فایل های دانشگاهی| ۱-۶-۲- دلبستگی به والدین و همسالان – 3 |
از طرفی، افزایش رفتارهای ناهنجاری چون پرخاشگری، قلدری و خشونت در محیطهای آموزشی و در میان نوجوانان و جوانان، لزوم توجه به بعد اخلاقی و رفتاری افراد را برجستهتر میسازد. لذا، با توجه به اینکه هدف نهایی همه نظامهای تعلیم و تربیت رشد و پرورش همه جانبهی افراد است، از متخصصان این حوزه انتظار میرود که علاوه بر جنبه های شناختی، بر جنبه های اخلاقی پرورشیابندگان نیز توجه نمایند. در حقیقت، محصول نظام تعلیم و تربیت علاوه بر برخورداری از مهارت های شناختی، لازم است که از نظر اخلاقی نیز رشد یابد و بیتوجهی به این جنبه از رشد افراد سبب هدر رفتن سرمایه های اجتماعی و روانی جامعه خواهد شد. بنابرین ضمن آگاهی از فرآیندهای شناختی درگیر در امر آموزش، لازم است که به عوامل دخیل و زمینه ساز رفتارهای اخلاقی افراد نیز توجه شود. از این رو، لزوم انجام تحقیقاتی جهت تعیین پیشایندهای فاصله روانشناختی به عنوان متغیر کلیدی در بروز و یا عدم بروز رفتار اخلاقی ضروری می نماید و استفاده از نتایج آن می تواند به بهبود شرایط و اتخاذ راهکارهای مناسب در نظامهای تعلیم و تربیت کمک نماید.
علاوه براین، با توجه به اهمیت خانواده و روابط عاطفی با افراد مهم زندگی، چگونگی ارتباط دلبستگی به والدین و همسالان با هویت معنوی از یک سو و فاصله روانشناختی از سوی دیگر اهمیت ویژهای مییابد. بنابرین به منظور روشن ساختن نحوه تأثیرگذاری پیوندهای دلبستگی و عاطفی بر محتوای معنوی هویت افراد و فاصله روانشناختی انجام پژوهش در این زمینه ضروری است. یافته های پژوهشهایی از این دست، شواهدی را در اختیار قرار خواهد داد مبنی بر اینکه چگونه میتوان با رشد معنویت و به طور خاص روابط عاطفی که منجر به شکل گیری هویت معنوی در افراد می شود، زمینه سازگاری و انسجام بیشتر اجتماعی و همچنین سلامت روان فرد و جامعه را فراهم آورد.
۱-۴- اهداف تحقیق
هدف از انجام پژوهش حاضر دستیابی و ارائه تصویر منسجمی از هویت معنوی است. چنانچه پیشتر گفته شد تحقیقات انجام شده در زمینه هویت معنوی تصویری سازمان یافته و منسجم از هویت معنوی ارائه نکرده اند. بنابرین تحقیق حاضر، تلاشی در جهت ارائه مفهومی دقیق و نسبتاً عینی از هویت معنوی خواهد بود. از دیگر سو، تلاش این پژوهش معطوف به روشن ساختن نقش هویت معنوی در نگرش افراد نسبت به دیگران و گرایش آن ها به رفتار اخلاقی است. به بیانی دیگر، این پژوهش بر آن است تا مشخص نماید که آیا بر اساس هویت معنوی افراد میتوان در مورد نگرش، باور و رفتار آنان در مورد دیگران قضاوت کرد؟
به طور مشخص میتوان اهداف پژوهش حاضر را چنین بیان نمود:
۱- تعیین نقش دلبستگی به والدین و همسالان در فاصله روانشناختی افراد.
۲- تعیین نقش دلبستگی به والدین و همسالان در هویت معنوی افراد.
۳- تعیین نقش واسطه ای هویت معنوی در ارتباط بین دلبستگی به والدین و همسالان و فاصله روانشناختی.
