واژگانطوق: زیوری که گرد گردن برآرند، گردن بند. (معین)
معنی و مفهومهنگامی که خبر و نشانه‌ای از پیروزی اخستان می‌شنوم و گردن بزرگان و سران را در زیر حلقه‌ی فرمان برداری شاه می‌بینم سخنان من گوهر می‌افشاند (چون در باره‌ی فتح شاه سخن می‌گویم) .
آرایه‌های ادبیواج آرایی حرف « ش » .
۹۳ - چون کاسه‌ی یوزش جهان، حلقه به گوش آمد چنان
کز تاج شیر سیستان، نعلیـن سگبـان بینمـش
واژگانکاسه‌ی یوز: کاسه‌ی گدایی. (فرهنگ لغات) نعلین: تثنیه‌ی نعل، یک جفت کفش. (معین)
معنی و مفهومتمام عالم همچون کاسه‌ی گدایی که حلقه‌ای بر خود دارد، حلقه به گوش و غلام اخستان شدند، به گونه‌ای که می‌بینم از تاج رستم دستان (شیر سیستان) برای نگهبان سگ سلطان، کفش ساخته‌اند .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

آرایه‌های ادبیحلقه به گوش کنایه از تسلیم و فرمانبردار. فرمانبرداری مردم جهان را به کاسه یوز تشبیه کرده است چون کاسه‌ی گدایی نیز حلقه‌ای به خود دارد . شیر سیستان استعاره از رستم . جهان مجاز از اهل جهان به علاقه‌ی حال و محل.
۹۴ - نعلی که افکند ادهمش ، شمشیر سازد رستمش
مومی که گیرد خاتمش، حرز سلیمان بینمــش
واژگانادهم: اسب سیاه، ستور سیاه رنگ و خنگ نیز آمده است. (آنندراج) موم : مادّه‌ای نرم و جامد و غالباً زرد رنگی که از منابع مختلف گیاهی و یا حیوانی و معدنی به دست می‌آید. (معین) خاتم: انگشتری، انگشتر. (معین) حرز: تعویذ، طلسم، دعایی مأثور اعم از خواندنی و آویختنی. (دهخدا)
معنی و مفهومرستم از نعلی که از پای اسب سیاه اخستان جدا شد و افتاد شمشیر می‌سازد و مومی که انگشتر او را در بر می‌گیرد حرز و نگهبان جان سلیمان می‌بینم .
آرایه‌های ادبیسلیمان با خاتم تناسب دارد . بیت دارای اغراق است .
توضیحات :
رستمجهان پهلوان حماسه‌های ایران از پیوند زال، پهلوان سپید موی حماسه‌ی ملّی با رودابه دختر شاه کابل به وجود آمد. زادن او همچون زندگی‌اش شگفتی آفرین و غیر عادی بود … به یاری سیمرغ چاره‌گر - به اصطلاح امروزه به شیوه‌ی سزارین - از مادر بزاد و به زودی تن و یالی مردانه یافت. سراسر عمر پرافتخار او به آزادگی در گوشه‌ی زابلستان گذشت و فقط در تنگناها به یاری ایرانیان و شاهان و شاهزادگان شتافت. ( یاحقی ، ۱۳۷۵: ۲۱۴ - ۲۱۳ )
سلیمانسلیمان پسر داود از پیغمبران و پادشاهان بنی اسرائیل است ( در تورات فقط شاه است نه پیغمبر ) که بر طبق روایات مذهبی ۷۰۰ سال ( عمر جم ) سلطنت کرد و تورات را نشر داد امّا در متون تاریخی پادشاهی او از ۹۳۵ تا ۹۷۲ پیش از میلاد گفته اند. او در سوریه‌ی قدیم یا شام می‌زیست. اسم مادر او در تفسیر سورآبادی بتشایع آمده است… باد ، فرمان بر سلیمان بود و تخت او را که شادروانی به مساحت چهل فرسنگ در چهل فرسنگ بود حمل و نقل می‌کرد . علاوه بر این مأمور بود که هر چه در ملک سلیمان می‌گذرد به گوش او برساند… سلیمان بر تمام جن و دیو و انس و جانوران مختلف مسلّط و حاکم بود و اجنّه جزو لشکر او بودند… دلیل حکومت سلیمان بر جن و انس وجود انگشتری بود که نگینی به وزن نیم دانگ داشت و بر آن اسم اعظم نقش شده بود. ( شمیسا ، ۱۳۸۷: ۳۳۴ - ۳۳۲ )
۹۵ - اسبی کبود است آسمان، هرّای زرّین اختران
باشد به نام اخستان، داغی که بــر ران بینمـش
واژگانهرّا: گلوله‌های طلا و نقره را گویند که در زین و یراق اسب به کار برند اعم از لجام و سینه بند و … . (برهان)
معنی و مفهومآسمان همچون اسبی کبود رنگ است و ستارگان به منزله‌ی گلوله‌های زرّینی که به زین و یراق این اسب آویزان است و نشان داغی که بر ران این اسب حک شده به نام شاه اخستان حک شده است .
