درگیری شغلی و رضایت شغلی
به طور کلی، اکثر صاحب نظران بر این باورند که رضایت شغلی احساسات مثبت فرد درخصوص شغل خویش است. در تعریفی مشابه، گراهام (1982) رضایت شغلی را میزان احساسات مثبت یک فرد و نگرشهای او نسبت به شغل خویش تعریف می کند. در این زمینه بوتنداچ و ویت (2005) پیشنهاد می کنند که رضایت شغلی به دیدگاه و ارزیابی های افراد در مورد شغل باز می گردد و این دیدگاه بر اثر نیازها، ارزشها و انتظارات قابل تغییر می باشد. بنابراین افراد شغلشان را بر اساس عواملی ارزیابی می کنند که از نظر خودشان مهم است. رضایت به رابطه میان انتظارات سازمانی و نیازهای فردی اشاره می کند. رضایت شغلی می تواند به نگرشهای کلی کارمندان اشاره کند و هم به قسمتهایی از شغل و حرفه ی او مربوط گردد (نجفی و کریمی، 1389: 3).
از نظر افراد با درگیری شغلی بالا، کارشان بشدت با اهداف، علایق و شخصیت و هویت ایشان در ارتباط می باشد. درگیری شغلی، درافراد از طریق فرآیندی بلندمدت و معنادار، توسعه می یابد. نگرش غالب در اکثر تحقیقات این است که درگیری شغلی بالا ، بطور ذاتی نگرشی مورد علاقه و مطلوب از سوی کارکنان است. از آنجایی که کارکنان با درگیری شغلی بالا، ارتباط بسیار قدرتمندی با شغل خویش برقرار کرده و از منابع شخصی در شغل خویش بهره می برند. به نظر می رسد، افرادی که درگیری شغلی بالایی دارند، رضایت شغلی بیشتری نیز از خود ابزار نموده، احساس خوبی نسبت به شغل خویش داشته و به سازمان متبوعه متعهد تر می باشند. به علاوه، افراد با درگیری شغلی بالا بر این باورند که اهداف شخصی و سازمانی ایشان سازگار و موافق یکدیگرند و تمایل دارند که فعالیتهای مربوط با شغل خویش را حتی در زمان های اضافه و استراحت خویش، انجام دهند. برای مثال: تفکر درخصوص چگونگی بهتر انجام دادن کارها، کارکنان درگیر در کار، احساس شایستگی و موفقیت بیشتری کرده و به دیگران در انجام وظایف کمک میکنند (Dimitriades, 2007:469). لاولر دریافت که درگیری شغلی، از نقطه نظر افراد، باور و نگرشی است که محرک ایشان در رشد و افزایش رضایتمندی از شغل می شود. اولین نشانه ی درگیری شغلی رضایت بالقوه فرد درخصوص شغل فعلی خویش و پیامدهای بعدی آن نیز دفاع از ارزشهای شغلی میباشد (Rotenberry and Moberg, 2007:203).
2-4-7-3) درگیری شغلی و فرسودگی شغلی
فرسودگی شغلی نوعی اختلال است که به دلیل قرار گرفتن شخص در معرض فشار روانی برای مدت طولانی، در وی ایجاد می شود و نشانه های مرضی آن نیز فرسودگی هیجانی، جسمی و ذهنی است. (انیسی و همکاران، 1389) در ارتباط با تعریف فرسودگی شغلی باید گفت که، فرسودگی شغلی واکنشی بلند مدت به استرس شغلی می باشد که با سه ویژگی شخصیت زدایی یا مسخ شخصیت، فرسودگی هیجانی و یا خستگی عاطفی و نقصان تحقق شخصی و یا عدم موفقیت فردی مشخص می شود (Maslach et al.., 2001:397 ). فرسودگی هیجانی و یا خستگی عاطفی وجود احساساتی است که در آن شخص، نیروی هیجانی خود را از دست داده و قادر به برقراری ارتباط عاطفی با دیگران نیست. نقصان تحقق شخصی و یا عدم موفقیت فردی به این معناست که افراد از تلاش های حرفه ای خود برداشت منفی داشته و احساس میکنند که در شغلشان پیشرفتی ندارند. شخصیت زدایی یا مسخ شخصیت به وجود نگرش منفی در پاسخ به دیگران اشاره دارد. این بعد با پاسخ های غیراحساسی و خشن نسبت به مراجعان و همکاران مربوط میباشد (عزیزی نژاد وعباس زاده، 1389: 25 ).
افراد، درگیر شغل خویش تعریف می شوند اگر ایشان به شغل خویش به عنوان یکی از مهمترین علایق زندگی نگاه کنند و عملکرد شغلی را به عنوان کانون عزت نفس خویش تلقی نمایند. فرسودگی ممکن است تاثیری منفی بر روی نگرش افراد نسبت به شغل خویش داشته باشد. برای مثال: می تواند سبب کاهش رضایت شغلی گردد. کاهیل (1988) دریافت که فرسودگی شغلی تاثیر منفی بر روی درگیری شغلی دارد. الوی (1991) نشان داد که درگیری شغلی و فرسودگی شغلی رابطه ای منفی با یکدیگر دارند. در واقع افرادی که درگیر شغل خویش می باشند، به احتمال کمتری دچار فرسودگی شغلی خواهند شد و علایم فرسودگی شغلی نظیر خستگی عاطفی و مسخ شخصیت و عدم شاستگی فردی در افرادی که درگیری شغلی بالایی دارند، دیده نمی شود. افراد با درگیری شغلی دارای سطح پایین و روان رنجوری و سطوح بالای برون گرایی هستند. این قبیل افراد از سلامت جسمانی و روانی خوب خود لذت می برند. درگیری شغلی با منابع شغلی از جمله حمایت اجتماعی از همکاران و ناظران، بازخورد عملکرد، رهبری، کنترل شغلی، فرصت یادگیری و رشد و تسهیلات آموزشی، مرتبط است (Azeem, 2010:36).
7 Graham
8 Buitendedach & Witte
1 Kahill
2 Elloy
[پنجشنبه 1400-03-06] [ 10:20:00 ق.ظ ]
|