۱-۵- سئوالات تحقیق
پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به سئوالات زیر خواهد بود:
۱- آیا دلبستگی به والدین و همسالان پیش بینی کننده معناداری برای فاصله روانشناختی میباشند؟
۲- آیا دلبستگی به والدین و همسالان پیش بینی کننده معناداری برای هویت معنوی افراد میباشند؟
۳- آیا هویت معنوی در رابطه دلبستگی به والدین و همسالان و فاصله روانشناختی به عنوان واسطه عمل می کند؟
۴- آیا نقش تعدیلگری جنسیت بر روابط متغیرهای پژوهش تأثیر دارد؟
۱-۶- تعریف مفهومی متغیرهای پژوهش
۱-۶-۱- هویت معنوی
هویت معنوی به عنوان نحوهای که “من” فرد به معنویت مربوط می شود و با حس “خود” یکپارچه و ادغام می شود، تعریف میگردد (مکدونالد، ۲۰۰۹). با توجه به در نظر گرفتن معنویت به عنوان ارتباط با نیروی برتر و دیگران، هویت معنوی را میتوان به عنوان تعریف و شناسایی خود بر اساس معنویت و از جمله ارتباط با نیرویی برتر و دیگران در نظر گرفت.
۱-۶-۲- دلبستگی به والدین و همسالان
دلبستگی تمایل ذاتی انسان به برقراری پیوند عاطفی عمیق با افراد خاص است (بالبی، ۱۹۶۹) که در تمام طول زندگی فرد تقریباً پایدار باقی میماند و مبنایی برای بروز دلبستگی و سایر روابط نزدیک در سالهای بزرگسالی می شود (میکیولینسر و همکاران، ۲۰۰۵).
۱-۶-۳- فاصله روانشناختی
فاصله روانشناختی بیانگر نحوهای است که افراد را در فضای روانشناختی خود جهت میدهیم. این جهتگیری به نحوه پاسخ و واکنش ما به دیگران جهت میدهد. فاصله روانشناختی در بردارنده دو بعد حریم رعایت اخلاقی و جهتگیری غلبه اجتماعی میباشد. حریم رعایت اخلاقی بیانگر مرز و محدودهای است که در آن افراد و گروه ها به صورتی تعریف میشوند که فرد مایل است نسبت به آن ها توجه اخلاقی نشان دهد. اما، جهتگیری غلبه اجتماعی بیانگر افکار و عقاید فرد مبنی بر این است که شخص و یا گروهی از افراد نسبت به سایرین جهت برخورداری از برتری و غلبه بر سایر افراد، سزاوارترند (هاردی، بتاچرجی، رید و آکوئینو، ۲۰۱۰).
فصل دوم
مبانی نظری و پیشینه پژوهش
در این فصل ابتدا به بررسی مبانی نظری متغیرهای پژوهش خواهیم پرداخت و سپس به مطالعات مرتبط با پژوهش حاضر، اشاره خواهد شد.
۲-۱- هویت
از سال ۱۹۷۰ یکی از سازه های مهم در روانشناسی، علوم اجتماعی و رفتاری مفهوم “خود” بوده است. اگرچه برای خود جنبه های متعددی چون خودپنداره، خودکارآمدی، عزت نفس و… بیان شده است، یکی از مهمترین جنبه های خود مفهوم هویت است که از دیرباز مورد توجه فیلسوفانی چون جیمز، کولی و مید بوده است و پس از آن به عنوان یک سازهی مهم در روانشناسی مطرح شدهاست (لری و تانجنی، ۲۰۱۲).
ویلیام جیمز (۱۸۹۲) به عنوان پیشگام در بررسی و اندیشه درباره”خود” هویت شخصی را مفهومی میداند که فرد از خود به عنوان یک شخص دارد و معتقد است که این مفهوم ناشی از تجربه تداوم و تمایز است. به این معنا که “خود” در حالی که از دیگران متمایز است، در طول زمان یکسان باقی میماند. پس از جیمز، کولی (۱۹۰۲) از دیگر فیلسوفانی است که به مفهومپردازی در این زمینه پرداخته است. او معتقد است که “خود” در رابطه متقابل فرد و جامعه شکل میگیرد و بدین ترتیب “خودآینهسان” را مطرح ساخت، بدین معنا که افراد خود را بر اساس دیگران ارزیابی میکنند و بر اساس تصوری که از ارزیابی آن ها دارند، درباره خود احساس غرور و یا سرافکندگی میکنند (محسنی، ۱۳۷۵).
بر پایهی دیدگاه کولی، برای اولین بار مید (۱۹۳۴) مفهوم “خود اجتماعی” را مطرح کرد. مید معتقد است که خود در نتیجه تجربه اجتماعی هر فرد در جامعه به وجود آمده و رشد می کند.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-09-29] [ 01:28:00 ب.ظ ]
|