كنيم.
به جاي اينكه ما خودمان را با مسائلي شبيه بحث و جدل، مخالفتها، اختلافات و يا هر تركيبي از اين موارد خسته كنيم بايد بر اين مسأله تأكيد كنيم كه وقتي اين تعارضات پيش مي‏آيد چكار بايد بكنيم.
اين همان مطلبي است كه من مي‏خواهم در اين بخش مختصرا درباره آن بحث كنم به اين اميد كه هم ياد آوري براي خودم و هم براي تمام كساني باشد كه با اين موارد روبه‏رو هستند. واژه «تعارض» را براي بيان هر نوع اختلاف يا تفاوت، چه در عمل و چه در تفكّر، بين افراد و يا بين گروه‏ هايي از افراد به كار مي‏بریم.
ابتدا بايد يادآور شوم كه هيچ گروهي از افراد، بدون تعارض نيست. در واقع تعارض جزء ماهيت هستي جوامع انساني است. ما اگر بر عدم تضاد اصرار ورزيم، دچار ضرر و زيان خواهيم شد. خداوند (جل جلاله) ما را به گونه ‏هاي مختلف آفريده است. ما بايد با ديدي مثبت به تعارض بنگريم. تعارض مي‏تواند براي سلامت اجتماع ما مفيد باشد. زيرا مي‏تواند باعث تغييرات ضروري، و حتي به تصميم ‏گيري هاي بهتر منجر شود. اگر بكوشيم تعارض را حذف كنيم بيشتر متحمل ضرر و زيان مي‏شويم. اگر بتوانيم تعارض را مديريت كنيم، بيشتر مي‏توانيم از آن بهره‏مند گرديم. (رابینز، 2006: 289)
مدیران ضرورتاً راه حل‌های ذیل را می‌توانند داشته باشند:

    • استراتژی اجتناب
    • تقویت مشترکات کارکنان
    • استفاده از قدرت(اجبار(
    • به کارگیری استراتژی سازش(نرمی(
    • به وجود آوردن زمینه مشارکت
    • مصالحه
    • تدوین و طراحی دستورالعمل‌های وحدت آفرین
    • گذشت (ایثار(
    • توزیع عادلانه امکانات سازمانی
    • تغییر فلسفه ارزیابی عملکرد
    • گردش شغلی
    • اعتماد و احترام متقابل
    • استفاده از نظام پیشنهادات
    • شفاف کردن ارتباطات سازمانی
    • تغییر روابط سازمانی
    • آموزش کارکنان (همان)