آرایه‌های ادبیآسمان به اسب کبود و ستارگان به هرّا تشبیه شده است (تشبیه مجمل) .
۹۶ - چون با رضا شد هم قرین، جبریل بینم بر زمین
ور در فلک بیند به کین، هر چار طوفان بینمش
واژگانقرین: مصاحب، هم نشین، یار(معین) جبریل: یکی از چهار فرشته‌ی مقرّب اسلام که حامل وحی الهی بر انبیاست.(معین)
معنی و مفهوموقتی ابوالمظفر اخستان در حالت رضا و خشنودی است، گویی جبرئیل امین است که بر زمین نازل شده است؛ امّا اگر در آسمان به خشم و کینه بنگرد یک بار دیگر چهار طوفان در دنیا واقع می شود .
آرایه‌های ادبیبه صورت مضمر اخستان را در حالت خشنودی به جبرئیل مانند کرده است . بیت دارای اغراق است به ویژه در مصراع دوم.
توضیحات :
جبریلجبریل لفظی است عبرانی و اصل آن جبرئیل به معنی مرد خدا یا قوّت خداست که به موجب آیه‌ی ۹۱ از سوره‌ی بقره جبرئیل قرآن را بر قلب پیامبر اکرم (ص) نازل کرده است … مفسّرین و ارباب قصص جبرئیل را یکی از چهار فرشته‌ی مقرّب می شمارند و او را بر میکائیل و اسرافیل و عزرائیل برتری می‌دهند. می‌گویند جبرئیل بر آدم نازل شد و برای وی بیست و یک صحیفه آورد و به او زراعت و طرز استفاده از آهن را آموخت. جبرئیل ابراهیم را از آتش نجات داد … و موسی را در مبارزه با فرعون حمایت کرد و هنگام خروج بنی اسرائیل از مصر سوار بر اسب محجل ظاهر گردید و فرعونیان را به بحر احمر کشانید و در آن غرق کرد. ( خزائلی ، ۱۳۷۱: ۲۷۸ -۲۷۷ )
۹۷ - از بس که لب‌های سران، بوسد سم اسبش عیان
چون جویم از نعلش نشان، مسمار مرجان بینمش
واژگانمسمار: میخ آهنی.(معین) مرجان: جوهر سرخ رنگ.(دهخدا)
معنی و مفهوماز بس که لب‌های بزرگان بر سم اسب شاه اخستان بوسه می‌زند، هنگامی که به دنبال نشانی از نعل اسب او هستم میخ‌هایی از جنس جوهر سرخ (لب‌های سرخ سران) که از نعل اسب او جدا افتاده می‌بینم .
آرایه‌های ادبیبیت دارای اغراق است. در حروف« س » و « ن » واج آرایی دارد. لب‌های بزرگان به صورت مضمر به مرجان تشبیه شده است .
۹۸ - انجم بریزند از حسد، جان‌ها گریزند از جسد
کاید چو شمس اندر اسد، وز چرخ میدان بینمش
واژگاناسد: ششمین برج از بروج دوازده‌گانه و آن به صورت شیر است. (معین)
معنی و مفهومهنگامی که شاه اخستان در اوج اقتدار، مانند خورشید که وارد برج اسد می‌شود به میدان وارد می‌شود (و آسمان میدان اوست) ستارگان از حسد فرو می‌ریزند و جان‌ها از شکوه و هیبت شاه از جسم‌ها می‌گریزند .
آرایه‌های ادبیبیت دارای اغراق است. جسد، حسد و اسد با هم جناس اختلاف در حرف نخستین دارند . شمس ، اسد ، انجم و فلک مراعات نظیر دارند .
توضیحات :
شمس در اسدبرج اسد خانه‌ی خورشید است و خورشید رب روز و قوّت او در این خانه است و ماه دوم تابستان و پنجم سال . در نجوم احکامی، تحویل خورشید به برج اسد که خانه اوست دلالت بر حال ملوک و عدل ایشان و فراوانی غلّه دارد. ( مصفی ، ۱۳۶۶: ۲۴۸ )
۹۹ - آن پیل مست انگیخته ، وز دست شست آویخته
با بحر دست آمیختـه، تمساح پیچان بینـمش
واژگانشست: قلاب و تور ماهی‌گیری. (معین) تمساح: تیره‌ای از سوسماران آبی که به داشتن دندان‌های قدامی فک پایین مشخص است. (معین)
معنی و مفهومشاه اخستان همان کسی است که فیل مست را به حرکت درآورده و شستی (قلاب و تور) به دست خود آویزان کرده و با دریا دست و پنجه نرم می کند (در حال کشتی گرفتن با دریاست) و دریا را در دستان او همچون تمساحی می‌بینم که به خود می‌پیچد .
آرایه‌های ادبیبیت دارای اغراق است . دست و شست جناس اختلاف در حرف اول و بیت واج آرایی در حرف « س » دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...