2-2-9- ماهيت تعارض
تعارض مي‏تواند كاركردي يا غيركاركردي و تصادفي يا مزمن (طولاني) باشد.
تعارض، زماني كاركردي است كه عملكرد گروه را با مطرح كردن مباحث اساسي و ارائه فرصتهاي جديد بهبود بخشد.
تعارض، زماني غير كاركردي است كه از تحقق اهداف سازماني جلوگيري كند.
تعارض، زماني تصادفي است كه استثنا باشد؛ يعني در رفتار افراد و گروه معمول نباشد.
تعارض، زماني مزمن است كه افراد و گروه ‏ها، مداوم و يكنواخت در نگرش هايشان اختلاف داشته باشند.
در كل، تعارض غير كاركردي و مزمن، نامطلوب به شمار مي‏رود؛ در صورتي كه تعارض كاركردي و تصادفي، نه تنها قابل قبول و عادي است بلكه مطلوب هم هست.
تنش هاي سالم در گروه، تعارضي ايجاد مي‏كند كه موفقيت مطلوبي در پي دارد. اصحاب پيامبر (ص) با تعارضات كاركردي و تصادفي رو به ‏رو بودند؛ براي مثال، پس از وفات پيامبر (ص) ، عُمر پافشاري مي‏كرد كه پيامبر خدا نمرده و هر كسي كه مي‏گفت پيامبر وفات كرده است او را تهديد به تنبيه مي‏كرد تا اينكه ابوبكر در صحنه ظاهر شد و آيه‏اي از قرآن را خواند كه اين ‏گونه شروع مي‏شد: «محمد(ص) نيست مگر پيغمبري از طرف خدا…». (سوره 3: آيه 144) اصحاب پيامبر در محل دفن پيامبر (ص) اختلاف داشتند. همچنين آنها در تعيين جانشين پيامبر (ص) اختلاف داشتند. براي همين مسأله چندين سؤال مطرح شد؛ مثلاً اينكه آيا جانشين از انصار باشد يا مهاجران؛ آيا يك نفر جانشين باشد يا گروهي از افراد؛ آيا جانشين بايد همان اختيارات پيامبر را در قضاوت و رهبري داشته باشد يا كمتر و يا به ‏گونه‏اي ديگر؟ ابوبكر و عمر درباره جايز بودن جنگ با كساني كه از دادن زكات خود داري مي‏كنند اختلاف نظر داشتند.(دافت[21]، 2007)
بنابراين، تضاد ممكن است مثل يك واژه قوي به نظر برسد.
افراد مختلف، لغت هاي مختلفي را براي آن به كار مي‏برند. آنها از واژه‏ هايي همچون مخالفت يا اختلاف نظر استفاده مي‏كنند. با اين حال هر لغتي كه شما به كار ببريد، ماهيت آن يكي است. من از لغت تعارض براي فهم چيزهايي استفاده خواهم كرد كه با نظر من موافق نيست.
تعارض مي‏تواند از مسائل جزئي مثل انتخاب محل شام خوردن يا از مسائل مهمي همچون اختلافات مردم افغانستان ناشي شود كه به قرباني شدن ميليونها مسلمان در ميدانهاي جنگ منجر شده است. يكي از مهمترين فصول در تاريخ نوين مسلمانان نيز خطر اختلافات و آشفتگي هاي افغانستان بوده است.
تعارض مزمن هنگامي رخ مي‏دهد كه افراد و سازمان ها به ‏گونه‏اي يكنواخت در نگرشها، انتظارات يا مسائلي اختلاف داشته باشد كه به طرفين مربوط مي‏شود. اين اختلافات باعث تنش ها و احساسات شديدي مي‏شود. هر چه اهميت موضوعات افزايش يابد اين تنش ها افزايش مي‏يابد.
مديريت تعارض نمي‏تواند در انزوا صورت گيرد. تعارض داراي زمينه‏اي است كه اين زمينه بايد توسط تمام كساني كه ذي نفعند ، درك شود.
نگرش مقابله ‏اي در زمينه مديريت تعارض، افراد را به موضع گيري وا مي‏دارد. اگر اين موضع گيري در فرايند حل تعارض زودتر اتفاق بيفتد، احتمال رسيدن به راه حلي قابل قبول بسيار كاهش مي‏يابد. براي مديريت و حل تعارض بايد بدون جهت گيري اقدام كرد؛ ذهني باز ، داشت و طرف مقابل را تشويق كرد كه او هم اين ‏گونه باشد.
تعارض مزمن اغلب از سيستمهاي بد ناشي مي‏شود نه از افراد بد. اين وضعيتي است كه تعارض در آن بارها تكرار مي‏شود و طرفين درگير تعارض به مدت طولاني درگير اين مسأله هستند؛ براي مثال، تعارض مزمن مي‏تواند نتيجه آموزشهاي درك نشده، اهداف نامناسب، ارتباطات غلط، تصميمات نامناسب و … باشد. افراد و گروه‏ها در چنين موقعيتهايي، حالت تدافعي مي‏گيرند؛ اگرچه ممكن است آنها خود قربانيان سيستم نادرست خط مشي‏ها و روشهايي باشند كه در تعاملات آنها تأثير مي‏گذارد. آموزشهاي درك شده، اهداف مناسب، ارتباطات صحيح و اتخاذ تصميمات مناسب مي‏تواند باعث ايجاد سيستمي شود كه تعارض را به حداقل خود برساند.
تعارض تصادفي برعكس تعارض مزمن ممكن است رهبر يا مدير را با موارد مخصوصي رو به ‏رو سازد كه اغلب در ماهيت كاركنان ريشه دارد. اين وضعيت جديد مي‏تواند باعث ايجاد راه‏هاي جديدي براي تعارضهاي تصادفي شود. نگرش درست براي رسيدگي به اين موقعيت، ايجاد فرهنگ پذيرش و احترام متقابل براي طرف مقابل و مشخص ساختن كارهاي درست واشتباه است.
تعارض تصادفي ريسك قابل قبولي است كه ما وقتي با همديگر كار مي‏كنيم آنرا قبول مي‏كنيم.(ماچادو، 2001و فورومو، 2009: 68)
2-2-10- استراتژی ایجاد تعارض سازنده در سازمان

    • فرهنگ سازمانی را تغییر دهید

اولین گام در انگیزش تعارض (یا ایجاد تعارض سازنده)، انتقال این پیام به زیردستان است که «تعارض در سازمان جایگاه قانونی دارد و مورد حمایت قرار می‌گیرد». اگر این فرهنگ ایجاد شود که افراد می‌توانند عقاید و نظرات مخالف وضع را بدون ترس و وحشت ابراز کنند مدیریت سازمان می‌تواند، افکار جدید را شناسایی و در تصمیم‌گیری‌های خود به کار برد. چنین فرهنگی باعث بروز افکار جدید و خلاقیت‌ها و در نتیجه نوآوری می‌شود. این فرهنگ را می‌توان از طریق ترفیعات، افزایش حقوق، پاداش‌ها و دیگر مکانیزم‌های مثبت، تقویت و توسعه داد.

    • از افراد بیرون از سازمان استفاده کنید
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:03:00 ب.ظ ]